دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رهنمودهاى نورانى

No image
رهنمودهاى نورانى

رهنمودهاى نورانى

آن مرد خودساخته در موارد مناسب از انسانهاى گرفتار دستگیرى و آنان را به سوى حق هدایت مى کرد.

وسوسه در دعاى کمیل: در خاطرات آیت الله اراکى آمده است:

«شیخ محمد حسن امرآبادى که از معاصرین حاج شیخ عبدالکریم بود، روزى به من گفت: من در هر شب جمعه دعاى کمیل مى خواندم یک شب به این جمله که رسیدم: هَب لى صَبَرتُ عَلى حَرّ نارِک فکیف اصبر على فراقک.

به خود گفتم: آیا واقعاً من با خدا اینگونه هستم؟! من با خدا اینقدر ارتباط محکمى دارم که فراق خدا از آن آتش سوزان براى من سخت تر است؟ این وسوسه مرا بیچاره کرد، تااینکه براى حل مشکل به محضر آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى رفتم و گفتم: آقا، این اندیشه به ذهنم خطور کرده و مرا از خواندن دعاى کمیل باز مى دارد و شدیداً در رنج و عذابم! جناب آخوند ناراحت شده و با کمال قاطعیت به من گفت: نه، نه، این کار را نکن! این خیال از شیطان بوده، خواسته ترا منصرف کند. مبادا خواندن دعاى کمیل را ترک کنى! و بشدت اوقاتش تلخ شد و گفت: بخوان! بخوان! تو با این خیالات چکار دارى، دعایت را بخوان، هرکسى به اندازه خودش.»[16]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS