نویسنده: علی رضا حمیدی
اساس زندگی، مبتنی بر گذشت و عفو است؛ زیرا روابط اجتماعی و اختلاف منافع و مصالح همواره تضاد میان افراد را سبب میشود. اگر هر کسی بخواهد حق خویش را بی کم و کاست استیفا نماید، میبایست بسیاری از روابط با دیگران به ویژه خویشان و دوستان را قطع کند و به کم ترین رابطه با کم ترین افراد بسنده نماید؛ زیرا بیش ترین تضاد و اختلاف میان انسان با دوستان و خویشان اتفاق میافتد. هر روز با این افراد در ارتباط نزدیک هستیم و سخن و رفتاری از ما یا دیگران سر میزند که موجبات ناراحتی و آزار ما را فراهم میآورد. اگر بخواهیم هر بدی دیگران را با بدی پاسخ دهیم و رابطه را بلندمدت یا کوتاه مدت قطع کنیم، شمار کسانی که با ایشان ارتباط خواهیم داشت در مدت عمر آدمی به کم تر از انگشتان یک دست کاهش خواهد یافت.
تاکید قرآن بر احسان و گذشت
این جاست که نقش محوری و کلیدی احسان و نیکوکاری در قالبهای رفتاری گوناگونی چون عفو و گذشت خودنمایی میکند؛ زیرا رفتاری چون عفو و گذشت به معنای نادیده گرفتن بدیها و زشتکاریهای دیگران و عبور با کرامت و بزرگواری از خطا و گناه و اشتباه دیگران است و این فرصتی برای حفظ ارتباط و تداوم و استمرار آن به شمار میآید.
خداوند بارها بر احسان و عفو به ویژه در روابط اجتماعی و به خصوص میان افراد نزدیک از خویشان و دوستان تاکید کرده است. با نگاهی به آموزههای قرآنی و آیات آن به سادگی میتوان دریافت که احسان و نیکوکاری در قالب رفتارهای گوناگون و متنوع تا چه اندازه از ارزش و جایگاه و اهمیت بسیاری برخوردار است. روابط خانوادگی میان همسران و فرزندان و والدین، تنها بر مدار احسان معنا و مفهوم مییابد و اصولاً خداوند جز احسان محوریتی برای روابط بسیار نزدیک قایل نیست. از این رو از والدین جز احسان و از فرزندان جز نیکوکاری نخواسته است و زندگی زناشویی را بر محوریت مودت و گذشت قرار داده است که یکی از اشکال احسان و نیکوکاری بشمار میرود.
احسان و گذشت، روش خدایی
اگر در اسلام بر اساس قوانین و احکام عقلانی، مجوز مقابله به مثل داده شده است، این مجوز از باب احکام حقوقی است؛ اما اسلام روابط میان انسانها را فراتر از احکام عقلانی و حقوقی مینگرد و آن را براساس احسان و مودت و مهر بنیاد گذاشته است. اجرای احکام حقوقی و عقلانی محض زمانی است که انسان بخواهد جامعه ای را مدیریت کند و کسانی را که به هیچ وجه از حقوق خود کوتاه نمی آیند به کاری پسندیده به دور از تجاوزگری و ظلم دعوت کند. در این جاست که اصل عدالت برای مدیریت بحران در روابط انسانی و اجتماعی به کار گرفته میشود، اما در جامعه انسانی به ویژه جامعه ایمانی که مبتنی بر اصل احسان و برادری و اخوت است، آن چه روابط اجتماعی را مدیریت میکند، احسان در اشکال گوناگون و متنوع آن است.
در چنین جوامعی نباید محوریت با عدالت در روابط اجتماعی باشد، بلکه محوریت با احسان و گذشت باشد؛ زیرا جامعه آرمانی میکوشد تا همه انسانها در شرایطی مناسب قرار گرفته و دارای رنگ خدایی شده و در گام برتر، خدایی شده و در مقام پروردگاری و ربوبیت، مظهریت از خداوند یابد. در این جاست که انسان باید بیاموزد که چگونه همانند خداوند اهل احسان باشد و رحمت وی بر غضبش سبقت جوید. به این معنا که همانند خداوند اهل احسان باشد که بی هیچ استحقاقی به همه آفریدهها مهر وجود بخشیده و در ادامه، زندگی ایشان را بقا و استمرار داده و همواره نیکی و احسان در حق آنان روا میدارد مگر کسانی که خود به جای مهر و احسان، در اندیشه و جست و جوی غضب الهی میروند. بنابراین کسی که میخواهد جامعه ایمانی و خدایی داشته باشد و در مقام مظهریت ربوبی در آید، باید بیاموزد که جامعه را براساس و محوریت احسان مدیریت نماید.
گذشت زیبا و نیک
خداوند در سوره حجر، گام را فراتر از روابط اجتماع طبیعی میگذارد و نه تنها احسان و گذشت را نسبت به دوستان و همراهان ایمانی میطلبد بلکه خواهان احسان نیک و زیبا حتی نسبت به دشمنان میشود.
انسانها به طور طبیعی نسبت به همراهان فکری و رفتاری، احسان را روا میدارند، ولی کم تر کسی را میتوان یافت که نسبت به دشمنان خصوصا دشمنان فکری خویش اهل احسان باشد.
در این آیات به پیامبر(ص) این نکته یادآور میشود که اگر دشمنان فکری که باوری به قیامت و هدفمندی هستی ندارند و آفرینش را بی حکمت میدانند، در حق وی اجحاف و ظلم روا داشتند، از ایشان بگذرد و عفو نماید؛ البته این عفو نه تنها باید نیک باشد بلکه همراه با زیبایی باشد؛ از این رو فرمان میدهد: فاصفح الصفح الجمیل. (حجر، آیه 85)
در فرهنگ عربی به ویژه در کتبی که درباره واژگان به ظاهر مترادف چون فروق اللغه نوشته شده بر این نکته توجه داده شده که واژه «صفح» در زبان عربی به معنای عفو است با این تفاوت که در عفو، مهر و محبت جایگاهی ندارد و انسان با ترشرویی هم میتواند عفو و گذشت داشته باشد؛ یعنی بی آن که نسبت به شخص خطاکار واکنش مثبتی بروز دهد و روی خوش به او نشان دهد، از خطایش میگذرد؛ اما در صفح، افزون بر عفو، رفتاری را به نمایش میگذارد که فراتر از روابط عادی و معمولی است و با نوعی خوشرویی و تبسم و لبخند از خطاکار در میگذرد.
پیامبر در این آیه ماموریت مییابد که نسبت به دشمنان خود که ایمان به هدفمندی آفرینش و رستاخیز ندارند و آن حضرت(ص) را اذیت و آزار میرسانند و ایشان را به تمسخر میگیرند، با روش صفح رفتار نماید. البته این صفاحت با همه ظرافتهای معنایی که در خود واژه وجود دارد، میبایست همراه با جمال و زیبایی باشد. به این معنا که ناظر بیرونی نیز وقتی به رفتار پیامبر(ص) با دشمنانش مینگرد، آثار ظاهری و بیرونی این صفاحت را نیز ببیند و از نگاه زیباشناسانه نیز رفتاری پسندیده و زیبا جلوه نماید.
به این معنا که عفو و احسان پیامبر(ص) در باطن و ظاهر باید از زیبایی برخوردار باشد. چنین رفتاری تنها زمانی بروز میکند که انسان در اوج مظهریت ربوبیت خداوندی قرار گیرد. بنابراین پیامبر(ص) ماموریت داشت تا مظهریت چنین مقامی باشد؛ چرا که جز در این مقام نمی توان هم کار پسندیده ای کرد و هم زیبا و جمیل آن را به نمایش گذاشت. چنین رفتار نسبت به دشمنان است که انسانها را متحول میسازد و هدف پیامبر(ص) نیز متحول کردن جامعه و ساختن انسانهای محسن و نیکوکار بود که روابط اجتماعی خویش را بر محوریت احسان سامان میدهند.
خداوند، پیامبرش را به عنوان رحمت برای جهانیان ستوده است؛ زیرا مظهریت ربوبیت الهی جز با کارها و رفتارهایی چون صفح جمیل نمی تواند تحقق یابد. اگر خداوند رحمتش بر غضبش سبقت و پیشی میگیرد؛ پیامبر(ص) این مظهر کامل و تمام ربوبیت خداوندی نیز این گونه است.
از آن جایی که جامعه ایمانی، جامعه الگو و اسوه برای بشریت است، میبایست در روابط اجتماعی خویش این گونه باشد و مظهریت ربوبیت الهی را به نمایش گذارد. بنابراین، لازم است تا در مقام صفاحت جمیل و روابط اجتماعی خود را با دشمنان سامان دهد و تا میتواند این گونه باشد در عین این که هوشیاری خویش را حفظ میکند.
به سخن دیگر، «گذشت زیبا» به معنای کوتاه آمدن از مبانی و اصول نیست، بلکه رفتار نیک و پسندیده و زیبا همواره با هوشیاری و حفظ اصول میباشد. از این رو پیامبر(ص) با وجود ماموریت صفاحت جمیل، ماموریت مییابد تا از اصول و مبانی خویش کوتاه نیاید. به این معنا که رفتار پسندیده و صفاحت جمیل به هیچ وجه به معنای تسامح و تساهل از اصول اندیشهای و باورها و نگرشها نیست، بلکه به معنای ترحم و رحمت بر انسانهای نادان و جاهلی است که در دام دشمنی چون هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی گرفتار آمدهاند.
جامعه ایمانی نیز به عنوان مظهر رحمت الهی باید این گونه عمل کند و تا بتواند با رفتارهای نیک و پسندیده و زیبا قلبهای دشمنان را به تسخیر درآورد.