معصومین : پیامبر ، امام علی ، امام حسین ، امام صادق ، امام کاظم ، امام رضا علیهم السلام
سخنران استاد حق شناس
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».
[1]
موسی بن جعفر علیه السلام و امام صادق علیه السلام هردو بزرگوار، این حدیث را در کلمات خودشان بیان فرموده اند که وقتی آن شخص گفت: «يابن رسول الله اوصنی».[2] ای فرزند پیامبر، توصیه ای به من بفرمایید.
«فقال له: لايراک الله حيث نهاک ولايفقدک حيث امرک».
فرمودند: مبادا پروردگار، تو را در جایی که مورد نهی است، ببیند. مثلا در مجالس لهو و لعب و در مجالسی که ...
انسان باید همه اش در این ماه[3] روز و شب در مقام مراقبه باشد.
باید پروردگار، شما را در مجالس خیر ببیند. در مجالس عزاداری اباعبدالله علیه السلام شما را ببینند. در مجالسی که برنامه های دینی پیاده می شود، شما را ببینند. مبادا طوری بشود که در اماکن بد و لهو و لعب وارد شوید. مواظب باشید، آقاجان!
یکی از رفقا برای من نقل کرد که وقتی با یک نفر مختصر مزاحی کردم، در خواب به من تذکر دادند که آن کار مناسب مقام شما نبود!
می خواهم عرض کنم که با اینکه شما خودتان هم مراقبت می کنید، اما پروردگار عزیز هم مراقب شماست که حرکاتی که نارواست از شما سر نزند.
حضرت فرمود: «لانجاة الا بالطاعة والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم».[4]
بعد می فرماید: باید برنامه ی دینی خود را از عالم ربانی یاد بگیرید.
سوال می کند: یابن رسول الله، چگونه عالم ربانی را بشناسیم؟
حضرت می فرماید: «بالعقل». یعنی به وسیله ی عقلتان باید بشناسید. نه اینکه خدای نکرده، بعد از اینکه شما سال ها در مسجد امین الدوله آمدید و این احادیث مستند را گوش دادید، آن وقت بشنوم که شما - العياذ بالله- با این حضرات صوفیه -خذلهم الله- رابطه پیدا کرده اید.
حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) فرمودند: وقتی که از من ذکر خواستند، گفتم ذکر مومن، نماز شب است. نماز اول وقت است.
اگر انسان، متهجد[5] بشود و اهل شب زنده داری باشد؛ همین او را به مقام نورانیت می رساند.
باید از کلاس اول-که ترک محرمات و فعل واجبات است- شروع کرد،آقا!
تصور نکنید که بنده اطلاعی از این مسائل ندارم. در زمانی که حضرت آیت الله آقای شاه آبادی (ره)[6] در قید حیات بودند، به ایشان خبر دادند که بعضی از رفقا برعکس نتیجه گیری کرده اند و متأسفانه به خانقاه "صفی علی شاه" رفته اند.
البته دوره "صفی علی شاه" نبود. دوره ای بود که ایشان رفته بود و "وفا علی" به جای او آمده بود.
آیت الله شاه آبادی (ره) فرمودند: آیا کسی هست که این رفقا را از این ورطه ی هلاکت نجات بدهد؟ حضرت آیت الله شاه آبادی (ره) کسی بود که هم در مقام فقاهت و هم در مقام عرفان، مقام بلندی داشت و هر وقت رهبر کبیر انقلاب به تهران تشریف می آورند، به ایشان اقتدا می کردند و ایشان را از هر جهت ممتاز می دانستند.
من به این چیزها برخورده ام، آقاجان!
کسی سال ها به مسجد امین الدوله بیاید و این احادیث را بشنود، آن وقت خدای نکرده...
- ای بسا ابلیس آدم روی هستپس به هر دستی نباید داد دست
بعضی رفقا به قدری نورانیت دارند که اساتید آنها را معرفی می کنند. حتی اینکه به چه کسی اقتدا بکنند را به آنها گوشزد می کنند و اینکه پیش چه کسی باید درس بخوانند. این قدر نورانیت دارند.
آن وقت من باید این قدر تاریک باشم!
ایشان (آیت الله شاه آبادی) فرمودند: چه کسی داوطلب می شودکه این رفقا را از اینجا (خانقاه صفی علی شاه) دربیاورد؟ گفتم: آقا! بنده داوطلب می شوم که یک مدتی بروم در حلقه ی دراویش و رفقای خودم را نجات بدهم. اولین کاری که کردم، مطالعه ی کل تفسیر "ملاسلطان علی گنابادی" بود. دیوان "مظفرعلی شاه" و حتی تفسیر"صفی علی شاه" را هم مطالعه کردم.
مدتی در حلقه ی دراویش داخل شدم. آنها رسمشان این بود که از هر کس که داخل در حلقه ی دراویش می شد، تعهد می گرفتند. یک کاسه ی نبات و یک انگشتر دوازده امام می آوردند و بر سر مزار "صفی علی شاه" می گذاشتند و قسم می دادند که باید به این آب و خاک خیانت نکنید ( یعنی در حلقه دراویش بمانید).
در یک جلسه، خود "وفا علی" رئیس دروایش بلند شد و بین همه یک چیزهایی تقسیم کرد، در حالی که این جملات را تکرار می کرد:
- کسی مرد تمام است کز تمامیکند در خواجگی کار غلامی
آن وقت دیوان "صالح علی شاه" را باز کرد و از آن برای اینها مطالبی نقل کرد. یک حرفهای چرند و پرند و ...
انسان اگر استاد نداشته باشد، هلاک می شود، داداش جون! . «هلک من ليس له حکيم يرشده».[7] یعنی هلاک شد آن کسی که یک دانشمند و استادی نداردکه او را رهنمایی کند و ارائه ی طریق کند.
بالاخره، صحبت های وفا علی به اینجا رسید که:
آقایان وقتی که می گویند: «اياک نعبد و اياک نستعين»، باید یک «ياعلی» مثل نور در نظرشان تجسم پیدا بکند.
چون فردا بنا بود بنده را ببرند سر قبر "صفی علی شاه" و قسم بدهند، شروع به صحبت کردم وگفتم: من البته حسابم با این آقایان جداست. من می خواهم که برنامه ی شماها را یاد بگیرم و پیاده بکنم. باید برنامه ی شما مُستَدل باشد. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين».[8] چشم بندی نیست. باید بنده مرام شما را با دلیل و استدلال بپذیرم. این که شما گفتید: «ياعلی» با نور تجسم پیدا بکند، این مطلب کجا نوشته شده است؟
وفاعلی در جواب من گفت: در تفسیر "ملاسلطانعلی گنابادی" (همان تفسیری که بنده قبلا مطالعه کرده بودم).
گفتم: در کدام روایت؟ گفت: از کتاب عیون اخبارالرضا علیه السلام که حضرت می فرماید: «اجعل احد الائمة نصب عينيک». یعنی یکی از ائمه را نصب العین خودت قرار بده.
گفتم: اینطور نیست. در همان تفسیر "ملاسلطان علی گنابادی" می نویسد که «اجعل عمل الائمة نصب عينيک». یعنی وقتی نماز می خوانی، ببین امیرمؤمنان علیه السلام چگونه نماز می خواند، به طوری که اصلا ذره ای به شئونات دنیا توجه نداشت.
بالاخره، آن قدر با اینها بحث کردم، تا رفقای خودمان را ازآن وادی هلاکت بیرون کشیدیم.
حال خواستم اینها را به آقایان تذکر بدهم که مبادا خدای نکرده با وجود این همه اهل علم و افاضل، آن وقت شما بعد از آنکه این همه در مسجد امین الدوله حضور پیدا کردید و این احادیث برای شما خوانده شد،-که بنده سندش را مطالعه می کنم، دلالتش را مطالعه می کنم، تا برای شما بیان بکنم-آن وقت شما بروید سراغ جاهایی که نباید بروید!
انسان قرآن را کنار بگذارد و برود - مثلاً - مثنوی بخواند؟!
وقتی قرآن بخوانی، حجاب های قلبت برطرف می شود.
شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله، من وسوسه دارم.
حضرت فرمود: مگر قرائت قرآن نمی کنی؟ «شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ».[9]
آن وقت، انسان، قرآنی که او را سرتا پا منور می کند و حجاب های باطن و حجاب های قلب را برطرف می کند، کنار بگذارد و مثنوی بخواند!
برخی تابستانها توفیق پیدا می کردم و به بروجرد برای استفاده از محضر حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) می رفتم.آقای سلطانی (ره) وبعضی از آقایان مانند آقای مطهری (ره) هم می آمدند آنجا. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ه) درس می فرمودند و علاوه برآن ما از اخلاق ایشان و از تخلق عملی ایشان بهره مند می شدیم. «کونوا دعاة الناس بغير السنتکم».[10] یعنی به غیر زبان هایتان، مردم را به سوی خدا بخوانید. به گونه ای باشیدکه از شما پرهیزکاری و عمل در دین ببینند و معتقد بشوند.
یک سال ایشان (آیت الله العظمی بروجردی (ره) ) در وشنوه[11] فرمودند که من در اوایل امر در بروجرد علاقه ای نسبت به مثنوی پیدا کردم، به طوری که مزاحم مباحثات من شده بود. بعد، یک مرتبه بنده مُتنبِّه شدم.
«اذا اراد الله بعبد خيراً الهمه رشده».[12] وقتی که پروردگار بخواهد به کسی راه را نشان بدهد، به قلبش الهام می کند. یک قدم که شما بروید، پروردگار ده قدم به سوی شما رو می آورد.
منزل ایشان در بروجرد یک راه به کوچه داشت، یک راه به پشت بام و یک راه هم به اندرون.
ایشان فرمودند که عرض کردم: بارالها! اگر رویه ی من خطاست، یک ندای غیبی بیاید و من از این عمل(خواندن مثنوی) منصرف بشوم. همین طور که نشسته بودم یک مرتبه هاتفی ندا داد: خطا کردی!!
به کوچه رفتم، دیدم کسی نیست. بالای پشت بام رفتم، داخل اندرون رفتم، خبری نبود! گفتم: پروردگارا! اگر این ندا، ندای غیبی بود، یک مرتبه ی دیگر تکرار شود. باز ندا آمد: اشتباه کردی!
بلند شدم و کتاب مثنوی را بستم و کنار گذاشتم. [13]
حالا حواستان را جمع کنید، رفقا! من خواهش می کنم که اگر خواستید به کسی مراجعه کنید؛ مشورت کنید. یک صلوات بفرستید.
«وقال علیه السلام والزم العلم لک ما دلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده».[14] لازمترین علم ها برای شما، آن علمی است که شما را به احوال دلتان رهبری بکند.
«طلب العلم فريضة علی کل مسلم و مسلمة». در این روایت، هم کلمه ی «مسلم» بیان شده است و هم کلمه ی«مسلمة»، یعنی طلب علم، بر مرد و زن مسلمان واجب است. «و قال الصادق عليه الصلاه السلام: و هو علم الانفس».[15] امام صادق علیه السلام در ذیل این روایت می فرماید: آن علمی که طلبش بر همه واجب است، علم به احوال و روحیات خودتان است. علم به احوال قلبتان است.
این قلب با آن نفس ناطقه مناسبت دارد. اگر -خدای نکرده- انسان عمل بد انجام بدهد؛ آن نفس ناطقه مسخ می شود. آن وقت، خودت هم مسخ می شوی. نفس ناطقه اگر در حجاب برود؛ همین قلب صنوبری هم در حجاب خواهد رفت.
بعد می فرمایند: «اولی العلم بک ما لايصدق لک العمل الا به و اوجب العلم عليک ما انت مسئول عن العمل به».[16] مهمترین علمی که باید فرا بگیرید، آن علمی است که بدون آن، عمل شما راست نگردد و واجب ترین علم بر شما، علمی است که از عمل به آن از شما سؤال خواهد شد.
اگر از این علمی که یاد گرفته ام، از من سوال می شود، پس باید علمم را از عالم ربانی بگیرم، داداش جون! نه از هر کسی.
قضیه ی حاج محمد حسن اخوان را برای شما گفتم که پای صحبت آن کسی که بر اساس کتاب تفسیر گنابادی[17] سخنرانی می کرد، می رفت. آقای حاج مقدس (ره) او را نهی کرده بود و گفته بود که فکر این آقا کج است.آقای اخوان هم به او جواب داده بود: نه خیر! ایشان خیلی نکات دقیقی می گوید!
آخه نکات دقیق را تو باید مشخص کنی، یا آقایان اهل علم؟
حالا چون ایشان یک شخص صحیحُ العملی بوده و پروردگار خواسته بود او را راهنمایی بکند،گفت: درخواب دیدم که پیغمبر (ص) تشریف آورده اند، من هم رفتم تا به ایشان سلامی بکنم، وقتی جلو رفتم، عرض کردم: سلامٌ علیکم یا رسول لله. حضرت فرمود: سلامٌ علیکم حاج محمد حسن گنابادی! گفتم: آقا! من گنابادی نیستم. من محمدی هستم! فرمودند: نه خیر! تو گنابادی هستی!
وقتی که شما به صحبت های کسی عمل بکنی، در حالی که این صحبتها از امام علیه السلام نرسیده باشد، مثل این است که او را پرستیده ای. [18]
«فاوجب العلم عليک ما انت مسئول عن العمل به». سوال می شود: چرا عمل نکردی؟ اگر بگوید: من نمی دانستم، گفته می شود: چرا نرفتی از آقایان اهل علم-که این همه در دسترس شما هستند- یاد بگیری؟
حضرت می فرماید:«جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب عليک کجهاد عدوک».[19] به عقیده ی بنده، آن چیزی که در این ماه (رجب) بسیار لازم است، این است که انسان از خودش، رفع موانع بنماید.
من وقتی که لمعه[20] می خواندم، یک استاد خوبی داشتم، همین طور که سرم پایین بود، گفت: فلانی! سوراخ های کیسه را دوخته ای یا ندوخته ای؟ من متوجه مقصود او نشدم. گفت: می گویم که موش ها را گرفته ای یا نگرفته ای؟!
اگر موش دزد در انبار ما نیست تا گندمها را ببرد و عمل صالح ما را عاطل و باطل بکند، پس حاصل گندم چهل ساله کجاست؟
پس باید اول سوراخ های کیسه را دوخت و بعداً..[21]
بهترین قضایا این است که انسان- مخصوصا جوان ها- بر خلاف امیال نفسانی مشی بکند. یعنی انسان آراء خودش را با رای شارع وفق بدهد.«وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».[22]یک صلوات بفرستید.
[1] - منافقون/9
[2] - وسائل الشيعة(آل البيت) ج15/239
[3] - ماه محرم
[4] - «راه نجات تنها در اطاعت و بندگی است و اطاعت با علم است و علم با یادگیری است». عن ابی الحسن موسی بن جعفر عليهماالسلام. الکافی ج1/17
[5] - شب زنده دار
[6] - استاد عرفان رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی ره.
[7] - عن الامام زين العابدين عليه السلام. بحارالانوار ج75/159
[8] - بقره/111
[9] - يونس /57
[10]- قال ابوعبدالله عليه السلام: کونوا دعاة الناس بغير السنتکم ليروا منکم الاجتهاد والصدق والورع. بحارالانوار ج67/309
[11] - از روستاهای ییلاقی اطراف قم.
[12] - کنزالعمال/28690
[13] - لازم به یادآوری است که این واقعه متناسب با موقعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ره اتفاق افتاده و قابل قیاس برای دیگران نیست و لذا در برخی موارد مرحوم آیت الله حق شناس ره در سخنرانی های خود به فراخور مقام، برخی از اشعار مولوی را قرائت می نمودند.
[14] - اعلام الدين /305
[15] - قال رسول الله صلی الله عليه و آله: طلب العلم فريضة علی کل مسلم و مسلمة و هو علم الانفس. مصباح الشريعة المنسوب للامام الصادق عليه السلام /22
[16] - اعلام الدين /305
[17] -از کتب صوفیه
[18] - عن ابی جعفر عليه السلام قال من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان الناطق يودی عن الله عزوجل فقدعبدالله و ان کان الناطق يودی عن الشيطان فقد عبد الشيطان. الکافی ج6/434 «امام باقرعلیه السلام فرمودند: هر کس به سخنگویی گوش فرا دهد او را پرستیده است. اگر سخنگو از خدا بگوید، خدا را پرستیده و اگر از شیطان بگوید، شیطان را پرستیده است».
[19] - «با نفسِ خود جهاد کن تا از هوای نفس دورش نمایی پس این جهاد بر شما واجب است همانگونه که با دشمنان خود جهاد می نمایید».عن الامام موسی بن جعفر عليهماالسلام. تحف العقول/399
[20] - یکی از کتب درسی حوزوی
[21] -
- اول ای جان دفع شر موش کنبعد از آن در جمع گندم کوش کن
[22] - «آنچه فرستاده یِ ما برای شما آورده است بپذیرید و آنچه که شما را نهی کرد، ترک نمایید». حشر/7