28 بهمن 1395, 2:34
با اينكه خداوند متعال ما را به معامله با خود دعوت نموده، اما گويا احساس نميكنيم كه در اين معامله سودي وجود داشته باشد، لذا اقدام به اين معامله نميكنيم. البته ضرر معامله نكردن با خداوند را هم ميچشيم ولي باز متنبه نميشويم. معامله با خدا از جمله كارهايي است كه حس حضور خداوند در زندگي خودمان را به ما ميدهد و اين خود يكي از راههاي رسيدن به مرحله يقين كه از مراتب بالاي عرفاني است، ميشود. توضيح اين مطلب اين است كه، انسان زماني به وجود چيزي يقين ميكند كه آثار آن چيز را مشاهده كند. شايد بگوئيد كه عالم وجود پر از آثار خداست پس چرا به وجود خدا يقين نميكنيم؟ جواب اين سؤال واضح است، چون به وضع موجود عادت كردهايم وآن را نشانه وجود خدا نميبينيم.
به هر حال صحبت ما درباره كساني است كه در اين سطح عرفاني نيستند و ميخواهند راهي به سوي يقين به خداوند و حس حضور وي پيدا كنند، براي اين افراد اين توصيه قرآني را مطرح ميكنيم:
خداوند متعال ميفرمايد: [توبه/111] خداوند از مؤمنين جانها و مالهايشان را ميخرد، در مقابل، بهشت را به آنها ميدهد.
در آيه ديگري ميفرمايد: [آل عمران/92] به مقام بر و نيكوكاري نميرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق نماييد. واژه- إِنْفاق- هم در مال و هم در غير مال بهكار ميرود [ترجمه مفردات، ج4، ص: 386] بنابراين توصيه قرآني ما اين است كه اگر ميخواهيد به مقام نيكوكاري برسيد، موانعي كه بين ما و خداوند متعال فاصله انداخته را در يك ليستي تهيه كنيد و بنویسيد، [همه ما اين موانع را ميدانيم] و سپس بين خود و خدا معامله را برقرار كنيد. در معامله بايد چيزي بدهيم تا چيزي بگيريم، بنابراين بايد از شيريني اين گناهان بگذريم، نميتوان بدون اين گذشت به مقام نيكان بار يافت.
در راه خدا سختيهاي زيادي هست البته خداوند فرموده كه همراه اين سختي آساني است [إن مع العسر يسرا، شرح/6]، جالب اين است كه فرموده همراه سختي، نه حتي بعد از سختي و اين مطلب بسيار بالايي است كه عارفنماهاي كاذب از درك آن ناتوان هستند و فكر ميكنند ميتوان آساني را بدون سختي به دست آورد. به هرحال اگر اين معامله برقرار شد خواهيم ديد كه چه طرف معاملهاي داشتيم و خودمان خبر نداشتيم. و خواهيم فهميد كه اين معامله هم صوري بوده و فقط براي ما سود داشته نه براي خدا، فقط خدا خواسته كه با اين معامله چيزي به ما برسد و اين حكايت از عشق خالص الهي به بندگانش دارد.
آموزههاي نبوي بر وفاي به قول و قرارها تأكيد داشته و آن را از نشانههاي ايمان شخص ميشمارند. به سخن ديگر هر كسي اگر بخواهد درباره ايمان شخصي داوري كند بايد به شيوه رفتاري او در عمل به قول و قرارهاي او توجه كند كه اگر به قولي كه ميدهد عمل كند ميتوان آن را نشانهاي از ايمان شخص دانست، به ويژه آنكه اين قول و قرار، زباني و شفاهي باشد و تنها خود و ديگري و خدا از آن آگاه باشند. به هر حال پيامبر(ص) و امامان معصوم بر اين اصل اساسي جامعه و انسانيت توجه داشتند. به عنوان نمونه ميفرمايند: آن كس كه به خدا و روز جزا ايمان دارد بايد به وعده خود وفا كند. (اصول كافي، ج 2/ص 463، حديث2.) در همين رابطه امير مؤمنان نيز ميفرمايد: ان الوفاء بالعهد من علامات اهل الدين؛ وفاي به عهد از نشانههاي مردم متدين است. (سفينه البحار، ج 2/ ص 576.) اصولاً از نظر اسلام كسي كه پايبند به پيمان خود نباشد دين ندارد: لادين لمن لاعهد له (بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 27/ ص 69.) چنان كه بر اساس همين مباني و اصول است كه نشانه نفاق شخص در ايمان به خدا و رستاخيز را ميتوان در بدقوليهاي وي جستوجو كرد. كسي كه به قول و قرارهاي خويش پايبند نيست نميتواند مدعي ايمان باشد؛ زيرا قول و عملش با هم تطابق ندارد و عدم مطابقت قول و عمل، خود يكي از مهمترين نشانههاي نفاق است. از اين رو پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: نشانه منافق سه چيز است: دروغگويي، پيمانشكني و خيانت در امانت. (المستطرف، ج 1/ ص 891) اميرمؤمنان(ع) در فرمان خود به مالك اشتر بر جايگاه عمل به قول و قرارها تأكيد ميورزد و ميفرمايد: بپرهيز از اينكه به مردم وعده بدهي و تخلف كني... زيرا (تخلف از وعده) موجب خشم خدا و مردم خواهد شد، چنان كه قرآن ميفرمايد: «نزد خدا بسيار خشم آور است كه بگوييد چيزي را كه به آن عمل نميكنيد» (نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 35.) امام صادق(ع) وفاي به عهد را از حقوق ايماني برميشمارد و ميفرمايد: مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم و راهنماي اوست، به او خيانت نميكند و ستم روا نميدارد و او را فريب نميدهد و به او وعدهاي نميدهد كه تخلف كند. (اصول كافي، ج 2/ ص 661، حديث 3). بدون ترديد بدقولي و زير قرار زدن از علل مهم گسست اجتماعي و واگرايي است. بسياري از تعاملات مردمي براساس قول و قرار شكل ميگيرد. اصولاً اجتماع نميتواند به دور از وفاي به قول و قرارها دوام آورد. بدقولي چه در امور كوچك و چه بزرگ موجب ميشود تا اعتماد از جامعه سلب شود و مردم نتوانند به سخنان و قول و قرارهاي ديگري اعتماد كنند. اينگونه است كه سوءظن و بدگماني در جامعه تقويت ميشود و هر كسي نسبت به قول و قرارهاي ديگري به ديده شك و ترديد مينگرد. اين مسأله در حوزه وعدههاي انتخابي بسيار حائز اهميت است. برخی از نامزدهاي انتخابي مجلس و رياستجمهوري، در بسياري از موارد به عللي چون جذب و جلب آراي مردم و عدم آگاهي از ظرفيت و توانمنديهاي پست و منصب دولتي و ظرفيتهاي كشوري و توانمنديهاي قدرتي، به مردم وعدههايي ميدهند كه بعضاً دور از دسترس ايشان يا ناتوان از اجراي آن هستند.
از اين رو مطالبات مردمي را افزايش داده و سطح آن را نسبت به دور پيشين يا كارگزار و رئيسجمهوري پيشين بالاتر ميبرند تا آراي بيشتري جلب نمايند. اما هنگام عمل نميتوانند از عهده همه قول و قرارهاي خويش برآيند.
داشتن روحیه قناعت و پرهیز از تشریفات و تجملات و مسابقه در مصرف و تنوع طلبی، نعمتی الهی است که اقتصاد فرد و جامعه را تعدیل و تنظیم می کند.«علی(ع) فرمود:هرگاه خدا نیکی بنده ای را بخواهد قناعت را به او الهام می کند، رزق کافی اش می دهد و لباس پاکدامنی بر او می پوشاند.» «إذا أراد الله بعبد خیراً أعفّ بطنه عن الطعام وفرجه عن الحرام»و نیز:«هرگاه خدا نیکی بنده ای را بخواهد شکم او را از زیاده روی و دامن او را از حرام باز میدارد.»
انسان موجودی پیوسته نیازمند پالایش خویشتن است.گفتار، رفتار و پندار آدمی باید همواره نقد شود و چه داور و نقاد و محاسبه گری بهتر از خویشتن؟ و این حسابرسی در گرو بصیرت نسبت به خویش است و این که انسان با توجیه، اعمال ناشایست خود را نیاراید. «إذا أراد الله تبارک و تعالی بعبد خیراً… بصّره عیوبه ومن أوتی هذا فقد أوتی خیر الدنیا و الاخرة» «هرگاه خدا نیکی بندهای را بخواهد… او را نسبت به عیب هایش تیزبین می کند و کسی که برخوردار از این ویژگی شد خیر دنیا و آخرت به او داده شده است.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان