سخنران استاد فرحزاد

  • نور وجود از طلوع روي حسين استظلـمـت امـکان سواد موي حسين است
  • شاهد گيتـي به خويـش جـلوه نـداردجـلـوه عـالـم فـروغ روي حسين است
  • ذات خدا لايري است روز قـيامـتذکـر لـقـا بـر رخ نـکـوي حسين است
  • عالـم و آدم که مـسـت جام وجـودندمستي اين هردوازصبوي حسين است
  • عاشق او را چه اعتناست به جنت جنت عـشـاق خـاک کـوي حسين است
  • جان ندهم جـز به آروزي جـمالـش جـان مـرا دل بـه آرزوي حسين است

حق پدر و مادر

حق پدر و مادر آن قدر هست که ما نمي توانيم ذره اي از آن را ادا کنيم. ناله هاي خالصانه مادر براي ما را چطور مي توانيم ادا کنيم. جواني، مادر پيرش را کول کرده بود و طواف مي داد. خيلي به او محبت مي کرد. به پيامبرخدا صلي الله و عليه و آله و سلم گفت يارسول الله آيا من حق مادرم را ادا کرده ام؟ ايشان فرمود حقّ يک نفسي که مادرت براي تو زده است را ادا نکرده اي. مي پرسد من همه کارهايي را که در کودکي مادرم برايم کرده الان برايش انجام مي دهم. لباس هايش را مي شورم. غذا برايش مي پزم. حضرت فرمودند: نه خير چون ته دلت مي گويي کي از دنيا مي رود تا راحت بشوم. اما همين کارها را مادر با صدق و اخلاص انجام مي داده است.

شاه بيت اعمال؛گريه بر امام حسين عليه السلام

حق چهارده معصوم بسيار بيشتر از حق پدر و مادر است. اما چون بسيار مهربانند تفضلا چيزهايي را گفته اند تا بخشي از حقشان ادا شود. در کتاب کامل الزيارات روايت داريم که گريه براي امام حسين عليه السلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت زهرا عليها سلام را خوشحال مي کند شادکردن دل ايشان خيلي اهميت دارد. مانند مرحمي است که بر دل ايشان گذاشته مي شود. مجالس روضه از اين جهت خيلي مهم است. مخصوصا مجالس روضه را در خانه تان بگيرد. گريه بر امام حسين عليه السلام شاه بيت اعمال است. خود پيامبر و اهل بيت عليهم السلام هم گريه و عزاداري و توسل پيدا مي کردند. دستگاه امام حسين نقطه اتصال خوبي براي وصل شدن به خداست. اميد بزرگان و علماي ما به همين روضه ها و توسل ها بوده.

اهميت صله رحم

خانه اي که در آن مهمان رفت و آمد نمي کند، نکبت در آن مي ماند. حضرت امير عليه السلام مدتي ناراحت بودند. به ايشان عرض کردند چرا ناراحتيد فرمودند به خاطر اينکه يک هفته است که مهمان به خانه ام نيامده است. روايت داريم اگر کسي صداي پاي مهمان را شنيد و خوشحال شد اگر هفت طبقه آسمان گناه داشته باشد؛ تمام گناهانش ريخته مي شود. متاسفانه الان طوري شده زنگ در که به صدا مي آيد؛ دل صاحب خانه از جا کنده مي شود. اين حالت خيلي بد است. مهمان هديه خداست. يکي از بزرگان مي گفت خدا به داد شما منبري ها برسد. گفتم چطور مگر؟ مثل اينکه وضع ما خيلي خراب است که اينطور مي فرماييد. فرمود شما مسائل را براي مردم روشن بيان نمي کنيد. مثلا مي گوييد صله رحم کنيد که صله رحم عمر را زياد مي کند. مال را زياد مي کند و قطع رحم گناه کبيره است. کسي که قطع رحم کند بوي بهشت به مشامش نمي رسد. و خدا در قرآن سه بار لعنتش کرده است. کسي هم که پايين منبر است چند تا ماشين مي گيرد و خانواده اش را به خانه يک مستضعف فقيري که آه در بساط ندارد مي برد. اين فقيري که خرجي خودش را ندارد بايد اين همه مهمان را هم پذيرايي کند. اين ديگر صله رحم نيست اين قطع رحم است. يعني مزاحمت براي ديگران. من هم گفتم اين کار درست نيست ما هم به اين توصيه نمي کنيم. مهمان يک چايي بخورد و بعد برود. اندازه اي که دل کسي را شاد بکنيد. بعضي ها روز عيد منزل پدربزرگشان مي روند و آن بيچاره بايد تا شش سال قرضش را پس بدهد. صله رحم نبايد طوري باشد که موجب اذيت صاحب خانه شود و الا به اين کار قطع رحم است. صله رحم يعني سرزدن، گرهي بازکردن، شادکردن دلها، صله رحم اين است که دست فقراي فاميل را بگيريم و حتما به اين نيست که به خانه اشان برويم. قرض فاميلمان را بدهيم. از لباس و ماشين و طلاهاي کذايي کم کنيم و به اطرافيانمان برسيم. مواظب باشيم بعضي ها وقتي به مهماني مي روند خودشان باعث نکبت مي شوند و اهل خانه را به اختلاف مي اندازند و براي نشان دادن کيف و کفش و لباسشان به مهماني مي روند اين هم صله رحم نيست که قطع رحم است.

سنت روضه در منزل

سنت علما اين بوده که در خانه هايشان به طور هفتگي و در مناسبت ها روضه برگزار مي کردند. مرحوم آيت الله شيخ محمد غروي اصفهاني پنج شنبه ها در خانه اش روضه مي گرفت و خودش کفش هاي مهمانان را جفت مي کرده و چايي مي ريخته و پذيرايي مي کرده است. به ايشان مي گفتند شما درس و بحث داريد. حال نداريد. بگذاريد کس ديگري اين کارها را بکند و ايشان مي فرمودند چون مجلس امام حسين عليه السلام است مي خواهم به اسم من هم به عنوان نوکر امام حسين عليه السلام ثبت شود. شايد نماز شب هايم و درس و بحث هايم نگرفت. ولي مي دانم اين مجلس به جاي محکمي بند است.

يکي ديگر از علماي اصفهان در منزلش مجلس روضه و معمولا دوستان، رفقا و شاگردانش خدمت و پذيرايي مي کردند. يک روز اينها نيامدند و آقا خودش عبا را برمي دارد و چايي مي ريزد و پذيرايي مي کند. شب در خواب حضرت زهرا عليها سلام را ديد که به او فرمودند که امروز شما نوکر ما شديد.

به خدا قسم نوکري امام حسين عليه السلام بر همه آقايي هاي عالم شرف دارد و قابل قياس نيست. هر طور که شده اسم خودتان را در دستگاه اين آقا بنويسيد. امضاي مرحوم آيت الله مرعشي نجفي خادم اهل بيت سيدشهاب الدين بود. افتخارش اين بود که خادم اهل بيت عليهم السلام است. هميشه در منزل و حسينيه اشان مجلس روضه برقرار بود. وصيت ايشان هم که معروف است که دستور دادند دستمالي که براي امام حسين روي آن اشک مي ريختند را با او دفن کنند.

  • چون در لحدم نکير ومنکر ديدنديک يک همه اعضاي من را بوييدند
  • ديـدن زمـن بـوي حـسـين مي آيداز آمـدن خـويـش خـجـل گـرديـدند

تعطيلي روضه و درد چشم

مرحوم آيت الله خويي فرموده بودند در جواني که در نجف درس مي خواندم؛ خانه کوچک سي چهل متري داشتم و خانمم در خانه روضه مي گرفت و اکثر خانم ها هم معمولا زودتر از روضه به مجلس مي آيند و بعد از روضه هم يکي دو ساعت با هم صحبت مي کنند. من چون مي خواستم مطالعه کنم اين مجلس خانم ها مزاحم مطالعه من بود. بعد از چند روز ديدم که اين روضه وقت من را خيلي مي گيرد. به خانمم گفتم که اين روضه شما مزاحم درس من است و روضه را به هم زدم. بعد از اين ماجرا چشم من درد شديدي گرفت و بينايي ام داشت از بين مي رفت. هر چه معالجه کردم خوب نشد. بعد از مدتي خانمم در خواب ديد که به او گفتند شوهر شما چون مجلس روضه را به هم زده است کور مي شود. به او بگو اگر از اين کار پشيمان شود و توبه کند و براي شفاي چشمش تربت امام حسين را به چشمش بمالد و آيت الله خويي استغفار مي کند و دوباره روضه را در منزلش برقرار مي کند و با تربت امام حسين عليه السلام چشمانش شفا مي يابد.

آيت الله بها الديني وصيتشان به آقازاده اشان برقراري روضه امام حسين عليه السلام به مقدار امکان در حسينه کنار منزلشان بود.

احترام به عزاداران حسيني

رسول ترک يکي از لات هاي ناجور تبريز بوده است. آن قدر خلاف مي کند که از آنجا فراري مي شود و به تهران مي آيد. در ماه محرمي کم کم پايش به مجالس امام حسين عليه السلام کشيده مي شود. اين قدر اين آدم ناجور بوده که هيئت امناي مجالس خجالت مي کشيدند از اين که يک لات هفت خط به هيئتشان مي آمده. هيئت امنا تصميم مي گيرند که رسول را از هيئتشان بيرون کنند. در ايام عاشورا تاسوعا به رسول مي گويند رسول هيئت خيلي زياد است. به يک هيئت ديگري برو. رسول با وجود اين که آدم لاتي بوده ولي به خاطر امام حسين عليه السلام ملاحظه آنها را مي کند و با حالت شرمندگي و دل شکسته در خانه زانوهايش را بغل مي کند و با خودش مي گويد من چقدر پستم که از هيئت بيرونم کردند. چند نفر از هيئت امنا که او را بيرون کرده بودند آن شب همه يک خواب مي بينند که در صحراي کربلا و روز عاشور ياران امام حسين عليه السلام يک طرف و لشکر عمرسعد هم طرف ديگر ايستاده اند و مي بينند که کنار خيمه امام حسين عليه السلام سگي بسته شده است که به دشمنان حمله مي کند و به کساني که دوست امام هستند راه ورود مي دهد و سرش را پايين مي اندازد. دقت که مي‎کنند مي بينند صورت اين سگ مثل رسول ترک است ولي هيکلش مثل سگ است. به اينها گفته مي شود که اين رسول اگر سگ است؛ سگ ماست. جاي ديگري نمي رود. هيئت امنا از اين که يک لات سگ خانه امام حسين عليه السلام شده است منقلب مي شوند. از خواب بيدار مي شوند و خواب را براي هم ديگر تعريف مي کنند. و از اين که يک خواب را همه ديده اند تعجب مي کنند و به اشتباهشان پي مي برند و از توبيخ امام حسين عليه السلام مي ترسند که مبادا ايشان بگويد چرا سگ من را از هيئتم بيرون کرديد.

در روايت داريم که دوستان ما را دوست بداريد حتي آن هايي که خودشان را به ما مي بندند وَ أَكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُنَا أَوْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا[1] بعد از اين خواب آنها به سراغ رسول مي روند و با شرمندگي به او مي گويند که به هيئتشان برگردد. رسول ترک که از رفتار آنها تعجب کرده بود مي گويد چطور شده ديروز من را بيرون کرديد ولي امروز براي برگشتنم التماس مي کنيد. من نمي آيم تا نگوييد که ماجرا چيست. در نهايت مجبور مي شوند که خوابشان را تعريف کنند. رسول منقلب مي شود و مي گويد امام حسين عليه السلام من را به سگ بودن درگاهش قبول کرده است و من را پذيرفته است. گريه اش مي گيرد و جزو مداحان و ذاکرين اهل بيت عليهم السلام مي شود. آن قدر در نزد مردم محترم مي شود که هر کجا مي رفت مردم بلند مي شدند و مجالسش شلوغ مي شد. مردم مي گفتند اين رسول دل سوخته امام حسين عليه السلام است. يک بيت شعر که مي خوانده دل همه آتش مي گرفته است. چون خودش منقلب شده بوده و با سوزِ دل مي خوانده است. حتي علماي تهران مثل حاج ميرزا علي اکبر ترک به رسول مي گفته رسول مي شود يک بار بيايي پاي منبر من بخوني. مي آمده مي نشسته پاي منبر و يک يا حسين از ته جگرش مي گفته. همه را زيرو رو مي کرده است. الان قبر ايشان که جزو اولياءالله است زيارت گاه شده است حتي طلبه ها سر قبرش حاجت مي گيرند. قبل از مردن گفته است من اينجا دفن مي شوم و وقتي از دنيا رفت تشييع جنازه اش غوغايي شد. کسي خواب ديده بود که عقيله بني هاشم حضرت زينب عليها سلام در تشييع جنازه رسول ترک شرکت کردند و فرموده بود اين غلام اباعبدالله بوده و سنگ حسين را به سينه مي زده. نوکر حسينم بوده است و من بايد تشکر و قدرداني کنم. کل الخير في باب الحسين.

ذکر مصيبت امام حسين(ع)

شيخ جعفر شوشتري چون اهل سخنراني و روضه نبود بالاي منبر روضه را از روي کتاب مي خواند. يک وقت دلش مي شکند و توسل به امام حسين عليه السلام پيدا مي کند و عنايتي به ايشان مي شود طوري که دو ساعت بدون کتاب منبر مي رفتند. نه مردم خسته مي شدند و نه خود او. گاهي روضه و منبر او طوري بود که يکي دو ساعت مردم گريه مي کردند. آقا شيخ جعفر مي گويد آيا خود امام حسين عليه السلام هم گريه کرده يا نکرده است. بعد مي فرمايد حتما اين کار را کرده است؛ چون گريه کردن بر اهل بيت عليهم السلام از افضل عبادات است. بعد جاهايي را که امام گريه کردند را ذکر مي کند.

اول بار در روز دوم محرم بود که اهل بيت عليهم السلام وارد صحراي کربلا شدند. حضرت خيلي گريه کردند و گفتند خدايا اعوذ بک من الکرب و البلا خدايا من به تو پناه مي برم از گرفتاري و بلا و جاي ديگري که ايشان گريه کردند زماني بود که فرزندش حضرت علي اکبر عليه السلام اذن ميدان گرفتند. آقا يک نگاهي به قد و قامت علي انداختند و به قدري منقلب شدن که محاسنشان به طرف آسمان را گرفتند و شروع کردند به اشک ريختن. جاي ديگري که گريستند زماني بود که يادگار برادرش حضرت قاسم اجازه ميدان گرفتند. آقا به ياد برادرش افتادند و قاسم را در آغوش گرفتند و بسيار گريه کردند. حضرت قاسم که نابالغ بود آن قدر دست و پاي عمويش را بوسيد تا عمو را راضي به رفتن کرد. جاي ديگري که آقا گريست زماني بود که حضرت کنار نهر علقمه آمد و چشمش به بدن قطعه قطعه برادرش قمربني هاشم حضرت عباس عليه السلام افتاد. فبکا بکاء عاليا مي گويند دشمن تا آن موقع گريه بلند آقا را نديده بود. بلند بلند آقا گريه کردند. يکي ديگر از جاهاي که حضرت خيلي گريه کردند موقعي بود که با بي بي سکينه مي خواستند خداحافظي کنند. آن قدر گريه کردند که حالشان منقلب شد. آقا دختر کوچکش را در آغوش گرفت و با گريه فرمودند دخترم با اين اشک هايت دل بابايت را آتش نزن. يکي ديگر از جاهايي که آقا خيلي گريه کردند زمان وداع با خواهرش زينب کبري عليها سلام بود. آقا روح و جان زينب است. نمي دانم چه جوري حضرت زينب عليها سلام و امام حسين عليه السلام از هم جدا شدند. آخرين جايي که اباعبدالله خيلي گريه کردند لحظه آخر عمرش بود که صورت غرق به خونش روي خاک گرم کربلا افتاد و فرمود و أبكي مكروباً[2] يعني خدايا با دل پر درد گريه مي کنم و از تو کمک مي گيرم.


[1]. مستدرك الوسائل / محدث نوري / 12 / 419 / 31- باب استحباب إكرام المؤمن... / ص: 419.

[2]. بلاغ عاشورا / الشيخ جواد محدثي / 55 / التوكل... / ص: 53.