دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیره و سیماى استاد

No image
سیره و سیماى استاد

سیره و سیماى استاد

میرزا قامتى بلند و استوار و قیافه اى موزون و نورانى داشت. داراى ذهنى نقاد و در مطالب علمى دقیق بود. عالمى باصفا و سلیم النفس، ظریف و شوخ و درعین حال رقیق القلب بود و به مجرد شنیدن روضه، اشک در چشمانش حلقه مى زد. علاقه اى عجیب به ائمه اطهار به ویژه امیرالمؤمنین داشت و زیارت او را هر روز به جا مى آورد. میرزا روزهاى پنجشنبه روضه داشت و خود براى حاضران چاى مى ریخت.[18] وى از طنزهاى علمى و شوخیهاى لطیف خوشش مى آمد[19] و اخلاقى خودمانى داشت. هر طلبه اى مى توانست حرفش را با او درمیان گذارد و ملاقات با ایشان خیلى ساده بود.[20] زندگى اش بسیار زاهدانه بود و در مسایلى که احیاناً به برخورد مى انجامید، خودش را کنار مى کشید. اصلا برخورد تندى نداشت و هنگامى که دیگران با او برخوردى داشتند، عقب نشینى مى کرد، لذا زندگى اش به گونه اى بود که با هیچ کس تعارض پیدا نمى کرد.[21] حجت الاسلام على دوانى در مورد اخلاق آن بزرگوار مى گوید:

«آیت الله آقا میرزا باقر زنجانى از مدرسان نجف بود. در آن موقع مانند دیگران شهرتى نداشت. عالمى معقول و آرام بود.»[22]

استاد یحیى عابدى در رابطه با زهد ایشان مى گوید:

«مرحوم میرزاباقر زنجانى تا این اواخر خانه اى از خود نداشت. یکى از شیوخ ثروتمند عرب به مرحوم حکیم دو خانه تقدیم کرد. مرحوم حکیم هم یکى را به شیخ حسین حلى و دیگرى را به میرزا باقر زنجانى دادند. این خانه کوچک، منزل و نیز محل تدریس مرحوم میرزا باقر زنجانى بود. او بعدها به منزلى وسیع در محله جدید منتقل شد و مدتى بعد وفات کردند.»[23]

آیت الله سرفراز در مورد رعایت آداب توسط مرحوم میرزا باقر زنجانى مى گوید:

«علاوه بر اینکه خودمان از شاگردان مرحوم میرزا باقر بودیم اوایل طلبگى دو نفر از اساتید ما هم از شاگردان آن بزرگوار بودند. مرحوم آیت الله صدوقى و آیت الله رضا سعادت، آیت الله صدوقى به طلاب سفارش مى کرد که وقتى از حجره هایشان بیرون مى آیند، با همان قباى بلند مرتب بیرون بیایند. وى به عملکرد مرحوم زنجانى استناد مى کرد و مى گفت: ما هیچگاه مرحوم زنجانى را حتى براى وضو گرفتن در مدرسه، بدون قبا ندیدیم.»[

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS