زهرا رضاييان
حسادت، آتشي شيطاني است كه وقتي بر جان آدمي ميافتد، چارهاي در برابرش نيست، ميسوزاند و هم تن خاكي را به غم و آزردگي و اندوه گرفتار ميكند و هم روح را به گرفتاري در بند و وسوسههاي شيطاني در ميآورد و ايمان و آرامش و آسودگي را ميبرد!
بعضي افراد با شادي و پيشرفت اطرافيانشان خوشحال ميشوند و با اندوه و شكست آنها، غمگين؛ گويي كه عضوي از يك پيكرند. اما هستند كساني كه برايشان مهم نيست بر سر ديگران چه ميآيد؛ مثل تكههاي زائد و غير مفيد يك پيكره كه بود و نبودشان هيچ فرقي ندارد.
ميخواهند همه خوبيها براي آنها باشد، ديگران هميشه ضرر كنند و هيچگاه موفق نباشند! به شادي و موفقيت ديگران حسادت ميكنند؛ هرگز در غم و شادي ديگران سهيم نميشوند؛ هرگز همراه ديگران لبخند نميزنند، همراه آنها گريه نميكنند و اين هديه تلخي است كه خودشان، به خودشان دادهاند.
اين افراد كه به نعمتهايي كه خدا به ديگران داده و به موفقيتهايي كه نصيب آنان شده، حسد ميبرند، به آنچه خدا از فضلش به بندگانش بخشيده، حسد ميورزند: «أمْ يحْسُدُون النّاس على ما آتاهُمُالله مِن فضْلِهِ» (1).
حسد در آيات قرآن
حسد از جمله رذايل اخلاقي است كه ريشه و اساس بسياري از گناهان و آلودگيهاي اخلاقي ديگر محسوب ميشود. از اين رو آيات و روايات متعددي در نكوهش، انگيزهها و آثار زيانبار فردي و اجتماعي آن در منابع اسلامي وارد شده است. يكي از عمدهترين عوامل تخريب و فساد در جهان، تخريب و فسادي است كه از ناحيه افراد حسود نشأت ميگيرد. قرآن حسادت را عامل نخستين قتلي كه در روي كره زمين رخ داده است، معرفي كرده و ميفرمايد: «و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانياى پيش داشتند، پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد» (2).
در زمان حضرت آدم(ع) مراسم قرباني وجود داشته و هابيل و قابيل، فرزندان آدم(ع) به دستور پدرشان، عبادت قرباني را انجام دادند؛ ولي فقط قرباني هابيل پذيرفته شد و برادر ديگر كه قربانياش پذيرفته نشده بود، بهشدت خشمگين شد و آتش حسادت به برادرش هابيل در دل او شعله كشيد و سرانجام، او را به قتل رساند. (3).
بنابر آيات قرآن برادران حضرت يوسف (ع) نيز به خاطر حسادتي كه به او داشتند، تصميم به قتل او گرفتند و در نهايت او را به چاه انداختند: «گويندهاى از ميان آنان گفت يوسف را مكشيد. اگر كارى مى كنيد او را در نهانخانه چاه بيفكنيد تا برخى از مسافران او را برگيرند» (4).
يهوديان نيز چون خودشان ايمان نداشتند، به مسلمانان حسادت ميكردند و ميخواستند آنها را نيز از ايمان برگردانند: «بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مى كردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند.» (5).
اين در حالي است كه از نظر قرآن، حسد بدترين و زشتترين صفات است و بايد از شر شخص حسود به خدا پناه برد: «و از شر [هر] حسود آنگاه كه حسد ورزد. » (6)
حسود، در واقع دشمن نظام آفرينش و مخالف مواهب و اكرام الهي نسبت به بندگان است و چنين امري با ايمان كامل، سازگار نيست.
ريشه تمامی رذايل
حسد، گناهي است كه حالت توليدي و زايش ديگر گناهان را دارد و تهمت، دروغگويي، نفاق، غيبت، اهانت، كتك زدن، قتل و نابودي ديگران و... به وسيله آن به وجود ميآيد. از اين رو شايد بتوان آن را «ام الرذايل» يا مادر همه صفات بد دانست؛ همچنان كه امام علي(ع) فرموده است: «ريشه تمامي رذيلتها [و صفات ناپسند] حسادت است.» (7) رسول خدا(ص) نيز درباره خطر اين صفت چنين هشدار داده است: « بدترين چيزي كه بر امتم ترس دارم، اين است كه مال آنها فراوان شود؛ پس بر همديگر حسودي كنند و به جنگ و قتال بپردازند.» (8)
از بينرفتن ايمان
در سخني از امام على(ع) آمده است: «هرگز حسادت نورزيد؛ زيرا حسد، ايمان را مى خورد چنان كه آتش، هيزم را نابود مى كند.» (9)
منافات ايمان و حسد، تا آنجاست كه حسد را به آتشى تشبيه كردهاند كه ايمان را از بين مى برد؛ چنان كه در حديثى ديگر، حسد به گياهى تلخ تشبيه شده كه عسل ايمان را فاسد مى سازد. (10)
همچنين نقل شده است كه در يك فرد، ايمان و حسد با هم جمع نمى شوند و مؤمن هيچگاه حسود نيست. حسد باعث مى شود كه ايمان در قلب حسود، همانند حل شدن نمك در آب ذوب شود و از بين برود. (11)
حسادت، آتشي شيطاني است كه وقتي بر جان آدمي ميافتد، چارهاي در برابرش نيست، ميسوزاند و هم تن خاكي را به غم و آزردگي و اندوه گرفتار ميكند و هم روح را به گرفتاري در بند و وسوسههاي شيطاني درميآورد؛ با خودش ايمان و آرامش و آسودگي را ميبرد!
عدم پيشرفت و ناامنی
در هر جامعه اگر قدرت در دست شايستگان باشد، آن جامعه رو به تكامل مى رود؛ ولى اگر حسادت در آن جامعه راه يابد، حسودان نميگذارند افراد شايسته، مطرح شده و پيشرفت كنند.
در نتيجه جامعه در دست يك گروه حسود بى لياقت قرار خواهد گرفت. از سوى ديگر، همين افراد حسود، ميان خود به حسادت مشغول شده، از خدمت به جامعه باز مى مانند؛ چرا كه همواره در پى مُچ گيرى و رسوا نمودن همديگرند تا يكديگر را تضعيف كنند. از اين رو، هيچ كس در اين جامعه احساس امنيت نخواهد كرد. هم چنان كه در حديثي آمده است: «رسول خدا(ص) به عبدالرحمان بن عوف فرمود: هنگامى كه گنجينه هاى فارس و روم به روى شما گشوده شد، چگونه مردمى خواهيد بود؟
عبدالرحمان بن عوف گفت: همان را كه خداوند خواسته است، خواهيم گفت [و انجام خواهيم داد]. رسول خدا(ص) فرمود: يا غير از اين! رقابت مى كنيد، سپس حسادت مى ورزيد، سپس به يكديگر پشت مى كنيد، سپس از يكديگر نفرت يا همانند آن پيدا مىكنيد، سپس به سوى خانه هاى مهاجرين روان مىشويد و برخى را حاكم برخى ديگر قرار مىدهيد.» (12)
ريشه كفر
در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: «بر شما باد كه از حسادتورزي برخي به برخي ديگر اجتناب كنيد؛ زيرا ريشه كفر، حسادت ورزي است.» (13).