سخنران استاد حق شناس
عالمي كه با علمش به ديگران انتفاع بدهد و علمش را در دسترس مردم بگذارد، این عمل او از عبادت هفتاد هزار عابد افضل و برتر است.«من عبادة سبعين الف عابد».[1]
بنده در جده كه بودم، ديدم وقتي امام جماعت نماز را خواند، يك عده فوري رفتند، يك عده هم در مقابل امام جماعت ساكت نشستند.
روايت نبوي را براي آنها خواندم وگفتم: چرا شما مردم را نصيحت نمي كنيد؟ موعظه نمي كنيد؟ و حال اينكه رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: نسبت آن كسي كه نمازش را مي خواند و بعد مردم را موعظه مي كند و آنها را به حيات و زندگي دائمي دعوت مي كند، مانند نسبت من به شماست. آيا پيغمبر قابل مقايسه با ما می باشد؟! آن كسي كه مردم را ارشاد مي كند و به حيات دعوت مي كند، چنين مقامي دارد.
تمام تلاش ابناء دنيا براي چيست؟ براي اينكه مردم چيزي نفهمند. اين همه دعواها بر سر اين است كه مردم چيزي نفهمند. ولي وقتي فهم مردم بالا رفت؛ احكام اسلام را بهتر درك مي كنند. زيرا اين احكام بر قوانين عقل منطبق است. اما آنها مي خواهند كه مردم در جهالت بمانند.
حضرت فرمودند: «فضل العالم علي العابد كفضل القمر ليلة البدر علي ساير الكواكب».[2] ماه در شب چهاردهم چگونه است؟ چطور ماه شب چهاردهم به ستارگان شرافت دارد، عالم هم نسبت به عابد اينگونه است. عابد مي خواهد خودش را نجات بدهد؛ ولي عالم سعي مي كند كه بگيرد غريق را، مي خواهد كسي از بين نرود. اين است كه فرمود: صبح كن در حالی که یا عالمی، یا متعلم و یا مستمع و یا دوستدار اهل علم، «اغد عالماً او متعلماً او مستمعاً او محباً لهم».[3] و پنجمي نباش كه در معرض هلاكت خواهي بود.
امشب تعلق به ابا عبدالله علیه السلام دارد و ما بايد از كلمات گهر بار ايشان استفاده بكنيم. دعاي ايشان اين بوده است كه «اللهم اجعل غناي في نفسي و اليقين في قلبي».[4] یعنی پروردگارا! من از تو يقين مي خواهم.
البته مراتب يقين كلي مشكّك است، یعنی دارای مراتب است.
همچنين حضرت مي فرمايد كه «عميت عينٌ لاتراك».[5] یعنی كور باد! آن چشمي كه تو را نبيند. البته که دیدن او يقين مي خواهد.
«اذا اراد الله بعبدٍ خيراً الهمه اليقين».[6] لازم نيست براي به دست آوردن يقين، انسان چله نشيني بكند و مثنوي بخواند، بلکه اگر از احكام ثَنيّه ی سيد المرسلين مو به مو متابعت كرديد؛ به مرتبه اي مي رسيد كه پروردگار به شما اعطاي يقين مي كند.
مرحوم آقا باقر بهبهاني (ره) وقتی مشغول به درس دادن بودند، فرمودند: امروز درس تعطيل باشد! همه بروند و فلان کس بنشيند. بعد به آن شخص فرمودند: چرا شما بدون طهارت در مجلس علم حضور پيدا كردي؟ مگر نمي داني كه در مجلس علم ملائكه حاضرند! گفت: من مي دانستم آقا! و ليكن اگر در درس شما شركت نمی کردم؛ ديگر از كسي نمي توانستم این درس را استفاده بكنم و در ثاني، امكانات من در اين حد نبود كه بروم و غسل بكنم.
ايشان فرمودند تا پولي به او دادند و او را ملزم كردند كه دیگر در مجالس علم اين طور حاضر نشود!
اين چه علمي است؟ اين علم ازكجا آمده است؟ مگر آقا باقر بهبهاني (ره) چله نشيني كرده است آقاجان من؟! مبادا دنبال اين در و آن در و چله نشيني باشيد! «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».[7]
از كلاس اول -كه ترك محرمات و فعل واجبات است- به سمت بالا مي رويم، تا اينكه پروردگار، مقام يقين به شما مرحمت نمايد.
بنده خيلي توقعات دارم! اما اين مقامات بر مبنای سيره ی عقلاست، آقاجان! آیا آن قدري كه من از پروردگار توقع دارم، به انداز ه ی يك درصد اين توقعات، عملي دارم كه خالص باشد؟
«اوصيكم بتقوي الله فان الله قد ضمن لمن اتقي عن يحوله عما يكره الي ما يحب و يرزقه من حيث لايحتسب».[8] حضرت مي فرمايند: پروردگار بر عهده گرفته، اشخاصي را كه فرمانبرداري مي كنند، از حالتي كه خوششان نمي آيد، به حالتي كه مورد رضايت آنهاست، برگرداند و آنها را از جايي كه گمان نمي كنند، اعطاي رزق بكند.
بعد ايشان مي فرمايد: «فاياك» یعنی بپرهيز! از اينكه از اشخاصي باشي كه ديگران را از گناهانشان مي ترسانند، تخويف و انذار مي كنند و آنها را از عاقبت امر بر حذر مي دارند و حال آنكه خودشان گرفتار گناه و معصيت هستند! و گناه خودشان را حساب نمي كنند و نمي دانند كه تمام گفتارهاي آنها برايشان در قیامت حجت و قاطع عذر خواهد بود.
تمام اين احاديثي كه بنده براي شما مي خوانم، بر خود من حجت است، و قاطع عذرهاي من در مقابل پروردگار است.
و اما در خصوص ماه شعبان، رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم مي فرمايد: «الشعبان شهري رحم الله من اعانني علي شهري».[9] یعنی خدا رحمت كند كسي را كه مرا در اين ماه ياري كند. دعاي رسول اكرمصلی الله علیه وآله وسلم مستجاب است، عزیز من! حال ببینیم که اعانت پیغمبر يعني چه؟
به امیرمؤمنان علیه السلام گفتند كه بعضي ها تقليد شما را درآورده اند و خودشان را به ستون مسجد بسته اند و ديگر با زن هاي خودشان معاشرت نمي كنند.
حضرت فرمودند: اينها بر خلاف سنت ثنيّه ی رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم رفتار مي كنند. گفتند: يا اميرالمومنين! شما چرا بر خودتان سخت مي گيريد؟
حضرت فرمودند: «انتم لا تقدرون علي ذلك».[10] شما نمي توانيد مثل من باشيد، هر كس يك امكاناتي دارد.
«ولكن اعينونا بالشفاعة».
[11] شما نمي توانيد آن قدمي كه امیرمؤمنان علیه السلام برداشته -العياذ بالله- برداريد. آنها روح و مقام عصمت اند، آنها مقام عصمت دارند.
مقام ما محدود است. (البته مقام انسانيت، از حیثیاتی لايتناهي است) اما آنها مقام عصمت دارند، آقاجان من! آنها غير از ما هستند.
«لا تقدرون علي ذلك ولكن اعينونا بالشفاعة». يعني يك كاري بكنيد كه در روز قيامت جاي اين باشد كه شما را شفاعت بكنيم. يعني جاي آشتي باقي بگذاريد، آقاجان!
اين اشخاصي كه زيرگذر با هم دعوا مي كنند و بر كت و كول همديگر مي زنند، وقتي کسی اينها را آشتي مي دهد، زیر گوش طرفین دعوا مي گويد: بابا اينقدر بر سر يكديگر نزنيد، جاي آشتي هم باقي بگذاريد، شما فردا مي خواهيد در روي همديگر نگاه بكنيد.
تمام درها را نسبت به پروردگار نبنديد، جاي آشتي هم باقي بگذاريد.
اسلام دين فطرت است، از اينكه يك مجهول الهويت كه سر و پايش سَنّار ارزش ندارد، حرفهايي بزند، كتاب آيات شيطاني بنويسد، اثری ندارد. اينها حرفهای بیهوده است.
آن كسي كه معالم دينش را از روي اصول مُتقَن تحصيل كرده است، اين حرفها برايش هيچ معنايي ندارد، «كالحجر في جنب الانسان».[12] اصلاً مورد اعتناي آنها نيست.
اينها اسلام و مسلمين و پروردگار و صاحب شرع را درك نكرده اند. اصلاً نفهميده اند كه قضايا از چه قرار است.
اين اضطراباتي كه بر قلب و نفس ما حكمفرماست و ما را بيچاره كرده است، برطرف شدن اينها را بايد از پروردگار خواست. يعني تشبُّث به صاحب شرع كرد و به وسيله ی ائمه درخواست كرد.
بايد ائمه را واسطه قرار داد، داداش جون!
آن وقت ها هر كس كه مي خواست امير شهر را ببيند، بايد يك وسائلي فراهم مي كرد، بايد وزير را می دید، نخست وزير را می دید،. معاون وزير را می دید.
سعدي يك شعري دارد به اين مضمون:
- در مير و وزير و سلطان رابي وسيلت مگرد پيرامن
- سگ و دربان چو يافتند غريباين گريبان بگيرد آن دامن
بايد داداش جون! ائمه را واسطه قرار داد.
از بيمارستان تلفن زدند و يك مريضي از بنده مسئله پرسيد كه آقاجان! اولاً لباسهاي مريض خانه نوعاً نجس است، متنجس است، آمپول مي زنند، پانسمان مي كنند، بدن من با خون متنجس مي شود. ثانیاً تخت من مقابل قبله نيست،کسی هم نیست که تخت مرا رو به قبله برگرداند!
گفتم: باباجان! پله پله. اما مسئله اول، اگر شما بتوانيد ولو يك لباس از اين چند لباسي كه در بيمارستان به تن شما كرده اند را عوض كنيد، واجب است اين كار را انجام دهيد. اين كم كردن نجاست است. اگر هم نمي توانيد، با همين وضعیت نماز بخوانيد و نماز شما اعاده و قضا ندارد.
و اما مسئلة دوم، اگر كسي هست که تخت شما را رو به قبله برگرداند، خيلي خوب است؛ وگرنه خودت را تا حدي كه مي تواني، رو به قبله برگردان. اگر شد، شد. نشد، نشد. نماز با اين رعايت قبله از شما قبول مي شود. ببينيد آقا! شرع مطهر چقدر آسان گرفته است. در حد امكانات شما بايد شرع پياده بشود، داداش جون!
«رحم الله من اعانني علي شهري».[13] يعني اقبال بكنيد. ماه شعبان، ماه من است. خودتان را تصفیه بكنيد و بدانيد آن كسي كه آن اضطرابات را از قلب شما ازاله و برطرف مي كند، پروردگار است. «انت الذي ازلت الاغيار عن قلوبِ احبائك حتي لم يحبوا سواك و لم يلجؤوا الي غيرك».[14]
يك صلوات بفرستيد.
آن كساني كه احاديث مستند را ضبط مي كنند، مخصوصاً اين روايت را هم ضبط كرده اند كه فطرس[15] مَلكي بود كه نسبت به امتثال فرمان پروردگار يك قدري كُند حركت كرده بود و ديگر نمي توانست پرواز کند.
جنابعالي هم تا مادامي كه علاقه به ماديات داري، نمي تواني پرواز كني. يك وقتي يك كسي گفت: من در قم ديدم که پرواز مي كنم و پاهايم نسبت به هيكلم يك زاويه ی قائمه تشكيل داده و بالاي جمعيت حركت مي كنم و اين شعر را مي خوانم:
- طَيَران مرغ ديدي، تو ز پاي بند شهوتبه در آي تا ببيني طيران آدميت
فُطرس وقتي كه فهميد اباعبدالله علیه السلام متولد شده است، خواهش كرد كه مرا ببريد، تا خودم را به قنداقه ی اباعبدالله علیه السلام بمالم. آمد و از رسو ل الله صلی الله علیه وآله وسلم اجازه گرفت و خودش را به قنداقه ی اباعبدالله علیه السلام ماليد، وقتي كه خودش را به قنداقه ی ابا عبدالله علیه السلام ماليد، پروردگار پرهايش را به او اعطا كرد و پرواز كرد به سوي ملكوت.
مرحوم ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي در این باره جمله ی قشنگي دارد. ایشان مي فرمايد: آن كسي كه سير الي الله مي كند، در چنين روزي كه روز ميلاد حضرت اباعبدالله علیه السلام است، باید تلاش خودش را در تحصيل نجاتش قرار بدهد و بال روح و عقلش را كه راكد شده و از فعليت افتاده است، در اثر توجه به مقام مقدس ابا عبدالله علیه السلام زنده و فعال كند. «حتي يطير مع الروحانيين في سماوات القرب و الرضوان».[16] تا اينكه به آسمان قرب پرواز کند، داداش جون!
يك شعري است از شبستري که من مدتي به دنبال آن مي گشتم، خيلي شعر قشنگي است.
- كسي از سرّ وحدت گشت واقفكه او واقف نشد اندر مواقف
حركت انسان، موقف- موقف است. يك موقف، موقف رياست است، بايد بگذري. يك موقف، موقف پول است. اگر دلبستگي به پول پيدا كردم، بايد اين تعلق را بزنم. و همچنین تعلق به چيزهاي ديگر و اين مزخرفاتي كه همه ی ما را مشغول كرده است.
كسي از سرّ وحدت آگاه مي شود كه در اين موقف ها متوقف نشود.
- اگر مردي برون آي و سفر كنهر آنچه پيشت آيد زان گذر كن
- خليل آسا برو حق را طلب كندشبي را روز و روزي را به شب كن
آن وقت غايت و انتهايش چطور مي شود؟
- دهد مَر حق تو را هر چه تو خواهينمايندت همه اشياء كما هي
البته در اول منظومه نوشته است كه اگر كسي آن حكمت عالي شرعي را بخواند، اشياء همانگونه که هستند(کما هی عليه) براي او نمايش پيدا مي كنند.
البته ايشان حکمت را بر بیانات خودشان منطبق کرده است؛ اما معناي درست آن، زدن «تعلقات» است، آقاجان من!.
- كسي از سرّ وحدت گشت واقفكه او واقف نشد اندر مواقف
در مواقف نبايد بايستي. پول را بايد بزني. مقام را بايد بزني. شهوت را، اميال نفساني را، يكي پس از ديگري، همه را باید بزني.
عرض كرد: يابن رسول الله من از شيعيان شما هستم.
حضرت فرمود: چيزي نگو كه خدا تو را در ادّعایت تكليف بكند. شيعيان ما كساني هستند كه دلهاي آنها از هر غشّ و دَغَل خالي است. شيعيان ما حقه بازي ندارند، ظاهر و باطن شان يكي است.
بعضي ها داداش جون! اصلاً دروغ نمي گويند. توريه را هم ولش كن، آقاجان من! «نهي النبي صلّي الله عليه و آله و سلّم عن الغرر»[17] گول نزن، آقاجان!
عرض كرد: يا اباعبدالله علیه السلام اگر خود را شيعه ندانم، پس بگويم چه كسي هستم؟
حضرت فرمود: شما بگوييد كه ما از مواليان و محبين شما هستيم.
صلواتی بفرستید.
[1] - عن ابی جعفر عليه السلام قال: عالم ينتفع بعلمه افضل من عبادة سبعين الف عابد.بحارالانوار ج2/18.
[2] - سنن ابی داود ج2/175
[3] - الكافي/ ج1/34 حديث 3
[4] - اقبال الاعمال ج2/78
[5] - اقبال الاعمال/349
[6] - غررالحکم/ 4133
[7] - «هر آنچه رسول خدا برای شما آورد بپذیرید و آنچه نهی کرد، ترک نمایید».حشر/7
[8]- قال الامام الحسين بن علی عليهماالسلام: اوصيکم بتقوی الله فان الله قد ضمن لمن اتقاه أن يحوله عمايکره الی ما يحب و يرزقه من حيث لايحتسب فاياک ان تکون ممن يخاف علی العباد من ذنوبهم و يأمن العقوبة من ذنبه فان الله تبارک و تعالی لايخدع عن جنته و لاينال ما عنده الا بطاعته ان شاء الله.تحف العقول/240
[9] - اقبال الاعمال ج3/278
[10] - بحارالانوار ج65/189
[11] - همان
[12] - مانند سنگی در کنار انسان. (کنایه از بی اهمیت بودن یک موضوع)
[13] - اقبال الاعمال ج3/278
[14] - «خدایا تویی که اغیار را از دلهای دوستانت جدا کرده ای آن چنان که غیر تو را دوست ندارند و به غیر تو پناه نمی برند».کان من دعاء الامام الحسين بن علی عليهماالسلام. اقبال الاعمال/349
[15] -بصائر الدرجات/88
[16] - المراقبات میرزاجوادآقاملکی تبریزی/ شهر شعبان
[17] - تذکره الفقهاء، علامه حلی. ج1/466