دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ذهنی گرایی اخلاقی Ethical subjectivism

No image
ذهنی گرایی اخلاقی Ethical subjectivism

كلمات كليدي : ذهني گرايي، احساس، شناخت ناگرايي، قضيه اخلاقي، حكم اخلاق

نویسنده : حجت الله آزاد

این یک واقعیت است که صدام در جنگ با ‌ایران انسان‌های بیگناه فراوانی را کشت. اگر بخواهیم قضاوتی اخلاقی در باره او داشته باشیم، طبیعتا او را فردی ظالم و افعالش را بد و ظالمانه قلمداد میکنیم. در‌این میان اندیشه‌ای وجود دارد که قضاوت ما درباره صدام و اعمال او را تنها به اندیشه و احساس ما درباره او فرو می‌کاهد و با قبول ‌این که انسان‌های بی‌گناه فراوانی به دست صدام کشته شده اند برای‌ این گزاره که «صدام فردی ظالم و اعمالش بد است.» واقعیتی جز احساس یا اندیشه گوینده یا دیگران قایل نیست. به عبارتی گزاره‌های اخلاقی بیانگر واقعیتی خارج از اندیشه و احساس گوینده یا دیگران در باره اشخاص یا اعمال آنها نخواهد بود. و تنها حاکی از پسند یا ناپسند گوینده یا عموم مردم نسبت به عمل یا اشخاص خاصی است[1]. ‌این اندیشه در فلسفه اخلاق به «ذهنی‌گرایی» مشهور گشته است.

تعریف ذهنی گروی و لوازم آن

با توجه به مقدمه فوق «ذهنی‌گرایی» را‌ این گونه تعریف می‌کنیم: «نظریه‌ای است که احکام اخلاقی در باره انسانها یا رفتارشان را به نحوه واکنش مردم یا گوینده نسبت به آنها یا اعمال آنها تعریف می‌کند.»[2]

با توجه به‌این تعریف، ذهنی‌گرایی نظریه‌ای نیست که در باره ملاک خوبی و بدی اعمال بحث کند؛ یعنی نظریه‌ای هنجاری نیست بلکه نظریه‌ای است در باره ماهیت احکام اخلاقی[3]؛ بنابر‌این در حیطه مباحث فرا اخلاق قرار می‌گیرد. لازمه دیگر ‌این تعریف آن است که‌ این افعال یا فاعل‌ها، در غیاب انسان‌هایی که ‌این احکام را بر آنها می‌رانند یا با احساساتی چون، تحسین، عشق، تصویب، نفرت، یا عدم تصویب به آنها واکنش نشان می‌دهند، محمولات اخلاقی را واجد نیستند.» [4]

هم‌چنین از ‌این تعریف لازم می‌آید که نظریات اخلاقی غیر قضیه‌ای یا شناخت ناگرا، نظریاتی ذهنی [=ذهنی‌گرا] نباشند؛ زیرا بر طبق‌ این نظریات هرگز قضیه اخلاقی‌ای وجود ندارد، در نتیجه احکام اخلاقی قضایایی درباره احساسات مردم نخواهند بود بلکه عین احساسات‌اند.[5]بر خلاف ذهنی‌گرایی که حکم اخلاقی را قضیه‌ای درباره احساسات گوینده یا مردم دیگر می‌داند.

بزرگترین شخصیت ذهن‌گرا (Subjectivist) فیلسوف اسکاتلندی قرن هجدهم دیوید هیوم بود. ‌این نظریه در میان مردم‌شناسان نیز که احتمالا برجسته‌ترین ‌ایشان ادرواردوستر مارک است متداول بوده است.[6] هیوم می‌گوید: «منشا وجوه افتراق اخلاقی یک حس اخلاقی است ولی منظورش ‌این است که وقتی ما حکم می‌کنیم فلان چیز از نظر اخلاقی خوب است فقط می‌گوئیم که آن چیز (به نحو خاص) مورد پسند ماست یا احساس موافق ما را بر می‌انگیزد.»[7]

اقسام ذهنی‌گرایی

ذهنی‌گرایی باتوجه به ‌این که احکام اخلاقی در باره احساسات یا افکار گوینده است یا درباره احساسات یا افکار گروهی از مردم، قابل تقسیم است. گاهی احکام اخلاقی بیان‌گر احساسات گوینده است و گاهی بیان‌گر افکار او، گاهی هم مقصود از احکام اخلاقی، احساسات گروهی از مردم است.‌ این قسم نیز می‌تواند چند صورت داشته باشد: یکی ‌این که احکام اخلاقی بیان‌گر احساسات یا افکار جامعه گوینده باشد، دیگر ‌این که احکام اخلاقی بیان‌گر احساسات یا افکار گروهی غیر از جامعه گوینده باشد. قسم سومی نیز وجود دارد و آن ‌اینکه ذهنی‌گرایی بیان احساسات یا افکار اکثریت جامعه باشد.[8]

ذهنی گروی عام

مسمای اصلی ذهنی‌گرایی همان است که از نظر گذشت اما اگر بخواهیم معنایی عام از ذهنی‌گرایی در نظر بگیریم، احساس‌گرایی و هر نظریه غیر شناخت گرا، ذهنی گرا - در مقابل عینی‌گرایی- خواهد بود.

قرائت خاص ذهنی‌گرایی (ذهنی‌گرایی بسیط)، چنان که دیدیم با اشکالات مهمی روبرو بود. برخی با رد ذهنی‌گرایی، نظریه دیگری را پیشنهاد دادند که برخی از اشکالات وارد بر ذهنی‌گرایی ساده را نداشت. ‌این نظریه همان احساس‌گرایی است. احساس‌گرایی متاثر از پوزیتیویسم، معتقد است گزاره‌های اخلاقی نه تنها حاکی از احساسات وافکار گوینده یا غیر او نیسنند تا به این وسیله پشتوانه تجربی داشته باشند بلکه این‌ها اصلا گزاره نیز نیستند و تنها نگرش و احساس گوینده‌اند. به عبارتی قضایای اخلاقی در واقع گزاره نمایند نه گزاره در نتیجه حاکی از چیزی نیستند بلکه نوعی از احساس‌اند. ما هنگامی که می‌گوییم دروغ‌‌گویی بد است نه خبر از یک واقعیت خارجی می‌دهیم و نه خبر از احساس خود در باره دروغ گویی. دروغ گویی بد است با دروغ گویی اَه یکی است! آیر فیلسوف پزوتویست در کتاب معروفش - زبان، حقیقت و منطق- می‌گوید: «حضور علامتی اخلاقی در قضیه چیزی به مضمون واقعی آن نمی‌افزاید. مثلا اگر به کسی بگویم تو کار بدی کردی که آن پول را دزدیدی چیزی بیش از این نگفته‌ام که تو پول را دزدیدی. با علاوه کردن این که تو کار بدی کردی خبر دیگری در باره آن نداده‌ام؛ فقط عدم تصویب اخلاقی خود را اظهار داشته‌ام. درست مانند آن است که با لحن حاکی از وحشت گفته باشم تو پول را دزدیدی یا این خبر را با علاوه کردن علامت تعجب نوشته باشم. لحن وحشت یا علایم تعجب چیزی به معنای واقعی جمله نمی‌افزاید؛ فقط می‌رساند که اظهار این خبر نزد گوینده آن با پاره‌ای احساسات همراه بوده است. اکنون اگر خبر قبلی خود را تعمیم دهم و بگویم دزدیدن پول بد است، جمله‌ای گفته ام که هیچ معنای واقعی ندارد.... من با گفتن این که نوع عمل معین صواب است یا خطا،خبری واقعی نداده‌ام، حتی خبری درباره وضع ذهنی خود. تنها پاره‌ای عواطف اخلاقی را اظهار کرده‌ام، و کسی که ظاهرا معارض گفته من است احساسات خودش را بیان داشته است. پس این سؤال که کدام یک از ما درست می‌گوید بی معناست؛ زیرا هیچ یک از ما قضیه‌ای حقیقی را عنوان نمی‌دارد... [9]

نقد‌هایی بر ذهنی‌گروی

این نظریه از همان آغاز با نقد‌های اساسی مواجه بوده است. مهمترین ‌این اشکالات به قرار ذیل‌اند:

1) ذهنی‌گرایی نمی‌تواند تبیین درستی از اختلاف اخلاقی ارائه کند[10]؛ اخلاق با ‌این نظریه به یک مفهوم بی‌استفاده‌ایی تبدیل خواهد شد؛ چرا که بر اساس ‌این نظریه اندک نقد یا داوری غیر شخصی به طور منطقی ممکن نخواهد بود[11]. لازمه چنین نظریه‌ای آن است که بین دو کس یا دو گروه که در مسایل اخلاقی دارای یک نظر نیستند هیچ‌گونه تقابل و اختلافی و جود نخواهد داشت، حال آن که چنین چیزی خلاف واقع است. برای مثال اگر حفظ حجاب و پوشش نزد شخص یا عده‌ای لازم و بی‌حجابی بد تلقی شود و در همان حین، شخص یا عده‌ای دیگر بی حجابی را عملی غیراخلاقی و بد ندانند، بر طبق‌ این نظریه نباید میان آن دو گروه یا آن دو فرد اختلافی وجود داشته باشد؛ چرا که واقعیت عینی و خارجی به نام خوب و بد وجود ندارد تا آنها در ‌اینکه حجاب خوب یا بد باشد با هم اختلافی داشته باشند بلکه در ‌این جا با دو گزاره روبروییم که هر یک حاکی از احساسات یا اندیشه فرد یا گروهی نسبت به فعلی مثل حجاب هستند و احساسات نیز می‌توانند متفاوت باشند و ‌این به آن معنا نیست که آن دو اختلاف نظر دارند وقتی کسی می‌گوید من نسبت به حجاب احساس خوبی دارم با‌ این جمله دیگری که می‌گوید من نسبت به حجاب احساس بدی دارم ناسازگار نیست.‌ این در حالی است که ما به عیان شاهدیم که وقتی کسی می‌گوید حجاب نادرست است منظور او بیان مطلبی ناسازگار با مطلبی است که شخص دیگر از بیان «حجاب نادرست نیست.» اراده می‌کند. اما ذهنی‌گرایی اخلاقی از تبیین ‌این اختلاف نظر ناتوان است. در نتیجه بر اساس ‌این نظریه افرادی هم چون چنگیز و هیتلر چنان اخلاقی‌اند که شخصیت‌هایی هم چون گاندی.‌ این در حالی است که اخلاق آمده است از رنج بشری که به واسطه هیتلرها به وجود آمده است، بکاهد و اعمال چنین کسانی را غیراخلاقی جلوه دهد اما بر مبنای ‌این نظریه هیچ‌گونه اختلاف نظری وجود ندارد تا بخواهیم عمل هیتلر را رد کنیم و عمل امثال گاندی را بپذیریم.

2) بنابر ذهنی‌گرایی اخلاقی ما نباید در ارزیابی اخلاقی خویش دچار اشتباه شویم چرا که انسان احساسات خود را بی‌واسطه می‌یابد و فرض ذهن‌گرا نیز‌ این است که واقعیت عینی وجود ندارد و حکم اخلاقی نیز چیزی جز بیان احساسات و افکار گوینده یا دیگران نیست.‌ این در حالی است که ما گاها احساس می‌کنیم در ارزیابی‌های خود دچار اشتباه شده‌ایم و سعی می‌کنیم عقاید خویش را تصحصح کنیم. فردی معتقد است «طلاق، کاری درست است.»، هم او با گذشت زمان در می‌یابد که در‌این عقیده به خطا رفته است و طلاق نه تنها کاری درست نیست بلکه کاری نادرست است. او در می‌یابد که قبلا در ‌این مورد دچار اشتباه شده است. اما بنا بر ذهنی‌گرایی جایی برای اشتباه وجود نخواهد داشت.

3) به فرض که بپذیریم حکم اخلاقی بیان‌گر احساس خوشایند یا بد‌ایند گوینده یا دیگران است اما جای ‌این سوال هست که ‌آیا ‌این احساس، خود بر آمده از حکم به درستی یا نادرستی فعل نیست و در نهایت به یک واقعیت عینی رجوع نمی‌کند. اگر چنین است احساس تصویب (تحسین) نسبت به یک فعل غیر از حکم به درستی آن فعل است که واقعیتی عینی و خارجی است[12].

4) بر اساس‌این نظریه چیزی به نام تمایلات زشت وجود ندارد؛ برای مثال اگر کسی میل به آزار دیگران دارد چنین عملی برای او اخلاقی است؛ چرا که بنا بر‌ این نظریه خوبی اخلاقی چیزی جز گزارش از احساسات گوینده یا عموم مردم نیست. اما شهود اخلاقی ما چنین چیزی را نفی می‌کند.

5) از لوازم ناخوشایند ذهنی‌گرایی اخلاقی، عدم امکان تعلیم و تربیت اخلاقی است؛ زیرا که ارزش‌های اخلاقی حاکی از احساسات و تمایلات فردند و احساسات و تمایلات بیانگر حالت‌های بالفعل شخص‌اند.‌ این درحالی است که ارزش‌های اخلاقی نشانه چیزی است که مطلوب فرداند و آدمی می‌تواند و باید آنها را کسب کند. اگر به ذهنی‌گرایی رضایت دهیم باید به همین وضع موجود رضایت دهیم؛ چرا که ارزش چیزی جز احساس بالفعل نیست و ما ملزم به تغییر آن نیستیم.

مقاله

نویسنده حجت الله آزاد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

عقل نظری و عملی

No image

اخلاق توصیفی

No image

ارزش اخلاقی

No image

انگیزش اخلاقی

Powered by TayaCMS