در مقاله حاضر مسئله عزلت و خلوت گزینی و آثار و تاثیرات روحی و اجتماعی آن مورد بررسی قرار گرفته که با هم آن را از نظر میگذرانیم.
گفتنی است این مطلب از سوی دفتر بررسیهای اسلامی سازمان تبلیغات اسلامی ارسال شده که از آن عزیزان سپاس و قدردانی میشود.
دین اسلام همان طور که در تئوری اش جمع دنیا و عقبی را مدنظر دارد، به فربهی جسم و روح نیز به طور یکسان اهتمام ورزیده است؛ فرد و اجتماع نیز در اسلام از حیثیت و جایگاه خاص خود برخوردارند و قربانی کردن هر یک از آنها به پای دیگری نه شایسته است و نه توصیه کردنی.
در اسلام در سه حوزه عقاید، احکام و اخلاق آموزههای فردی و اجتماعی آدمیان مطرح شده است؛ در فقه و احکام دینی اعمالی از قبیل نمازهای جمعه و جماعات، حج و... برای تامین نیازهای اجتماعی مردم مطرح شده است که در برابر نمازهای مستحبی و... از جمله اعمال دینی فردی است. اخلاق و عقاید نیز به دو بخش فردی و اجتماعی تقسیم شده اند و هر یک از آنها اهمیت خود را دارند.
یکی از اعمالی که در حوزه فردی برای تعالی روحانی آدمی اهمیت زیادی دارد و باعث تعالی و تکامل آن میشود اعتکاف است. اعتکاف درواقع همان خلوت و خموشی است که عارفان اسلامی در تعالیم خود از آن یاد کرده اند.
تفرید و عزلت
دین اسلام با تشریع اعتکاف درصدد تعمیم عرفان در میان گروههای مختلف مردم برآمده است تا هیچ انسانی از لذت شیرین مناجات و خلوت با خدا محروم نماند.
از آنجا که اعتکاف مستلزم تفرید و عزلت است لذا لازم است ابتدا تعریف و تبیین آنها صورت گیرد و ارتباط میان این دو واکاوی شود.
در تعریف عزلت گفتهاند: «عزلت گوشه گیری و کناره گیری و برکنار شدن و منفصل شدن است و مشایخ طریقت، عزلت و خلوت و انقطاع و انزوا از آن جهت اختیار کرده اند تا حواس ظاهر بسته شود و از اعمال خود معزول گردند که هر حجابی که به روح انسانی رسد او را از مشاهده جمال مولی محجوب گرداند».
گفتهاند: «خلوت بر دو قسم است خلوت عام و خلوت خاص، خلوت عام آن را نیز عزلت گویند و آن عبارت است از کناره گیری از غیر اهل الله از مردمان، سیما از نسوان و طفلان و عوام و ارباب عقول ناقصه و اهل عصیان و طالبین دنیا مگر به قدر ضرورت و حاجت و مصاحبت و مجالست به اهل طاعت منافی این خلوت نیست و مکان خاصی در این شرط نه. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب العزله متحصن بحصن الله متحرس بحراسته فیاطوبی لمن تفرد به سرا و علانیه » (هرکس عزلت گزیند در دژ الهی مسکن گزیده و خداوند از او نگهبانی میکند، پس خوشا به حال کسی که در پنهان و آشکار با او خلوت کرده است.)
درباره تفرید نیز تعاریف زیادی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم: «تفرید از فرد است و فرد کسی است که یگانه باشد و تفرید آن است که از اشکال خود فرد گردد «یعنی از امثال و اقران خود فرد گردد و با هیچ انسان نیآرامد چنان که مجنون که از محبت لیلی با وحوش و سبع مجانست گرفت و از مردمان نفرت گرفت.» و نیز گفتهاند: «تفرید به فتح اول در لغت به معنی یگانه کردن و تنها گردانیدن است. و در اصطلاح قطع تعلقات باطنی و وقوف توست به حق با تو و این هنگامی است که حق به حکم و فرمان عین قوای عبد باشد چنان که رسول اکرم(ص) فرمود: «کنت سمعا و بصرا».
تفرید و عزلت از یک جهت اشتراک دارند و آن این که در هر دو، سالک یا عارف باید از آدمیان یا از علایق دست بکشد و در تنهایی کامل به سر برد. این، همان روزگار در خلوت سپری کردن است که در هر دو وجود دارد اما اختلاف آن دو در این است که عزلت در بدایت صورت میپذیرد و تفرید درنهایت و اینکه عزلت از افراد همسان و هم جنس است و تفرید از معقولات و محبوبهای معنوی گذشتن و به یکی رسیدن که توحید، زاینده تفرید است. اختلاف دیگر آنها این است که درحالی که در تفرید ممکن است عارف در میان جمع باشد اما جان و روحش در جای دیگر و در عوالم وحدت سیر کند ولی در عزلت، سالک باید به ظاهر هم از مردم کناره گیرد.
ضرورت اعتکاف
اعتکاف و خلوت برای آن صورت میگیرد که آدمی بتواند خود واقعی اش را از «خودهای» ساختگی و کاذب تشخیص دهد و تمام تلاشهای خود را محور «خوداصیل»اش صورت دهد. لازم است مدتی را در گوشه نشینی و دوری از جمعیت بسر برد تا اولا شناخت درستی از خودش بدست آورد؛ ثانیا به تواناییها و کاستی و ناتوانیهای خود پی ببرد. چه، آدمیان تنها جایی که میتوانند به این اهداف برسند تنهایی است. زیرا بسیاری از عوامل و محرکاتی که باعث ظهور برخی از افعال و یا عکس العملهای مصنوعی میشود در تنهایی تاثیر ندارد. در آنجا است که انسان میتواند زندگی حقیقی را تجربه کند و یافتههای خود را به جان و روح خود مرتبط سازد و بدان نسبت دهد و میتواند مدعی توانایی هایی شود که در گوشه عزلت، آنها را کسب میکند. کسانی که توانایی زندگی در عزلت را به دست میآورند به یقین به مراحلی از کمال دست یافته اند. به همین دلیل است که اولیای الهی وقتی عزم کاری را میکنند به هیچ وجه از عوامل بیرونی تاثیر نمی پذیرند. زیرا خود به حقیقت پی برده اند نه اینکه تحت تاثیر عوامل غیرطبیعی و غیرخودی قرار بگیرند. از همین جاست که در میان پیامبران و اولیای خدا کسی را نمیتوان سراغ گرفت که مدتی از عمر خود را در گوشه خلوت سپری نکرده باشد. پیامبر اسلام سرحلقه تمام انبیاء و اولیاء، نمونه بارزی برای این مدعا است.
ضرورت دیگر خلوت و عزلت از آنجا نشات میگیرد که چون اغلب انسانها شخصیت و حقیقت اصلی خود را میان جمع و جمعیت تحصیل میکنند و در موارد زیادی تجربه نشان داده است که این شخصیت، ساختگی و غیرحقیقی بوده و تنهاییهای مصنوعی نتوانسته انسانها را به ساحل نجات برساند، عارفان را بر آن داشته تا برای دوری و احتراز از اجتماع زدگی بر سالکان طریقت، این اختیار و آزمایش خلوت نشینی را فرض کنند تا از ابتدای رهنوردی خود با این آفت عظمی مبارزه جدی کنند تا بنای عرفانی خود را بر این پایه محکم استوار سازند.
آثار اعتکاف و خلوت گزینی
با وجود آنچه گفته شد باید بدانیم که اعتکاف درواقع خلوت از بیگانگان و پیوستن به محبوب ازلی و ابدی است، لذا در این راه هر کس بتواند آدمی را در یافتن به خود اصیل اش یاری کند از نیروهای خودی محسوب میشود.
خلوت از بیگانه باید نه زیار
پوستین بهر دی آمد نه بهار
اعتکاف درواقع پدید آوردن اشتیاق در طلب دوست است و جوشاندن آب تشنگی از درون برای یافتن او.
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آب از بالاو پست
علی ای حال این گونه خلوت گزینی آدمی را به باریک خانه هایی رهنمون میکند که در تاریک خانههای اجتماع هرگز یافتنی نیست.
روی در دیوار کن خلوت نشین
وز وجود خویش هم خلوت گزین
قعر چه بگزیده کو عاقل است
زآنکه در خلوت صفاهای دل است
این همه تاکید بر عزلت به دلیل آن است که مومن به خدا و سالک طریقت با ماندن در میان مردم در ظلمت خلق گرفتار میشود و از گوهر اصلی خود غافل میماند و این بدترین بیماری است که بدان مبتلامی شود.
عزلت نشین کسی است که عمل تفرید (یگانه کردن تمام همها و غم ها) را به مورد اجرا گذارد. امیر مومنان(ع) در وصف اینگونه عزلت نشینان میفرماید: «(سالک) کسی است که جامههای شهوت را از تن کنده و تمام همها و غمها را به کناری نهد و خود را مشغول هم واحدی کند تا بدین وسیله از کوری و مشارکت اهل هوی و هوس بیرون رفته و خود تبدیل به بابهای هدایت و قفلهای گمراهی (موانع گمراهی) شود. به طوری که راهش را روشن کرده و طریق خود را بپیماید و تاریکها را درهم نوردد و پاره کند و به استوارترین و مستحکم ترین ریسمانها چنگ زند.» پس عزلت نتایجی دربردارد که اگر سالک آن را تحصیل نکند از روشنایی لازم جهت ادامه راه برخوردار نمیشود. به هر حال عزلت در مرحله ابتدایی باعث روشنایی راه سالک میشود و درنهایت نیز در شکل تفرید نور دیگری در ضمیر او پیدا میشود و در پرتو آن مسیر خود را ادامه میدهد.
استوارترین ریسمان را تنها در تفرید میتوان به دست آورد و بدان چنگ زد و سالک اگر تمام مراحل و مقامات عرفانی را طی کند و به این مقام توفیق یابد؛ به یقین و عروه الوثقی دست مییابد به همین دلیل ما در مقامات فردی عرفانی، عزلت و تفرید را در بدایت مقامات آوردیم تا سالک هم در مقام عمل بدان بپردازد و هم از جهت نظری بیاموزد که پس از طی مراحلی از مقامات به ناچار باید دوباره به این مقام بازگردد و تفرید و یگانه سازی را به تجربه بنشیند.
بالاتر از تمام این متون، عزلت و تفرید را در قرآن هم میتوان سراغ گرفت. خدای متعال در این زمینه میفرماید: «من از شما و بت هایی که به جای خدا میپرستید دوری کرده (عزلت گزیده) و خدای یکتا را میخوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند؛ چون ابراهیم از آن قوم و بت هایی که به جای خدا میپرستیدند دوری و عزلت گزید، ما هم به لطف و رحمت خود به او اسحق و یعقوب را عطا کردیم و به آنها شرف نبوت بخشیدیم.»(مریم/ 84 و 94)
قرآن کریم به عزلت خواهی اصحاب کهف، نیک اشاره کرده است: «آنگاه اصحاب کهف با یکدیگر گفتند که شما چون از این مشرکان و خدایان باطل شان دوری جستید باید به غار کوه گریخته و پنهان شوید تا خدا از رحمت خود به شما گشایش و توسعه بخشد و اسباب کار شما را با روزی حلال و آسایش مهیا سازد.»(کهف/ 61)
آن درختی کو شود با یار جفت
ای هوای خوش زسر تا پا شگفت
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
گفت یار بد بلاآشفتن است
چونک او آمد طریقم خفتن است
پس نجنبم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس آن محبوس لهف
یقظه شان مصروف دقیانوس بود
خوابشان سرمایه ناموس بود
امام محمد غزالی نیز در این باب سخنان شنیدنی دارد که تایید سخنان و مدعیات پیش است. او در احیاء علوم الدین مینویسد: «در باب عزلت به شش فایده آن اکتفا میکنیم که عبارتند از: فایده اول: عزلت، باعث نیکوئی عبادت و اندیشه و انس گرفتن به مناجات با خدا میشود. فایده دوم: عزلت، آدمی را از گناهانی که از مخالطت و معاشرت ناشی میشود، باز میدارد. فایده سوم: عزلت، آدمی را از فتنهها و دشمنیها بازمی دارد. فایده چهارم: آدمی را از شر مردم نگاه میدارد. فایده پنجم: هم طمع آدمی به مردم را قطع میکند و هم طمع. آنها را. فایده ششم: آدمی را از مشاهده انسانهای احمق حفظ میکند.»
امیرمومنان علاوه بر عوامل مذکور که موجبات عزلت سالک را فراهم میسازد، به برخی عوامل دیگر اشاره کرده است که چون مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی میشود و چندان ربطی به مسائل عرفانی ندارد؛ صرفنظر میکنیم. برخی از این عوامل عبارتند از: خودشگفتی و استکبار (که بیشتر جنبه اخلاقی دارد)، سلطه پذیری، وابستگیهای مادی، گرفتار شدن در محیط جاهلیت (که در داستان اصحاب کهف بدان اشاره کردیم)، رقابتهای سیاسی، ساده اندیشی و جوپذیری، فاصله فرهنگی مردم و عزلت گزینی و جهادگریزی یاران شخص مورد نظر.
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که اسلام دینی است که هم به جوانب اجتماعی آدمیان نظر دارد و هم فردی آنان را مورد اهتمام قرار میدهد و اعتکاف سهم بسزایی در تعالی روحی انسانها دارد. اما با وجود تشریع آن، جوامع اسلامی همچنان از فیوضات آن بی بهره مانده اند. واقعیت آن است که بدون توجه ابعاد فردی- روحانی ادیان، حظ و بهره زیادی نمی توان از دینداری برد. اگر ادیان بنا به دلایل و عللی نتوانند به نیازهای فردی- روحی افراد، جوابی درخور دهند با اقبال چندانی از سوی مردم مواجه نخواهند شد. چه، در آن صورت ادیان مبدل به قوانین خشک اجتماعی میشوند و معارضهای جدی هم خواهند داشت. اما اگر این دو جنبه در کنار هم قرار گیرند هم چنان که این مهم در اسلام عزیز عینیت یافته، داعیههای زیادی برای رویکرد به دین خواهیم داشت.
اگر امروز در کشورهای غربی شاهد توجه جدی مردم به ادیان عرفانی نظیر بودایی هستیم ناشی از همین نیاز است؛ انسان امروز به تعبیر مقام معظم رهبری تشنه معنویات است تا به تعالی و فربهی روحی دست یابد. پس برای اینکه بتوانیم اسلام را در تمام جوانب، فعال و پویا بکنیم لازم است جنبهها و احکام و معارف مغفول آن را برجسته نماییم تا به فراگیر شدن آن یاری رسانیم.