سخنران استاد فرحزاد
قال الله تبارك و تعالي : اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : و اذ تاذن ربكم لئن شكرتم لازيدنكم و لان كفرتم ان عذابي لشديد(سوره ابراهيم آيه7)
و قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اسرع الذنوب عقوبه كفران النعمه(وسائل الشيعه ج16ص312)
- امروز امير در ميخانه توئي توفرياد رس ناله مستانه توئي تو
- مرغ دل ما را كه به كس رام نگرددآرام توئي دام توئي دانه توئي تو
- چهره گل،عندليبان راغزل خوان مي كندديدن مهدي هزاران درد درمان مي كند
- مدعي گويد كه با يك گل نمي گردد بهارمن گلي دارم كه عالم را گلستان مي كند
هديه كنيم به محضر آقا بقيه الله العظم قطب عالم امكان امام زمان عليه الصلاه و السلام صلوات بلند بر محمد و آل محمد
ذكر صلوات دستور قرآني است سوره مباركه احزاب خداي متعال هر پيغمبري را شرافتهاي ويژه اي داده پيغمبر ما كه عزيزترين پيغمبرهاست با آيه صلوات خداي متعال به او فضيلت و برتري مرحمت كرده همه جاي قرآن يا ايها الذين آمنوا اول آيه آمده فقط يك مورد در آيه مباركه صلوات خداي متعال يا ايها الذين آمنوا را وسط آيه آورده براي اينكه فرمان صلوات را براي مومنين آماده كند و اين فرمان بهتر به قلب مومنين بنشيند خداي مهربان مقدمه چيني كرده مي فرمايد :
ان الله و ملائكته يصلون علي النبی(سوره احزاب آيه56)
همانا خداي متعال و ملائكه كارشان صلوات است يعني چه؟ كارشان صلوات است يعني خداي مهربان دائم لطف و رحمت و عنايت و بركت بر پيغمبر نازل مي كند ملائكه هم درخواست رحمت و درود از خداي متعال بر پيغمبر دارند يصلون مفسرين فرموده اند يعني دائم و مستمر دائم خدا رحمت و لطف و بركتش را يا دائم الفضل علي البريه(مصباح الکفعمي ص647) بهترين بريه پيغمبر و آلش هستند فضل خدا گاهي هست گاهي نيست؟ نخير دائم است يصلون يعني دائم ملائكه هم دائم درخواست رحمت و ريزش بركت بر پيغمبر دارند خداي متعال مي گويد كار من صلوات است كار ملائكه صلوات است :
يا ايها الذين آمنوا اي اينهايي كه ايمان آورديد شما هم دائم صلوات و سلام بدهيد بر محمد و آل محمد. در يك روايتي داريم شخصي از پيغمبر خدا راجع به آيه صلوات همين آيه اي كه بعد از نمازها تلاوت مي كنيم
« ان الله و ملائكته يصلون علي النبي ياايهاالذين آمنواصلوا عليه وسلموا تسليما » (سوره احزاب آيه56)
از پيغمبر عظيم الشان سوال كرد فرمود اگر سوال نكرده بودي نمي گفتم ولي خداي متعال كه فرمان صلوات را به مومنين مرحمت كرده فرشته هايي را گذاشته اگر كسي موقع شنيدن نام من ذكر صلوات را بگويد آن فرشته ها دعا مي كنند مي گويند:
غفر الله لك(مفتاح الفلاح ص39) خدا تو را بيامرزد مي خواهيم مورد دعاي ملائكه كه مستجاب است قرار بگيریم مي گويند غفر الله لك دعا مي كنند براي آمرزش كسي كه صلوات بر محمد و ال محمد بفرستد. بعد فرمود پيغمبر عظيم الشان اگر هم كسي نام من را شنيد و ذكر صلوات را نگفت ملائكه مي گويند : لا غفر الله لك(مفتاح الفلاح ص39)
خدا تو را نيامرزد يعني اينقدر مذمت شده كه آنهايي كه بي اعتنا هستند به ذكر صلوات مورد لعنت و نفرين ملائكه قرار مي گيرند مي گويند لا غفر الله لك خدا تو را نيامرزد انشاءالله اهميت بدهيم ديگر صلوا عليه و سلموا تسليما(سوره احزاب آيه56)
فرمان خداست دستور خداست من خيلي خوشم مي آيد از اين صلواتهايي كه در مجمع قرآني فرستاده مي شود جامع تر و كاملتر است چون خداي مهربان در آيه صلوات مي گويد هم صلوا و هم سلموا اينكه ما در صلواتهاي قرآني مي گوييم اللهم صل و سلم و زد و بارك اين صلوات كاملتر و جامع تر است چون دستور به سلموا هم هست عموم مفسرين تعبير كردند سلموا يعني همان سلام دادن بعضي ها هم به معني تسليم گرفتند يعني تسليم پيغمبر بشويم ولي ظاهرش كه دنبال صلوا آمده ظاهرا به معني همان سلام باشد اللهم صل و سلم و زد و بارك علي محمد و آل محمد
براي اينكه محفل قرآني هم بيشتر بهره و استفاده عزيزان ببرند عرضم را يك مقدار امشب مختصرتر مي كنم بحثمان درباره درسهايي كه ازواقعه عاشورا و كربلا مي توانيم داشته باشيم كه يكي از آنها مساله سپاسگزاري و شكرگزاري است چه در بلا و چه در رخا چه در نعمت و چه در گرفتاري آقا ابا عبد الله عليه الصلاه و السلام شب عاشورا مي فرمايد در خطبه اي كه مي خواندند :
اثني عليك احسن الثناء في السراء و الضراء(بحارالانوار ج44ص392)
چه در گرفتاري و چه در سرور و شادماني بهترين ستايشها و مدحها و ثناها را از خداي متعال دارم و شما موردي پيدا نمی كنيد كه امام حسين و اصحاب و ياران و اهل بيتشان از خدا گلايه و شكايت داشته باشند هميشه حمد و ستايش مي كردند آقا امام سجاد زين العابدين سلام الله عليه كه واقعا در اين سفر رنجهاي بسيار زيادي كشيدند حالا عزيزاني كه شهيد مي شوند تقريبا به قول بنده راه ميان بر را مي گيرند و ميان بر مي زنند روحشان پرواز مي كند و مي روند ولي عزيزاني كه جانباز مي شوند يا اسير مي شوند آزاده ها و اسيرها گرفتاريشان از شهيد بيشتر است زخم زبانها گرفتاريها دردها رنجها اسارتها زندانها حضرت زينب و حضرت سجاد و اهل بيت واقعا رنج اسارتشان من معتقدم بيشتر از شهيد شدن بوده كه كمتر نبوده خيلي رنج كشيدند در اين سفر كوفه و شام و ابتلائاتي كه داشتند خب با همه اين ابتلائات اين قافله وقتي برگشت به مدينه مردم مدينه جمع شدند از صحبتهاي امام سجاد زين العابدين سلام الله عليه بهره بگيرند استفاده كنند ورود به مدينه جمعيت كه جمع شد
امام سجاد سلام الله عليه آماده خطبه و سخنراني شدند خطبه شان را اينطوري شروع مي كنند: ان الله و له الحمد ابتلانا(بحارالانوار ج45ص147)
همانا خداي متعال مي خواهم بگويم چه گرفتاريهايي برايمان پيش آمده چه ابتلائاتي اما فوري مي گويند و له الحمد يك وقت فكر نكنيد ما مي گوييم خدا ما را امتحان كرد يعني از خدا ناراضي هستيم گلايه داريم شكايت داريم ناراضي هستيم به قول معروف در مقام حكايتيم نه در مقام شكايت مي خواستند گزارش كار به قول ما بدهند فرمودند مردم مدينه اينقدر به شما بگويم كه چه كردند با ما مردم اگر جدم رسول الله دستور مي داد واجب است اهل بيت من را اذيت و آزار و شكنجه بدهيد ديگر بيش از اين نمي كردند اما اول خطبه چه مي فرمايد:
ان الله و له الحمد(بحارالانوار ج45ص147)
له الحمد در هر حال بگو الحمدلله در تمام بلاها و گرفتاريها بگو الحمدلله در تمام خوشي ها و رفاهها الحمدلله چون همه لطف است لطف خفي و لطف آشكارا هست يكي از بزرگواران چيز قشنگي نقل مي كرد شبيه همين عبارت امام سجاد سلام الله عليه كه ان الله و له الحمد خدا را من ستايش مي كند له هم بر حمد مقدم شده خبر بر مبتدا انحصار را مي فهماند يعني تمام حمدها و ستايش ها مال خداست
يكي از مراجع بزرگوار مرحوم آيت الله خوانساري رضوان الله تعالي عليه كه شخصيت بسيار بزرگوار و برجسته اي بودند از بعضي از مراجع پرسيدند مرحوم آيت الله خوانساري آيا عادل هم بودند فرمودند بپرسيد آيا معصوم بودند يا نه؟ اينقدر ايشان زهد و ورع و اخلاص و تقوايشان فوق العاده بوده يكي از آقايان نقل كرده بود ما در شدت مريضي و گرفتاري رفتيم ديدن ايشان آقا در بستر افتاده بودند كمر درد شديدي داشتند مشكلات زيادي داشتند مرض جسمي زياد به ايشان گفتيم آقا حالتان چطور است؟ مي خواستند بگويند كه كمرم مثلا خيلي درد مي كند فرمودند كمر من الحمدلله الهي شكر خيلي درد مي كند اول حمد و الهي شكر يادتان نرود تا خواستند بگويند كمرم خيلي درد مي كند فرمودند كمرم فرمودند الحمدلله الهي شكر خيلي درد مي كند چون اين دردها هم مشت و مال خداست لطف خداست عنايات خداست اين گرفتاريها
خدا رحمت كند مرحوم آقاي دولابي رحمت الله مي فرمودند با هر كس كه مصاحبه مي كنم در روي زمين مي گويند همه حاج آقا گرفتاريم از منبر كه مي آيم پايين مي گويد حاج آقا دعا كن مريض داريم قرض دارم چنين داريم چنانيم همه اش شكوه و شكايت است و گرفتاري مي فرمودند نگوييد گرفتار بگوييد گرفت يار خدا يم گيرد گرفتارمان مي كند الحمدلله ناله مان را در مي آورد ما اينقدر آقازاده نيستيم به زبان خوش به طرف خدا برويم اما راهمان را كه مي بندد گفت رشته اي در گردنم افكنده دوست گفت گر مي برندت واصلي گر مي روي بي حاصلي قطعا بنده به اين شعر و به اين مطلب معتقدم كه بايد ما را ببرند ما خيلي ضعيف تر از اين هستيم كه خودمان برويم به پاي خودمان گر مي برندت واصلي گر مي روي بي حاصلي اينكه عرفا هم مي گويند راه رسيدن به مقصد فقط جذبه الهي است منتهي گاهي جذبه اول كارمي آيد انسان مي شود مجذوب صالح يعني اول در دلش را مي زنند آن عنايت و لطف ويژه به قلبش مي خورد بعد حركت مي كند مي رود اينها را مي گويند مجذوب صالح ما در ميان عرفا اولياء خدا بزرگان داشتيم كه اول يك عشق الهي يك شور الهي به قلبش افتاده از همان اول با جذبه الهي رفته يعني همين كه عرض كردم با جذبه الهي و كمند الهي به او انداختند.
- رشته اي در گردنم افكنده دوستمي كشد هر جا كه خاطرخواه اوست
- گه به كوفه گه به شامم مي بردمي كشد هر جا كه خاطرخواه اوست
اهل بيت ظاهرش اسير خلقند اما باطنش اسير خدايند خدا مي گويد من مي خواهم شما اسير باشيد مگر اعتراض نكردند به امام حسين سلام الله عليه آقا چرا مي رويد مدينه از مدينه مي رويد كربلا كوفه آنجا دار بلا هست مردم بي وفايند چنينند چنانند خيلي نصيحت كننده ها آمدند نصيحت كنند فرمود : ان الله شاء ان يراک قتيلا(بحارالانوار ج44ص364) خدا مي خواهد من كشته بشوم شهيد بشوم گفتند آقا چرا اهل بيت را مي بريد كسي كه مي خواهد برود پايان كارش هم شهادت است چرا اهل بيت را مي بريد فرمود :
ان الله شاء ان يراهن سبايا(بحارالانوار ج44ص364)
خدا مي خواهد اسير بشوند يعني اين اسارت يك حكمتي هست مصلحتي است مافوق جنبه هاي خلقي ماورائي يك حكمت و اسراري دارد كه اگر اين اسارتها نبود خطبه هاي حضرت زينب نبود افشاگريهاي امام سجاد نبود خون اهل بيت پايمال مي شد و از بين مي رفت
اول گاهي جذبه مي آيد انسان را حركت مي دهد مي برد گاهي برعكس است يعني اول انسان تلاش مي كند جديت مي كند در خانه خدا را مي زند مي كوبد آيا در باز بشود يا نشود ولي همه عرفا معتقدند كه آخرش بايد در باز بشود آخرش هم بايد يك لطفي بشود ما را ببرند در را باز كنند ببرند داخل اينها را مي گويند سالك مجذوب اولي ها از اول جذبه مي آيد از اول يك ماموري از طرف خدا مي ايد دعوتش مي كند مي گويد آقا بلند شو برويم همه جا هم ردش مي كند برود حالا اين عنايت ويژه لطف ويژه اسرارش را ما نمي فهميم ولي بعضي ها مثل خيلي از ما اينقدر بايد ناله كنند امن يجيب بگيرند زيارت عاشورا بخوانند دعا بخوانند زيارت عاشورا بخوانند آيا راه بدهند يا ندهند دومي ها تا لطف خدا تا عنايت خدا تا جذبه خدا نيايد محال است راه ببرند اينها را مي گويند سالك مجذوب اول سلوك مي كنند زحمت مي كشند به قول حافظ مي گويد كه چهل سال رنج و غصه كشيدم و عاقبت تدبير به دست شراب دو ساله بود مي گويند حافظ از سالكهاي مجذوب بوده چهل سال رياضت كشيد رنج كشيد زحمت كشيد بعد از چهل سال زحمت و رنج آن شراب دو ساله منظور همان جذبه هست گر مي برندت بعد در را باز مي كنند مي گويند بيا بروي آنجا ديگر خودت نيستي خوديتت نيست نفست نيست شيطانت نيست عمل خالص خالص است آنها دارند مي برند
گر مي برندت واصلي گر مي روي بي حاصلي اگر هم مي روي بايد اميدت به اين باشد كه آنها ببردندت دستت را بگيرند والا تا دست ما را نگيرند ديدي امام حسين به زهير رو كرد زهير فراري بود عثماني بود پشت به امام حسين كرده بود اما يك جذبه اي امام حسين كمند دستگيري امام حسين به او خورد او را گرفت حر فرمانده عمر سعد بود نماينده ابن زياد بود مامور بود با هزار سوار امام حسين را محاصره كند تحويل دشمن بدهد و اين كار را هم كرد ولي آن خطبه اي كه روز عاشورا آقا ابا عبد الله عليه السلام خواندند فرياد :
هل من مغيث يرجوالله في اغاثتنا(بحارالانوار ج45ص46)
آن نظر خاصي كه به حر كردند جدّاً بنده معتقدم اينها در دعاها ما هم هست در دعاهاي ما هست : وانظر الينا نظره رحيمه نستكمل بها الكرامه عندك(بحارالانوار ج99ص108) آخر دعاي ندبه دعاي بعد از زيارت آقا علي بن موسي الرضا داريم وانظر الي خدايا يك نظر كن آن نظر همان جذبه است دستگيري است امام حسين مي گويد تو مال مني
در عوام مي گويند در خانه دل ما مي زند مي طلبد شما ممكن است خيلي دلت بخواهد كربلا بروي مكه بروي مشهد بروي اگر دعوت نكنند نطلبند محال است بنده اين را عقيده ام است مي گويند به يكي از مراجع تقليد گفتند اينهايي كه مشاهد مشرفه مي روند كربلا مي روند مكه مي روند همت است يا قسمت است هر دو معنايش هم درست است بعضي ها تلاش مي كنند بعضي ها قسمتشان است به يك معنا هم همت است هم قسمت درست است. به ايشان گفتند آقا اينهايي كه مي روند قسمت است يا همت است ايشان يك جواب جامع و قشنگي دادند فرمودند دعوت است اگر دعوت نكنند مي تواني بروي؟ ميليونها نفر در آرزوي كربلا و مكه دق كردند و مردند تا از آن طرف يك اشاره نشود فایده ای ندارد
در اياك نعبد نماز امام زمان دويست بار چه مي گوييم؟ اياک نعبد بعد مي گوييم و اياك نستعين خدايا تو كمكمان كن ما کجا تو كجا خاك كجا رب الارباب كجا؟ ما كجا حرم امن الهي كجا ما كجا جوار چهارده معصوم كجا ما كجا بهشت قرب الهي كجا بله اگر دعوت كنند بطلبند تمام راهها هموار مي شود ولي اگر نطلبند هر چقدر زحمت بكشي مي گويد حافظ مي گويد چهل سال رنج و غصه كشيديم رنج كشيده غصه كشيده جهاد كرده اين جان كندنها مقدمه اين است كه جذبه بيايد بيايد سالك مجذوب بعضي ها عنايت ويژه اول مجذوب بعد راه مي افتد مي رود كه آنها كارشان خيلي درست است در عرفا تك و دانه ما از آنها داشتيم. چهل سال رنج و غصه كشيديم و عاقبت تقدير ما به دست شراب دو ساله بود آن دو سال آخرش حافظ مي گويد جذبه الهي آمده و ما را از خود بيخود كرده منيت ما را گرفته آن شراب عشق الهي و ما را به مقصد رسانده است
در حالات عرفا هم زياد نقل شده كه مدتها زحمت مي كشيدند تلاش مي كردند مجاهده مي كردند درباره مرحوم آيت الله قاضي رضوان الله تعالي عليه استاد آيت الله بهجت حفظه الله نقل شده كه ايشان فرموده بودند كه من هيجده سال سير و سلوك مي كردم رنج و زحمت مي كشيدم ولي در باز نمي شد ممكن است آدم مثلا نماز مي خواند ذكر مي گويد ولي به دلش نمي نشيند مي بيند راه باز نشده هي دارد جان مي كند در بسته آن ملاقات نشده آن توحيد ناب نيامده آن عشق كامل نيامده آن من هايمان بالكل از بين نرفته خود آدم حس مي كند كه ما داريم تلاش مي كنيم فعلا ايا در باز شده يا نشده؟ آن وجدان و فطرت ما خوب مي فهمد انسان مي فهمد مرحوم اقاي قاضي حدود 18 سال فرموده بودند من زحمت مي كشيدم رنج مي كشيدم ولي در به رويم باز نمي شد دعا مي خواندم ذكر مي گفتم رياضت مي كشيدم زحمت مي كشيدم در باز نمي شد دل من آرام نمي گرفت يك روزي ديگر داشتم نااميد مي شدم ظاهرا در صحن بوده حالا صحن نجف بوده كجا بوده؟ فرمودند من نشسته بودم ديدم كه يك كلاغي آمد به اصطلاح نوك زد به يك نان خيلي سفت خشك نان خشكي گوشه صحن افتاده بود اين كلاغ آمد هي نوك مي زد هي نوك زد ديد نمي تواند اين نان خشك است سفت است دوباره من هم شروع كرد به شماره بار اول نوك زد شكسته نشد بار دوم سوم ... چهاردهم پانزدهم شانزدهم هفدهم هجدهم هجده بار نوك زد بعد از هجده بار شكسته شد قوت غذايش را گرفت رفت به من اشاره شد كه بايد يك سال ديگر هم زحمت بكشي ديد اين نوزده بار كه زد اين نان طعمه و رزقش مهيا شد بعد از هجده سال مي گويد دري برويم باز شد و فرج و گشايش شد
مرحوم آشيخ عباس قمي رحمت الله عليه در سفينه نقل كرده به يك عالمي گفتند كه البته در خانه را نبايد ول كرد جاي ديگر نبايد رفت ولي بايد اينجا اينقدر بنشيني و گريه كني و زانوي غم بغل كني و اين در را بزني
- گفت پيغمبر كه چون كوبي دريعاقبت زان در برون آيد سري
- سايه حق بر سر بنده بودعاقبت جوينده يابنده بود
- آنقدر در مي زنم اين خانه راتا ببينم روي صاحبخانه را
اگر هم نبينم همينجا بميرم خوب است قشنگ است پشت اين در بميرم پشت در امام حسين پشت در خانه امام زمان جاي ديگر نميرم آنهايي كه پشت اين در بميرند بعد از مردن در به رويشان باز مي كنند مرحوم ايت الله دستغيب رحمت الله عليه از استاد بزرگوارش مرحوم آيت الله انصاري همداني سوال كرده بود كه آقا كي در به رويم باز مي شود آن توحيد ناب و عرفان كامل به من داده مي شود فرموده بود موقع شهادت خبر از شهادتشان هم داده بود فرموده بود در دنيا اگر باز بشود ممكن است خيلي كارها تعطيل بشود آن جذبه الهي موقع مردن می آید بعضي ها موقع مردن در به رويشان باز مي شود. كمال مطلق را دارم عرض مي كنم والا كمالهاي نسبي قبلش به آدم مي رسد اگر آن در كامل باز بشود آدم ملاقات خدا و پيغمبر و اهل بيت نصیبش می شود براي بعضي از كملين زودتر باز مي شود براي اويس قرن در بيابان يمن شتر چران بود باز شده بود پيش پيغمبر بود هميشه پيغمبر هم پهلوي او بود آن اسلام ناب و توحيد ناب را گرفته بود
مرحوم محدث قمي نوشته يكي از علماي برجسته كه توفيق بزرگي نصيبش شده بود از او پرسيدند كه از کجا به اين توفيق رسيدي گفت از استقامت و پشتكار گفت استقامت و پشتكار را از كجا ياد گرفتي؟ گفت از يك سوسك گفت من شبي داشتم مطالعه مي كردم از اين سوسكهايي هست كه پر ندارد كه گاهي هم با كود و كثافات مي لولند گفت من چراغ گرسوزي بود سابقا چراغهاي نفتي و روغني بوده پاي چراغ مطالعه مي كردم شب مثلا طولاني زمستان ديدم يك سوسكي آمده از پايه اين چراغ مي خواهد برود بالا ولي اين پايه اش خيلي صاف است ليز است هر چقدر مي رفت مي خورد زمين مي افتاد پايين من مشغول مطالعه كه بودم ديدم اين سوسك پيله كرده كه از اين پايه چراغ برود بالا ولي هر چه مي رود بالا مي افتد پايين من حواسم رفت به اين سوسك يك بار رفت افتاد دو بار رفت افتاد بيست بار رفت افتاد خيلي مهم است كه ما اگر يك راهي را دو بار مي رويم ديگر نمي رويم نه راه حق را بايد ادامه داد آنقدر در مي زنم اين خانه را تا ببينم روي صاحبخانه را بعضي بزرگان چندين سفر مكه رفتند تا امام زمان را زيارت كنند تا نائل شدند تا موفق شدند گفت من شروع كردم به شمردن 100 بار دویست بار مي گويد تا 700 بار از رو نمي رفت مي آمد نيمه پايه را مي گرفت يا نزديكهاي بالا دوباره مي افتاد پايين دوباره از سر مي گرفت گفت هفتصد بار شمردم خسته شدم احتياج به دستشويي تجديد وضو پيدا كردم رفتم بيرون برگشتم ديدم رفته بالا يعني اين پايه را رد كرده هفتصد و چند بار گفت اين را خدا معلم من قرار داد گفت نااميد نباش سايه حق بر سر بنده بود عاقبت جوينده يابنده بود. بهش مي رسي آدمي كه صبور است و مقاوم است و پشتكار دارد يك روزي خواهد رسيد
مرحوم ايت الله قاضي خيلي زحمت كشيد اين رياضتها مقدمه آن جذبه هست ولي يكي از شاگردهاي ايشان نقل كردند شاگردهاي خصوصي ايشان فرموده بود يك روزي كه در بحران بعد از هيجده سال بين خوف و رجا و يك مقدار هم در حالت نااميدي بودم و اين جريان كلاغ هم كه اتفاق افتاد دلم يك كم قرص شد كه امسال شايد فرجي بشود يك روز در صحن حضرت اباالفضل عليه الصلاه و السلام مي رفتم يك كسي گفت در كربلا به ظاهر ديوانه بود ما در روايت داريم كه هيچ كسي را اهانت نكنيد گاهي ممكن است آدمهايي كه سر و وضع مناسبي ندارند آدمهاي فوق العاده اي باشند اين معنايش اين نيست كه هر ديوانه اي آدم خوبي باشد بگويي حاج آقا گفته ديوانه ها اولياءالله هستند اين حرف درستي نيست ولي مي خواهم عرض كنم ممكن است در هر شكل و قيافه و لباسي افراد فوق العاده باشند ممكن است روايت است خدا وليش را در ميان خلق مخفي كرده هيچ كس را تحقير نكنيد يك كسي بوده ديوانه در نجف بعد آن داستان را عرض مي كنم یکی از علماء گفت من رفتم در حرم امير المومنين نماز بخوانم يك ديوانه اي آمد جلوي من يك نگاهي به من كرد و شروع كرد به خنديدن گفت نماز بي وضو نماز بي وضو گفت فكر كردم راست مي گويد من وضو نگرفتم اتفاقا آن نماز هم خيلي باحال بوده چون وضو در آن نبوده حواسمان خيلي جمع باشد ديوانه ها خيلي حرفهاي حسابي مي زنند حالا يا مي فهمند يا خدا به زبانشان مي آورد .
مرحوم آقاي قاضي فرموده بودند در حرم حضرت ابالفضل العباس علیه السلام يك ديوانه اي آمد رد بشود [خيلي عجيب است ]در گوش من گفت كه امروز ملجاء اولياء خدا ، حضرت ابالفضل العباس عليه الصلاه و السلام است اگر مي خواهي گرهت باز بشود برو پناهنده به حضرت ابالفضل شو برو توسل به حضرت ابالفضل كن مي گويند از يكي از بزرگان پرسيدند آقا نعوذبالله حضرت ابالفضل بالاتر است يا سلمان فرموده بود هيچ وقت اين سوالها را نكنيد حرفها را نزنيد ولي ایشان فرمودند حضرت ابالفضل شخصيتي است كه با يك نگاه سلمان درست مي كند هيچ وقت اهل بيت را با كسي قياس نكن فرمود امروز ملجاء اولياء خدا حضرت ابالفضل العباس عليه الصلاه و السلام است امام مي گويد جانم به قربانت شوخي نيست امام آقا ابا عبد الله مي گويد جان من به قربانت مرحوم آقاي قاضي يك شوك بهشان وارد مي شود عجيب اين هم راهش را مي كشد مي رود مي آيد در حرم حضرت ابالفضل پناهنده مي شود يا ابالفضل العباس ما اين همه زحمت و رياضت و رنج و غصه شما فرجي كنيد گشايشي كنيد در دلمان را باز كنيد توسل مي كند مي بيند يك دفعه پرده ها رفت كنار از جلوي قلبش همه ذرات عالم ظهور خدايند ظهور لا اله الا اللهند اينكه اولياء خدا جز خدا چيز ديگر را نمي بينند امير المومنين سلام الله عليه مي فرمايد به هر چه نگاه كردم خدا را ديدم :
ما رايت شيئا الا و رايت الله قبله و بعده(مفتاح الفلاح ص367)
آن توحيد ناب و خالص ایشان مي گويد ديدم ظهور خداست از همه ذرات عالم نور الهي برخاست .الله نور السموات و الارض(سوره نور آيه35)
اين آيه ها تجلي كرد گفت ولي اين حالت موقت بود اين حالت قطع شد آمدم منزل خانمم يك چايي درست كرد خوردم ديدم دوباره حالم دارد برمي گردد رفتم پشت بام آن حالت دوباره برگشت ديدم همه جا تجلي خدا را دارم مي بينم چند بار اين حال رفت و برگشت تا مستقر شد
ايشان كسي بود كه اگر تمام ابتلائات به سرش مي ريختي تكان نمي خورد مي گويند خانه خراب شد شاگردهاي آقاي قاضي همه فرار كردند ايشان از جايش تكان نخورد گفت محافظ خداست شما ادعاي توحيد مي كنيد اينقدر مضطرب و نگران شديد يكي از شاگردهاي ايشان مي گويد من محضر ايشان در مسجد سهله بودم مشغول بود ايشان تدريس مي كردند صحبت مي كردند يك ماري آمد نزديك ايشان مار بزرگ كه من از هول داشتم دق مي كردم فرمود: مت باذن الله آدم موحد موثر را فقط خدا مي داند ضار و نافع را خدا مي داند هيچ وقت دلش از جا كنده نمي شد به هيچ چيزي جز خدا متکی نبود گفت مار كه اينطور وول مي خورد روي زمين مي آمد بعضي مارها خودشان را جمع مي كنند پرتاب هم مي كنند گفت درجا خشك شد فرمود باذن خدا بمير گفت ما يك كمي خودمان را جمع و جور كرديم ولي گفتيم نكند الكي باشد دوباره بلند بشود يك نيشي به ما بزند خلاصه درسمان تمام شد خدمت آقا و آقا رفت و ما آمديم از دور يك چوبي گرفتيم هي به اين مار ور رفتيم اين طرف آن طرف ديدم نه اصلا مرده تكان نمي خورد خاطرمان جمع شد كه امر ايشان درست بوده مرحوم آقاي قاضي در اثر چي آن جذبه به او خورد به بركت توسل به باب الحوائج قمر بني هاشم حضرت ابالفضل العباس عليه الصلاه و السلام.
جان همه ما به قربان آن آقايي كه مرحوم شيخ عذري اشعار خيلي قشنگي درباره حضرت ابالفضل گفته مي گويد :
اليوم نامت اعين بك لم تنم و تسهدت اخري فعز منامها
مي گويد شب عاشورا چون حضرت ابالفضل دور خيمه ها حفاظت مي كرد نگهباني مي داد اهل بيت خيالشان راحت بود خانمها بچه ها خيالشان راحت بود ولي دشمن ها مي ترسيدند شير بيشه شجاعت اينجاست اگر حمله كند همه را از بين خواهد برد ولي شب يازدهم دقيقا برعكس بود اليوم نامت اعين بك لم تنم و تسهدت اخري فعز منامها
اي ابالفضل بعد از واقعه عاشورا و شب دهم عاشورا برعكس شد ديگر دشمنها روباه صفتها ديدند شير بيشه شجاعت كنار نهر علقمه بدنش افتاده ديگر اين خانمها نگهبان ندارند محافظ ندارند پاسبان ندارند پاسداري مثل قمر بني هاشم ندارند اهل بيت ديگر محافظ نداشتند شب خوابشان نمي برد ولي چشم دشمن به خواب رفت چيزي كه دل آقا ابا عبد الله را خيلي به درد آورد داغ برادرش قمر بني هاشم حضرت عباس عليه الصلاه و السلام بوده مي گويند مرحوم حائري مازندراني نقل كرده يك عالمي رفته بود كربلا زيارت امام حسين زياد مي رفت ولي حرم حضرت ابالفضل كم مي رفت گاهي مي رفت گاهي نمي رفت يك شب خواب ديد حضرت زهرا سلام الله عليها را عرض سلام و ادب كرد حضرت به او توجه نكردند عرض كرد بي بي جان چرا به من لطفي عنايتي نمي كنيد فرمود به خاطر اينكه به زيارت فرزندم نمي روي عرض كرد بي بي جان من روزي سه مرتبه چند مرتبه به زيارت امام حسين مي روم مي روم كنار ضريحش زيارت مي كنم فرمود:
تزور ولدي الحسين و لا تزور ولدي العباس
به زيارت فرزندم امام حسين مي روي ولي به زيارت فرزند ديگرم ابالفضل العباس نمي روي يعني ابالفضل هم فرزند من است او هم جاي پسر من است اگر مادرش ام البنين در كربلا نبود بعضي ها نقل كردند آن لحظه آخري كه ابالفضل دست در بدن نداشت كه بجنگد آب نداشت به خيمه ها ببرد بقي متحيرا بين انبوه دشمن انسان غيرتمند شجاع بدون اسلحه و بدون دست چه به او مي گذرد خيلي برايش سخت بود اينجا بود نانجيبي آمد عمود آهنين به پيشاني ابالفضل آقا صدا بزنند يا اخاه چرا صدا زدند اي برادر مي گويند بي بي فاطمه زهرا را زيارت كرد كه مي فرمايد فرزندم عباسم اينجا فهميد كه حضرت زهرا او را به فرزندي قبول كرده صدا زد برادر برادرت را درياب ناله ابالفضل را شنيد ابا عبد الله رنگ از چهره اش پريد آمد كنار نهر علقمه ببيند مشك يك طرف علم يك طرف تير به چشم برادر خورده صدا بزند الان پشت من شكست اميدم نااميد شد
ا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم خدايا تو را قسم مي دهيم به باب الحوائج قمر بني هاشم ابالفضل العباس دردهاي ما دوا گناهان ما را ببخش و بيامرز قلب امام زمان از ما راضي فرجش را نزديك بگردان در دنيا و آخرت ما را آني از قرآن و اهل بيت جدا مگردان مقام معظم رهبري علما مراجع جوانهايمان در پناه امام زمان حفظ فرما خدايا به حق محمد و آل محمد مرضاي اسلام لباس عافيت بپوشان اموات گذشتگان شهدا امام راحل اموات و شهداي اين جمع با انبياء و اوليائت محشور بگردان روح بي بي حضرت فاطمه معصومه حضرت زينب كبري حضرت فاطمه زهرا قمر بني هاشم را شاد كنيم با سه صلوات بر محمد و ال محمد.