سخنران استاد فرحزاد

دل هاى بى كينه

يكى ديگر از خصلت هاى دوست داشتنى بچه ها اين است كه «يَخْتَصِمُونَ مِنْ غَيْرِ حِقْدٍ؛ نزاع و خصومتشان بدون كينه ورزى است.» بچه ها جنگ و دعوا مى كنند و گاهى همديگر را به قصد كشت مى زنند، اما جالب است كه دو دقيقه بعد دوباره با هم رفيق مى شوند. انگار نه انگار كه با هم جنگ و دعوا داشته اند. اما امان از دست بزرگ ترها! از او مى پرسيم: چرا با فلانى قهرى؟ مى گويد: چهل سال پيش به من گفته است: فلان فلان شده! به خاطر برخى مسائل جزئى سال ها با هم قهرند و دل هايشان پر از كينه است.

اين كينه ها و بددلى ها مانند غذاى مانده و فاسد است كه اگر وارد معده شود، انسان را مى كشد. كينه هايى كه در دل مى مانند قلب انسان را فاسد مى كنند. بايد با عفو و گذشت آن را بيرون ريخت. اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند:

قِلَّةُ الْعَفْوِ اَقْبَحُ الْعُيُوبِ وَالتَّسَرُّعُ اِلَى الاِنْتِقامِ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ؛[1] زشت ترين عيب ها كم گذشتى است، و شتاب به انتقام بزرگ ترين گناهان است.

نه تنها گذشت نكردن، بلكه كم گذشت كردن را هم زشت ترين عيب ها برشمرده اند.

گذشت و انتقام

انسان مرتب بايد گذشت كند، با اين گذشت هاست كه انسان اوج مى گيرد. در مقابل گذشت انتقام است. انسان گاهى گذشت كه نمى كند هيچ، بلكه در صدد انتقام هم برمى آيد. درست نقطه مقابل گذشت. به فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام : كسى كه در انتقام گرفتن سرعت بگيرد، بزرگ ترين گناهان را مرتكب شده است. كسى كه گذشت نداشته باشد، معلوم نيست مسلمان باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

اَيُّما مُسْلِمَيْنِ تَهاجرا فَمَكَثا ثَلاثاً لا يَصْطَلِحانِ اِلاّ كانا خارِجينِ مِنَ الاِْسْلامِ وَلَمْ يَكُنْ بَيْنَهُما وَلايَةٌ فَأَيُّهُما سَبَقَ اِلى كَلامِ اَخيهِ كانَ السّابِقُ اِلَى الْجَنَّةِ يَوْمَ الْحِسابِ؛[2] دو نفر مسلمانى كه از همديگر قهر كنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتى نكنند، هر دو از اسلام بيرون روند و ميان آن ها پيوند و دوستى دينى نباشد. پس هر كدام از آن دو به سخن گفتن با برادر دينى خودش پيشى گرفت، در روز حساب پيشرو به بهشت است.

اگر از قهر و جدايى سه روز بگذرد، دعايشان مستجاب نمى شود.

محروميت از آمرزش

عن رسول الله صلى الله عليه و آله قال: تُعْرَضُ اَعْمالُ النّاسِ فى كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَيْنِ يَوْمَ الاِثْنَينِ وَ يَوْمَ الْخَميسِ فَيُغْفَرُ لِكُلِّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ اِلاّ مَنْ كانَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَخيهِ شَحْناءُ فَيُقالُ: اُتْرُكُوا هذَيْنِ حَتّى يَصْطَلِحا؛[3] از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: اعمال

مردم در هر هفته دوبار عرضه مى شود: روز دوشنبه و روز پنجشنبه. و گناهان همه بندگان مؤمن آمرزيده مى شود، جز كسى كه بين او و برادر دينى اش عداوت و دشمنى باشد. در اين صورت گفته مى شود: اين دو را رها كنيد تا با يكديگر صلح و آشتى كنند.

قطع رحمت الهى

اصلاً اهل قهر نباشيد. روايات ما روى قهر خيلى حساسيت نشان داده است. دو تا دل كه با هم قهر است، رحمت خدا هم قطع است. در خانه اى كه پدر و مادر يا پدر با فرزند قهر هستند، نور نيست. آن خانه تاريك است.

زن و شوهر و فاميل اگر مشكل هم دارند، بايد بنشينند و با يكديگر حرف هايشان را بزنند. قهر و اخم كردن با يكديگر، چيز بسيار بدى است. قطع رحم از گناهان كبيره است. خداوند در سه جاى قرآن كسى را كه قطع رحم مى كند لعنت كرده است.

درك واقعيت

روايات عين واقع است. مرحوم آيت الله بهاءالدينى مى فرمودند: ما در اسلام تعبد نداريم؛ چون تعبد يعنى چيزى كه واقعيت ندارد و ما تعبداً قبول مى كنيم. همه چيز در اسلام بر اساس واقعيت است. چون من آن را درك نكرده ام، مى گويم تعبداً مى پذيرم.

اين كه مى فرمايند: «اَلْغِيبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا؛[4] غيبت از زنا بدتر است»، اين يك واقعيت است، اما ممكن است من واقعيت و عمق آن را درك نكرده باشم.

بايكوت

قهر اين قدر زشت است كه امام زمان عليه السلام براى گناهان شما استغفار نمى كند. و ثواب هايتان را تأييد نمى كند. اين يعنى بايكوت. تو قهر كردى، حضرت هم با تو قهر مى كند. «كَما تَدِينُ تُدانُ؛[5] همان گونه كه مزد بدهى، به تو مزد مى دهند.»

اگر قهر كردى، آن ها هم با تو قهر مى كنند. اگر آشتى كردى، آن ها هم با تو آشتى مى كنند. هر كجا دو تا دل با هم يكى شد، سومى آن ها امام زمان عليه السلام است. ممكن است كسى از كارى كه ديگرى در حق او كرده است، دلش خيلى به درد آمده باشد و به قول ما از كوره در رفته باشد. در اين صورت حق ندارد بيش از سه روز بگذرد و قهر باشد.[6]

كينه مؤمن

بچه ها كينه ندارند. اگر روزى چهل بار هم با هم دعوا كنند، چند دقيقه بعد دوباره با هم بازى مى كنند. اين صفت بسيار خوبى است كه بايد از بچه فراگرفت.

حِقْدُ الْمُؤْمِن مُقامُهُ ثُمَّ يُفارِقُ اَخاهُ فَلا يَجِدُ عَلَيْهِ شَيْئاً وَحِقْدُ الْكافِرِ دَهْرُهُ؛[7] كينه و دشمنى مؤمن تا زمانى است كه از جايش بلند شود. آن گاه كه از برادر دينى اش جدا مى شود، كينه اى از او در دل ندارد. اما كينه و دشمنى كافر هميشه روزگارش باقى است.

مؤمن اگر ناراحت شود و كينه اى به دلش بيايد، اين كينه زود از بين مى رود. به اين اندازه كه از جاى خودش بلند شود. يعنى وقتى از آنجا بلند مى شود، خودش را و دلش را تكان مى دهند و غبار كينه از دل مى زدايد و بر گذشته ها صلوات مى فرستد. حرف هايى را كه در عصبانيت زده مى شود، نبايد جدى گرفت. آدم وقتى عصبانى است، ممكن است كفر هم بگويد.

كينه مؤمن آنى است. يعنى ممكن است ناراحت شود، اما ناراحتى را كش نمى دهد. بعضى هستند پرونده سى سال قبل را پيش مى كشند كه مثلاً فلان سال، فلان حرف را به من زده است. اين با ايمان سازگار نيست. انسان مؤمن بايد به محض اين كه از مجلسى بلند مى شود، كينه ها را هم از دلش بتكاند؛ همانند كودكان: «يَخْتَصِمُونَ مِنْ غَيْرِ حِقْدٍ؛ با يكديگر نزاع مى كنند، اما حقد و كينه اى در وجودشان نيست.»

نزاع محبت آميز

نزاع و زد و خورد اگر از روى محبت باشد، عيبى ندارد. سعدى در غزل زيبايش مى گويد:

  • سلسله موى دوست، حلقه دام بلاستهر كه در اين حلقه نيست، فارغ از اين ماجراست
  • گر بزنندم به تيغ، در نظرش بى دريغديدن او يك نظر، صد چو منش خونبهاست

تا آنجا كه مى گويد :

  • سعدى از اخلاق دوست، هر چه برآيد نكوستگو همه دشنام گو، كز لب شيرين دعاست[8]

اگر از روى محبت كسى را دشنام بدهى، ناراحت نمى شود. اما اگر يك شاخه گل را با كينه به طرف كسى پرتاب كنى، دردش مى آيد. بچه ها اگر دعوا مى كنند، كينه ندارند.


[1] غررالحكم، ص 555، ح 6690.

[2] الكافى، ج 2، ص 345، ح 5 ؛ منية المريد، ص 325 .

[3] جمال الاسبوع، ص 173 ؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 236، ح 37 ؛ سفينة البحار، ج 6 ، ص 206 .

[4] الامالى للطوسى، ص 537 ؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 259.

[5] الكافى، ج 2، ص 134 ؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 296 .

[6] قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «لا هَجْرَةَ فَوْقَ ثَلاثٍ ؛ قهر كردن بيش از سه روز جايز نيست.» (الكافى، ج 2، ص 345، ح 2.)

[7] مستطرفات، ص 643 ؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 211، ح 7 .

[8] كليات سعدى، ص 428 .