دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بخشش و انفاق، آخوند خراسانى

No image
بخشش و انفاق، آخوند خراسانى

آقا نجفى قوچانى درباره آخوند خراسانى مى‌گوید:

«...بسیار کم غذا مى‌خورد و با ادنى طلبه همکاسه مى‌شد و مزیتى براى خود قرار نمى‌داد.... روز پانزده یا بیست بار آب کوفه به جهت طلاب مى‌فرستاد و به مردم متصل پول آب مى‌داد مع ذلک خود آن جناب آب شور استعمال مى‌نمود. بلى کسى که وجه گذرانش منحصر به تحف و هدایا باشد و از وجوهات تصرف نکند لابد کثیراً در ضیق واقع خواهد شد چون این سبب استمرار و دوامى ندارد.

چنان سعه صدرى داشت که نظیرش عزیزالوجود بود. کسى که در سابق ایام خلطه با آن جناب داشت، مى‌گفت روزى قریب نهار پول نداشت که نهار بگیرد و دستها را به هم مى‌مالید، مى‌فرمود چه کنم، بچه‌ها امروز بى نهار چه مى‌کنند، در این اثنا شبه زوارى درِ منزل را زد بعد پانزده قران پول داد و رفت. همسایه خبردار شد که پول به جهت آقا رسید، آمد گفت: من بى عبا هستم، پول یک عبا به من مرحمت کنید. ایشان هم پانزده قران را تماماً به شخص همسایه داد و خود باز بى نهار ماند... و حقیر به جرأت مى‌توانم قسم بخورم که اگر در دلسوزى جانب فقرا و اهل بیت خود را در حیث زندگانى به یک چشم نظر مى‌کرد و اگر از تحف و هدایا زائد بر ما یحتاج خود بود، عین آن را به بعضى از طلاب هبه مى‌کرد و نگه نمى‌داشت.

یکى از اصحاب مى‌گفت، عرض مى‌کردم این مقدار زائد را بفروش و در عرض سال بسال مى‌شود که پول اینها مبالغى خواهد شد آن وقت در محل حاجت صرف کنید و در ضیق نیفتید، مى‌فرمود من این کارها را بلد نشده‌ام.»

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS