کلید واژه ها: صلوات, بلاء, قربانی, دعا, تضرع, وسواس, ریا, حدیث کساء, غرور.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امام علی علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
- ای خـدای پـاک و بـی نـیاز ای یـار دست گـیر و جـرم ما را وا گذار
- ای دعـــاء از تـو اجـابـت هـم زتـو ای مـنـی زتـو مـحبـت هـم زتـو
- یــا ده مـا را ســخـن هـای رقــیــق که تـورا رحم آورد آن ای رفـیق
- صدهزاران دام ودانه است ای خداما چـو مرغـان حـریـص بی نـوا
- بـاز خـرمـا را از ایـن نـفس پـلـیـدکـاردش تـا اسـتخـوان مـا رسـید
- ای رفـیـقـان راه هـا را بـســت یـار آهــوی لنگیم و او شـیـر شـکـار
- در پـنـاه لطف حـق بایـد گریخـت کوه زاران لطف برارواح ریخت
- تـا پـنـاه یـابــیـم آن گـه چـون پـناه آب وآتش مر تـو را گردد سـپاه
- بی عنایت های حق وخاصان حق گرملک باشد سیاه هستش ورق
- ایـن هـمه گفـتیم لیـکـن در بـسیـج بی عـنایـات خدا هـیچـیـم هـیـچ
ذکر صلوات زمان و مکان و شرائط نمی شناسد در هر حالی با وضو و بی وضو، رو به قبله و پشت به قبله، نشسته و ایستاده و در همه حال گفتن این ذکر مستحب است. اما گفتنش از ظهر پنجشنبه تا غروب جمعه بیشتر سفارش شده است. روایت داریم فرشته هایی از آسمان پایین می آیند و ماموریتشان فقط این است که ثواب صلوات را بنویسند و با کاغذهایی از نقره و قلم هایی از طلا مشغول نوشتن ثواب صلوات، صلوات فرستنده ها می شوند.
افرادی زیادی برای حل معضلات و مشکلات به آیت الله بها الدینی رحمه الله مراجعه می کردند ایشان سه چیز را برای حل معضلات و حاجت های مهم سفارش می کردند. کسانی که تمکن مالی دارند گوسفند ذبح کنند و به فقراء بدهند. کشتن گوسفند و خون ریختن خیلی از بلاها را رفع می کند. بعضی ها برای دنیا حاضرند میلیون ها خرج بکنند اما برای کار خیر و صدقه و گوسفند کشتن دستشان می لرزد. فکر می کند پولش از بین می رود در حالی که خیلی از بلاها را از بین می برد. در مسجد محله هر ماه یکی بانی بشود برای سلامتی امام زمان یک گوسفندی قربانی کند خیلی اثر دارد. شما در کار امام زمان و خدا باشید امام زمان و خدا هم در کار شما خواهند بود. یک گوسفندی را در خانه پیامبر ذبح کردند گوشتش را تقسیم کردند یک قطعه گوشت را برای خانه نگه داشتند، یکی از همسران پیامبر عرض کرد یا رسول الله همه گوشت ها از بین رفت فقط همین تکه گوشت ماند. حضرت فرمودند: اشتباه می کنی آن ها ماند و این از بین رفت. یعنی آنی که در راه خدا دادیم می ماند. خدا در قرآن می فرماید: آنچه نزد شماست از بین می رود ولی وقتی به خدا تحویل می دهید می ماند. بیاییم تکانی به خودمان بدهیم قدری از مال و جان و آبرویمان در راه خدا بگذریم هرچه که بدهیم می ماند. آدمی که می میرد چند تا گوسفند می کشند یعنی چه؟ این را وقتی زنده است بکشید بلکه از گناهاش کم بشود بلکه عمرش طولانی بشود. قبل از این که رگ قلبمان بگیرد سکته کنیم بلاء را جلوتر رفع کنیم. بنده هیچ کشوری را به نامرتبی ایران در رانند گی ندیدم. آقای بهاءالدینی وقتی که این وضع را می دیدند می فرمودند: بنده می بینم بلاء هی رو سر افراد می آید دوباره برمی گردد. حالا دعای پدر و مادر یا امام زمان یا خیرات یا صدقات باعث می شود.
ما حدیث داریم با دو چیز بلاها را برگردانید «وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ» ( شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ ج9/ ص: 9). یکی راه دعا کردن و دیگری تضرع است. به قول مولانا:
- زور را بگذار زاری را بگیر رحم آید سوی زاری فقیر
در خانه خدا جای این نیست که شاخه شونه بکشی که من فلانم، همه این ها را، جز فقیری و بی چیزی و نداری و بدبختی باید دور بریزی. هر چه در خانه خدا کوچکی کنی خدا بیشتر نظر می کند. غرور و عجب تمام ثواب های انسان را از بین می برد. یکی از انبیاء به شیطان گفت: چه وقت شش دنگ بر بنی آدم سوار می شوی؟ گفت: آن موقعی که مومنی را به غرور و خودبینی و عجب بیندازم. یعنی خودش را خیلی خوب بداند. اگر او را به این چاله بیندازم خیالم تخت می شود. اگر عبادت جن و انس را انجام بدهی دیگر به درد نمی خورد مثل شیطان که شش هزار سال عبادت کرد ولی خودخواهی و خود بینی کرد از مقامش به پایین افتاد. مواظب باشیم خودخواه و خود بین نباشیم. اصلا ما باید از عبادت و نمازمان خجالت بکشیم، می گویند یک نفر نماز می خواند السلام علیکم که می گفت مهرش را می گرفت فرار می کرد. گفتند: چرا فرار می کنی؟ گفت: در حدیث دیدم که نماز بعضی ها آنقدر به درد نخور است نمازش را مچاله می کنند و تو سر صاحبش می زنند، می خواهم جاخالی بدهم. یک نفر می گفت: به خدا گفتم نماز ابی طالب را مگر این که به خواب ببینی که تیر از پایش بکشند خبر دار نشود. نمازهای ما خم و راست شدن است. اگر خدا به خاطر این عبادت هایمان ما را عذاب نکند خیلی لطف کرده است. نمازی که در آن حضور قلب نباشد خیلی جاهاش اشکال دارد. عبادت واقعی را انبیاء و امام ها می کردند ولی می کفتند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج68/ ص : 18 ). خدایا ما حق عبادت را به جا نیاوردیم. اگر آن ها این را بگویند ما چه می توانیم بگوییم.
فرمودند: سه چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی موثرند اولی کشتن گوسفند و دومی حدیثه کساء است. پیامبر چندبار قسم می خورد که اگر کسی این حدیث را بخواند اگر غمگین باشد غمش برداشته می شود، صاحب حاجت حاجتش برآورده می شود. وسومی هم چهارده هزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهار ده هزار مرتبه را چند نفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی کند. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. می فرمودند: گاهی من به جای تلاوت قرآن و حمد و قل هوالله برای اموات صلوات را هدیه می کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. فرمودند: خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره خوابش را دیدم، دیدم الحمدلله صلوات ها او را نجات داده اند. کسی می گفت: مادرم چند سالی مرده بود یک شب خوابش را دیدم گفت: پسرم هیچ چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی کند بهترین هدیه که به من می دهی این ذکر است.
وسواس ها بدترین آدم ها و بدعت گذاران در دین هستند. خدا می گوید چیز نجسی را یک بار شستی پاک می شود، ولی آدم وسواس می گوید نشد با خدا مقابله می کند هی نماز و وضو و غسل را تکرار می کند. اسلام در عبادت، نماز، وضو و در هیچ جای دیگری سخت گیری نکرده است. امیرالمومنین علیه السلام در مدینه از کوچه ای رد می شدند از ناودان خانه ای روسرش آب ریخت احتمال می رفت نجس باشد حضرت آن آب را به سرو صورتشان مالیدند و فرمودند: «مَا أُبَالِي أَ بَوْلٌ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَمْ» ( شیخ طوسی/ الإستبصار/ ج1/ ص:180 ). برای من تا ثابت نشده که بول است ابایی ندارم بخواهد ادرار باشه یا آب باشد. یعنی ما به علم واقعی مامور نیستیم تا یقین نکردید برای شما پاک است. اسلام خیلی آسان گرفته، این وسواسی ها خیلی به خودشان و به دیگران سخت می گیرند. دست به این جا نزن، اینجا نشین، اسلام خیلی راحت گرفته ما سخت می گیریم. یکی از علماء می گفت: یک کسی در نجف وسواس داشت می خواست بگوید: «وَ لاَ الضَّالِّينَ» (الفاتحة : 7). هی تکرار می کرد می گفت: ولاالض ولاالض ولاالض، یک نفر آن جا بود گفت: مرض مرض مرض، از عرب حجاز ممکن است خواندن با تمام قوائد عربی را بخواهند ولی از من فارس و ترک لر و کرد آن سختی ها را که نمی خواهند. هیچ وقت آن لحجه عرب حجاز را از من نمی خواهند. هر جور که می توانی مراعات کن فقط غلط عمدی نخوان در ظاهر آن قدر سخت گیری نشده است. ولی در آبرو و مال مردم و تهمت زدن به دیگران سخت گیری شده است. یکی از آقایان می گفت: که چرا کسی در خمس دادن واسوس نمی گیرد که دو، سه مرتبه خمس بدهد بگوید شاید کم دادم. چه طور کسی در مال وسواس نمی گیرد اما در قرائت نماز هی تکرار می کند. مسئله گویی برای مردم مسئله می گفت: گفت وقتی که می گویید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» (الفاتحة : 6). باید طوری غلیظ بگویید که نافتان تکان بخورد. این چه حرفیه این می زند همه مردم موقع نماز به فکر نافشان می افتند، بهترین دوائ وسواسی بی اعتنیائی است یعنی شما یک مدتی بی اعتنایی کنید از سرتان می افتد. وسواسی مثل خوره است تمام سیستم زندگی را به هم می زند باید در نطفه خفه کرد. از همه امراض خصوصا از وسواس به خدا پناه ببریم.
ریاء دو قسم است ریاء به مردم و ریاء به خدا، یکی خیلی با آب و تاب نماز می خواند و قرائتش را هم خیلی با تجوید و زیر و زبز، غلیظ هم می کشید. دو نفر هم در مسجد نشسته بودند گفتند: به به چه نماز با حالی می خواند. این هم وسطه نماز نمازش را شکست گفت: روزه هم هستم چند بار هم مکه رفتم. مواظب باشیم به خدا بگو من بی چیزم، ذلیلم، مفسدم، هیچی ندارم. مرحوم آقای دولابی می فرمودند: انسان باید در راه خدا خودش را ول بدهد اگر انسان خودش را ول بدهد می گیرند و اگر خودت را بگیری ولت می کنند. هر چه قدر اظهار دست خالی بودن و گدائی و فقر بکنی بیشتر نظر می کنند.
- زور را بگذار زاری را بگیر رحم آید سوی زاری فقیر
اگر بگویی من فقیرم، بی چیزم، بدبختم بالا می برندت اما اگر خودت را بگیری بگویی من کارم درسته ولت می کنند می بینی خیلی وضعت خراب است خدا در چاله می اندازدت. شیطان شش هزار سال عبادت کرد چرا زمین خورد؟ خودیت و منیتش باعث زمین خوردنش شد. می دانید شش هزار سال، عمر چند تا آدم، عمر چند تا حضرت نوح می شود؟ شش هزار سال عبادت کرد یک منم گفت تمام آن ها پاک شد. باز عکسش هم روایت داریم که یک عابدی چهل سال عبادت کرد بعد یک کار خیری پیش خدا انجام داد مثلا گوسفندی قربانی کرد قبول نشد وقتی قبول نشد خیلی پکر شد خودش را ملامت کرد گفت: خدا که خیلی خوبه، خیلی مهربانه، اگر هدیه من قبول نشده مال نیت من، کار بد من است خاک برسرم، به خودش چند تا بد و بیراه گفت. خطاب شد یک لحظه خودت را ملامت کردی به سر خودت زدی از هفتاد سال عبادتت بالاتر بود. ما سوراخ دعاء را گم کردیم عوض این که سرازیری برویم سر بالایی می رویم زمین می خوریم. در دستگاه خدا باید سرازیری برویم. گفتند: سجده کنید، شیطان سجده نکرد عارش شد سجده کند. در مقابل خدا باید شانه هایت را پایین بیاوری هر چه پایین تر بیاوری لطف بیشتری می شود. آقای دولابی می فرمودند: آدمی که مفلس دستگاه خداست و هیچی ندارد در امان خداست. هروقت که دیدی ولت کردند و به درد نمی خوری خودت هم دیدی از خودت بدت می آید آن موقع خدامی فرماید: من هستم. مال بد بیخ ریشه صاحبش است کی صاحب ماست؟ خدا صاحب ماست. بگو خدا من به درد نمی خورم جنس بد را هیچکس برنمی دارد همه ولم کردند آن موقع خدا یک کاری می کند.
- ما عدم ها ئیم هستی ها نما تو وجود مطلقی هستی ما
ما از خودمان چه داریم می توانی بگویی یک چیزی هست که مال خودم است مال خدا نیست. جان، مال، روح، ظاهر، باطن همه چیز مال خداست. مولانا می گوید:
- مـا همه شیریم ولی شیر عـلم حمله امان از باد باشـد دم بـدم
- حمله امان از باد ناپیداست باد جان فدای آن که ناپیداست باد
ما همه شیر هستیم ولی شیر پاکتی، نه از این هم پائین تر شیرعلم هستین. شیری که روی پرچم می کشند باز شیر پاکتی را می شود بخوری این قابل خوردن هم نیست. این پرچمی که عکس شیر رویش است آیا این عکس قدرت دارد می تواند حرکت کند؟ بله اگر باد به این پرچم بخورد یک تکانی می خورد. ما همه عکسیم، مثل نقاشی که ما را درست کرده اند از خودمان هیچی نداریم.
- حمله امان از باد ناپیداست باد جان فدای آن که ناپیداست باد
یک مشت پوست و گوشت و استخوانیم تازه این هم مال خداست آدمی که هیچی ندارد. حدیث داریم که اگر مرض و فقر هم و موت نبودند بنی آدم سر فرود نمی آورد. می گویند: پهلوانی کشتی گیر خوبی بود بازوان قوییی داشت هر پهلوانی را زمین می زد دیگر هیچ پهلوانی نبود که زمین نخورد سرش گیج رفت گفت: خدایا هر چه پهلوان بود زمین زدم بی زحمت جبرئیلت را بفرست با او هم کشتی بگیرم. این جمله را که گفت تب کرد درجه حرارتش بالا رفت تب و لرز گرفت و به بستر بیماری افتاد. موشی آمده بود پای این پهلوان را می جوید این پهلوان جان و زور نداشت که پایش را تکان بدهد تا این موش فرار کند. خدا این موش را فرستاده گفته با این موش ما کشتی بگیر تا نوبت جبرئیل بشود. یک وقت برای خدا شاخ و شانه نکشیم. به زور لطفشان ما را به مسجد آوردند اگر یک کم پول و مقام و پست بدهند من که نیستم لطف خدا ما را نگه داشته است. و الا اگر به ما یک پیشنهادی بدهند یا در خلوت یک گناهی پیش بیاید معلوم نیست به سرمان چه می آید. هیچ وقت به خودتان، به سابقه اتان تکیه نکنید به خدا تکیه کنید به فضل ولطف خدا و پیامبرخدا و اهل بیتش تکیه بکنید.
شب جمعه شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام است دل ها را روانه کربلا کنیم. در خانه باب الحوائج قمر بنی هاشم آقا ابالفضل العباس علیه السلام برویم. وقتی وارد شهر کربلا می شوید اول گنبد و بار گاه ابالفضل علیه السلام دیده می شود بعضی از بزرگان می فرمایند: وقتی که وارد کربلا می شوید اول به حرم ابالفضل علیه السلام بروید چون آقا رئیس دفتر و همه کاره امام حسین علیه السلام است. آقایی کربلا رفته بود روزی دوسه مرتبه به حرم امام حسین می رفت اما به حرم حضرت ابالفضل گاهی می رفت و گاهی نمی رفت کم می رفت. یک شب بی بی فاطمه زهراء علیه السلام را خواب دید، دید که حضرت به او بی اعتناء است. عرض کرد بی بی چرا به من اعتنا نمی کنید؟ فرمود: چرا به زیارت فرزندم نمی روی؟ عرض کرد: بی بی جان من روزی چند مرتبه به زیارت فرزندت حسین می روم. فرمود: به زیارت فرزندم امام حسین می روی اما چرا به زیارت فرزندم عباس نمی روی. یعنی ابا لفضل هم فرزنده من است. کسی که همه هستی خودش را در راه ابا عبدالله فدا کرده بی بی حضرت زهراء او را به فرزندی قبول کرده است. چه حالی داشت قمر بنی هاشم در آن لحظات حساس که همه آرزوش این بود که خواسته امامش را اجابت کند. امام حسین علیه السلام اجازه جنگیدن به حضرت عباس را نداد بود فقط فرمود برو آب بیاور. یعنی آخر عمری که نزدیک شهید شدنمان است از خجالت زن ها و بچه ها در بیاییم. آقا ابالفضل اجاز جنگیدن نداشت فقط مامور آوردن آب بودند. اما چهار هزار نامرد دور آقا را گرفتند دست های آقا را بریدند. آقا مشک را به دندان گرفتند دست در بدن نداشت ولی بازم آرزو داشت آب را به خیمه ها ببرد. در همان حال نانجیبی تیری به مشک و سینه ابالفضل زد آب به زمین ریخت، امید آقا ناامید شد. دیگر دست ندارد از خودش دفاع کند آب ندارد به خیمه ها ببرد، در میان انبوه دشمن آقا غریب و تنها و بی-کس متحییر ماند چه کند که نانجیبی آمد عمود آهنی به پیشانی آقا زد آقا به زمین افتاد صدا زد برادر برادرت را دریاب، ناله ابالفضل بلند شد رنگ از چهره آقا اباعبدالله پرید سراسیمه کنار علقمه آمد دید برادر روی زمین افتاده است. آقا دست به کمر گرفتند و گفتند: پشتم شکست امیدم نا امید شد.
- دیـده بـگشـا کـه طـبـیـب بـه بالـین آمـدهدیده بگشا که حسین با دل خونین آمده
- دیده برهم ننه ای سرور به خون غلطیده تـا نگـویـنـد حـسـیـن داغ بـرادر دیـده
خدایا به حق فاطمه زهراء و به حق پدر و شوهر و فرزندانش همه ما را از آتش جهنم آزاد بگردان. در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین قلب امام زمان را از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان. خدمتگذاران به قرآن، مملکت، مقام معظم رهبری و جوان های ما را در پناه امام زمان حفظ بفرما.