گفتار 26 : گستره شفاعت پيامبر اسلام

گستره شفاعت پيامبر اسلام

بشر بن شريح بصرى از امام باقر عليه السلام سؤال مى كند: كدام آيه اميدآفرين ترين آيه در كتاب خداست؟ حضرت فرمود: نظر شماها در اين باره چيست؟ گفت: آنان (اهل سنت) مى گويند: اين آيه است:

قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ يَغْفِرُالذُّنُوبَ جَميعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ؛[1] بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد»؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

حضرت فرمود: لكن اهل بيت چنين نظرى ندارند. مى گويد: به حضرت گفتم: پس نظر آنان در اين باره چيست؟ حضرت فرمودند: ما مى گوييم: اميدواركننده ترين آيه اين است:

«وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى؛[2] و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى!» و آن شفاعت است. به خدا سوگند شفاعت است، به خدا سوگند شفاعت است.[3]

خداوند به پيغمبرش وعده داده است كه آن قدر به تو مى بخشم تا راضى شوى؛ يعنى خدا اندازه اى نگذاشته است. مگر پيامبر رحمت به اين سادگى ها راضى مى شود! حضرت نوح مى خواست پسرش را شفاعت كند، به او اجازه ندادند:

فَلا تَسْأَلْنِ مالَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنّى اَعِظُكَ اَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛[4] آنچه را آگاه نيستى از من مخواه! من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى.

اما پيامبر ما ميلياردها ميليارد شفاعت مى كند. خدا هم تأييد كرده و فرموده است: آن قدر مى بخشم تا راضى شوى! يك آدم معمولى حاضر نيست كسى كه با او دوست است و به او علاقه دارد، در آتش بيفتد و در زندان باشد.

عظمت و فضيلت حديث كسا

روى بخش هاى آخر حديث كسا بسيار پافشارى شده است. همه از رحمت و محبت و اميد سخن مى گويد. حضرت امير عليه السلام از پيامبر خدا مى پرسد: اين مجلسى كه در آن جمع شده ايم، چه فايده اى دارد و فضيلتش چيست؟ پيامبر درباره فضيلت آن چيزى بيان نكردند، شايد مصلحت نبوده است، ولى فرمودند:

وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّا وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّا ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا اِلاّ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ واسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقوا؛ سوگند به آن خدايى كهمشكلى دارد و با اعتقاد حديث كسا را يك مرتبه بخواند، كارش درست مى شود. چون هم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم و هم اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره قسم ياد كرده اند. پيامبر خدا براى بار دوم فرمودند:

«يا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّا وَاصْطَفانى بِالرِّسالةِ نَجِيّا ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبِّينا وَ فيهِمْ مُهْمُومٌ اِلاّ وَ فَرَّجَ اللّهُ هَمَّهُ وَ لا مَغمُومٌ اِلاّ وَ كَشَفَ اللّهُ غَمَّهُ وَ لا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَ قَضَى اللّهُ »

حاجَتَهُ؛ اى على، سوگند به آن خدايى كه مرا به حق، به پيغمبرىم به خدا سوگند رستگار شديم و سعادت يافتيم و همچنين شيعيان ما رستگار شدند و سعادت يافتند، در دنيا و آخرت؛ قسم به پروردگار كعبه.

اگر انسان اين حديث را با اعتقاد بخواند، از گردنه مشكلات رد مى شود؛ يعنى يا مشكل او برطرف مى شود، يا آن مشكل ديگر براى او مشكل نيست؛ بى اهميت مى شود. خدا آيت اللّه بهاءالدينى را رحمت كند! شب هاى جمعه معمولاً صحبت هاى اخلاقى مى فرمودند. گاهى به جاى صحبت مى فرمودند: حديث كسا بخوانيد، و مى خواندند. آيت اللّه بهجت فرموده بودند: جملات حديث كسا معجزه است؛ چون حضرت زهرا عليهاالسلام مستقيم از خدا و جبرئيل خبر داده است. چقدر بشارت در اين حديث خوابيده است! چقدر قسم خورده اند تا ما باور كنيم! دائره شفاعت پيامبر بسيار گسترده است. پيامبرِ رحمت است!

قيامت و منزلت پيامبر صلى الله عليه و آله

خداوند در قرآن مى فرمايد:

« وَجِى ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الاْءِنْسانُ وَ اَنّى لَهُ الذِّكْرى »؛[5] و در آن روز جهنم را حاضر مى كنند؛ (آرى) در آن روز انسان متذكر مى شود، اما اين تذكر چه سودى براى او دارد!

در ذيل اين آيه مباركه آمده است: جبرائيل به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول اللّه، به شما بشارت دهم كه شما در آن روز رتبه اى دارى كه هيچ پيامبرى ندارد. روز قيامت وقتى جهنم ظاهر مى شود و در معرض ديد مردم قرار مى گيرد، تمام مردم به زانو مى افتند و وانفسايشان بلند مى شود. در روايت ديگر آمده است: حضرت يعقوب عليه السلام يوسف خود را فراموش مى كند، يعقوبى كه چهل سال براى يوسف گريه كرد، موهايش سفيد شد، قدش خميده گشت و چشمانش كور شد. حضرت ابراهيم عليه السلام فرزندش اسحاق را فراموش مى كند.

« يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبيهِ وَ صاحِبَـتِهِ وَ بَنيهِ لِكُلِّ امْرِى ءٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنُ يُغْنيهِ »؛[6] در آن روز انسان از برادر خود مى گريزد و از مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش. در آن روز هر كدام وضعى دارد كه او را كاملاً به خود مشغول مى دارد.

يكى از آقايان مى گفت : سال پنجاه و چهار كه در منا آتش سوزى شد،

خيمه ها مى سوخت و مردم فرار مى كردند. كسى به فكر پول و ساك و بچه و رفيق و روحانى نبود. شبيه قيامت شده بود. همين طور خيمه ها پشت سر هم مى سوخت و به طرف حاجى ها حمله ور مى شد. برخى از مواقع خداوند مى خواهد از ميهمانانش اين گونه پذيرايى كند. بالاخره صاحبخانه است.

جالب است كه در حج هر چقدر هم وسائل رفاه فراهم باشد، باز حاجى ها در فشار و زحمت اند. گاهى خداوند از انبيا و اوليايش به وسيله بلا و فشار و زحمت پذيرايى مى كند. مى گفت: در آن سانحه آتش سوزى يك مهندس جوان در كاروان ما بود كه يك كيف هم همراه داشت. با هم ديگر در حال فرار بوديم. يك خانم هندى را ديديم كه يك بچه روى كولش بود و فرار مى كرد. آن قدر به فكر نجات جان خودش بود كه بچه از روى كول او افتاد و او نفهميد.

اين مهندس جوان كيفش را رها كرد و بچه را گرفت و با شتاب به منطقه اى كه دور از آتش بود، رفتيم. ديديم كه همان زن هندى آنجاست و به سرش مى زند كه بچه من چه شد؟ مهندس بچه را به آن زن داد. ديديم يك نفر هم آمد و كيف مهندس را به او داد. گفت: من ديدم اين بچه را برداشتى، من هم كيف تو را برداشتم. بالاخره خير، خير مى آورد و رحمت، رحمت. اين مهندس رحم كرد، رحم آن شخص هم طلوع كرد.

«اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ ءٌ عَظيمٌ »؛[7] زلزله روز قيامت چيز بزرگى است!» كسى به

فكر كسى نيست. در آن روز حتى ابراهيم فرزندش را فراموش مى كند. جبرئيل درباره آن روز به پيامبر چنين خبر داد:

« فَما خَلَقَ اللّهُ عَبْدا مِنْ عِبادِاللّهِ مَلَكا وَ لا نَبِيّا اِلاّ يُنادى رَبِّ نَفْسى نَفْسى وَ اَنْتَ يا نَبِىَّ اللّهِ تُنادى اُمَّتى اُمَّتى »؛[8] خداوند هيچ بنده اى از بندگانش و هيچ فرشته و پيامبرى را خلق نكرد، جز اينكه در آن روز ندا مى دهد كه پروردگارا، مرا درياب، مرا درياب! و تو اى پيامبر خدا، ندا سر مى دهى كه امتم را درياب، امتم را درياب!

بهترين آيه در قرآن

على عليه السلام در باره بهترين آيه در قرآن از پيامبر خدا چنين نقل مى فرمايد:

«خَيْرُ ءايَةٍ فى كِتابِ اللّهِ هذِهِ الاْآيَةُ »؛ بهترين آيه در كتاب خدا، اين آيه است : «وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُم وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»؛[9] هر مصيبتى به شما رسد، به خاطر عملى است كه انجام داده ايد، و بسيارى را نيز عفو مى كند.»

بعد اين گونه بيان مى فرمايند:

«يا عَلِىُّ ما مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَ لا نَكْبَةِ قَدَمٍ اِلاّ بِذَنْبٍ وَ ما عَفَى اللّهُ عَنْهُ فِى الدُّنْيا فَهُوَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ يَعودَ فيهِ وَ ما عاقَبَ عَلَيْهِ»

« فِى الدُّنيا فَهُوَ اَعْدَلُ مِنْ اَنْ يُثَنِّىَ عَلى عَبْدِهِ »؛[10] يا على، انسان خراشى به بدنش وارد نمى شود و زخمى به پايش اصابت نمى كند، جز به خاطر گناهى كه مرتكب شده است. و خداوند بزرگوارتر از آن است كه گناهى را كه در دنيا از آن گذشته و بخشيده است، حسابرسى كند. و عادل تر از آن است كه گناهى را كه در دنيا عقاب فرموده است، دوباره به حساب بياورد.

بنابراين گرفتارى هايى كه براى ما پيش مى آيد، به خاطر عمل خود ماست. كار خلاف كرده ايم، چوبش را هم مى خوريم. تازه خداوند بيشتر گناهان را مى بخشد و عقاب نمى كند. يعنى نود و نه درصد را مى بخشد و زيرسبيلى رد مى كند. چون خداوند «اَظْهَرَ الْجَميل وَ سَتَرَ الْقَبيح» است؛ زيبايى ها را ظاهر مى كند و زشتى ها را مى پوشاند. «وَ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ»؛[11] نگاه نمى كند و نشنيده مى گيرد.

گاهى براى گوش مالى و توجه دادن گير مى دهد تا در همين دنيا پاكمان كند. وقتى خداوند اكثر گناهان را ببخشد و كمى از آن ها را با مصيبت هايى كه براى ما به واسطه آن گناهان پديد مى آيد پاك كند، شسته و رفته و دست نخورده وارد آخرت مى شويم؛ بِكرِ بِكر. در روايت آمده است كه مؤمن در بهشت بكر است؛ يعنى دست نخورده و بدون هيچ آلودگى است. مثل روز اولى كه خدا او را خلق كرده است. اين قدر بكر و دست نخورده و آكبند است! يعنى گناهان در او هيچ اثر نكرده است.

يكى از بزرگان مى فرمود: من ضمانت مى كنم كه آتش جهنم اهل ولايت را نمى سوزاند. يعنى اگر در روح و قلب شما محبت باشد، آتش جهنم نمى تواند در شما اثر بگذارد. آتش جهنم غلط مى كند دلى كه در آن محبت اهل بيت عليهم السلام است بسوزاند. مگر اينكه انسان از اهل بيت عليهم السلام فاصله بگيرد. جهنم نمى تواند محب و دوست اهل بيت را بسوزاند. اصلاً اگر نزديك او بيايد خاموش مى شود. در حديثى از قول پيامبر گرامى اسلام چنين آمده است كه در روز قيامت جهنم به مؤمن مى گويد:

جُزْ يا مُؤْمِنُ فَقَدْ اَطْفَأَ نُورُكَ لَهْبى؛[12] اى مؤمن، زود بگذر كه نور تو آتش مرا خاموش كرد.

سخن از رحمت و مغفرت خداوند

فرمود: گرفتارى ها به خاطر پاك شدن از گناهان است. و بسيارى از گناهان را هم مى بخشد؛ يعنى پاك پاك مى شويد. حساب ها صاف مى شود. بنابراين در اين آيه خير و بشارت و اميدوارى فراوانى است. اگر دعاها را مطالعه كنيم، مى بينيم كه بسيارى از آن ها از رحمت و آمرزش خداوند مى گويد. در دعاهايى كه به عنوان تعقيب بعد از نمازها آمده است، اين دعاى زيبا از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است:

«اَللّهُمَّ اِنَّ مَغْفِرَتَكَ اَرْجى مِنْ عَمَلى وَ اِنَّ رَحْمَتَكَ اَوْسَعُ مِنْ ذَنْبى. اَللّهُمَّ اِنْ كانَ ذَنْبى عِنْدَكَ عَظيما فَعَفْوُكَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبى ».

« اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ اَكُنْ اَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ رَحْمَتَكَ فَرَحْمَتُكَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنى وَ تَسَعَنى لاَِنَّها وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ ءٍ. بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ »؛و را نگشايد، بعد از هر نماز اين دعا را بخواند.[13]

ببين پيامبر خدا چقدر قشنگ استدلال مى كند. همه درهاى جهنم را بسته است. مى گويد: اگر گناه من بزرگ است، تو بزرگ ترى. پس بايد گناه مرا ببخشى. اگر من مستحق رحمت تو نيستم، رحمت تو آن قدر وسيع و گسترده است كه هر شى ء و همه چيز را فرا مى گيرد و من هم شى ء هستم. بنابراين اگر ما از اميد و رحمت مى گوييم به جاست.

خدا حاج آقاى دولابى را رحمت كند ! هميشه از رحمت خدا مى گفت. مى فرمود: من آن قدر به خِنِسى خورده ام تا الآن كه به جاده رجا و اميد و رحمت افتاده ام. مى فرمودند: ما اول كاسب و كشاورز بوديم. با اهل دنيا مى نشستيم. اهل دنيا هر كجا مى نشست، آيه يأس مى خواند. مى گفت:

وضع خراب است؛ گرانى، ماليات. امسال زراعت نشده است. بارندگى كم بوده است. مشكلات زياد است. كار درست نمى شود.

آمديم با اهل عبادت و تقدس نشستيم. گفتند: آقا كار خيلى مشكل است. خدا اين قدر مار و عقرب و فشار قبر و جهنم دارد كه نمى دانى! اگر يك خطا بكنى، چهل سال عذاب است. پدرت را در مى آورند! با اهل سير و سلوك نشستيم، گفتند: آدم شدن محال است. برو، تو آدم بشو نيستى. هفتاد سال بايد پوست بكنى تا يك صفت تو را عوض كنند. آن هم آيا بشود يا نشود. و آيه يأس. همه آيه يأس مى خوانند؛ هم اهل دنيا، هم اهل عبادت و تقدس و هم اهل سير و سلوك.

گفتيم: بياييم اين طلسم را بشكنيم. هفتاد سال دروغى گفتيم: عجب خداى خوبى است! كار دنيا و آخرت ما را درست مى كند. خودمان را درست مى كند. پاكمان مى كند. دروغى گفتيم، ولى يكى از آن ها هم دروغ نبود، همه راست بود. هفتاد سال گفتيم: عجب خداى خوبى داريم، از قضا همه راست بود؛ چون در واقع خداى خوبى بود. خداى رحيمى بود. ما باورمان نشده بود.

خداوند متعال به ما توفيق رحمت گسترده خودش را عطا كند. رحمت خدا خيلى گسترده است. بايد بخورش را پيدا كنى تا اين لقمه هاى رحمت و محبت را بردارد.


[1] سوره زمر، آيه 53.

[2] سوره ضحى، آيه 5.

[3] بحارالانوار، ج 8، ص 57، ح 72؛ تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 595، ح 12.

[4] سوره هود، آيه 46.

[5] سوره فجر، آيه 23.

[6] سوره عبس، آيه 34 ـ 37.

[7] سوره حج، آيه 1 .

[8] تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 575.

[9] سوره شورى، آيه 30.

[10] تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 581، ح 100 ؛ بحارالانوار، ج 70، ص 316 .

[11] كافى، ج 2، ص 578؛ بحارالانوار، ج 95، ص 198 و ج 92، ص 352 .

[12] بحارالانوار، ج 8، ص 249 ؛ تفسير صافى، ج 3، ص 289 .

[13] مفاتيح الجنان، تعقيبات مشترك نمازها.