کلید واژه ها: صلوات, مهربانی خداند, افشاء کردن گناه, پرده پوشی, گذشت, احترام سادات, روضه زهراء علیهاالسلام
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله... - امام علی علیه السلام - امام صادق علیه السلام - امام رضا علیه السلام
سخنران استاد فرحزاد
«قال الله تبارک و تعالی: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» ( الأنبياء: 107) .
- هر کسی که دور ماند ازاصل خویش باز جـوید روزگاری وصـل خویـش
- هـر کـه او از هـم نـوایـی شـد جـدابـیـنـوا شـد گـر چـه دارد صـد نـوا
- هـم زبـانی خویـشی و پیـونـدی استیار بادر نامحرمان چون بنـدی است
- ای بـسـا هـنـدو و تـرک هـم زبانای بـسـا که تـرک چـون بیـگانگان
- پـس زبان محـرمی خود دیگـر استهـم دلی از هـم زبانی خـوش تر است
پیامبر می فرماید: «مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَجْلِسٍ فَلَمْ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلَّا كَانَ ذَلِكَ الْمَجْلِسُ حَسْرَةً وَ وَبَالًا» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:496 ) . در هر مجلسی که عده ای دور هم جمع بشوند و در آن مجلس ذکر خدا نشود و بر پیامبر و اهل بیتش درود فرستاده نشود آن مجلس وزر و وبال و حسرت برای صاحبانش خواهد بود. یعنی روز قیامت مواخذه می کنند چرا آن مجلس را به بطالت و غفلت گذراندید. آن لحظه که انسان غافل است دلش کافر است اگر آن لحظه ادامه داشته باشد دیگر مسلمان نیست. به قول شیخ عطار که می گوید:
- هر آن که غافل از یک زمان است در آن دم کافر است اما نهان است
- اگـر ایـن غـافـلی پـیـوسـته بـودیدر اسـلام بـر انسـان بسـتـه بودی
خداوند متعال مهربان است از مهربانی خداست که پیامبر و امام های مهربان و کتاب رحمت فرستاده است. این همه مهر و محبت بر دل پدر ها و مادر ها و معلم ها و بزرگ تر ها قرار داده است که از ما سرپرستی و مواظبت بکنند. یکی از آقایان می گفت: کسی مرحوم آیت را بعد از فوتش خواب دید. از آن عالم بزرگوار پرسیده بود که در آن عالم چه چیزی به درد می خورد؟ ایشان فرموده بودند: در این زمان مردم از خدا و پیامبر و دین روی گردان و حالت فرار پیدا کردند. بالاترین ثواب ها وعمل ها این است که کسی بیاید واسطه بشود مردم را با خدا آشنا کند و آشتی دهد. آن هایی که قهر کرده اند باید برگردند. بالاترین کارها این است که مردم غافل و عادی را آگاهی بدهی تا با خدا آشتی کنند و برگردند.
در شب معراج، پیامبر عظیم الشان خیلی قصه امت را می خوردند. پیامبر در هر فرصت و مناسبتی سعی می کردند که برای نجات امت با خدای متعال گفتگو بکنند که خدای متعال بر این امت لطف و رحمت بیشتر بفرستد. پیامبر به خدای متعال عرض کرد بار پروردگارا روز قیامت حساب امت من را به من واگذار کن تا من خودم به حساب این ها برسم تا پیش یهود و نصاری و امت های دیگر شرمنده و خجالت زده نشوند. خدای متعال فرمود: «يا محمّد بل أنا أحاسبهم فإن كان منهم زلّة سترتها عنك لئلا تفتضح عندك» (ابوالقاسم پاينده / نهج الفصاحة/ ص: 517) . ای محمد تو می خواهی امتت پیش بقیه امت ها مفتضح نشوند و آبرویشان نرود. ای پیامبر من از تو هم به این مردم و امت مهربان تر هستم. من خودم حساب این امت را طوری می کشم که آبرویشان پیش پیامبرشان هم نرود.
در حالات پیامبر و امیرالمومنین علیهما السلام است که آدم های گنه کار پیش این ها می آمدند به گناهانی که در خلوت کرده بودند اقرار می کردند. پیامبر و امیرالمومنین علیهماالسلام ناراحت می شدند و می فرمودند: چرا پهلوی ما می آیید و اقرار می کنید. اگر در حق کسی گناهی کردید و یا مالش را خوردید باید پیش همان کس اقرار بکنید و حقش را به خودش بدهید. و اگر در خلوت گناهی کردید نباید به کسی بگویید. هم گناه خودتان را و هم گناه دیگران را هر چقدر که می توانید بپوشانید. خدا ستارالعیوب است و حفظ آبرو را دوست دارد. آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «الْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ» (شیخ کلینی/ الكافي/ج2/ص: 428 ). آن کسی که در خلوت مرتکب گناهی شده است نباید بگذارد احدی گناهش را بفهمد. در گناه های شخصی این گونه است ولی در موارد حق الناس باید حق را به حق دار پس بدهیم. درخلوت دزدی بکنم باید مال مردم را پس بدهم یا حلالیت بطلبم. اما در خلوت گناهی مرتکب شدم که حق الناس نیست به خودم صدمه زدم، ظلم کردم. «إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي فَاغْفِرْ لي فَغَفَرَ لَهُ» (القصص: 16). این را اگر افشاء نکنم خدا می بخشد. اگر گناه های شخصی را اظهار نکنیم خدا می بخشد و کسی که می آید در خفاء گناهی انجام می دهد و علنی می کند خدا خوار و ذلیلش می کند. گفتن گناه از گناه های کبیره است. یعنی اگر کسی در خلوت گناهی مرتکب شد بیاید علنی بگوید گناهش چند برابر می شود. خدا دوست ندارد پرده هایتان را بدرید، ابهت گناه را بشکنید تا جرم پیش مردم سبک بشود. بعضی ها می نشینند سفره دلشان را برای همه باز می کنند که ما در جوانی چنین کردیم. چرا می گویید؟ چرا آبروی خودتان را می برید؟ این مکتب انحراف مسیحیت است که یکشنبه ها کشیش ها در کلیسا می نشینند و می گویند کسانی که گناه کردند بیایند گناهانشان را بگویند. کشیش هم بگوید من بخشیدم. کشیش چه کسی است که گناه را ببخشد. ولی در مکتب ما حق نداریم جز در پیش خدا جای دیگری اقرار بکنیم. «يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِرا نَادِما مُنْكَسِرا مُسْتَقِيلا مُسْتَغْفِرا» (شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص: 62). فقط باید پیش خدا بگوییم خدایا من بد کردم گناه کردم. ما روایات متعدد داریم که گاهی کسی می آمد می گفت: لواط کردم، زنا کردم. پیامبر ناراحت می شدند رویشان را برمی گرداندند می گفتند: شاید اشتباه می کنی، حالت خوب نیست، حواست پرت شده است. می گفت: نه، چون اگر چند بار اقرار می کرد حد بر او جاری می شد و می بایست سنگسار بشود یا تازیانه بخورد یا اعدام بشود. حضرت دوست نداشتند مردم بروند پیش ایشان به گناهانشان اقرار بکنند. «يَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ» (شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص: 86) . خدا بخشنده و پوشاننده عیب هاست. «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يَسْتُرَ عَلَيْهِ سَبْعِينَ كَبِيرَةً» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:205) . بر هر مومنی واجب ا ست که عیب و گناه برادر مومنش را بپوشاند.
کسی در خلوت کار خلافی انجام بدهد شما آن کار را باز گو کنید غیبتش را کرده اید. گناه غیبت از زنا بیشتر است. چون اگر کسی در خلوت گناهی انجام بدهد و شما گناهش را افشاء بکنید آبرویش را ریختید. آبی که ریخت را می شود جمع کرد ولی آبرویی که ریخت را نمی شود جمع کرد. «الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ج12/ص: 278) . زنایی که جرم بزرگی است و اگر آدم همسر داری این کار را بکند باید سنگسار بشود و اگر همسر نداشته باشد هشتاد تازیانه دارد. اگر شما گناه دیگران را پهلوی مردم بازگو کنید از فحشاء و زنا بدتر است.
بر مومن واجب است اگر هفتاد تا گناه هم از یک مومنی دید بپوشاند. خدا پوشاندن را دوست دارد. عیب خودت و عیب دیگران را بپوشان. «الْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ» (شیخ کلینی/ الكافي/ج2/ص: 428 ). کسی که گناه خودش را می پوشاند خدا هم می گوید: بپوش من هم ندیده می گیرم می پوشانم. تمام حد ها و تازیانه ها و زندان ها و شلاق ها و عذاب های جهنم مال این است که گناه را افشاء می کنیم و پرده را پاره می کنیم خدا هم ذلیل و خوارمان می کند. خدا پوشاند گناه را دوست دارد. «أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:577 ) .
از امام صادق علیه السلام سؤال کردند «أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ» معنایش چیست؟ این که خدا خوبی ها را ظاهر می کند و بدی ها و عیب ها را می پوشاند یعنی چه؟ امام صادق علیه السلام فرمود: هر انسانی در آسمان چهارم یک شبح و مجسمه از خودش دارد. که هر کاری که می کنیم شبح و مجسمه ما آن کار را در آسمان چهارم می کند. اگر نماز بخوانیم او هم نماز می خواند، بخوابیم او هم می خوابد، ذکر بگوییم او هم ذکر می گوید. امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی که بنده ای مشغول کار خیر می شود خدا آن شبحش را به ملائکه نشان می دهد و می گوید ببینید این بنده من نماز می خواند، گریه می کند، ذکر می گوید، استغفار می کند، صله رحم و کار خیر می کند. ملائکه هم می بینند و دعایش می کنند تا وقتی که این بنده تصمیم به گناه می گیرد و می رود گناه می کند. آن وقت خدا می بیند که الآن آبروی این بنده در آسمان ها می رود و ملائکه نفرینش می کنند. خدای مهربان می فرماید: یک پارچه ای روی این مجسمه بیندازید که بنده من در زمین گناه می کند در آسمان ها آبرویش نرود. خدا پرده پوشی می کند حتی نمی خواهد آبروی ما پیش ملائکه هم برود. بلا تشبیه مثل پدری که آن قدر دلسوز است که بچه اش خراب کاری کند نمی گذارد احدی بفهمد. آدمی است که بچه اش، خانمش وضعش خراب است ولی این به قدری پرده پوشی و آبرو داری می کند که نمی گذارد احدی تا آخر عمر بفهمد که در این خانه چه گذشته است.
حضرت امیر علیه السلام می فرماید: اگر خداوند گناهان بندگان را نپوشاند ممکن است ملائکه نفرین کنند همه نابود بشوند. خود آدم ها هم از هم برمی گردند جنازه ها روی زمین می ماند می گویند ما نمی دانستیم این فلان فلان شده آن قدر بد کار بوده است. اما خدا گناهان بنده ها را پوشانده است.
یک سلطانی وزیری داشت که این وزیر کار آیی و مدیریت نداشت. سلطان دنبال بهانه می گشت که این وزیر را بر کنار کند. نقشه می کشید، سؤال طرح می کرد که این وزیر بلد نباشد تا بر کنارش کند. یک روز سلطان به وزیر گفت: من سه تا سؤال از شما می کنم اگر این سؤال ها را جواب دادی که هیچ، وزارت شما بر پا می شود و پست و مقام برای شما ثابت می ماند. اما اگر جواب این ها را تا فردا نیاوردی باید استعفاء بدهی. تا فردا هم به تو مهلت می دهم. سه تا سؤال این است. خدا چه می خورد؟ خدا چه می پوشد؟ خدا چه کار می کند؟ وزیر به خانه اش رفت ولی چون جواب ها را بلد نبود شب خوابش نمی برد. هر چه به ذهنش فشار می آورد، به کتاب ها نگاه می کرد، چیزی به ذهنش نمی رسید. البته این سئوال ها کنایه هستند. ما در قرآن از این نمونه ها زیاد داریم. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» (الفتح: 10). دست خدا بالای همه دست ها است. یعنی قدرت خدا برتر از هر قدرتی است. این ها اشاره و کنایه هستند.
وزیر غلامی داشت که خیلی زیرک و باهوش بود. غلام می بیند اضطراب عجیبی وزیر را گرفته و به این پهلو آن پهلو می چرخد، خوابش نمی برد. متوجه شد که مسئله مهمی پیش آمده است. گفت: جناب وزیر چرا امشب وضعتان به هم ریخته است؟ وزیر گفت: مشکل مهمی برای من پیش آمده و فردا از وزارت بر کنار می شوم. سلطان سه تا سؤال سخت از من پرسیده اگر تا فردا جواب ندهم بر کنار می شوم. غلام گفت: سؤال هایت را بگو، خدا را چه دیدی در ناامیدی بسی امید است شاید بلد بودم. هیچ وقت کسی را دست کم نگیرید در ناامیدی هم به خدا امید وار باشید. (آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمایند: با این که عقل کامل در وجود امام است و عقلش با عقل انسان ها قابل مقایسه نیست ولی پدرم گاهی می نشست با یک غلام یا کارگر ساده مشورت می کرد. از عقل او کمک می گرفت. به پدرم می گفتم: آقا شما امام هستی عقل کامل هستی چرا با یک برده و غلام مشورت می کنی؟ می فرمودند: چه می دانی شاید خدا صلاح من را به زبان این جاری کرد. چقدر متواضع و باادب بودند. ولی ماها وقتی استادمان یا پدر و مادرمان می خواهند چیزی یادمان بدهند عارمان می شود. عارمان می شود مشورت کنیم. اما امامی که عقل کل است آن قدر تواضع دارد ادب و بندگی در برابر خدا و فروتنی در برابر خلق خدا دارد که با یک غلام و برده مشورت می کند و می گوید شاید صلاح من به زبان او جاری شده باشد. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» ( آل عمران: 159). مشورت کنید و عقول دیگران را به عقل خودتان اضافه بکنید.)
وزیر گفت: سلطان سئوال کرده خدا چه می خورد؟ چه می پوشد؟ چه کار می کند؟ غلام گفت: اتفاقاً جواب هر سه سئوال را بلد هستم. غلام گفت: جواب دو تا از آن ها را الآن می گویم ولی جواب سومی را فردا پیش سلطان می گویم. وزیر گفت: قبول، حالا جواب دو تای اولی را بگو. غلام گفت: خدا احتیاج به نان و غذا و جا ندارد. خدا آسمان و زمین و همه این ها را برای بنده هایش خلق کرده دوست دارد که این ها آدم بشوند، بنده بشوند، گناه نکنند، پاک بشوند و به بهشت بروند. حرف پیامبرها را گوش بدهند. اما بنده ها گمراه می شوند. خدا غم بنده هایش را می خورد چیز دیگری ندارد بخورد. اما جواب سئوال دومی، خدا چیزی ندارد بپوشد خدا عیب بنده هایش را می پوشاند. هر چه این ها خراب می کنند خدا پنهان می کند. («يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ يَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِيحَ، يَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ» ( شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص: 86 ) . خدا گناهان بندگان را می پوشاند و می آمرزد. «یا مكفر السيئات» (ابراهيم بن على عاملى كفعمی/ المصباح للكفعمي/ ص:312 ) . مکفر یعنی پوشاننده گناهان، چرا به کافر، کافر می گویند: چون حق را می پوشاند. معنای تکفیر گناهان پوشاندن گناهان وندیده گرفتن گناهان است. حتی اگر کسی توبه بکند خداوند تصویر آن گناه را از ذهن ملائکه پاک می کند. حتی از زمینی که در آن گناه کرده خدا تصویر گناه را از آن زمین پاک می کند. اولیاء خدا ممکن است متوجه گناهی شده باشند خدا از ذهن و قلب آن ها هم پاک می کند. حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: گاهی با بعضی از دست ها دست می دهم می بینم این دست باید بریده بشود ولی می بینم خدا گناه این بنده را پوشانده من هم می پوشانم. تا کسی شکایت و افشاء نشده من هم افشاء نمی کنم. خدا پوشاندن گناه را خیلی دوست دارد. شما هم باید همین کار را بکنید.)
وزیر پرسید جواب سئوال سومی چه می شود؟ غلام گفت: اجازه بده جواب سومی را پیش سلطان بگویم. وزیر فردا قبراق و سر حال پیش سلطان آمد و گفت: جواب ها را آوردم. سلطان گفت: جواب ها چیست. گفت: جواب سئوال اولی این که خدا غم بنده هایش را می خورد و جواب سئوال دومی خدا عیب بنده هایش را می پوشاند. سلطان گفت: درست است ولی انصافاً راستش را بگو خودت این جواب ها را پیدا کردی یا از کسی گرفتی؟ وزیر گفت: نه من عقلم به این جا ها نمی رسید در خانه غلامی دارم این غلام جواب ها را به من یاد داد. سلطان گفت: برو غلام را بیاور. وزیر غلام را آورد. سلطان گفت: شما این جواب ها را دادی؟ غلام گفت: بله، سلطان گفت: لباس غلامی را در بیاور این آقا هم لباس وزیری را در بیاورد از این ساعت شما وزیر و این وزیر هم غلام شما بشود. جایشان را عوض کرد. وزیر رو کرد به غلام و گفت: ما اربابت بودیم نوکرت شدیم حالا جواب سئوال سومی را هم بده. بگو خدا چه کار می کند: غلام گفت: عجب آدم نادانی هستی خدا از همین کارها می کند. در یک لحظه غلام را وزیر، و وزیر را غلام می کند. یکی را بالا و یکی را پایین می برد. به کارهای دنیا اعتباری نیست. خدا خیلی امتحان می کند. «اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ» ( آل عمران: 26). بگو: خدايا! اى مالك همه موجودات! به هر كه خواهى حكومت مى دهى و از هر كه خواهى حكومت را مى ستانى، و هر كه را خواهى عزت مى بخشى و هر كه را خواهى خوار و بى مقدار مى كنى، هر خيرى به دست توست، يقيناً تو بر هر كارى توانايى.
من واقعاً به حال کسانی که به خاطر خدا با یک آدم کور و نابینا ازدواج می کنند حسرت می خورم. چه کسی حاضر است این کار را بکند؟ حالا در خانم ها گاهی پیدا می شوند که با معلول ها ازدواج می کنند. در خانم ها رحم و مروت بیشتر است. جوانی با یک دختر نابینا ازدواج کرده بود. تمام فامیل با او مخالفت می کردند. ولی تمام این گردنه ها را پشت سر گذاشته بود و می گفت: پشیمان نیستم. خانمش می گفت من هیچ مشکلی ندارم، جوان هم می گفت: من هیچ مشکلی ندارم. آن قدر چشم دارها هستند که هزار تا مشکل دارند. خدا این کارها را دوست دارد.
جوانی توفیق تشرف به محضر آقا پیدا کرد بعضی از افرادی تحقیق کردند که این جوان چه کرده که توانسته با امام زمان رابطه برقرار کند. بعد از تجسس زیاد فهمیدند شبی که این جوان داماد می شود به خانه بخت می رود می بیند عروس خانم وضعش ناجور است. قبلاً با یکی دیگر رابطه نامشروع داشته و دختر نیست. بین دو راهی قرار می گیرد که ازدواج را به هم بزند. که اگر به هم می زند آبروی دختر و فامیلش از بین می رفت یا این که با خدا معامله کند. گفت: خدایا من می پوشانم تو هم بپوشان. خدایا حق من ضایع شده، من هم حق تو را ضایع کردم من از او می گذرم تو هم از من بگذر. جوان گفت: من با خدا معامله کردم چون خدا دوست دارد آبروی مومن از بین نرود من هم پوشاندم این توفیق بزرگ نصیبم شد که خدمت آقا امام زمان برسم.
امام رحمه الله فرمودند: عرفاء بعد از هفتاد سال سیر و سلوک می توانند از منشان بگذرند.ولی بعضی از این بسیجی ها و جوان های سیزده ساله که به جبهه می روند از منشان می گذرند. آدم از خودش بگذرد برود، از منش بگذرد، از تعصباتش بگذرد ببیند خدا چه می خواهد.
عالمی نقل می کرد که احترام بچه ها واهل مجلس را نگه دارید، مخصوصاً احترام مجلس اهل بیت را که آن مجلس خانه اهل بیت است ما هم مهمان اهل بیت هستیم. ایشان نقل می کرد آقایی در اصفهان به مجلس ومنبر می رفت که یک شب خانمی جلو این آقا را گرفت. خانم خیلی گریه می کرد. آن قدر گریه می کرد که گریه امانش نمی داد. خانم با هق هق و حالت گریه گفت: حاج آقا شوهر من سید است. سه تا بچه قد و نیم قد دارم. دیشب به مجلس روضه آمدیم چایی می دادند که نوبت ما شد ما چهار نفر بودیم دو تا چایی آوردند دیگر چایی تمام شده بود. من خودم هم چایی نخوردم نصف استکان به هر کدام از این بچه ها دادم. این بچه کوچک من باز دلش چایی می خواست هی بهانه چایی می گرفت. می گفت: مادر من چایی می خواهم. من هم گفتم: چشم مادر، به خانه رفتیم برایت چایی درست می کنم. گفت: نه، همین الآن می خواهم. من هم می خواستم سخنرانی گوش بدهم این بچه کوچک من هی به من نق زد چایی می خواهم آخر من هم عصبانی شدم یک سیلی به صورت این بچه زدم گفتم: سرجات بشین. به خانه رفتیم برایت چایی درست می کنم. این بچه هم کس کرد و نشست. مجلس روضه تمام شد رفتیم منزل چایی و شام خوردیم خوابیدیم. ولی حاج آقا در خواب دیدم پیامبر خدا وارد منزل ما شدند یک سینی چایی هم در دست مبارکشان بود ولی حالت غم و اندوه حضرت را گرفته بود. از دست من ناراحت بودند. به من بی اعتنایی و بی توجهی کردند. فرمودند: خانم، گفتم: بله، فرمود: این سینی چایی را به بچه ات بده دیگر بچه من را به خاطر چایی سیلی نزن. من راضی نیستم. خانم می گفت: از دیشب تا حالا به خاطر این که پیامبر از دست من ناراضی است دارم گریه می کنم.
عرض کنیم یا رسول الله یک مادر بچه اش را سیلی می زند به خوابش می آیید و از او گلایه و شکایت می کنید، با فاطمه شما چه کردند؟ با تنها یادگار شما چه کردند؟ ناله زهراء بین در و دیوار بلند شد صدا زد بابا جان برخیز ببین با یادگارت فاطمه چه کردند. هنوز بدن پیامبر دفن نشده بود روی زمین مانده بود. همه گرفتارها در مشکلاتشان مولا علی را صدا می زنند. علی در خانه بود اما فاطمه شرم و حیاء کرد علی را صدا بزند. صدا زد فضه من را دریاب به خدا محسنم را کشتند.
- کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند سند تیر به اصغر زدند و امضا کردند
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج1/ ص:230 ) . «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (هود: 18). خدایا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بیامرز. قلب آقا امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. در دنیا و آخرت ما را آنی از اهل بیت جدا نگردان. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع، دانشگاه و حوزه را در پناه امام زمان حفظ بفرما. آرزوی مکه و مدینه و کربلا را به این دل ها نگذار. اموات، شهداء، امام راحل و گذشتگان اموات و شهدای این جمع را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.