واژگان کلیدی: محاسبه اعمال، محاسبه نفس، محاسبه خیرات، عُجب، برکات محاسبه، آفت عبادت، آفت نعمت
اسامی معصومین: امیرالمؤمنین علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام
سخنران استاد میرباقری
از موسی بن جعفر علیه السلام در کتاب شریف کافی نقل شده که حضرت فرمودند: از ما نیست کسی که هر روز به حساب و کتاب خودش نرسد: قَالَ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ [1] هر روز باید از نفس حساب و کتاب بکشد. به استناد بعضی روایات، مرحوم شیخ حر آملی که از بزرگان و فقها و محدثین شیعه است، فتوا دادند که محاسبه در هر روز یکی از واجباتش این است که انسان از نفس خود حساب و کتاب بکشد.
حساب و کتاب، برکاتی دارد. برکاتش هر در این روایت بیان شده است. خدای متعال نعمت های فراوانی به انسان می دهد. شايسته نيست انسان اين نعمت ها را نشناسد. آفت نعمت دو چیز است: یکی غفلت از نعمت و دومی عُجب به نعمت. معنی غفلت از نعمت این است که خدا نعمت را داده در مقابل نعمت هم تکیلف می خواهد.
باید دانست این گونه نیست که خدای متعال سرمایه را بی حساب و کتاب بدهد. سرمایه را می دهد و تکلیف می خواهد. اگر انسان این سرمایه را نشناخت و غافل بود طبیعی است که نمی تواند تکلیفی که بر دوشش آمده انجام بدهد. حداقل چیزی که خدای متعال در مقابل نعمت می خواهد، اين است كه شاکر نعمت ها باشد. خدا این نعمت ها را ارزان به انسان داده. اگر نشناسد، قدردان این نعمت نیست و شکر این نعمت را به جا نمي آورد. ولي اگر نعمت را شناخت و بعد این نعمت را هم از خدا دید، طبیعی است که این انسان هم در حفظ این نعمت مراقبت می کند و هم شاکر نعمت است. اين شكر، نعمت را زیاد می کند.
در حساب کشی از نفس بركاتي هست. مثلاً انسان مي داند چه توفيقاتي داشته و این محاسبه هم محاسبه عمل است و هم محاسبه نفس است. صفت هاي مثبتي كه خداي متعال به انسان عطا كرده خيلي قيمت دارد. مثل ثروتي كه ده نسل از پدرها به فرزند مي رسد. انسان اگر قدر نشناسد اين نعمت را از دست مي دهد. ارزان خرج مي كند، كفران نعمت مي كند و اين كفران نعمت، عقوبت در پي خواهد داشت. وقتي انسان ريشه توفيق را پيدا كند، مي تواند اين توفيق را هميشگي كند.
در روايت مي خوانيم كه حضرت فرمودند: فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ[2] باید حساب و کتاب کنی؛ اگر موفق بوده اي از خدا بخواهي كه بر تداوم اين عمل خير توفيقمان دهد.
یکی از بزرگان می فرمودند: گاهی انسان برای اینکه مبتلا به عجب نشود و بفهمد که خودش هیچ کاره است ده سال می خواهد عمل خوب انجام دهد. ده سال می گذرد. بعد از ده سال، عاجز می شود و می فهمد خودش هیچ کاره است. فریادش بلند می شود وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثينَ.[3] اين انسان ديگر به عجب و غرور مبتلا نمي شود. براي خواندن يك نماز شب خودش را طلبكار به خداي متعال نمي بيند. خودش را خارج از حد تقصیر نمی بیند.
دعای شریفي در مکارم الاخلاق هست. در آن فراز، سلسله نعمت ها و آفت هایش را بیان می کند وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ؛[4] خدايا! مرا به مقام بندگی خودت برسان. عبادت من را با عجب حاصل نکن. آنچه عبادت را باطل می کند، عجب به عبادت است. عجب به عبادت، یعنی تکیه به عمل کردن. عمل را از خود ببیند و بعد به اهل خودش تکیه کند.
در روایات سفارش شده برای رسیدن به هیچ خیری حتی بهشت و بالاتر از بهشت، به عمل خودتان تکیه نکنید، چرا؟ چون انسان ممکن است پنجاه سال نماز خوانده باشد و آفتی در هر پنجاه سال نمازش همه را به باد بدهد. البته ممكن است خود انسان هم متوجه نباشد: در روايت مي خوانيم: فقط به خداي متعال حسن ظن داشته باشيم. فقط لطف حق است که دست شما را می گیرد و به درجات می رساند.
در روايتي آمده كه فردي از بنی اسرائیل 40 سال عبادت کرد. بعد از 40 سال عبادت، یک حاجت از خدای متعال خواست. خدای متعال حاجتش را اجابت نکرد. پس خودش را مقصر دید. گفت: بیچاره! ببین چه گناه و خطای بزرگی در تو وجود دارد که بعد از 40 سال عبادت هم لیاقت نداری خدا حاجتت را بدهد. خدای متعال به پیغمبر زمانش فرمود: برو به او بگو این حرفت را از 40 سال عبادتت بهتر قبول کردم.
اگر خدا انسان را به خود واگذارد از گناه صغیره هم نمی تواند بگذرد. بنابراین، محاسبه درباره خیرات دو سود دارد: یکی اینکه انسان را از ابتلای به عجب حفظ می کند؛ دوم اینکه انسان را به شکر می رساند؛ به طلب توفیق می رساند.
معمولاً انسان برای دنیاش از سر رغبت عمل می کند ولي نوبت خدا که می رسد، از سر بی رغبتی است. از سر گلایه عمل می کند. اگر انسان دید که امروز چگونه عاشقانه این پول را داده و فرش را خریده و وقتی به خدا رسیده یک دهم آن را داده و چقدر از سر کراهت داده، مبتلا به عجب نمی شود. اگر تلاش خودش را برای خدا با تلاش اهل دنیا برای دنیا مقایسه کرد، مغرور نمي شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام به لشکریانش می فرمود: حاضرم صرافی کنم. ده تن از شما را بدهم یکی از لشکریان معاویه را بگیرم. آنها در دنیايشان شدیدند و ما در خداخواهی ضعیفیم. ده تا از شما به اندازه یکی از آنها برای خدا کار نمی کنند. اگر انسان این گونه مقایسه کرد. دیگر مبتلا به عجب نمی شود.
درباره اویس قرني چنين نقل شده که ایشان یک شب را تا صبح می فرمود: امشب، شب رکوع است. یک شب را می فرمود: امشب شب سجده است. پس آن شب را به سجده می گذراند.
اگر انسان عمل خوب خودش را با عمل خوب اولیاء مقایسه کرد، می فهمد خیلی به خدای متعال بدهکار است. خودش را مقصر می بیند. اگر این حساب و کتاب ها نباشد، انسان به عجب مبتلا می شود.
در روایت شریف در کتاب کافی درباره قضاء الله مي خوانيم که خدای متعال می فرماید: من خیر بنده ام را می خواهم و خیرش در هر چه که باشد می رسانم. مادر خیر فرزندش را می خواهد. دلش هم می سوزد، ولی محبتش گاهی عاقلانه نیست. بچه مریض است و غذايي برايش ضرر دارد ولي غذا را به او مي دهد. خدای متعال می فرماید: من خیر بنده ام را می خواهم و به هر قیمت شده این خیر را به او می رسانم. اگر لازم شود یک عمر مریضش می کنم؛ البته در کنار هر نفسی که می کشد، هزار گناه از او می ریزم. هزار درجه به او می دهم.
امام سجاد علیه السلام در دعايشان فرمودند: خدایا! من تو را بر سلامتی بیشتر شکر کنم یا بر بیماری؟! چون وقتی سالمم توفیق عبادت دارم؛ نشاط دارم؛ معناي نعمت را می فهمم. وقتی هم بیمارم خدایا! تو ثوا ب هایی برای من می نویسی که اصلا در ذهن من هم خطور نمي كند. عبادتی را بر من ثبت می کنی که من نیتش را هم نکرده ام.
خدای متعال هر لحظه هزار ثواب برای او می نویسد که نگفتنی است. در روایت مي خوانيم مؤمن اگر یک تب شدید بگیرد، خدا همه گناهانش را می آمرزد. حتي در تفسير برخي روايات هست كه خدا حتی اگر عبادت برای مؤمن مضر باشد، توفیق عبادت را از او می گیرد. خدای متعال می فرماید: مثل بنده ای که عبادت می کند، به عجب مبتلا می شود و از حد تقصیر خارج می شود؛ یعنی خودش را نسبت به تکالیف کوتاه نمی بیند احساس می کند که دیگر وظیفه را انجام داده.
گاهی كسي می گوید اگر خدا ما را بهشت نبرد پس چه کسی را ببرد؟ شیعه محال است جهنم برود. طبق روایت حضرت فرمود: به کوری چشم شما هم که شده، ما از خودمان برای شيعه مایه می گذاریم. در روایت شریف دیگری دارد: خدا هزار هزار دشمن ما را به جهنم می برد تا یک شیعه را نجات بدهد. باید هم چنين باشد. این بی عدالتی نیست. آن جنایت کارهایی که برای دنیایشان می نشستند و مد مي ساختند و تصوير مهيج و محرك توليد مي كردند تا شيعيان را گمراه كنند، نه تنها خود گناه كرده اند كه ديگران را هم به گناه انداخته اند.
ريختن قبح گناه بدتر از ارتكاب آن است نمی گویم مومن به بهشت نمی رود، ولی در روایت دارد مومن اگر از حد تقصیر خارج شد، یعنی احساس کرد تکلیف خدا را انجام داده، دارد از خدا دور می شود. وقتي انسان گناه می کند، از خودش ناراحت می شود و بدش می آيد. گناهی که موجب می شود انسان از خودش گلایه مند شود.
در روايت مي خوانيم وقتي به مجلس سيد الشهداء وارد مي شوي، ملائكه برايت استغفار مي كنند تا از مجلس بيرون بيايي. انسان در مجلس سيد الشهداء، همنشين ملائكه است.
آدمي كه اهل حساب و كتاب نيست، همين قدر كه كبيره آشكاري در عملش نبود، می داند گناهي نكرده است. ولي اگر اهل حساب بود گناهان صغیره را هم می بیند؛ مثل فرمايش حضرت كه در آن بيابان به آن اصحاب فرمود، هيزم جمع كنيد و در بياباني كه هيچ هيزمي به چشم نمي خورد، يك انبار بزرگ هيزم جمع شد.
امام سجاد علیه السلام مي فرمايد :أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ [5] خدایا! من از چهار چیز استغفار می کنم. اگر لذت بردم و ریشه این لذت ذکر و یاد تو نبوده، استغفار می کنم. اگر سروری به من دست داده و این سروری ریشه در قرب تو نداشته. خدایا! از هر لذتی که بردم ولو حلال ولی ریشه این لذت تو و یاد تو نبوده، استغفار مي كنم. خدایا! من در بندگي كوتاهي كردم. چرا بايد از غير تو لذت ببرم؟
اینها برکاتی است که انسان در اثر حساب و کتاب می تواند به آن دست يابد. هر چه انسان بیشتر حساب و کتاب داشته باشد، هم نعمت را بیشتر می شناسد و هم خودش را بیشتر مدیون خدا می بیند و به شکرهای بالاتر دست می یابد و هم گناهش را دقیق تر می شناسد و چیزهایی را که دیروز عبادت می دید، امروز دیگر گناه می بیند. می فهمد این نماز به درد نمی خورد و هم استغفارهای مؤثرتري خواهد داشت.
اللهم صل علی محمدو آل محمد وعجل فرجهم
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكَ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ َلَىاولاد الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ.[6]
[1] . الكافي، شیخ کلینی، ج 2، ص453، باب محاسبة العمل ... ص 453.
[2] . الكافي، شیخ کلینی، ج 2، ص 453، باب محاسبة العمل ... ص 453.
[3] . عاشوراشناسى، جمعی ازنویسندگان، ص 268، زبان به شكايت نگشودن ... ص 266.
[4] . الصحيفةالسجادية /امام سجاد علیه السلام/1/92/ (20) (و كان من دعائه عليه السلام في مكارم الاخلاق...ص:92
[5] . مفاتيح الجنان شیخ عباس قمی، ج 1، ص 128، الثالثة عشرة مناجاة الذاكرين ... ص 128.
[6] . بحارالأنوار/مجلسی/98/293/باب 24- كيفية زيارته صلوات الله علیه فی یوم عاشوراء...ص:292