دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زین العابدین مازندرانی (شیخ زین العابدین مازندرانی)

زین العابدین مازندرانی (شیخ زین العابدین مازندرانی)
زین العابدین مازندرانی (شیخ زین العابدین مازندرانی)

زین العابدین مازندرانی

(1227- 1309قمری)

عنوان مقاله: فقیه درد آشنا

نویسنده: احسان فتاحی اردکانی

شهر بابل، از شهرهای استان مازندران از قدیم الایام عالمان بزرگی را در خود پرورش داده است که خدمات شایانی به اسلام و مسلمانان کرده اند. این شهر تا پیش از روی کار آمدن رژیم منحوس پهلوی، «بارفروش» خوانده می شد. عالمان آن دیار را «بارفروشی» می نامیدند، اما بعد از آن، به شهر «بابل» تغییر نام داد.

یکی از علمای بزرگ این شهر، شیخ زین العابدین مازندرانی بارفروشی، فقیه و مجتهد مشهور کربلا است که در این مقاله به اجمال زندگی او را مرور می کنیم.

زین العابدین بن مسلم مازندرانی بارفروشی در سال 1227 قمری در بارفروش به دنیا آمد. دوران کودکی را در همان منطقه گذراند،اما شور تحصیل علوم دینی او را عاقبت به حوزه ی علمیه کشاند. او در زادگاه خود و عتبات به محضر عالمان بزرگ آن دیار شتافت و توانست مدارج علمی را یکی پس از دیگری بپیماید.

اساتید

اساتیدی که برای او بر شمرده اند، از این قرارند:

1 ـ علی آقا جعفر سیرجانی. شیخ نزد او بعضی علوم نقلی را فرا گرفت.

2 ـ محمدسعید مازندرانی بارفروشی معروف به سعیدالعلمای مازندرانی(1270 قمری)

این عالم بزرگ از هم دوره های شیخ انصاری بود که به علتی نتوانست در عتبات بماند و به مازندران برگشت. زمانی که علما بر مرجعیت شیخ انصاری اتفاق کردند، شیخ با وجود عالمی چون سعیدالعلماء از دادن فتوا خودداری کرد و در طی نامه ای از سعیدالعلماء خواست تا مرجعیت را بر عهده بگیرد. شیخ معتقد بود در زمان تحصیل، سعیدالعلماء از من قوی تر بود و نسبت به من اعلم است. بنابراین مرجعیت بر عهده ی او است. سعید العلماء در پاسخ نامه، این نکته را نگاشت که من اگر در دوران اشتغال به تحصیل، اعلم بودم، اکنون از درس و بحث جدا شده ام، ولی شما به علت استمرار و تلاش در امور علمی، مقام مرجعیت اکنون بر تو متعین است[1].

استادِ بزرگ شیخ زین العابدین در بارفروش سعیدالعلماء مازندرانی بود. شیخ از او اجازه روایت نیز داشته است[2].

بعد از این استفاده، شیخ برای تکمیل تحصیلات خود در رجب 1250 قمری به عراق مهاجرت کرد[3]. در این سفر او با استاد خود سعیدالعلماء هم سفر بود[4].

3 ـ سید ابراهیم قزوینی (1264 قمری) صاحب ضوابط

او که از علمای بزرگ اصول است، در سال 1214 قمری در قزوین به دنیا آمد. مقدّمات را در کرمانشاه به پایان برد و در کربلا به درس سید علی (صاحب ریاض) شتافت. همچنین در اصول از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود که بعد از استاد توانست کرسی درس وی در کربلا را به دست گیرد.

دو اثر معروف وی ضوابط الاصول و دلائل الاحکام در شرح شرائع الاسلام است.

شیخ زین العابدین مازندرانی در کربلا از دروس فقه و اصول وی استفاده کرد و بعضی از مجلّدات شرح شرائع الاسلام را در سال 1255 قمری استنساخ کرد[5]. او در درس قزوینی به عنوان یکی از بزرگ ترین مقرران درس وی به شمار می رفت[6]. شیخ از استاد خود اجازه ای نیز داشته است.

4 ـ شیخ محمد حسین اصفهانی (صاحب فصول)

مازندرانی در کربلا در دروس صاحب کتاب الفصول الغرویةـ که از کتاب های مهم اصولی در حوزه ی اصول فقه است ـ شرکت می جست. صاحب فصول نسبت به صاحب ضوابط، از شاگردان کم تری برخوردار بود، ولی هنگامی که سید ابراهیم به سفری رفت، بسیاری از شاگردان او در درس شیخ محمدحسین شرکت کردند و با بازگشت او دوباره درس شیخ محمدحسین از رونق افتاد[7]. به احتمال زیاد شیخ در هنگام مسافرت استادش سید ابراهیم، در دروس صاحب فصول شرکت می کرد.

5 ـ شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر(1266 قمری)

شیخ زین العابدین در سال 1258 قمری و بعد از محاصره ی کربلا[8] به نجف هجرت کرد و در درس شیخ محمدحسن نجفی (صاحب کتاب جواهر) شرکت کرد. او در این درس از بزرگ ترین شاگردان او محسوب می شد و از استاد خود اجازه ای نیز دریافت داشته است[9].

6 ـ شیخ علی آل کاشف الغطاء

شیخ علی آل کاشف الغطاء فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء است که نسبت آنان به مالک اشتر می رسد. شیخ در نجف در دروس او شرکت کرد و اجازه ای نیز از این استاد خود دریافت داشت[10].

7 ـ شیخ مرتضی انصاری1281 قمری)

در این که شیخ مرتضی انصاری از اساتید او باشد، اختلاف است. آقا بزرگ تهرانی حضور زین العابدین مازندرانی در درس شیخ انصاری را تأیید می کند[11]، ولی سید محسن امین حضور او را نامعلوم می داند. اجازه ی او از شیخ انصاری، قطعی است[12].

عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام و بازگشت به کربلا

شیخ زین العابدین در نجف در مضیقه بوده است. به گونه ای که این وضع باعث می شود برای برطرف شدن این حالت به امیرالمؤمنین، علیه السلام، توسل جوید. در خواب حضرت به او می فرمایند: «در نجف زندگی شما به همین منوال خواهد بود. اگر می خواهید وضعیت شما خوب شود، به کربلا برو.».

پس از این رؤیای صادقه، ایشان به طرف کربلا رهسپار می شد. یکی از ثروت مندان مازندرانی که در کربلا ساکن بود، در عالم خواب خدمت اباعبدالله الحسین، علیه السلام، می رسد. ایشان به او می فرمایند: «فردا میهمانی به این اسم می آید. شما موظف اید از ایشان پذیرایی کنید.».

این مرد مازندرانی فردا جلوی دروازه می ایستد تا با نشانی خواب، میهمان را پیدا کند. اتفاقاً شیخ زین العابدین با کوله بار از دروازه ی کربلا وارد می شود و مرد ثروت مند خواب خود را برای او نقل می کند و از شیخ پذیرایی می کند[13].

مراجعت شیخ به کربلا بعد از وفات استادش صاحب جواهر بوده است. او بعد از ورود به کربلا به تدریس مشغول می شود. عالم بزرگ آن زمان در کربلا شیخ محمدحسین فاضل اردکانی بود و دومین قطب علمی کربلا شیخ زین العابدین مازندرانی بود[14].

او در کربلا به منصب امامت و فتوا رسید. بعد از وفات مرحوم فاضل اردکانی ریاست مطلق علمی کربلا با او بود. شیخ در کربلا به تدریس و تربیت شاگرد مشغول شد و فضلای زیادی از حوزه ی درسی وی برخاستند.

شاگردان

حوزه ی درس شیخ و فاضل از بزرگ ترین حوزه های درسی کربلا بود و بسیاری از فضلای آن زمان در این دو حوزه شرکت داشتند. اگر بخواهیم شاگردان شیخ در این حوزه را استقصا کنیم، خود، یک کتاب قطوری می شود، اما در این جا به بعضی از شاگردان او اشاره می کنیم.

1 ـ شیخ عبدالله مازندرانی(1330 قمری)[15]

او در سال 1256 قمری در بارفروش به دنیا آمد. برای تحصیل ابتدا به کربلا رفت و از محضر شیخ زین العابدین مازندرانی استفاده کرد. آن گاه به نجف رفت و از عالمان آن دیار کسب فیض کرد و خود از عالمان بزرگ نجف گردید و مورد رجوع جمعی از مردم گیلان واقع شد.

2 ـ میرزا علی بن موسی تبریزی معروف به ثقه الاسلام

او در سال 1277 قمری به دنیا آمد. مقدّمات را در زادگاهش آموخت. سپس به نجف رفت و در درس میرزا حبیب الله رشتی شرکت کرد. آن گاه به کربلا رفته و از محضر دو مجتهد بزرگ کربلا فاضل اردکانی و شیخ زین العابدین مازندرانی استفاده ها برد.

در سال 1308 به تبریز بازگشت و به وظایف دینی مشغول شد. از آثار او می توان به کتاب مرآة الکتب و بث الشکوی و رساله لالان و ایضاح الانباء در تعیین تاریخ ولادت خاتم الانبیاء و مقتل سیدالشهداء اشاره کرد[16].

3ـ ملّا محمد بن محمد حسین خوانساری نجفی(1332 قمری)[17]

4ـ محمد حسن مازندرانی بارفروشی (1317 قمری)

او از شاگردان شیخ انصاری بود و در کربلا از فاضل اردکانی و شیخ زین العابدین مازندرانی نیز کسب علم کرده بود[18].

5 ـ سید جواد بن سیّد محمّدعلی حسینی اصفهانی معروف به «خطیب هندی» (1333 قمری)

او خطیب توانا و شاعر با استعدادی بود. در فقه از شاگردان زین العابدین مازندرانی بود. از او اشعاری چند در رثای امام حسین، علیه السلام، به عربی باقی است[19].

6 ـ محمدحسین فشارکی اصفهانی (1353 قمری)[20]

او خطیبی توانا و واعظی آگاه بود که فقه و اصول را از میرزای شیرازی و زین العابدین مازندرانی و میرزا حبیب الله رشتی آموخته بود[21].

7 ـ شیخ علی خاقانی(1334 قمری) که کتاب الدعوی بلا معارض از مباحث کتاب قضا را به امر استادش نوشته است[22].

8 ـ سیّد ابوالقاسم بن محمدباقر دهکردی اصفهانی(1353 قمری)[23] که از شیخ روایت می کند.[24]

9 ـ ملّا علی اکبر بن عبدالکریم یزدی که از شاگردان قدیم مازندرانی بوده است و تقریرات درس وی را به نگارش در آورده است. این تقریرات به سال 1275 قمری به پایان رسیده است[25].

10 ـ عبدالرحیم بن عبدالحسین اصفهانی حائری(1367 قمری) که تقریرات فقه و اصول مازندرانی را نوشته است[26].

11 ـ سیّد محمد اصفهانی کاظمی (1355 قمری). او از شیخ روایت نیز کرده است[27].

12 ـ سیّد ابراهیم ابن ابوالحسن تنکابنی قزوینی(1324 قمری)

او در سال 1255 در قزوین به دنیا آمد. مقدّمات علوم دینی را نزد پدر فرا گرفت. سپس در مدرسه ی صالحیّه ی قزوین نزد شیخ عبدالوهّاب برغانی، علوم عقلی و اصول و فقه آموخت. بعد از آن به نجف رفت و از محضر شیخ انصاری و میرزا حبیب الله رشتی کسب فیض کرد و در کربلا به درس شیخ زین العابدین مازندرانی و علامه برغانی آل صالحی شتافت. بعد از آن به قزوین بازگشت و مدرسه ی علمیه ای بنا نهاد.

از او آثار زیادی باقی است که از آن جمله می توان به شرح رسائل و مکاسب، شرح مدارک، رساله در هیئت، رساله در اخلاق اشاره کرد[28].

13 ـ ملا محمدعلی آرانی کاشانی(1325 قمری) [29]

14 ـ محمدیوسف استرآبادی[30]

15 ـ شیخ جعفر بن شیخ صادق حائری(1347 قمری)[31]

16ـ ابوالحسن بن محمدتقی قاجار (1336 قمری). در اشعار به «حیرت» تخلص می کرده است[32].

17 ـ علی لاهیجی حائری تهرانی صاحب کتاب رموز العرفان، کفر الاحزان ارشاد المسلمین.

18 ـ شیخ عیسی رشتی پدر شیخ عبدالحسین رشتی[33]

اجازه

شیخ زین العابدین به بسیاری از شاگردان خود اجازه ی اجتهاد یا نقل حدیث داده است. او در طرق اجازه ی روایتی بسیاری از فقهای اخیر قرار دارد. از کسانی که شیخ به آنان اجازه داده است، به این چند تن اشاره می شود:

1 ـ سید مرتضی کشمیری (1323 قمری)[34]

2ـ سید محمدابراهیم بن سید محمدتقی نقوی نصیرآبادی لکنهوی(1307 قمری). تاریخ اجازه، سال1290 قمری است[35].

3 ـ محمدحسین بن بنده حسین بن محمددلدار علی نقوی نصیرآبادی(1325 قمری)[36]

4ـ سید ابوالحسن بن بنده حسن نقوی (1309 قمری)[37]

5 ـ میرزا جعفر بن میرزا علی نقی طباطبایی حائری (1320 قمری). تاریخ این اجازه، 28 صفر 1290 قمری است[38].

6 ـ سید محمدرضا بن سید محمدعلی حسینی کاشانی معروف به«گلهری». تاریخ آن، اجازه ، سال 1276 قمری است[39].

7 ـ ملا محمدطاهر بن محمد کاظم اصفهانی شاه عبدالعظیمی(حدود 1310 قمری)[40]

8 ـ اجازه ی اجتهاد به شیخ عبدالسّاده. آقا بزرگ تهرانی، این اجازه را با امضای «مازندرانی» دیده است[41].

9 ـ اجازه به سید نیاز حسن هندی صاحب کتاب حلیة العباد. این اجازه در کتاب حلیة العباد او به چاپ رسیده است[42].

10 ـ اجازه به سید علی حسین زنجیفوری(1310 قمری). این اجازه، در کتاب لسان الصادقین او به چاپ رسیده است[43].

11 ـ سید علی محمد بن محمد بن دلدار علی نقوی لکنهوی معروف به «تاج العلماء» (1312 قمری) که هنگام مسافرت به عراق از علمای عتبات مفتخر به دریافت اجازات شد. از جمله کسانی که به او اجازه دادند شیخ زین العابدین مازندرانی بود. این اجازه در تاریخ 24 شوال 1285 قمری صادر شده است[44].

12 ـ عبدالرحیم بن محمدمهدی خلخالی خدجینی. اجازه ی اجتهاد و روایتی او در تاریخ 1286 قمری صادر شده است[45].

13 ـ سید حسین بن محمد رضی الدین بن حسین لاجوردی کاشانی (1285 قمری). شیخ در ابتدای کتاب الفقه الاصیل او تقریظی نوشته است که در آن به اجتهاد وی تصریح شده است[46].

14 ـ محمد شریف موسوی ونکی اصفهانی[47]

مرجعیت

در آن زمان مراجع بزرگ تقلید زیادی در نجف و کربلا بودند. از همه مهم تر، میرزای شیرازی سردار مبارزه در جریان تحریم تنباکو بود. با وجود میرزای شیرازی، مردم هند، بخارا، ایران، بعضی از مردم کربلا، در امر تقلید به او رجوع کردند[48]. کثرت مقلدان وی به قدری بود که به گفته ی فشارکی، ملقب به «کعبه» و «قبله» بود[49].

سید محسن امین که در سال 1308 قمری برای تحصیل به عتبات رفته بود[50]، هنگام برشمردن علمای بزرگ و مراجع تقلید عراق، مرجع و بزرگ کربلا در آن زمان را شیخ زین العابدین مازندرانی نام می برد.[51]

آثار

شیخ در کربلا علاوه بر تدریس به تألیف کتاب نیز مشغول بود. از آثار او می توان به کتب زیر اشاره کرد:

1 ـ زینة العباد در شرح شرائع الاسلام. شرح کتاب های طهارت و صلاة و حج و خیارات و نکاح و طلاق آن نوشته شده است.

2 ـ کتابی در اصول فقه از ابتدا تا انتها

3 ـ حواشی بر کتاب جواهر

4 ـ حواشی بر مسالک الافهام

5 ـ رسالة فی الصلاة. این کتاب نزد شیخ محمدعلی فاضل اردوبادی در نجف بوده است[52].

6 ـ کتاب ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد. مجموع پاسخ های وی به سؤالات فقهی است و بر ترتیب ابواب فقه است. بسیار مبسوط است. بارها به چاپ رسیده است. در سال 1331 قمری در مشهد نیز به چاپ سنگی رسیده است[53]. این کتاب به سؤال و جواب هم خوانده می شود.

7 ـ زینة العباد. رساله ی فارسی او است. در سال 1323 با حواشی آخوند خراسانی به چاپ رسیده است[54].

8 ـ رساله ی عملیه ی کبرا به نام زینة العباد الکبری که با حواشی فرزندش شیخ حسین در کلکته و تهران به سال 1313 به چاپ رسیده است[55].

9 ـ رساله ی عملیه ی صغرا به نام زینة العباد الصغری که مختصر کتاب قبلی است، به اضافه ی بحث معاملات و مناسک حج. این کتاب نیز با حواشی شیخ حسین مازندرانی به چاپ رسیده است[56].

10 ـ حواشی بر رساله ی عملیه ی شیخ عبدالحسین تهرانی (1286 قمری)[57]

11ـ زاد العقبی. فتاوای شیخ زین العابدین است که سید محمد تقی موسوی هندی آن را جمع کرده است و در سال 1309 به چاپ رسانده است[58].

12 ـ مناسک حج که حواشی فرزندش شیخ حسین به سال 1313 قمری به چاپ رسیده است[59] و احتمالاً همان بخش حج از رساله ی زینة العباد صغرا است.

13 ـ زاد المتقین. رساله ی عملیه ی فارسی است که مطابق فتاوای میرزای شیرازی و شیخ زین العابدین است. این کتاب در بمبئی در سال 1307 قمری به چاپ رسیده است[60].

14. مفاتیح الجنان. رساله ی عملیه ی ایشان به زبان اردو است. غلام علی بن حاج اسماعیل آن را جمع کرده است و در سال 1316 قمری به چاپ رسیده است[61].

شیخ بر کتب زیادی نیز تقریظ نوشته است. از جمله تقریظی بر کتاب مورث النشاط فی ارث الاحفاد و الاسباط سید نجم الحسن لکنهوی(1353 قمری)[62] و تقریظ دیگری بر کتاب الفقه الاصیل[63] نوشت.

عبادت و زهد

از ویژگی های بارز شیخ زین العابدین مازندرانی، عبادت و زهد او است. این ویژگی به گونه ای است که او را با صفت «شیخ عابد ناسک» می ستایند.

محمد بن سلیمان تنکابنی که از معاصران او است درباره ی وی می نویسد: «در غایت زهد و تقوا است[64].».

از مال و منال دنیا به شدت پرهیز داشت و خوراک او غالباً نان و سرکه و برنج بود.[65]

او بسیار بر مستحبات و نوافل مواظبت داشت. کم تر کسی در این مواظبت، هم پای او بود[66].

یکی از بایسته های روز غدیر، این است که انسان برای خود، برادر دینی انتخاب کند و در راه خدا با او عقد اخوت ببندد. کیفیت این عقد، این است که دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود می گذارد و صیغه ی عربی این عقد که در مفاتیح[67] آمده است، بر زبان جاری می کند و برادر دیگر هم «قَبِلتُ» می گوید. در این عقد تمام حقوق برادری به غیر از دعا و زیارت و شفاعت را از هم ساقط می کنند، ولی در هنگام دعا و زیارت و در قیامت هنگام شفاعت باید هم را یاد کنند. این عمل به پیروی از عملی است که پیامبر، صلی الله علیه وآله، در مدینه آن را بنیان گذاشت. او در راه خدا میان اصحاب دو به دو برادری قرار داد و امیرالمؤمنین، علیه السلام، را به عنوان برادر خود انتخاب کرد و این به عنوان یکی از مناقب امیرالمؤمنین، علیه السلام، به شمار می رود.

شیخ زین العابدین مازندرانی در این سنت به پیامبر اقتدا کرده و حاج ملاابوالحسن مازندرانی حائری که از عالمان ربانی ساکن در کربلا و متجرّد در عبادت بود، به برادری انتخاب کرد[68].

پشتکار

از دیگر خصوصیات او پشتکار است. در اواخر عمر پیری باعث نشد تا او درس خود را ترک کند. با کهولت سن، هم چنان به تدریس ادامه می داد. نیز با توجه به این که در قدیم صنعت چاپ نبود و استنساخ کتاب هزینه ی بالایی داشت، طلاب فقیر، کتاب هایی که به آن نیاز شدید داشتند، خود استنساخ می کردند. شیخ زین العابدین مازندرانی کتاب هایی را که از ابتدای طلبگی خوانده بود، به خط خود از ابتدا تا انتها، استنساخ کرده بود، حتی کتاب قوانین الاصول که از کتاب های حجیم است. این استنساخ ها، نشان از اراده ی قوی می کند[69].

کمک به فقرا

شیخ، همواره به فقرا کمک می کرد و تا می توانست قرض می کرد و به فقرا می داد.

روزی بینوایی به در خانه ی او رفت و از او چیزی خواست. شیخ چون پولی در بساط نداشت، ظرف مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت: «این را ببر بفروش.».

دو سه روز بعد اهل منزل متوجه شدند که ظرف مسی نیست و به گمان این که آن را دزد برده است، داد و فریاد کردند. صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید. شیخ فریاد زد: «ظرف مسی را من برده ام[70].».

مشارکت در امور

نقل است روزی در کربلا، آب طغیان کرد. شیخ برای این که جلوی آب را بگیرد، با عبای خود شخصاً خاک بر می داشت تا جلوی آب را بگیرد. مردم چون دیدند آن روحانی بزرگ برای سدسازی، خاک حمل می کند، به او تأسی کردند و همگی به پا خاستند و سدی در برابر آب بستند که تا چند سال باقی بود[71].

هوشیاری در عرصه ی سیاست

شیخ زین العابدین از مسائل جاری در جهان اسلام غافل نبود و در مواقع لزوم با هوشیاری و درایت، با مسائل برخورد می کرد.

زمانی که میرزای شیرازی فتوای معروف تحریم تنباکو را صادر کرد، دشمنان برای خنثی کردن فتوای میرزا، تلاش کردند. یکی از اقدامات آنان، این بود که این فتوا را زیر سؤال ببرند و وانمود کنند که این فتوای مدرکی ندارد و خلاف حکم اسلام و قرآن است. در مجلسی که شیخ زین العابدین حضور داشت، یکی از افراد، درباره ی این حدیث از شیخ سؤال کرد: نظر شما درباره ی حدیث «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» چیست؟ شیخ در جواب فرمود: این حدیث، کاملاً صحیح است. آن شخص دوباره پرسید: آیا قبل از فتوای میرزا، تنباکو حلال بود یا حرام؟ شیخ در جواب فرمود: حلال بود. آن شخص گفت: به مقتضای حدیث، امروز نیز تنباکو حلال است و با فتوای میرزا حرام نمی شود. شیخ در جواب فرمود: نه، الآن حرام است. و هیچ منافاتی بین حرام بودن الان و حلال بودن سابق ندارد؛ زیرا، اشیاء، گاهی دو عنوان پیدا می کند که یکی عنوان اولی است و دیگری عنوان ثانوی. عنوان اولی همیشه در جای خود محفوظ است، مانند روزه ی ماه رمضان که عنوان اولی آن وجوب است، ولی اگر برای همین شخص که روزه بر او واجب بود، حالت اضطراری پیش آمد مسئله، عنوان ثانوی پیدا می کند و روزه بر او حرام می شود. لذا بر مریض، روزه گرفتن حرام است.

تنباکو ذاتاً حلال است، اما چون اکنون برای جامعه، ضرر سیاسی و اقتصادی دارد، حرام می شود حرام بودنش را عنوان ثانوی گویند. به این جهت، مجتهد فقیه، حکم به حرمت می کند و هر موقع آن ضرر برطرف گردید فقیه حکم به حلال بودن آن می کند.

جواب قاطع و استوار شیخ، آن شخص را ساکت کرد و دشمن نتوانست با این دسیسه کاری از پیش ببرد[72].

تلاش برای تقویت مذهب تشیع

میرحامد حسین در آن زمان کتابی با عنوان عبقات الانوار نوشت که تأثیری زیادی در میان اهل سنت گذاشت و جمع زیادی از اهل سنت را شیعه کرد. عمق و قوت استدلال این کتاب باعث شد که میرزای شیرازی حکم به لزوم خواندن کتاب بر مسلمانان کند.

شیخ زین العابدین مازندرانی نیز حکم کرد تا به محض آماده شدن جلدهای بعدی کتاب، در اسرع وقت به چاپ آن اقدام کنند و تمام امکانات مالی و غیر مالی خود را در اختیار میرحامد حسین قرار دهند[73].

شیخ تقریظی نیز بر این کتاب زده است. بخشی از این تقریظ در این جا ذکر می شود: «...چون متدرجاً مجلدات کتب مؤلفات و مصنفات آن جناب سامی صفات که عبارت از استقصاء الافحام و عبقات بوده باشد، در این صفحات به دست علما و فضلاى این عتبات عرش درجات ملحوظ و مشاهد افتاد، به اضعاف مضاعف آن چه شنیده مى شد، دیده شد: "کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر"[74] از صفحاتش نمودار؛ "کتاب مرقوم یشهده المقربون"[75] از اوراقش پدیدار؛ از عناوینش "آیات محکمات هنّ أم الکتاب"[76] پیدا؛ از مضامینش "هذا بلاغ للناس و لینذروا به و لیعلموا أنما هو اله واحد ولیذکّر اولوا الألباب"[77] هویدا؛ از فصولش عالمی را تاج تشیع و استبصار بر سر نهاده؛ از ابوابش به سوى "جنات عدن تجری من تحتها الأنهار"[78] باب ها گشاده؛ کلماتش "و جعلناها رجوماً للشیاطین"[79]، کلامش "ألا لعنة الله على القوم الظالمین". مفاهیمش "ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین"[80] مضامینش در لسان حال اعدا "یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین و بئس القرین"[81]. دلائلش "هذا بیان للناس و هدًى و موعظة للمتقین"[82]، براهینش "کتاب أنزل إلیک فلایکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکرى للمؤمنین"[83]؛ برای دفع یأجوج و مأجوج مخالفین دین مبین، سدّى است متین؛ از جهت قلع و قمع زمره ی معاندین مذهب و آیین چون تیغ أمیرالمؤمنین؛ سیمرغ سریع النقل عقل از طیران به سوى شُرَف[84] اخبارش عاجز، همای تیز پاى خیال از وصول به سوى غرف آثارش قاصر.

کتبی به این لیاقت و متانت و اتقان تا الان از بنان تحریر نحریرى سر نزده، و تصنیفی در اثبات حقیت مذهب و ایقان تا این زمان از بیان تقریر حبر خبیرى صادر و ظاهر نگشته. از عبقاتش رائحۀ تحقیق وَزان، و از استقصایش استقصاء بر جمیع دلائل قوم عیان!

ولله درّ مؤلفها و مصنفها! "أ کان للنّاس عجباً أن أوحینا إلى رجل منهم أن أنذر الناس و بشر الذین آمنوا أنّ لهم قدم صدق عند ربهم قال الکافرون إن هذا لساحر مبین"[85]»[86].

دو حکایت از شیخ

مرحوم شیخ العراقین فرزند شیخ نقل می کند: یک شب پدرم در حرم کربلا مشغول نماز بود. پس از آن که نمازش به پایان رسید، زنی آمد و مدتی مدید با شیخ حرف زد. وقتی آن شب می خواستیم به منزل برگردیم، پدرم به فانوس کش گفت: «از راه دیگری برود.». مدتی رفتیم تا به در منزلی رسیدیم. شیخ در زد و مردی که قهوه چی بود در را باز کرد. او تا شیخ را دید دست پاچه شد. خم شد. دست شیخ را بوسید. پرسید: «آقا چه فرمایشی دارید؟». شیخ به او گفت: «از تو می خواهم که به زنت رجوع کنی.». آن مرد که این را شنید گفت: «اطاعت می کنم و رجوع کردم.».

بعد فهمیدیم که این مرد با وجود چند فرزند، زن خود را از منزل بیرون کرده و او را طلاق داده است. آن زن که دست خود را از هر جا کوتاه دیده بود، به شیخ متوسل شده بود تا به شفاعت او اقدام کند[87].

روزی کسی خدمت شیخ زین العابدین آمد و از تنگی معاش خود شکایت کرد. شیخ به فرمود: «برو حرم مطهر ابی عبدالله، علیه السلام، و زیارت عاشورا بخوان. رزق و روزی به تو خواهد رسید. اگر نرسید نزد من بیا به تو خواهم داد.». آن شخص رفت و بعد از مدتی خدمت شیخ رسید و گفت: «در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسی آمد و وجهی به من داد و در وسعت قرار گرفتم[88].».

فرزندان

شیخ پنج فرزند پسر داشته است:

1 ـ شیخ محمدحسین مازندرانی(1339 قمری)

او در کربلا بعد از وفات پدر به ریاست علمی و فتوا رسید[89]. سید سبط حسن بن سید وارث حسین لکنهوی از او اجازه داشته است[90]. او حواشی بر رساله ی پدرش نوشته است و تقریظی نیز بر کتاب منهاج الطالبین در رد بابیه از حاج حسین قلی داغستانی نگاشته است[91]. سید احمد علی بن مفتی سید محمد عباس مفتی لکنهو نیز از شاگردان او بوده است[92].

شیخ حسین سرانجام در سن 66 سالگی در روز چهارشنبه 12 شوال 1339 قمری بر اثر بیماری از دار دنیا رفت و در کربلا سه روز عزای عمومی اعلام شد و او را در کنار پدر به خاک سپردند. از شیخ حسین دو فرزند باقی مانده است: یکی شیخ باقر مازندرانی که از شاگردان آخوند خراسانی بود و بعد از آن به مازندران رفت و سرانجام در تهران ساکن شد و دیگری شیخ احمد که به جای پدر کارهای او را انجام می داد[93].

2 ـ شیخ علی مازندرانی معروف به شیخ العراقین[94](1345 قمری)

از او کتاب الانصافیة در اصول دین به فارسی و فهرست جواهر الکلام و رئوس مطالب آن باقی مانده است. کتاب الانصافیة در سال 1317 به چاپ رسیده است[95].

3 ـ شیخ محمد مازندرانی(1350 قمری)

از او کتاب بیان الاوزان در تطبیق اوزان هندی با اوزان عراقی باقی مانده است. او استاد آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی بوده است[96].

4 ـ شیخ عبدالله مازندرانی

از این فرزند شیخ، اطلاع زیادی در دست نیست. او بعد از سال 1305 قمری هنگام بازگشت ملاسلطان علی گنابادی از حج با او به گناباد می رود و در سال 1311 قمری برای تحصیل به کربلا باز می گردد. دیوان شعری عرفانی از او نقل شده است و ظاهراً گرایش صوفیانه داشته است. سرانجام به تهران نقل مکان کرد.[97] به گفته ی کتاب احسن الودیعة، او مورد انکار پدر و برادر خود شیخ حسین بوده است[98].

5 ـ شیخ حسن مازندرانی که او پیش از دیگران از دنیا رفت و اطلاع چندانی از او در دست نیست[99].

وفات

سرانجام این عالم بزرگ شیعه در ذوالقعده سال 1309 قمری در سن 82 سالگی در کربلا از دار دنیا رفت. بدن مطهر وی را در صحن حسینی در نزدیک درب معروف به قاضی الحاجات به خاک سپردند[100]. در ماده ی تاریخ وفات او شیخ علی خراسانی گفته شده است: «تزین الخلد بزین العباد[101]»

بر سر قبر وی تا مدتی عکس او و فرزندش شیخ حسین بوده است[102]، اما بعد از توسعه ی حرم مطهر، این قبر از بین رفته است و اکنون هیچ اثری از قبر او نیست.



[1]. الکنی و الالقاب، مکتبة الصدر، تهران، بی تا، ج 2، ص 314؛ ریحانة الادب، محمد علی مدرس خیابانی، انتشارات خیام، ج 3، ص 38.

[2]. الکنی و الالقاب، ج 2، ص 314.

[3]. اعیان الشیعة، سید محسن امین، دار التعارف للمبوعات، بیروت، بی تا، ج 7، ص 167.

[4]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1414، ج 1، ص 227.

[5]. الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، دار الاضواء، بیروت، 1403، ج 8، ص 240. 239.

[6]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167 و ج 2، ص 204.

[7]. اعیان الشیعة، ج 2، ص 204.

[8]. در این که چرا کربلا در محاصره قرار گرفت نکته روشنی وجود ندارد. برای اطلاع بیش تر از علت محاصره و احتمالات آن به مجله ی پیام حوزه شماره 19، ص 95 مراجعه کنید.

[9]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 150.

[10]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167.

[11]. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، مطبعة القضاء، نجف، بی تا، ج 2، ص 805.

[12]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167.

[13]. سرّ دلبران، شیخ مرتضی حائری، انتشارات دفتر نشر برگزیده، ص 131.

[14]. ن. گ به زندگی خودنوشت شیخ اسماعیل محلاتی چاپ شده در مجله ی پیام حوزه شماره ی 20.

[15]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 69.

[16]. مقدمه مرآة الکتب، محمد علی حائری، کتابخانه مرعشی نجفی قم، 1414، ص 11. 9.

[17]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 405.

[18]. معجم المؤلفین، عمر کحاله، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 9، ص 211.

[19]. اعیان الشیعه، ج 4، ص 288.

[20]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 233.

[21]. معجم المؤلفین، ج 9، ص 249.

[22] . الذریعة، ج 8، ص 199؛ رجال الخاقانی، شیخ علی خاقانی، تحقیق سید محمد صادق بحر العلوم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404، ص 28.

[23]. موسوعة مؤلفی الامامیة، مجمع الفکر الاسلامی، 1420، ج 2، ص 498.

[24]. اعیان الشیعة، ج 2، 417.

[25]. الذریعة، ج 4، ص 382؛ تراجم الرجال، ج 1، 402.

[26]. رسائل فی درایة الحدیث، ابوالفضل حافظیان بابلی، انتشارات دار الحدیث، قم، 1425، ج 2، ص 483.

[27]. اعیان الشیعة،ج 9، ص 414.

[28]. موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 1، ص 128. 125.

[29]. الذریعة، ج 1، ص 272.

[30]. تراجم الرجال، ج 2، ص 800.

[31]. اعیان الشیعة، ج 4، ص 113.

[32]. موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 2، ص 99.

[33]. نقباء البشر، ج 4، ص 1635.

[34]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 121.

[35]. الذریعة، ج 1، ص 195؛ اعیان الشیعه، ج 7، ص 167.

[36]. معجم المؤلفین، ج 9، ص 236.

[37]. موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 2، ص 45.

[38]. اعیان الشیعة، ج 4، ص 132.

[39]. الذریعة، ج 1، ص 146.

[40]. الذریعة، ج 1، ص 195.

[41]. همان.

[42]. همان.

[43]. الذریعة، ج 1، ص 195 و ج 18، ص 304.

[44]. تراجم الرجال، ج 1، ص 412؛ اعیان الشیعة، ج 8، ص 310.

[45]. تراجم الرجال، ج 1، ص 282 و ج 2، ص 778.

[46]. الذریعة، ج 16، ص 291؛ اعیان الشیعة، 6، ص 148.

[47]. الذریعة، ج 24، ص 11.

[48]. نقباء البشر، ج 2، ص 805؛ اعیان الشیعة، ج 7، ص 167؛ معارف الرجال، ج 1، ص 204.

[49]. مکارم الآثار، ج 3، ص 845.

[50]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 348.

[51]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 353.

[52]. الذریعة، ج 15، ص 56.

[53]. الذریعة، ج 10، ص 20.

[54]. الذریعة، ج 12، ص 93.

[55]. همان.

[56]. الذریعة، ج 12، ص 94؛ اعیان الشیعة، ج 7، ص 168؛ معجم المؤلفین، ج 4، ص 198.

[57]. الذریعة، ج 11، ص 216.

[58]. الذریعة، ج 12، ص 5.

[59]. الذریعة، ج 22، ص 263.

[60]. الذریعة، ج 12، ص 6.

[61]. الذریعة، ج 21، ص 302.

[62]. الذریعة، ج 22، ص 255.

[63]. اعیان الشیعة، ج 6، ص 148.

[64]. قصص العلماء، ص 137.

[65]. سیمای فرزانگان، رضا مختاری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، ص 358.

[66]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167.

[67]. ذیل آخرین عمل از اعمال روز عید غدیر، ص 491.

[68]. اعیان الشیعة، ج 2، ص 331.

[69]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167.

[70]. سیمای فرزانگان، ص 358.

[71]. همان.

[72]. مجله پیام حوزه، شماره 19، ص 107. 108.

[73]. نفحات الازهار، سید علی میلانی، چاپخانه مهر قم، 1414، ج 1، ص 111.

[74]. هود(11): 1.

[75]. مطففین(82): 21.

[76]. آل عمران(3): 7.

[77]. ابراهیم(14): 52.

[78]. طه(20): 76.

[79]. ملک(67): 5.

[80]. یس(36): 60.

[81]. زخرف(43): 38.

[82]. آل عمران(3): 138.

[83]. اعراف(7): 2.

[84]. شرف جمع شرفه به معنای کنگره است.

[85]. یونس(10): 2.

[86]. نفحات الازهار، ج 1، ص 115.

[87]. سیمای فرزانگان، ص 357. 358.

[88]. مجله پیام حوزه، ش 19، ص 102.

[89]. اعیان الشیعة، ج 6، ص 26.

[90]. همان، و نیز ج 7، ص 183؛ الذریعة، ج 1، ص 184.

[91]. الذریعة، ج 23، ص 165.

[92]. اعیان الشیعة، ج 2، ص 48.

[93]. احسن الودیعة، ج 1، ص 112؛ نقباء البشر، ج 2، ص 586؛ الذریعة، ج 13، ص 341 و ج 4، ص 382.

[94]. گفتنی است در تاریخ دو نفر به شیخ العراقین معروف بوده اند: یکی شیخ عبدالحسین تهرانی و دیگری فرزند شیخ زین العابدین مازندرانی.

[95]. الذریعة، ج 2، ص 399 و ج 16، ص 383.

[96]. الذریعة، ج 2، ص 176.

[97]. احسن الودیعة، ج 1، ص 112؛ الذریعة، ج 9، ص 216؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، انتشارات کمال اصفهان، چاپ دوم، 1362، ج 3، ص 845؛ طرائق الحقائق، محمد معصوم شیرازی، انتشارات کتابخانه سنائی، بی تا، ج 3، ص 542..

[98]. احسن الودیعة، ج 1، ص 112.

[99]. مکارم الآثار، ج 3، ص 845..

[100]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 167.

[101]. نقباء البشر، ج 2، ص 805.

[102]. احسن الودیعة، ج 1، ص 112.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام زین العابدین
نام خانوادگی مازندرانی
نام پدر مسلم مازندرانی بارفروشی
نام معروف شیخ زین العابدین مازندرانی
تاریخ تولد (شمسی) 1191
تاریخ تولد (قمری) 1227
مکان تولد ایران،مازندران،بابل
تاریخ فوت (شمسی) 1270
تاریخ فوت (قمری) 1309
مکان فوت عراق،کربلا
مکان دفن عراق،کربلا،حرم امام حسین علیه السلام

حکایات

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

این جلد زندگی اسوه های علم و عمل از کوشیار دیلمی تا سید محمد بحرالعلوم را مورد کنکاش قرار داده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS