کليد واژه ها: صلوات, شيطان, شيخ عبدالله بختياري, مهمان, رزق و روزي, آداب مهمان نوازي.
اسامي معصومين: رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم ، امام علي، عليه السلام امام سجاد عليه السلام .
«قال رسول الله علي انبئکم بشي ان انتم فعلتموه تباعد الشيطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب قالوا بلي يا رسول الله .فقال الصوم يسود وجهه و الصدقه تکسر ظهره والحب في الله و بازره العمل الصالح يقطعان دابره والاستغفار يقطع وطينه و لکل شي زکاه و زکاه الابدان الصيام»
- گفتم که روي خوبت ازمن چرا نهان استگفتا که خود حجـابي ورنه روخـم عيـان است
- گفتم که از که پـرسـم جانا نشـان کويـتگفتا نشـان چه پرسي آن کوي بي نـشـان است
- گفتـم مـرا غـم تو خـوش تر زشـادمـانـيگفتا کـه در ره مـا غـم نـيـز شـادمـان است
- گفتم که سـوخـت جـانـم از آتـش نهانـتگفت آن که سوخت او را هي ناله يا فغان است
حضرت محمد ص مي فرمايد: اگر کسي مداوت بر صلوات داشته باشد «وجب له الشفاعه» شفاعت من شامل حال او مي شود. وقتي شما براي پيامبر دعا بکنيد، درود بفرستيد و بگوييد خدايا لطف و برکت خودت را بر پيامبر و آلش نازل کن قطعا پيامبر هم به فکر شما خواهد بود و لذا پيامبر خدا بشارت دادند «من صلا علي في کل يوم او ليله وجبت له شفاعه و لو کان اهل الکبائر» هر کس هر شب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد شفاعت او بر من واجب مي شود اگر چه گناه کار باشد.
پيامبرخدا9فرمودند: «علي انبئکم بشي ان انتم فعلتموه تباعد الشيطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب» آيا مي خواهيد به شما چيزي ياد بدهم که بواسطه ي آن شيطان بمقدار غرب تا شرق عالم از شما فاصله بگيرد. چون در اين دنيا هر کس بازيچه ي شيطان شود به هلاکت مي افتاد و اهل جهنم مي شود و هر کس از تير رس شيطان و وسوسه شيطان در امان ماند اهل نجات است. روايت داريم خداوند متعال شيطان را خلق کرد و اگر شيطان نبود خوب و بد معلوم نمي شدند. شيطان آن هايي را که غل و غش دارند گمراه مي کند ولي خودش گفته «فبعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين». خدايا به عزت و جلالت قسم من زورم به انسان هاي مومن نمي رسد. شيطان سگ در خانه ي خداست و پارس مي کند تا آن هايي که ريگي توي کفششان هست را دور کند ولي با آن هايي که با صاحب خانه کار دارند کاري ندارد. خداوند مي فرمايد: «ومن يعش ذکر الرحمان يغيض له شيطلنا و هو له قرين» هر کس از ياد رحمان غافل بشود يک شيطان مي گذاريم تا با او ور برود. اگر بدرد شيطان بخورد جذب شيطان مي شود و اگر بدرد شيطان نخورد بطرف خدا مي دود. حاج آقا دولابي مي گفتند: مثل يک پدر مهربان که يک لاتي را سر محله مي گذارد که اگر بچه هاي من بيرون آمدند بزن در گوششان، اگر بدرد خودت مي خورند بردار و ببر و اگر بدرد ما مي خورند بفرست بيايند خانه. شيطان هم يک چنين کاري را مي کند.
آقا شيخ عبدالله بختياري قبلا در روستاهاي جمکران زندگي مي کرد بعد وقتي براي زيارت به مشهد رفت امام رضا عليه السلام به ايشان اعتناء نکردند. ايشان به آقا گفت: آقا چرا به من اعتناء نمي کنيد؟ آقا فرمود به خاطر اين که شما نماز هايت را در حرم خواهرم حضرت معصومه نمي خواني . از آن تاريخ به بعد ايشان از جمکران به قم رفت و تا وقتي که در قم بود سه وعده نمازها را مي رفت در حرم مي خواند. مي گفت امام هشتم به من فرموده چرا نمازهايت را در جوار حرم حضرت معصومه بجا نمي آوري. مثل آيت الله مرعشي که سه وعده نماز را مي رفت در حرم مي خواند. آقا شيخ عبدالله مي گفتند يک روزي مکاشفه شد و من شيطان را ديدم. گفتم تو هستي که مردم را گمراه مي کني؟ گفت: آره، دست به يقه شدم که من بايد تو را از بين ببرم. زورش زياد بود من را بلند کرد و زمين زد و روي سينه ام نشست. شروع کرد که سر ما را ببرد. با خود گفتم ديگد جهنمي شدم زمين خورده ي شيطان شدم. در آن لحظات آخر که داشتم از بين مي رفتم گفتم يا اميرالمومنين علي بن ابي طالب، به آقا توسل کردم آقا تشريف آوردند و بازوي شيطان را گرفتند و او را زمين زدند و و به من گفتند برو روي شيطان بنشين. من رفتم روي شيطان نشستم. گفتم: من بايد تو را از بين ببرم. بعد آقا فرمودند شيخ عبدالله شما زورتان به شيطان نمي رسد ما بايد کمکتان بکنيم. (ما خيلي ضعيف تر از آن هستيم که زورمان به شيطان برسد. بايد دست ولايت روي سر ما باشد.) آقا فرمود: شما از پس شيطان بر نمي آييد از ما کمک بخواهيد. به برکت آقا من بر آن شيطان مسلط شدم و او را از بين بردم. «فستعذ بالله» بخدا پناه ببريد. نماز که مي خواهيد شروع بکنيد بعد از تکبير مستحب است بگوييد «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» و بعد حمد را شروع کنيد. تا در نماز شيطان سراغتان نيايد.
شخصي اميرالمومنين عليه السلام را به خانه اش دعوت کرد آقا فرمودند من با سه شرط مي آيم. اول اينکه خودت را به تکلف و زحمت نياندازي. مهماني و افطاري دادن مستحب است حالا يکي برود قرض بکند حلال و حرام را به هم مخلوط بکند، بيايد به زن و بچه اش سخت بگيرد و اذيت و آزار کند اين کار خلاف است. دوم اين که اگر در خانه چيزي داري مضايقه نکن. (ما گفتيم از بيرون خودت را به زحمت نياندازي ولي اگر داخل خانه چيزي است مضايقه نکني.) سوم اين که به خانواده ات تحميل نکن. اميرالمومنين براي مهماني رفتن سه تا شرط گذاشت فرمود اگر اين ها را رعايت بکني مي آيم. در مهماني رفتن بايد صاحب خانه را هم مراعات کرد. مهمان نرود چند روز مهمان شود و قصد رفتن نداشته باشد. مهماني بيشتر نشود که خانواده صاحب خانه اذيت شوند.
روزي آقا اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام غمگين و محزون بودند. گفتند: يا اميرالمومنين چرا غمگين و محزونيد؟ اميرالمومنين فرمودند: به خاطر اين که يک هفته است ميهمان به خانه ما نيامده است. يک هفته ميهمان نيامده بود حضرت ناراحت بودند. بعضي از خانواده ها هستند که شش ماه يک بار هم خانه اشان ميهمان نمي آيد و اگر بيايد هم ناراحت مي شوند. روايت ديدم اگر کسي صداي پاي ميهمان را بشنود و خوشحال بشود تا هفت طبقه ي آسمان خداوند گناهانش را مي آمرزد. که از آمدن ميهمان خوشحال شده است. بعضي ها هستند که اسم ميهمان لرزه بر اندام آن ها مي اندازد. حديث داريم ميهمان رزق اهل بيت و خانواده ي ميزبان را زياد مي کند و آفات و بلاها از آن خانه دور مي شوند. روايت داريم يک نفر به پيامبر خدا گفت من خيلي دلم مي خواهد ميهمان دعوت بکنم ولي خانم من قبول نمي کند. حضرت فرمودند: يکبار من و اصحاب را دعوت بکن به خانم خودت هم بگو جلوي در را نگاه بکند. يعني تا من باطن ميهماني را به او نشان بدهم. مرد رفت به خانمش گفت که من پيامبر و اصحاب را دعوت کردم ولي پيامبر گفته موقع آمدن ما جلو در بيا نگاه کن. موقع آمدن مهمان ها همسرش آمد نگاه کرد ديد وقتي پيامبر و اصحاب دارند مي آيند رزق آسماني دارد مي آيد، توشه هاي زاد و آذوقه است که به خانه اش مي ريزد و وارد مي شود. موقع رفتن باز پيامبر به آن مرد فرمود مي خواهيم برويم به خانمت بگو نگاه بکند. نگاه کرد ديد نکبت ها و بلاها که قرار بود در اين خانه به او برسد دارد از اين خانه بيرون مي روند. خانمش گفت من ديگر حاضر هستم هر وقت ميهمان خواستي بگو بيايد. ميهمان خيلي برکت خانه است . بعضي مواقع پيغمبر باطن اعمال را نشان مي دادند. مثلا خانمي در ماه رمضان غيبت کرد حضرت او را احضار کرد و فرمود روزه بوديد چرا غيبت کردي؟ چرا گوشت طر خوردي؟ خانم گفت: آقا من چيزي نخوردم. من روزه هستم. حضرت فرمودند استفراغ کن. يک تکه گوشت آدم از دهان زن بيرون افتاد. حضرت فرمود: اين گوشت غيبتي بود که کردي.
خيلي وقت ها خانواده ها غذاي ساده مي خورند ولي وقتي ميهمان مي آيد تشريفات به راه مي اندازند. پسر بچه ي بود که مي ديد هميشه در خانه اشان غذاي ساده مي خورند ولي وقتي مهمان دارند غذاهاي خوبي مي خورند. خودش هر روز به يکي از رفيق هاي پدرش يا فاميل ها مي گفت پدرم گفته امشب براي شام به خانه ي ما بياييد. تا مدتي هميشه خانه اشان مهمان مي آمد. روزي يکي از اين ميهمان ها گفت حاج آقا خيلي ممنون هستيم که اين حسن را دنبال ما فرستادي که ما را دعوت کند. پدر گفت: من حسن نفرستادم. پدر گفت حسن تو رفتي مهمان دعوت کردي؟ حسن گفت: بله الآن شش ماه است که من ميهمان دعوت مي کنم. ديدم هر وقت که ميهمان نداريميک غذاي ساده اي مي خوريم اما هر وقت ميهمان مي آيد غذاهاي خوبي تهيه مي کني. من شروع کردم هر روز براي خودمان همان دعوت کردم تا غذاهاي خوبي بخوريم.
روايت داريم شب عروسي فاطمه ي زهراء، پيامبر به عايشه و بعضي ها شير تعارف کردند. آن ها هم گفتند آقا ما ميل نداريم. پيامبر فرمودند: بين گرسنگي و دروغ جمع نکنيد. ما مردم ايران هم خيلي اهل تعارف دروغي هستيم. مي گويند شخصي دوستش را براي شام به خانه اش دعوت کرد، دوستش هم گفت سيرم. بعد از اسرار صاحب خانه مهمان شروع کرد به غذا خوردن، مهماني که مي کفت سيرم جند بشقاب غذا خورد. در اين موقع بچه صاحب خانه شروع کرد به گريه کردن، صاحب خانه گفت: بچه جان گريه نکن مي دهم اين مهمان سير تو را هم مي خورد.
بايد ميهماني را که دعوت مي کنيد يک غذاي حسابي برايش تهيه بکني اما ميهماني که بدون دعوت آمده همان چيزي که داخل خانه داريد همان را جلوي ميهمان بگذاريد. فرق بگذاريد بين ميهماني که دعوتش مي کنيد با ميهماني که سر زده آمده است. «خير الجود بذل الموجود» يعني بهترين جود و بخشش هماني است که در اختيار داري بخششي. روايت داريم ميهماني که از راه رسيده به او کمک کن وسايلش را داخل بياورد اما موقعي که مي خواهد برود شما ديگر به بردن وسايلش کمک نکن. چون معنايش اين است که زودتر برو. حالا اگر وسايلش سنگين است کمک بکنيد، ولي اينطور نشان ندهيد که ما منتظر بوديم شما زودتر برويد.
در روايت داريم مهماني که تازه رسيده سريع يک چيزي درست کنيد برايش بياوريد شايد خسته يا گرسنه است. حالا چايي يا غذا مي آوريد بعد نگوييد ديگر چايي نمي خوريد؟ بگوييد آقا چايي بيارورم. باز در روايت داريم مهمان غريب يا کسي که از راه دوري آمده و خيلي با شما انس ندارد با او صحبت و مذاکره بکند ساکت نشينيد. «المذاکره مفتاح الانس» صحبت کردن کليد انس گرفتن است. با مهمان خوش و بش کردن باعث مي شود مهمان خسته نشود، باعث ايجاد الفت و انس مي شود. طوري نباشيد که خسته بشود احساس غريبي بکند و بگذارد برود. يکي از آداب مهماني اين است که مهمان بايد حرف صاحب خانه را گوش بدهد. ميزبان مي گويد اينجا بنشين، اينجا بخواب، نگويد نه نه. چون صاحب خانه به وضع خانه ي خودش بهتر وارد است بايد مهمان به حرف او گوش بدهد.
در روايت داريم هم صاحب خانه و هم ميهمان آن غذا و سرويسي که داده مي شود کم نشمارند. يک حرفي که ما ايراني ها داريم اين است که وقتي غذا را جلوي مهمان مي گذاريم مي گوييم قابل ندارد. اين خيلي حرف زشتي هست. آيا ناني که از عرش تا فرش همه ي هستي چرخيده تا اين نان پيدا شده است قابل ندارد. پيامبر ما نان را مي بوسيد. فرمودند: «اللهم لا تفرق بيننا و بين الخبز» خدايا بين من و نان جدايي ميانداز. آيا اگر نان نباشد ما مي توانيم روزه بگيريم، نماز بخوانيم، جهاد بکنيم؟ اگر قحطي بشود چه مي شود. آيا اين نان، برنج، گوشت قابل ندارد؟ اين اهانت است و گناه دارد. روايت داريم براي صاحب خانه همين گناه بس است که وقتي چيزي آورد جلوي ميهمان گذاشت کم و ناقابل بشمارد. حالا اگر گفتيد آقا ما حق شما را نمي توانيم اداء بکنيم اين يک حرف ديگريست. ولي اين نعمت قابل دارد و خيلي هم ارزش دارد.
گناه است مهمان يا هر کس ديگري بگويد من فلان غذا را خوردم مريض شدم، به من ضرر زد. يک پلويي خورده مريض شده ولي ده نفر ديگر هم اين غذا را خوردند چيزيشان نشده است. معلوم است در غذا هيچ اشکالي نبوده است مزاج تو ايراد دارد. بگو مزاج من ايراد داشته به غذا و نعمت اهانت نکن. و باز براي مهمان هم همين گناه بس که بگويد اين پذيرايي که صاحب خانه کرده در شان من نبود و قابل مرا نداشت. پس بايد نه ميهمان نعمت خدا را کم ارزش بداند و نه صاحب خانه آداب ميهماني را رعاليت نکند. اگر در مهماني همين ريزه کاري ها را رعايت بکنيم خداوند همه ي فيوضات را به ما عنايت مي کند.
در کربلا دو شخصيت بودند که باب الحوائج هستند. يکي قمر منير بني هاشمو يکي هم علي اصغر8 هستند. هرچند اين طفل شش ماهه بوده ولي پيش خدا خيلي آبرو دارد. سند مظلوميت قرص و محکمي براي شهداي کربلا است و تا ابد هيچ کسي در عالم نمي تواند اين سند مظلوميت را نفي کند. اين طفل شش ماهه چه گناهي داشت که او را کشتند. مرحوم ميرزاي قمي ميگفت: هر وقت مشکلي برايم پيش مي آمد توسل به شش ماهه آقا ابي عبدالله حضرت علي اصغر پيدا مي کردم. چون اين طفل ويژگي هاي مخصوصي دارد. آدم هاي بزرگ بدنشان قوي است اگر چند وقتي هم غذا به بدنشان نرسد مي توانند تحمل بکنند، اما طفل شش ماهه هر چند ساعت بايد آب و شير بخورد. ضعفي حضرت علي صغر را گرفته بود که ديگر نمي توانست گردنش را نگه دارد.
حضرت علي اصغر تنها شهيدي است که در سينه و آغوش اباعبدالله به شهادت رسيد. از ويزگي هاي ديگر اين طفل شش ماهه اين است که حضرت او را پشت خيمه ها دفن کردند و نماز خواندند. نماز خواندند و از خدا در تحمل اين مصيبت کمک خواستند. يکي ديگر از ويزگي هاي اين طفل اين است که قبر او مخفي است. گفته اند پشت خيمه ها دفن شد ولي جايش معلوم نيست الآن جاي معيني ندارد. هيچ مصيبتي شايد مثل اين مصيبت دل اهل بيت را آزرده نکرده است. وقتي مختار قيام کرده بود، منهال به مدينه خدمت حضرت سجاد عليه السلام آمده بود. حضرت فرمودند: چه خبر؟ منهال گفت: آقا، مختار قيام کرده و دشمنان شما را مي گيرد و قصاص مي کند. حضرت منقلب شدند و فرمودند آيا حرمله را هم دستگير کرده است. منهال گفتند: نه آقا، يک حالت انقلاب عجيبي در وجود حضرت ايجاد شد. دست بلند کردند و فرمودند: خدايا طعم آهن و آتش را بر حرمله بچشان. اين نانجيب چه کرد وقتي آقا اين طفل را مقابل دشمن آوردند و فرمودند حالا که به من رحم نمي کنيد لااقل به اين طفل شش ماهه رحم کنيد. اين که گناهي نکرده است. حرمله ي ملعون به عمربن سعد گفت آيا پدر را نشانه بروم يا طفل را؟ چه کرد با دل اباعبدالله، يک وقت آقا ديد طفل شش ماهه گوش تا گوشش بريده شد و در خون خودش دست و پا مي زند مثل ماهي که از آب بيرون افتاده، مثل پرنده اي که سر از بدن جدا شده است. يک وقت هاتفي ندا داد «دعوه يا حسين» اي حسين اين بچه را به ما واگذار کن. «لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم».