کلید واژه : صلوات، حمد و ثنای الهی ، شکر ، اسم اعظم ، الله اکبر، ظلم، توسل، توکل ، شرک
سخنران استاد فرحزاد
قال الله تبارك و تعالي : « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابي لشديد » (سوره ابراهيم آيه7)
«و قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : اسرع الذنوب عقوبه كفران النعمه»(وسائل الشيعه ج16ص312)
- بر سر آنم كه گر ز دست بر آيددست به كاري زنم كه غصه سر آيد
- خلوت دل نيست جاي صحبت اغيارديو چو بيرون رود فرشته در آيد
- صحبت حكام ظلمت شب يلداستنور ز خورشيد خواهبو كه بر آيد
- صالح و طالح متاع خويش نمودندتا كه قبول افتد و چه در نظر آيد
- صبر و ظفر هر دو دوستان قديمندبر اثر صبر نوبت ظفر آيد
- بر در ارباب بي مروت دنيا چند نشيني كه خواجه كي به در آيد
- بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخرباغ شود سبز و سرخ گل به در آيد
خداوند متعال دلهايمان را به نور ايمان معرفت محبت اهل بيت عليهم السلام نوراني بفرمايد
به بركت صلوات بلند بر محمد و آل محمد.
خيلي مذمت شديد شده كساني كه در وقت شنيدن نام پيغمبر اهميت نمي دهند به ذكر صلوات اذان گفته مي شود نام پيغمبر برده مي شود يا اقامه يا به مناسبتي گوينده اي نام پيغمبر را ببرد در همه وقت و همه جا سفارش شده ذكر صلوات با نام پيغمبر گفته بشود حتي در نماز ، وسط نماز اسم پيغمبر را كسي برد وسط قرائت ركوع سجده هر كجا قطع مي كني ذكر صلوات را مي گوييد بعد ادامه مي دهي مستحب است و خيلي در روايت مذمت شده نسبت به آنهايي كه بي توجهند و بي اعتنا هستند .
در يك روايتي پيغمبر ما مي فرمايد جفاكارترين افراد در يك روايت ديگر مي فرمايد بخيل ترين آدمها بخيل ترين يا جفاكارترين افراد فرمود كساني هستند كه نام من را بشنوند و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند .
ما در جريان واقعه عاشورا و كربلاي ابا عبد الحسين عليه الصلاه و السلام درسهاي بسيار زيادي از رفتار و گفتار و خطبه هايي كه اهل بيت سلام الله عليهم اجمعين در اين سفر مهم الهي داشتند مي توانيم درسهاي زيادي بگيرم كه حالا امشب و شبهاي آينده بعضي از آن درسها را خدمت عزيزان عرض مي كنيم يكي از چيزهايي كه در خطبه ها و در كلمات و رفتار اهل بيت در اين سفر زياد بوده مساله حمد و ثناء و شكرگزاري در درگاه خداي متعال است با اينكه واقعه اي در عالم مثل واقعه كربلا دلخراش نيست مصيبتي ما از اين بالاتر نداريم در زيارت عاشورا مي خوانيم مصيبت شما بر آسمانها و زمين سنگيني مي كند :
«عظمت مصيبتك في السموات علي اهل السموات»(بحارالانورا ج98ص293-زيارت عاشورا)
مصيبت و بلا و ابتلايي سخت تر از روز عاشورا و جريان كربلا؛ چه شهادت و چه اسارت ما نداريم ولي شما در طول سفر از ابتدا تا انتهايي كه اين قافله به مدينه برگشت يك مورد شما پيدا نمي كنيد كه آقا ابا عبد الله اصحاب ياران اهل بيتش گلايه داشته باشند شكايت از خداي متعال داشته باشند بين آنها و خداي متعال شكر آبي شده باشد يا ناشكري بكنند يا كفران نعمت كنند يا اعتراض كنند اين چه گرفتاري است چه بيچارگي است چه در به دري است از خداي متعال ما نداريم به مردم گفتند شما ظلم مي كنيد اشتباه مي كنيد گمراهي داريد مي رويد ولي نسبت به خداي متعال هيچ گونه گلايه و شكايتي نبوده بلكه همه اش حمد و مدح و ستايش و ثنا و تشكر از خداي متعال بوده حالا بعضي نمونه هايش را عرض كنم :
مثلا شب عاشورا آقا ابا عبد الله عليه السلام خطبه اي كه خواندند فرمودند :
«اثني عليك احسن الثناء في السراء و الضراء(بحارالانورا ج98ص293)»
اي خدا من مدح و ستايش مي كنم تعريف تو را مي كنم ثناء تو را مي گويم بهترين تعريفها كسي كه در محاصره دشمن است مي داند فردا همه عزيزانش پرپر مي شوند خودش هم به شهادت مي رسد اهل بيتش اسير مي شوند ولي مي گويد خدايا من بهترين مدحها و ثناها را از تو می گویم :
« اثني عليك احسن الثناء في السراء و الضراء(بحارالانورا ج98ص293) »
چه در سرور و شادي و راحتي خدا را شكر مي كنم و چه در گرفتاريها سختي ها ابتلائات مي گويم الحمدلله الهي شكر من همه اش مدح مي كنم ستايش مي كنم.
اين خودش يك درس بزرگي است ، در مسئله شكر گزاري و مساله كفران نعمت ، يك علامت دوستان اهل بيت و مومن اين است كه شكر گزار باشد شاكر باشد از خدا گلايه و شكايت نداشته باشد افرادي كه منحرفند افرادي كه اوصاف مومنين در آنها نيست آنها هميشه كفران نعمت مي كنند ناشكري دارند ناسپاسي دارند قدر شناس نعمت و منعم نيستند
ما آيات زيادي درباره شكر داريم كه يكي از آن آيات مهمش اين آيه مباركه است كه ابتدائا با اين بيان شروع مي شود شايد اين بيان كمتر در قرآن آمده باشد شايد هم به اين تعبير جاي ديگر نداشته باشيم:
«وإذ تاذن ربكم لان شكرتم لازیدنكم و لان كفرتم ان عذابي لشديد(سوره ابراهيم آيه7)»
اولا خداي مهربان قبل از اينكه بيان شكر و كفران نعمت را تعريف و تهديدش را بيان كند مي فرمايد پروردگار شما اعلام مي كند يعني حواستان جمع باشد يك مساله مهمي مي خواهيم بيان كنيم آقا گوش، هشدار، خبردار اذ تاذن ربكم زماني كه اعلام مي خواهد بكنند تاذن از همان مايه اذان است اذان شعاري است كه مي گوييم الله اكبر الله اكبر يعني خدا بزرگ است كارها را ول كن بيا نماز حي علي الصلاه حي علي الفلاح اذان اعلاني است براي جمع شدن و ارتباط با خداي معال اين تاذن هم از همان ماده است خدا مي خواهد اعلام كند بابا جان حواستان جمع باشد و تعبير زيبايي كه مي فرمايد ربكم اصلا يكي از اسمهاي بسيار زيبا و لطيف خداي متعال رب است .
يك موقع ما خدمت بزرگی بوديم مي فرمودند كه هر كسي از يكي از اسمهاي خدا ممكن است خوشش بيايد يك كسي از مثلا الله خوشش مي آيد از رحمان خوشش مي آيد از يا ارحم يعني همه اسمها زيباست يك تعبير خيلي قشنگي خدا رحمت كند همه گذشتگان يك موقعي مي گويند به حضرت آيت الله دولابي رضوان الله تعالي عليه يك كسي گفت اسم اعظم خدا كدام است تعبير خيلي قشنگي است اسم اعظم خدا كدام است؟ مي گويند اسم اعظم را كسي بلد باشد گره هايش باز مي شود مشكلش حل مي شود اگر خدا را به آن نام بخواند يا به آن اسم قسم بدهد ايشان جواب خيلي عالي دادند فرمودند : شما اسم كوچك خدا را پيدا كنيد تا من اسم اعظم را نشان بدهم اسمهاي خدا همه اعظم است خدا خودش اعظم است عظيم است بزرگ است همه اسمهايش هم بزرگ است. اين همان تعبيري است كه اگر قدر بداني همه شب شب قدر است اگر قدر نداني شب قدر هم شب قدر نيست يعني اولياء خدا بودند يك بار گفتند يا رب دعايشان مستجاب شد يك بار گفتند يا الله دعايشان مستجاب شد بستگي دارد كه در دل شما اسم خدا اعظم باشد اين نكته ظريف قشنگ عرفاني اي است خدا در دل ما بزرگ باشد و الا لفظ خالي ممكن است يك منافق هم يا الله بگويد يا يا رب بگويد يا اسم اعظم خدا به زبانش جاري بشود آيا مشكلش حل مي شود؟
مرحوم آيت الله بهاءالديني خدا رحمتشان كند يادم هست يك كسي از ايشان راجع به اسم اعظم پرسيد ايشان فرمودند من فكر مي كنم اسم اعظم فقط اسم و لفظ نيست يك مرحله اي است كه خود شخص به آن مرحله برسد يعني خودش به آن سر الهي راه پيدا كند حالا آن كليدش هم لفظي هم ممكن است باشد به زبانش جاري بشود مشكلش حل بشود اعظم باشد خدا در دل ما.
«عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم(بحارالانورا ج64ص315)»
خطبه متقين كه مولا امير المومنين سلام الله عليه اوصاف متقين واقعي و شيعيان واقعي را بيان مي كند اول علامتي كه براي مومن واقعي متقي واقعي شيعه واقعي بيان مي كند اين است ما مومن هستيم يا نيستيم مي فرمايد:
« عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم(بحارالانورا ج64ص315) »
اول علامت مومن اين است كه خدا در دل او بزرگ است مي داني ما نماز مي خوانيم بيشترين ذكري كه در نماز مي گوييم چه هست كي مي تواند بگويد؟ ذكرهاي مختلفي اقامه نماز تا آخر نماز مي گوييم آن ذكري كه از همه بيشتر مي گوييم كدام است احسنت. كلمه الله اكبر است در اذان چهار بار در اقامه دو بار بعد آخرش هم باز مي گوييم الله اكبر شروع نماز شش بار مستحب است بگوييم الله اكبر بار هفتم واجب است تكبيره الاحرام از شروع نماز هفت تا تكبير ركوع مي خواهي بروي الله اكبر بلند مي شوي سمع الله ، الله اكبر از سجده بلند مي شوي الله اكبر سجده مي روي الله اكبر دوباره بلند مي شوي باز ركوع مي خواهي بروي بعد سلام نماز الله اكبر الله اكبر الله اكبر در سبحان الله و الحمدلله ولا اله الا الله و الله اکبر لا حول و لا قوه الا بالله ، بحول الله ، سمع الله ، تمام اين ذكرها بيشترين ذكري كه در نماز و در شبانه روز ما با آن مواجه هستيم كه حداقل در نماز زياد تكرار مي كنيم
الله اكبر يعني چه الله اكبر يعني عزيز من تو كه دنبال پولي خدا بزرگ است پول بزرگ نيست تو كه دنبال مقام و رياستي خدا بزرگ است غير خدا در دلت كوچك باشد تو كه دنبال تحصيل دنياي فاني هستي دنبال پزي دنبال مدركي دنبال سر و صداهاي دنيا هستي همه چيز فاني مي شود خدا باقي است همه از بين مي رود اگر كسي خدا در دلش بزرگ بود فرمان خدا را گوش مي دهد اگر كسي خدا در دلش بزرگ بود وقتي صداي اذان بلندگوي حرم بلند مي شود كسب و كار را ول مي كند مي آيد نماز ولي آنكه پول در دلش بزرگ است هزار تا الله اكبر هم او را از جا نمي كند اين چون خدا در دلش بزرگ نيست امر خدا بزرگ نيست الله بزرگ نيست اين خدا در دلش كوچك است يعني او كوچك است نه الله اكبر به قول
يك بزرگي تعبير قشنگي دارد مي فرمايد چرا شروع نماز با الله اكبر است بعد هم شش بار مستحب است خيلي هم سفارش شده بعد دفعه آخر الله اكبر چرا دستها را بايد بالا ببري يعني وقتي كه شروع مي كني الله اكبر يعني به اكبر كه رسيدي مستحب است كه دست قشنگ نزديك گوش برسد چرا؟ چرا شش بار بگو الله اكبر بار آخر خيلي محكم بگو واجب است الله اكبر يعني در فكر هر چه هستي آن را رها كن خدا بزرگتر است دست مي بري بالا بگو من غير خدا را پشت سر انداختم خدايا آمدم به قول داشها ما را بگير آمدم بابا جان من را بگير الله اكبر تو بزرگي غير تو كوچك است غير خدا دنيا فكر دنيا انديشه ها را ريختم دور ريختم پشت سر آن بزرگ مي گويد علت اينكه الله اكبر تكرار شده و هم شروع نماز آخر نماز الله اكبر چون الله اكبر قاطع فكر هاست قاطع انديشه هاست فكر را مي برد به اینکه در فكر و خيال هر چه هستي ولش كن. دنيا را ول كن فكر و خيال غير خدا را رها کن.
خدا كارساز است كار ساز ما بود فكر ما در كارهایمان موجب آزار ماست بابا جان اين خدا بايد دست در كارت بگذارد اگر مشكل داري خدا بايد حل كند اگر منفعتي را مي خواهي كسب كني خدا بايد اگر شغل مي خواهي حفاظت مي خواهي شفا مي خواهي بچه هايت درست بشوند دنيايت درست بشود آخرتت درست بشود اعصابت راحت بشود افسردگي برود بي خوابي برود هر درد و مرض روحي و جسمي داري غير از الله غير از خدا كه مي تواند حل كند.
اين آيه اي كه در سوره مباركه حضرت يونس عليه الصلاه و السلام است من از اين آيه ها خيلي خوشم مي آيد مي فرمايد :
« و لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلته فانك اذا من الظالمين » (سوره يونس آيه106)
يعني غير خدا را صدا نزن در خانه غير خدا نرو به قول حافظ :
- در ارباب بي مروت دنيا چند نشيني كه خواجه كي به در آيد.
اين سفاهت است به تعبير امام سجاد عليه السلام آدم محتاج برود در خانه محتاج دست دراز كند گدايي كند پشت در بايستد التماس كند آقا كمكم كن كار من را حل كن برو در خانه خدا خدا حلال مشكلات است نه خلق. مي فرمايد غير خدا را صدا نزن در خانه غير خدا نرو كه نفع و ضرري براي تو نمي تواند جلب كند يا دور كند :
«لا تدع من دون الله ما لا ينفعك و لا يضرك فان فعلت فانك اذا من الظالمين(سوره يونس آيه106) »
اگر در خانه غير خدا رفتي التماس كردي تو جزو ظالم ها هستي يك بزرگي خيلي تعبير زيبا و قشنگي دارد مي گويد ما گاهي سوراخ دعا را گم كرديم ما فكر مي كنيم ظلم فقط اين است كه دست كسي را گاز بگيريم در صورت كسي بزنيم پاي كسي را لگد بكنيم آبروي كسي را ببريم مال كسي را تلف كنيم قطعا اينها ظلم است ظلم به يك حيوان هم ظلم بزرگي است گناه بزرگي است. ظلم به هر انساني به هر مومني به هر حيواني حتي يك درخت و گياه اگر به آن آب ندهي خشك بشود شما مسئولي شما به او ظلم كردي ولي مي گويد ما گاهي اين ظلم ها را اهميت مي دهيم ولي بزرگترين ظلم غير خدا را صدا زدن از غير خدا چيز خواستن كنار خدا شريك گذاشتن ما ظلم بزرگ را از آن غافل مي شويم خدا در قرآن مي فرمايد :
« ان الشرك لظلم عظيم(سوره لقمان آيه13)»
يعني مشرك شدن به غير خدا پناه بردن از غير خدا چيز خواستن دست به غير خدا دراز كردن اين ظلم بزرگي است چرا كنار خدا از غير خدا چيز مي خواهي.
خدا رحمت كند مرحوم آيت الله قاضي رضوان الله تعالي عليه استاد آيت الله بهجت و علامه طباطبايي و خيلي از بزرگان بوده ايشان به بچه هايشان چند وصيت خصوصي خيلي مهم داشته يكي اين بوده كه فرموده اند روزي يك بار در خانه اهل بيت حاضر باش بزنيد حالا حرم مي رويد زيارت عاشورا مي خوانيد اين ايام دعاي توسل مي خوانيد در خانه اهل بيت را روزي يك بار بزن حاضر باش بزن خودت را به معلمت به وليت به سر پرستت نشان بده :
«بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا(التهذيب ج6ص99)»
موالات شما باعث مي شود خدا معلم ما بشود. خودت را به اين واسطه هاي خلقت نشان بده همه كاره خلقت نشان بده روزي يك بار در خانه اهل بيت هر كجاي عالم هستي در خانه اهل بيت يك حاضر باش بزن يك ارتباط يك سيم وصل كن يكي ديگر از سفارشاتشان اين است مرحوم آقاي قاضي فرموده بودند اگر از گرسنگي مرديد در خانه خلق را نزنيد در خانه خلق نرويد حتي در خانه مرجع تقليد هم نرويد برويد در خانه خدا از خدا چيز بخواهيد. خلق اولا آبروي آدم را مي برند بعد هم به آدم چيزي نمي دهند بعد هم بدهند منت مي گذارند خيلي موقع هم نمي دهند .
يكي از آقايان حرف قشنگي مي زد مي گفت يك نفر آمد به يك بنده خدايي گفت ما رو مي زنيم آبرويمان را پيش شما مي گذاريم يك دو ميليون به ما وام بده گفت به شما نمي دهم از من تشكر هم بكن گفت نفهميدم مي گويي من وام نمي دهم تشكر هم بكنم گفت آره گفت چرا گفت بخاطر اينكه اينقدر نامرد و آدمهاي عوضي در اين روزگار زياد شدند مي روي به يك آقايي يا بانك يا موسسه مي گويي به من وام بده مي گويد باشد شش ماه برو در نوبت بعد از شش ماه مي گويد نه دو سه ماه ديگر هم صبر كن بعد از دو سه ماه مي گويد دو ضامن معرفي كن دو تا ضامن معرفي مي كني بعد از دو سال سرت را مي دواند مي گويد آقا نمي شود شرايط شما نمي خورد بعد از دو سال به شما مي گويد وام نمي دهيم پس من روز اول به تو گفتم نمي دهيم در را بستم راحت خيالت را راحت كردم اين شكر ندارد چرا شكر دارد روز اول آب صاف ريختم كف دستت دو سال پدر طرف را در مي آرود بعد هم مي گويد نمي شود بعد هم مي گويد نمي دهيم نامرد در اين روزگار خيلي زياد است بياييم سراغ خدا برويم از خدا چيز بخواهيم در خانه خلق را نزنيم
- بر در ارباب بي مروت دنيا چند نشيني كه خواجه كي به در آيد.
مگر خدا مي گويد من رزقم تمام شده قدرتم تمام شده يا كم شده يا نمي توانم يا نمي خوام چرا با وجود من در خانه خلق مي روي.
يك استادي داشتيم خدا رحمتش كند مي فرمودند كه بعضي چيزها تا آدم برايش پيش نيايد مساله برايش جا نمي افتد فرمودند يك موقعي من مي گفتم چرا خدا مي گويد من شرك را نمي آمرزم هر گناهي را مي آمرزم اما در خانه غير من بروي نمي آمرزم آيه قرآن است:
«ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء»(سوره نساء آيه48)
خداي متعال مي فرمايد: من شرك را نمي آمرزم كنار من شريك نگذار بقيه گناهان قابل آمرزش است ولي كنار خدا شريك بگذاري خدا نمي آمرزد به قول ما خدا به غيرتش بر مي خورد كه چرا در خانه غير من مي روي چرا به غير من رو مي زني گفت اين مساله را من فكر مي كردم چرا خدا گفته كه من شرك را نمي آمرزم اين يكي را گير مي دهم يك حادثه اي در خانه ما اتفاق افتاد اين مساله جا افتاد چي بود اين حادثه؟
گفت يك موقعي من بچه اي در خانه داشتم بچه مثلا چهار پنج ساله ديدم كه اين بچه من گاهي بيسكويت مي خرد پفك مي خرد خوب عنايت كنيد گاهي مثلا وسايلي خوراكي از بيرون مي خرد مي آورد ولي ما مثلا اگر 100 تومان پول به او مي دهيم او به اندازه 500 تومان جنس مي آورد در خانه يعني اين پولها از كجا مي آيد بچه را بايد يك مقدار كنترل كرد ما صد تومان به او پول داديم اين سور و ساطش خيلي زياد است پفك و بيسكويت و آدامس و شكلات چند بار اين پولها را از كجا مي آورد ادامه هم پيدا كرده بود خلاصه تحقيق كرديم روي اين مساله كه اين بچه پول را از كجا از جيب كسي در مي آورد جايي بلند كرده گنجي گيرش آمده سر مساله را پيدا كرديم سرش اين بوده يك موقعي يك اقايي آمده بوده منزل ما ديدن ما موقعي كه از در خانه مي خواسته برود اين بچه هم دم در بوده گفته اين بچه آقاست ما هم يك هديه اي به او بدهيم يك پانصد توماني يك هزار توماني به اين بچه هديه داده جايزه داده اين بچه هم گرفته خوشحال شده بچه اي كه مثلا پنجاه تومان هميشه گيرش مي آمده حالا يك هزار توماني گيرش آمده هزار توماني را خب برده سور و ساطش را گرفته ولي هزار تومان دو سه روزه تمام مي شود اين ادامه داشته از كجا بقيه پولها مي آمده اين بچه بد هوا شده به قول عوام چشده خور شده گفته عجب يك درآمد خوبي ما راهش را بلد نبوديم مهمانهاي ديگر هم كه مي آمدند منزل ما اگر خودشان پول مي دادند كه مي دادند اگر نمي دادند اين آقا مي رفت اين بنده زاده مي رفته دم در كشيك مي داده مهمان كه مي آمده از در برود بيرون مي گفته من پسر فلاني هستم يك چيزي كمك من بكن راه گدايي را ياد گرفته بود گفت گدايي را از دست نده كه محتاج مي شوي گدايي در خانه خدا البته اين بچه ديگر راه جيب بري خيلي راحت را ياد گرفته بود مهمان محترمي مي آمد از كوچه كه رد بشود جلويش مي ايستاد مي گفت آقا من پسر فلاني ام التماس دعا. راه گدايي.
مي دانيد چه به سر من آمد اگر بچه شما برود در كوچه گدايي كند چه به سر شما مي آمد خدا مي گويد من اين را نمي آمرزم خانم شما برود در خانه همسايه را بزند بگويد ايها الناس من خانم فلاني ام شوهر من خرجي نمي دهد لباس براي من نمي دهد يك كمكي به من بكن حتي پيش برادر شما برود پيش پدر شما برود شما واقعا آب مي شوي در زمين مي روي بچه شما خانم شما بيايد در مسجد بگويد ايها الناس من پسر فلاني من زن فلاني هستم حاج آقا خرجي من را نمي دهد شما يك كمكي كنيد دور بزني كمكي به من بكنيد من اگر تكه تكه بشوم بهتر از اين است كه زن من يا بچه من اين كار را بكند من اين گناه را نمي بخشم خدا مي گويد كه من غني مطلقم مستجاب مي كنم دعاهاي شما را همه كارهاي شما را حل مي كنم چرا در خانه ديگران مي روي چرا آبروي خدا را مي بري چرا آبروي خودت را مي بري مگر من خلاق نيستم رزاق نيستم كارساز نيستم مگر من كم مي گذارم مگر من گره ات را حل نمي كنم چرا در خانه خلق بي مروت مي روي گفت اين مساله براي من جا افتاد كه نبايد در خانه غير خدا رفت اگر بروي خدا مي گويد من اين شرك را نمي آمرزم
«و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلا راد لفضله»(سوره يونس آيه107)
دنباله همان آيه سوره مباركه يونس كه غير خدا را نخوان اگر غير خدا را خواندي شما ظالميد ظالم فقط شمر نيست ظالم بزرگ آن است كه در خانه خلق مي رود التماس مي كند اين ظلم بزرگ است خيانت بزرگي است اين توحيدش اشكال دارد مي فرمايد اگر خدا مي خواهد يك ضرري به شما وارد كند غير از خدا هيچ كس نمي تواند بردارد اگر خدا مي خواهد خيري به شما برساند تمام عالم جمع بشوند جلوي آن خير را بگيرند نمي توانند بابا كارساز خداست گره باز كن خداست گره بند كن خداست همه كاره خداست بگو الله اكبر خدايا تو بزرگي و غير تو كوچك است من به تو پناه مي برم نمازهاي ما وسيله اي باشد براي ارتباط با خدا از شرك بياييم بيرون خيلي آدم موحد راحت زندگي مي كند سر و كارش با خداست همه كاره اش خداست مي داند تا خدا چيزي نخواهد چيزي نمي شود در عالم مي داني چقدر آرامش دارد اما كسي كه چند ارباب دارد به اين برنخورد اين به من مي دهد يا نمي دهد پدر من برادر من بانك من اداره من مدير كل من رئيس من استاد من هزارها دلش بت و بتخانه است از هزارها نفر مي ترسد به هزارها نفر هم دل بسته كه تمام اينها نااميدش مي كنند.
خدا مي فرمايد سنت من اين است آرزوي هر كس كه به غير من دل ببندد آرزو ببندد قطع مي كنم انتظار داشته باش آنهايي كه به آنها دل بستي يك روزي سر كارت بگذارند حضرت يوسف عليه الصلاه و السلام وقتي توي چاه مي خواستند بيندازندش شروع كرد تبسم كردن برادرها گفتند كه تو چاه مي خواهيم بيندازيمت چند دقيقه ديگر بي كس و كار مي شوي بعد هم از تنهايي و بي آبي و بي غذايي مي ميري تبسم مي كني گفت آره گفتند چرا گفت يك روزي به شما ده تا برادر قوي نيرومند نگاه كردم گفتم به به چه برادرهایي، تكيه نكنيد ما را در چاه مي اندازند.
به قول مولانا مي گويد :
- اين جفاي خلق با تو در جهان گر بداني ، گنج زر باشد.
اگر خلق دلت را مي شكنند دستت را گاز مي گيرند به قول آن بزرگ استادمان مي فرمود آنهايي كه مي آيند دستت را مي بوسند محكم مي بوسند تعريفت مي كنند غلط نكنم دو روز ديگر گاز مي گيرند باور كن اين حرف درست است آنهايي كه چاخان مي كنند تملق مي كنند مطمئن باش دو روز ديگر به تو بد و بيراه مي گويند همچين دلت را مي شكنند كه حالت جا بيايد نه به تملقشان دل ببند نه به پشت كردنشان هيچ كدامش اعتبار ندارد گفت:
- اين جفای خلق با تو در جهان گر بداني ، گنج زر باشد.
- نهان خلق را با تو از آن بد خو كنند تا تو را ناچار رو آن سو كنند.
چرا مردم دل ما را مي شكنند چرا مردم جواب سلام ما را نمي دهند چرا مردم برای كاري به آنها مراجعه مي كنيم بي اعتنايي مي كنند درست نمي كنند برمان مي گرداندند در را مي بندند مي گويند ما به دردت نمي خوريم خدا به دردت مي خورد مگر عقلت نمي رسد برو پيش خدا برو در خانه خدا خلق را با تو از آن بد خو كنند تا تو را ناچار رو آن سو كنند الله اكبر يعني خدا بزرگ است خدا اعظم است اگر بزرگي خدا در دلمان جلوه كرد تمام اسمهاي خدا اعظم مي شود ولي اگر خدا در دلمان جلو نكند ديگر اسمهاي اعظم هم فايده ندارد تو بايد عظمت خدا در دلت جلو كند حالا انشاءالله دنباله اين بحث را شبهاي آينده هستيم انشاءالله در خدمت شما.
فرمود وصيت ديگر آقاي قاضي اين است كه روزي اگر از گرسنگي مردي در خانه خلق نرويد التماس نكنيد دست دراز نكنيد :
«شيعتنا من لا يسئل الناس ولو مات جوعا او عطشا» (وسائل الشيعه ج9ص443)
و وصيت دوم روزي يك بار برويد در خانه اهل بيت چون اهل بيت جدا از خدا نيستند نماينده تام الاختيار خدا هستند خدا فرموده برويد اينها كسي در خانه اينها برود در خانه من آمده :
«من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله»(التهذيب ج6ص97)
كسي به اهل بيت چنگ بزند به خدا چنگ زده كسي به اهل بيت پيوند بزند به خدا چون آنها در خودشان نگه نمي دارند طرف بالا مي برند ما را:
«
من احبكم فقد احب الله»(التهذيب ج6ص97)
كسي شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته كسي رو به شما كند رو به خدا كرده به شما پشت بكند به خدا پشت كرده اينها همه كاره خدا و ذوب در خدا و فاني در خدا هستند .
اين ايام ايام محرم و صفر انشاءالله سعي بكنيد يا زيارت عاشورا يا جلسه روضه توسل به آقا ابا عبد الله عليه الصلاه و السلام داشته باشيم حبيب بن مظاهر پير غلام اقا ابا عبد الله عليه الصلاه و السلام خدا قسمت كند كربلا كه برويد از در قبله كه وارد بشويد دست چپ يك ضريح كوچكي است قبر جناب حبيب بن مظاهر است هم آنهايي كه مي روند حبيب را زيارت مي كنند هم بيرون مي آيند دو بار دربان امام حسين عليه الصلاه و السلام است حبيب بن مظاهر را خواب ديدند كسي كه از بهترين شهداي كربلا و از اصحاب ابا عبد الله عليه السلام بوده كنار ابا عبد الله و در جوار اهل بيت و امام حسين عليه السلام جا دارد آن عظمت و مقامي كه دارد به او گفتند كه شما آرزو داري برگردي دنيا فرمود بله شما با آن همه عظمت در جوار امام حسين باز دلت مي خواد برگردي دنيا فرمود بله براي چي؟
فرموده بود به خاطر دو چيز يك برگردم دنيا آب بدهم به تشنه ها چون آب دادن افضل اعمال است خدا لعنت كند آنهايي كه آب را از اهل بيت بستند چه جنايت بزرگي كردند آبي كه بر همه موجودات مباح است حلال است حتي كفار حتي اشقياء حتي منافق حتي نمرودها وحتی برحيوانات اما خدا لعنت كند آنهايي كه مانع شدند آب را به طفل شش ماهه هم ندادند گفت من دلم مي خواهد برگردم دنيا به تشنه كام ها آب بدهم اينقدر ثواب دارد دوم حبيب بن مظاهر اين خيلي مهم است فرمود دوست دارم برگردم دنيا بروم زير خيمه امام حسين روضه امام حسين شركت كنم مجلس روضه و توسل ابا عبد الله الحسين عليه الصلاه و السلام آنقدر مهم است بروم بنشينم شركت كنم براي مظلومي ابا عبد الله اشك بريزم گريه كنم اين معلوم مي شود خيلي مهم است قدر اين مجلس ها را بدانيد زياد بنده به دوستان و رفقا سفارش كردم تا آخر ماه صفر سعي كنيد يك مجلس روضه حتما شركت كنيد جان عالمي به قربان شما خانواده قدر اين اشكها را بدانيد كه بزرگان گاهي اين اشكها را روي دستمالي پاك مي كردند و آن دستمال را وصيت كردند در قبر بگذارند گفت:
- چون در لحدم نكير و منكر ديدنديك يك همه اعضا مرا بوييدند
- ديدند ز من بوي حسين مي آيداز آمدن خويش خجل گرديدم
يا ابا عبد الله يك عمري ما برايت اشك ريختيم گريه كرديم مجلس روضه رفتيم شركت كرديم ما همه اميد داريم شب اول قبر به بالين ما بياييد نظري عنايتي لطفي بكنيد اما آن مصيبتي كه بيش همه دل آقا ابا عبد الله و دل اهل بيت را خيلي رنج داده مصائب خواهر بزرگوارش حضرت زينب كبري سلام الله عليهاست يكي از رفقا پير غلام امام حسين است گفت ما در محلمان يك پيرمردي بود تعزيه خواني كه مي گرفتيم اين آقا نقش شمر را بازي مي كرد حالا مي گفت پير شده ولي در دوران جواني ميانسالي خب تعزيه خواني هايي كه قديم هم زيادتر بوده نقش شمر را بازي مي كرده گفت يك جريان عجيبي ايشان نقل مي كرد گفت من يك سفر رفتم كربلا زيارت امام حسين عليه الصلاه و السلام در كربلا كه رفتم زيارت در جوار آقا شبها مي ماندم يك شب خوابيدم خواب ديدم آقا ابا عبد الله عليه الصلاه و السلام خود آقا را خواب ديدم آقا فرمودند فلاني گفتم بله گفت دوست دارم تعزيه اي كه روز عاشورا مي گيري جلوي من انجام بدهي گفتم آقا من خجالت مي كشم حالت شمر و رجز خواندن و تهديد كردن و فرمود من خودم مي گويم دوست دارم ديدم امر آقاست خب اشعاري كه من در رجز و تعزيه براي شمر مي خواندم شروع كردم مثلا لباس قرمز بپوشم و حالت شمري بگيرم و من چنين مي كنم من چنان مي كنم همانطور حضرت نگاه مي كردند گفتم من كسي هستم كه علي اكبر شما را شهيد مي كنم من كسي هستم كه علي اصغر شما را مي كشم چنين مي كنم چنان مي كنم آقا تامل مي كردند تا اينكه رسيدم به اين شعر و رجزي كه گفتم اي حسين من كسي هستم كه خواهر شما را اسير مي كنم گفت اين جمله را كه گفتم به قدري آقا امام حسين منقلب شد فرمودند ديگر بس است اين يكي را طاقت ندارم كه خواهري مثل زينب من اسير دست شمر بشود
خيلي سخت است خيلي سخت است چه گذشت به دل بي بي زينب وقتي آمد كنار قتلگاه زينبي كه طاقت ندارد آفتاب بر بدن حسينش بتابد بدن قطعه قطعه بي سر برادرش حسين را ببيند چنان ناله جانگداز از دل زينب بلند شد حتي دشمنها گريه كردند اين خيلي مهم است چه روضه جانسوزي پدرم به قربان آن آقايي كه با لب تشنه او را شهيد كردند پدرم به قربان آن آقايي كه لباسهايش را به غارت بردند پدرم به قربان آن آقايي كه با شكم گرسنه به شهادت رسيد آنقدر ناله زدند زينب كبری اما يك نگاهي به بدن برادرکرد و صدا زد اي كشته آيا تو برادر زينبي آيا فرزند مادرم فاطمه اي
لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم الا لعنه الله علي القوم الظالمين اللهم انا نسئلك و ندعوك بمولانا الحسين يا الله يا الله يا الله اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدايا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بيامرز حق همه حق داران گردنمان ادا بگردان ايمان و معرفت و اخلاص كامل به همه ما عنايت بفرما قلب امام زمان از ما راضي فرجش را نزديك بگردان همه ما را از شيعيان خالصش قرار بده رهبر ما مملكت ما جوانهاي ما در پناه امام زمان حفظ فرما مرضاي اسلام لباس عافيت بپوشان ارزوي مكه و مدينه و كربلا بر اين دلها مگذار رفع گرفتاري پريشاني از همه مومنين و مومنات بفرما اموات گذشتگان شهدا امام راحل اموات و شهداي اين جمع با انبياء و اوليائت محشور بگردان هديه كنيم به روح حضرت زينب كبري پدر و مادر بزرگوارش حضرت معصومه عليهم السلام صلوات بر محمد و آل محمد.