سخنران استاد میرباقری

عاشورا، دعوت به حقیقت توحید

از دیرباز واقعه استثنایی و بی بدیل عاشورا مورد توجه بوده است. بعد از وقوع هم این حادثه عظیم، با این که قریب چهارده قرن از آن می گذرد، توجه خواص و طبقات عموم جوامع مؤمنین و مسلمان ها و حتی جامعه بشری را جلب کرده است. با گذشت زمان، بر عمق و وسعت اثرگذاری آن در جوامع بشری و بر امواج این حادثه در باطن و ظاهر جامعه انسانی افزوده شده است.

بر اساس منابع، خدای متعال این حادثه عظیم را حفظ و حمایت خواهد کرد تا این که امواج این حادثه جامعه بشری را متحول کند و سرانجام به عصر ظهور و رجعت منتهی شود: «أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى الطَّالِبُ بِثَارِكَ وَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ التَّأْيِيدِ فِي هَلاكِ عَدُوِّكَ وَ إِظْهَارِ دَعْوَتِكَ».[1]

صلوات سیدالشهدا علیه السلام

در صلوات سیدالشهدا علیه السلام این تعبیر نورانی آمده که من شاهدم و گواهی می دهم که خدای متعال کسی است که مطالبه خون تو را می کند و این خونی که دستگاه ابلیس ریخته، پایمال و برکات و آثارش قطع نخواهد شد. خدای متعال وعده ای که به تو داده، در مقابل عهدی است که تو با خدا بسته ای. همین طور که تو به عهدت وفا کردی، خدای متعال هم به وعده ها عمل خواهد کرد. حتماً راه تو و قدمی که در راه خدا برداشتی، مورد تأیید خدای متعال است.

جبهه مقابل امام

جبهه ای که در مقابل سیدالشهدا علیه السلام صف آرایی کردند، به وسعت تاریخ بود. این جبهه هلاک خواهد شد و دعوتی که تو داشتی، که دعوت به حقیقت توحید و خداپرستی و دعوت به نبوت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، دعوت به معروف است. آن چه تو می خواستی محقق می شود و همه عالم حول محور توحید و نبوت و ولایت حرکت می کند. آن معروفی که تو به آن دعوت می کردی، معروف غالب است.

معروف حقیقی کیست؟

روایت است که ابوحنیفه عرض کرد که معروف چیست؟ حضرت عرض کردند: «الْمَعْرُوفُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع»[2]. معروف حقیقی وجود مقدس معصومین هستند و بقیه معروف ها از آثار آن هاست. «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»[3]. همه خیرات به این ها بر می گردد. لذا حقیقت صلات، ولایت وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام است. بنابراین، دعوت به صلات، زکات و حج، دعوت به سرچشمه ای است که این فروع از آن ناشی می شود و آن خود معصوم و ولایت معصوم است که همه این ها از فروع او هستند. امام قوام المله و نظام الدین است و قائمه دین در جامعه، به وجود مقدس امام بستگی دارد.

معروفی که وجود مقدس سیدالشهدا در آن راه گام می برداشت، توحید، نبوت و ولایت حقه امیرالمومنین علیه السلام بود که اگر محقق شود، فروع در مسیر آن محقق خواهد شد و منکری را که از او نهی می کردند، دستگاه باطل و بنی امیه و سران فساد و اولیای طاغوت بود که همه مفاسد از فروع آن هاست. «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ».[4]

تلاش ائمه برای نهی از فساد

امر و دعوت به اصول و نهی از اصول فساد و طغیان در عالم، اصل امر به معروف و نهی از منکر است. بنابراین، حادثه عظیم عاشورا، حادثه ای است که بدون تردید هر چه از عمر آن گذشته است، آثار و برکاتش بیشتر ظاهر شده و بعدها هم بیشتر ظاهر خواهد شد و دستی که پشت سر این ماجراست، دست خدای متعال و قدرت مطلقه اوست که تصمیم گرفته است به وعده هایش نسبت به وجود مقدس سیدالشهدا در آن عهد و میثاق وفا بکند و آن وعده هم نصرت و یاری و تأیید این وجود مقدس در رسیدن به اهدافش است که دو هدف مد نظر بوده است. یکی «مِنَ النَّصْرِ وَ التَّأْيِيدِ فِي هَلاكِ عَدُوِّكَ وَ إِظْهَارِ دَعْوَتِكَ».[5] این که بساط دستگاه سقفیه و شیطان و ابلیس، برچیده شود و دوم این که دعوت حضرت که همان دعوت وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است، جهانی شود.

جنبه های گوناگون عاشورا

عاشورا که توجه همه نفوس و قلوب را به خودش جلب کرده و از روزی که واقع شده، دائماً آثارش در عمق و ظاهر جامعه مؤمنین و اسلامی و در اعماق روح مؤمنین گسترش یافته، به همین دلیل مورد توجه بوده و از ابعاد مختلف در باب این حادثه بحث و گفت وگو شده است. جنبه های معنوی و عرفانی اش، یک عده را به خود مشغول و آثار اجتماعی و عبادی این حادثه عده دیگری را جذب کرده است. منتهی باید توجه داشت که قبل از ورود به این گفته ها چه مطالبی باید مورد توجه قرار بگیرد که گاهی کمتر به آن توجه شده است. یکی از مطالبی که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که وقتی وارد عرصه پرداختن به عاشورا بشویم و می خواهیم تعمق و تدبر و مطالعه و تفکر بکنیم و از رمز و راز این حادثه و دامنه وجودی او مطلع بشویم، این است که این حادثه بر محور شخصیتی اتفاق افتاده که این شخصیت کسی است که همه زیارت جامعه کبیره، درباره برخی اوصاف عظمت و بزرگی و جلالت سخن گفته است. این فرد بزرگوار، چنین عظمتی در دستگاه خدای متعال دارد.

امام حسین علیه السلام ، جزو انوار الهی

پرداختن به این حادثه باید با پرداختن به این نکته همراه باشد که سیدالشهدا علیه السلام یکی از اصحاب کساست، یکی از کسانی است که «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ».[6] ایشان جزو انوار الهی هستند که گرد عرش خدا و محیط عرش خدا هستند، کسی است که بهشت با همه وسعتش، سرانجام و منزلگاه همه متقین و مؤمنین و اولیای خداست و پایان سیرشان در آن جاست و از انوار وجودی او آفریده شده است. این عهد عظیمی است که بین چنین شخصیتی و خدای متعال بسته شده است. حضرت در اوج عبادت شان، به این عهد وفا کردند. همه ابعاد عاشورا باید از این زاویه مطرح شود.

جنبه عرفانی عاشورا

اگر به بعد عرفانی عاشورا می پردازیم، باید بدانیم این صحنه ها، آفریده دست وجود مقدس سیدالشهداست که اعرف عبادالله و بالله هستند. ایشان یک انسان یا عارف معمولی نیستند. ایشان با هیچ کس دیگری قابل مقایسه نیستند. این تعبیر نورانی نهج البلاغه است. مقداری از جلوه های معنوی که در عاشورا اتفاق افتاده، در فعل خود سیدالشهدا و اصحاب و اهل بیت ایشان وجود دارد. همه این ها هم به عمق معرفت سیدالشهدا و خدای متعال و عمق عبودیت و بندگی ایشان و وفایی که ایشان نسبت به عهد عبودیت با خدای متعال دارند، بازمی گردد.

شفاعت امم

جلوه دومی که این حادثه عظیم دارد که آن هم باز به عظمت سیدالشهدا باز می گردد، این است که حضرت در ذیل عهد عبودیت شان با خدای متعال، یک عهد دیگری هم داشتند و آن عهد امامت و سرپرستی جوامع بشری و شفاعت و دستگیری از امم است. همان گونه که حضرت با خدای متعال عهد بندگی بستند که سجده و عبادت تام بکنند و با هر تدبیری که خدای متعال برای ایشان کرد، از بندگی فاصله نگیرند و در اوج بندگی به سر ببرند، با خدای متعال عهد داشتند که سرپرستی امم را به عهده بگیرند و این ها را در رسیدن به خدای متعال شفاعت بکنند که این هم یکی دیگر از عهدهای سیدالشهداست.

عهد به ولایت

یکی دیگر از عهدها و میثاق هایی که از دیرباز و قبل از آمدن ما به دنیا از ما گرفته شده، در کنار عهد به توحید، عهد به ولایت است که ما باید ولایت ائمه را بپذیریم تا از طریق سرپرستی آنان به خدا برسیم. خدای متعال خواسته که امم را سرپرستی و هدایت و شفاعت بکند.

معصوم، امام تاریخ

یکی از برکات و آثار عاشورا، هدایتی است که در تاریخ اتفاق افتاده است و ما باید این هدایت را بررسی کنیم. دامنه ولایت معصوم، محدود به یک جامعه و یک زمان نیست، بلکه خلافت ایشان، خلافتی است که عالم و تاریخ بشر را به سمت خدای متعال هدایت می کند، یعنی معصوم، امام تاریخ است. لذا پذیرش ولایت این ها بر همه در طول تاریخ لازم است. این گونه نیست که تصرف و ولایتی که امام دارند، تصرفی است که تمام شده است. اگر تصرفی بود که به پایان رسیده بود، دلیلی نداشت که امامت بر همه تاریخ داشته باشند و ولایت این ها ولایتی باشد که همه تاریخ باید بپذیرند.

اصلاح امت

حضرت می فرمایند: «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع».[7]

این که حضرت می فرمایند من برای این هدف قیام کردم که امت جدم را اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر بکنم و همان سیره ای که جدم در هدایت و اصلاح گری و دعوت به معروف و خوبی ها و نهی از منکر و بدی ها داشتند، ادامه بدهم. برای این که جلوه کار حضرت را در اصلاح اُمم بشناسیم و ببینیم حضرت در اصلاح امت و دعوت به معروف و نهی از منکر چه کردند، باید وسعت عظمت خلافت سیدالشهدا را مورد توجه قرار بدهیم. لذا در تحلیل آثار فعل حضرت در هدایت جامعه، نباید آثار فعل حضرت را محدود به زمان خود حضرت کنیم. نه شروع این حادثه با مرگ معاویه است و نه پایان این حادثه در روز عاشورا، بلکه عاشورا حادثه ای است که از قبل از عالم شروع شده و تا بعد از قیامت هم ادامه خواهد داشت.

در روایات می خوانیم که فرمود هر یک از ما معصومین رازی داریم که وظایف امامت مان در آن بیان شده است و ما بر اساس این دستور عمل می کنیم. وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام هم چنین دستوری داشتند و به بخشی از آن دستور عمل کردند. بخشی به دوره رجعت بر می گردد که دوباره در دنیا مراجعت می کنند و عهدشان را به پایان می برند.

یوم الحسین

به موسی کلیم گفتند که امت خودت را متذکر به ایام الله بشو. آن ها را به روزهای غلبه کلمه حق وعده بده تا امیدوار شوند و در راه حق حرکت کنند که آن ایام الله سه روز است که بر اساس روایات، روز ظهور و رجعت و قیامت می باشد و هر سه روز، یوم الحسین است.

کشف رموز قرآن

بزرگانی درباره عاشورا صحبت کردند که اهل علم و و فضیلت بودند، ولی نتوانستند این حادثه را آن چنان که باید و شاید تحلیل کنند. این نشانه تفاوت نگاه معصوم با غیر معصوم است. در باب قرآن هم این گونه است. بزرگانی عمرشان را گذاشتند و از ذخایر علمی دیگران هم بهره بردند و سعی کردند رموز قرآن را باز کنند و تفسیر بنویسند، ولی نتوانستند.

معنای اصلاح

امام امت در تفسیر سوره حمد فرمودند، هیچ تفسیری بر قرآن نوشته نشده است. این به معنای تخطئه کار بزرگان نیست. به معنای کوچک کردن کار مفسران نیست که واقعاً زحمت کشیدند و معارف بزرگ و فراوانی را در اختیار بشر قرار دادند. حضرت دنبال یک کلمه بودند. آن یک کلمه، کلمه توحید است. اگر همه شئون جامعه بشری، آهنگ توحید داشت و همه انسان ها به صورت جمعی و با تمام ظرفیت و سرعت، بدون فوت وقت، به طرف خدای متعال حرکت کردند، این جمع به سوی اصلاح حرکت می کنند. اصلاح یعنی این که جامعه را از مدار شرک، غفلت، کفر، به مدار توحید بازگردانیم و آهنگ توحید را در زندگی بشر شتاب دهیم و بشر را در حرکت به سوی خدای متعال پیش ببریم، به طوری که هرچه بیشتر پیش می رود، درکش از خدای متعال و عبودیت و بندگی و معرفتش نسبت به خدای متعال بیشتر شود و با وسعت بیشتری خدا را بپرستد.

معنای اصلاح اجتماعی

اصلاح اجتماعی هم یعنی این که زندگی بشر بر مدار توحید قرار بگیرد. در نتیجه معروف یعنی توحید و منکر یعنی کفر و شرک. در قدم بعد اصلاح یعنی این که جامعه بر مدار ولایت حقه بچرخد. ولایت امیرالمؤمنین در همه زوایای روح و زندگی فردی و جمعی جاری و همه زندگی نورانی به این نور بشود. این همان معروفی است که حضرت دنبال می کردند.

سخنی از امام صادق علیه السلام

امام صادق فرمودند: «الْمَعْرُوفُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع».[8] نماز یعنی اقامه صلات و یکی از آن امانت های خداست.

گفتاری از امام علی علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی برای نماز می ایستادند، حالشان متحول می شد. از حضرت سؤال کردند چرا حالتان دگرگون می شود؟ ایشان این آیه نورانی را می خواندند: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ».[9] ما امانت خودمان را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم. هیچ کدام نتوانستند بارشان را بکشند. صلات همان امانت است. این ظاهر صلات است، ولی باطن صلات چیست؟ در روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده که حضرت فرمود: صلات یعنی ولایت من. «فَمَنْ أَقَامَ وَلَايَتِي فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاةَ».[10]

محور خوبی ها

در اقامه ولایت همه خوبی ها هست. اگر انسانی در اعماق وجودش ولایت امیرالمؤمنین احیا شد و با سر انگشت هدایت و اشارت حضرت حرکت کرد، همه صفات حمیده در او محقق خواهد شد. همه واجبات را انجام خواهد داد و همه محرمات را ترک خواهد کرد. لذا معروف و صلاتی که حضرت دنبال می کردند، ولایت است.

استعانت به صبر

خدای متعال می فرماید: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ این ها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ ».[11] استعانت به صبر یعنی استعانت به رسول الله، استعانت به صلات، یعنی استعانت به من، به ولایت من.

خاشعین، دست به دامان ولایت

سخت است کسی بتواند به دامن ولایت چنگ بزند. کسی جز خاشعین این کار را نخواهد کرد. کسی که خشوع در مقابل خدای متعال دارد و ولایت خلیفه الهی را بپذیرد و دائماً استعانت از او بجوید، با این ولایت حرکت می کند. لذا اقامه صلات در جامعه، باطنش اقامه ولایت حقه است. اقامه همه عبادات در باطن جامعه، یعنی اقامه ولایت، یعنی عمق چیزی که در روح یک انسان محقق می شود، عمق همه این ها خشوع و سجده در مقابل خدای متعال است. خضوع و تزلزل در مقابل خدای متعال است. این خضوع و خشوع باید به تواضع در مقابل خلیفه خدا و پذیرش ولایت او تبدیل بشود.

اهل حقیقت نماز

آن هایی که اهل حقیقت نماز هستند، هر نمازی که می خوانند خشوعشان در مقابل خدای متعال و پذیرش شان نسبت به ولایت حقه ای است که خدای متعال برای هدایت اُمم جاری و نازل کرده است.

عمیق ترین لایه فساد

عمیق ترین لایه فساد، استکباری است که در عمق وجودی امت نار، ستون های خیمه کفر و پرچم داران کفر و به تعبیر قرآن، اولیای طاغوت هست. آن استکبار است که سایه می افکند و شاخ و برگ می دهد و به منکرات تبدیل می شود. «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»[12]

ریشه شرور

دشمن ما ریشه همه شرور است. همه فواحش و زشتی ها، زشتی های اخلاقی یا عملی، فردی و اجتماعی، به دشمنان ما بر می گردد. بساط ظلم و جور و فسادی که در دوره بنی امیه بود و بعدها ادامه پیدا کرد و اکنون در عالم است، مظاهر شجره خبیثه است.

جریان یافتن ولایت حقه

نهی از منکر فقط درگیری با این ظواهر نیست. اگر ریشه ها قطع نشود، این ظواهر اصلاح شدنی نیست. اقدامی که حضرت کردند، برای این بود که می خواستند ولایت حقه را در اعماق ارواح انسان ها و جامعه بشری جاری بکنند تا آثارش در لایه های زندگی بشر جاری بشود.

مبارزه با شجره خبیثه

منکری که حضرت با آن مبارزه می کردند، کلمه و شجره خبیثه ای است که عمقش استکبار اولیای طاغوت است و بعد هم در اعماق وجود انسان ها جاری می شود و آثارش در نظام کفر و شرک و بت پرستی و بتکده ها و میخانه ها، آشکار می شود.

حکومت حق

حضرت دنبال حکومتی بودند که پایه هایش، در اعماق ارواح انسان هاست. ایشان می خواستند حکومت حق، یعنی ولایت امیرالمؤمنین و ریشه هایش را در اعماق وجودی انسان غرس بکنند تا ثمره آن در ظاهر جامعه اجرا بشود. یعنی انبیای الهی با هدایت سیدالشهدا به مرحله جدیدی از پذیرش توحید و ولایت حقه هدایت می شوند و بعد همه اُمم را هدایت می کنند. این همان عمقی است که حضرت دنبال می کردند.

شجره توحید و ولایت

حضرت شجره توحید و ولایت را در اعماق وجود و ارواح همه اُمم و خوبان همه عالم غرس کردند. حالا هر انسانی به اندازه خودش بهره می برد. یکی از اعماق وجودش از این چراغ هدایت و پرفروغ برخوردار و دیگری از لایه های آن بهره مند می شود. یکی همه وجودش و یکی بخشی از وجودش دگرگون می شود. بنابراین حکومتی که حضرت اقامه می کردند، چیزی جز ولایت حقه نبوده است و این ولایت حقه به معنای حکومت ظاهری و به دست گرفتن ساختارهای قدرت در جامعه نیست، بلکه به معنای یک دگرگونی عمیق است که همه جانبه در همه ابعاد و اعماق وجود انسان ها و جوامع بشری هست.

تلاش برای تحقق وعده الهی

خداوند می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ».[13]

آن ها دنبال این بودند که وعده الهی محقق بشود و مؤمنین، صالحین، متقین، حاکم بشوند. می دانید چقدر یک انسان باید مجاهده بکند، تا مشرک و صفت رذیله نداشته باشد؟ استخوان آدم آب می شود تا آدم صالح بشود. همین طوری که کسی مؤمن نمی شود.

دشواری جهاد با نفس

حضرت فرمود: جهاد با نفس، از سر و دست دادن، سخت تر است که انسان به گونه ای مجاهده کند که وجودش را تسلیم کند و بنده خدا بشود. وقتی عمق مصیبت حضرت معلوم می شود که حضرت یک تنه بار جهاد اکبر همه عالم را می خواستند بردارند، می خواستند عبادت و تأملی بکنند که همه عالم را به مقصود برسانند.

درگیری نفس با انسان

یکی از مشکلات جهاد اکبر و جهاد با نفس این است که نفس که از جنود ابلیس است، حمله می کند و با انسان درگیر می شود. واقعاً یک جنگ است. گاهی انسان می خواهد حرفی نزند، نفسش بند می آید. می خواهد غیبت نکند، توانایی ندارد. این نشان می دهد که شیطان قوی است. حالا حضرت می خواهند همه عالم را به توحید و ولایت برسانند. این شجره پاک را در وجود همه عالم و خوبان غرس بکنند. حضرت باید مصیبت و فشار بسیاری را تحمل کنند. وقتی خدای متعال یک آدم را می خواهد با بلا راه ببرد، بیست سال بیمارش می کند و از جایش نمی تواند تکان بخورد، چون می خواهد یک قدم جلو برود. حضرت می خواهند با بلای خودشان همه عالم را به بلوغ برسانند. نسبت به همه بندگان خدا و در بلای خودشان همه را پدر باشند و همه را به ضیافت برسانند. لذا مصیبت حضرت هم از اعظم مصائب است. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ».[14]

همدردی حضرت با یارانش

حضرت برای این که راه دیگران را آسان بکنند و همه را به حقیقت توحید برسانند، خودشان همه بار را کشیدند. هر یک از شهدایی که حضرت آن ها را در راه خدا دادند و بر سر بالین آن ها آمدند و سر این ها را به دام گرفتند و زخم های بدن آن ها را دیدند و کنار بدن آن ها گریه کردند و بدن های این ها را جمع و جور کردند، برای امام مصیبت بزرگی بوده است. این نکته برای ما قابل فهم نیست.

نقل است که پیشانی شان را روی خاک گذاشته بودند، در حالی که دشمن ایشان را محاصره کرده بود. «الهی رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثينَ».[15]


[1] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، ص556، صلوات بر حسن و حسين عليهما السلام ...، ص556 .

[2] . بحارالأنوار، مجلسی، ج10، ص208، باب 13، احتجاجات الصادق صلوات الله ...، ص163.

[3] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ...، ص 615.

[4] . الكافي، شیخ کلینی، ج8، ص24، حديث القباب ...، ص 231.

[5] . مفاتيح الجنان.ص556، صلوات بر حسن و حسين عليهما السلام ...، ص556.

[6] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2، ص613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ...، ص 609.

[7] . همان، ج 44 ص 329، باب 37، ما جرى عليه بعد بيعة الناس ...، ص310.

[8] . همان، ج10، ص208، باب 13 احتجاجات الصادق صلوات الله ...، ص163.

[9]الكافي،شکلینی /1/413/باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الولایة...، ص412.

[10] . بحارالأنوار، مجلسی، ج26، ص1، باب 14، نادر في معرفتهم صلوات الله علیهم...، ص1 .

[11] . البقرة : 45.

[12] . الكافي، شیخ کلینی، ج8، ص242، حديث القباب ...، ص 231.

[13] . النور:55.

[14] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، 468، هشتم زيارت اربعين است ...، ص 467.

[15] . عاشوراشناسى، جمعی ازنویسندگان، ج 268زبان به شكايت نگشودن ...؛ ص 266.