كلمات كليدي : ذاتي، عرضي، لازم، مفارق
نویسنده : مهدي افضلي
مفاهیم کلی که بر موضوعات حمل میشوند در تقسیم کلی به ذاتی و عرضی تقسیم میشوند.[1] ذاتی چیزی است که حقیقت موضوع را تحقق میبخشد و بدون آن نمیتوان موضوع را تصور کرد.[2] به عنوان نمونه حقیقت انسان از حیوان و ناطق تشکیل شده است، اگر حیوان و ناطق نباشند، حقیقتی به نام انسان تحقق نخواهد یافت. ولی عرضی, محمولی خارج از ذات موضوع است و برآن حمل میشود. وقتی یک شیء با ذاتیات خود تحقق بیابد، غیر از ذاتیات موضوع هر آنچه بر آن حمل میشود خارج از ذات موضوع و عارض بر آن خواهد بود.
تقسیمات عرضی
عرضی لازم و مفارق
محمولات عرضی، اعم از اینکه خاص باشند یا عام،[3] هریک به عرض لازم(انفکاک ناپذیر) و مفارق(انفکاک پذیر) تقسیم میشوند. عرض لازم، عرضی است که انفکاکش از افراد موضوع ممکن نباشد، مثل زوج بودن نسبت به چهار؛ نمیتوان چهار را تصور کرد که زوج نباشد؛ ولی عرضی مفارق عرضیای است که میتواند از موضوعش انفکاک بیابد، به لحاظ عقلی برای جدایی این گونه عرض از موضوع مانعی وجود ندارد، هرچند در عالم واقع هیچگاه این عرض از موضوع جدا نشود. از باب نمونه آبی بودن رنگ چشم، عرضی مفارق است، ممکن است با پیشرفت علوم بتوان رنگ چشم را عوض کرد، عقل این تغییر را محال نمیداند، ولی به صورت عادی این رنگ از چشم جدا نمیشود.
اقسام عرضی لازم
عرضی لازم به لحاظ نحوة ملازمه دو قسم است، یا ملازمه میان لازم و ملزوم بدیهی و بینیاز از اقامة استدلال است، یا به استدلال نیاز دارد. اگر بینیاز از استدلال باشد آنرا لازم آشکار(بیّن) مینامند و اگر به استدلال نیاز داشته باشد، آنرا ناآشکار(غیر بیّن) مینامند. لازم بیّن نیز خود دو قسم است، اگر صرف تصور ملزوم برای تصور لازم کافی باشد و نیاز به تصور هیچ چیز دیگر نباشد آنرا در اصطلاح بیّن به معنای اخص مینامند، اگر افزون بر تصور ملزوم، تصور لازم و تصور نسبت میان لازم و ملزوم نیز مورد نیاز باشد آنرا بیّن به معنای اعم نامگذاری میکنند. از باب نمونه وقتی "کوری" را تصور میکنیم، بدون نیاز به هیچ واسطهای "چشم" در ذهن خطور میکند، در فرهنگ عربی و اسلامی حاتم طائی نماد بخشش است، لذا از تصور حاتم طائی بدون احتیاج به تصور هیچ چیز دیگر جود و بخشش در ذهن خطور میکند، بنابراین وقتی میان تصور دو چیز چنین ملازمهای برقرار باشد که از تصور ملزوم به تنهایی، ذهن به لازم منتقل شود، لازم بیّن به معنای اخص است. ولی اگر نصف بودن 2 نسبت به 4 ملاحظه شود، در این صورت از تصور 2 نصف 4 بودن آن به ذهن خطور نمیکند؛ بلکه ضرورت دارد که برای تصدیق به اینکه 2 نصف 4 است 2و4 و نسبت میان آندو تصور شود، تا بتوان حکم کرد به اینکه 2 نصف 4 است. این قسم هرچند نیاز به تصور لازم و ملزوم و نسبت میان آندو وجود دارد، ولی نیاز به استدلال وجود ندارد، به همین دلیل از لازم بیّن بودن خارج نمیشود، گرچه لازم بین به معنای اعم است.
لازم غیر بیّن لازمی است که برای اثبات ملازمه میان لازم و ملزوم، تصور دو طرف برای حکم به ملازمه کافی نیست، بلکه باید استدلال شود که فلان چیز لازم بهمان چیز است. از باب نمونه در ریاضیات گفته میشود که مجموع زوایای مثلث متساوی الاضلاع برابر با دو زاویه قائمه است. حکم به تساوی میان مجموع زوایای مثلث با دو زاویة قائمه، از تصور مثلث و دو زاویة قائمه به تنهایی ممکن نیست، بلکه برای اثبات آن باید استدلال اقامه شود.
اقسام عرضی مفارق
در تعریف عرضی مفارق گفته شد که به لحاظ عقلی محال نیست از موضوع خود جدا شود. ولی به لحاظ مدت ملازمت با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند. اگر هیچگاه جدا نشود، همانند آبی بودن چشم، آنرا مفارق دائم مینامند؛ ولی اگر سریع جدا شود آنرا سریع الزوال و اگر دیر و با کندی جدا شود آنرا بطیء الزوال مینامند.[4] زردی چهرة انسان ترسان و سرخی چهرة انسان شرمسار از عرضی مفارق سریع الزوال و جوانی و کودکی عرضی مفارق بطیء الزوال به شمار میآیند. زمانی که جوانی برای انسان تحقق دارد، نسبت به زمانی که زردی ناشی از ترس در چهرة او وجود دارد یکسان نیستند.