واژگان کليدي: زهد، گريه، عاشورا، محرم، ظهور، غيبت، طهارت، برکت
اسامي معصومين: پيامبر(ص)، اميرالمؤمنين(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسين(ع)، امام سجاد(ع)، امام رضا(ع)
سخنران استاد میرباقری
برخي از موضوع ها اگر در روايات و کلام معصومين نمي آمد، هرگز کسي به تحقيق درباره آن نمي پرداخت و به کلي از يادها مي رفت. در کامل الزيارات به چند نمونه از اين روايات اشاره شده است. براي مثال مي توان به آثار گريه بر حضرت امام حسين (ع) اشاره کرد. در اين روايات، گريه انبيا، اوليا، مومنين و عوالم گوناگون را توضيح مي دهد. همچنين گريه جن، ملائكه، انس، نبات و جماد بر سيدالشهدا را بر مي شمارد و حوادثي را بيان مي کند كه از افق فهم ديگران پوشيده است. به گونه اي که درک حادثه عاشورا منهاي درك معصوم ممکن نيست. اکنون برآنيم تا به تشريح اين موضوع براساس آيات و روايات بپردازيم. در کتاب هاي مراقبه بزرگان مي خوانيم كه شرائط و زمان هاي گوناگون، مراقبت هاي گوناگوني ايجاب مي كند. ماه محرم نيز مراقبه هاي ويژه اي دارد.
ريان بن شبيب مي گويد: روز اول ماه محرم بر وجود مقدس امام رضا (ع) وارد شدم. حضرت فرمودند: "يا ابن شبيب أصائم أنت؟"[1] آيا امروز روزه گرفتي؟ گفتم: نه، روزه نگرفتم. فرمودند: "إن هذا اليوم هو اليوم الذي دعا فيه زكريا عليه السّلام ربه عزّ و جلّ فقال: رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فاستجاب اللّه له"[2]
امروز روز اول ماه محرم، روزي است كه جناب زكريا از خداي متعال درخواست كردند كه به ايشان ذريه ي پاكي بدهند.
در اكمال الدين صدوق و در احتجاج مرحوم طبرسي رواياتي از وجود مقدس امام زمان (عج) در تفسير آيه شريفه كهيعص نقل شده است. حضرت فرمودند: اين آيه به ماجرايي اشاره دارد كه براي زكريا پيش آمد. در بعضي از مراحل سير و سلوك، جناب زكريا (ع) به «پنج تن» متوسل بود و از طريق آنها تقرب مي جست. حالات قلبي او در توسل به اين پنج تن متفاوت بود. وقتي به امام حسين (ع) متوسل مي شد، حالت اندوه وجودش را فرا مي گرفت. از جبرئيل پرسيد: چرا چنين است؟ وقتي به وجود مقدس امام حسين (ع) متسول مي شوم، در من تحول رخ مي دهد؟ جبرئيل از سوي خداي متعال، ماجراي عاشورا را در قالب همين حروف براي جناب زكريا بيان كردند: كهيعص. اين آيه به سرزمين كربلا و به شهادت رسيدن سيد الشهدا و اهل بيتشان اشاره دارد. همچنين به شخصي كه مورد لعن نبي اكرم بوده: "في كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ صلي الله عليك"[3] - و از فروع آن شجره ملعونه که در قرآن است - نيز اشاره مي کند.
حضرت زکريا با شنيدن اين آيه، سه روز در را به روي خودشان بستند و مشغول عزاداري بودند و با كسي هم ارتباط برقرار نكردند. بايد گفت فلسفه بيان قصه عاشورا براي انبيا، کمک به سير معنوي آنها در تكامل بوده است. همچنين در پايداريشان در اين راه تأثير بسياري داشته است. اين گونه است که جناب زكريا با شنيدن اين واقعه چنان متالم شدند كه سه روز در را به روي خودشان بستند.
حضرت پرسيد: آيا واقعا اين مصيبت بر وجود مقدس رسول خاتم و فاطمه زهرا و اميرالمومنين(ع) وارد مي شود؟ وقتي يقين پيدا کرد، از خداي متعال چنين خواست: خدايا فرزندي به من ببخش و مهر او را هم در دل من فراوان كن. خدايا! چنان کن که اين فرزند در راه تو به شهادت برسد تا من در مصيبت وجود مقدس رسول الله (ص) شريك بشوم.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِي يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَااسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا ص لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع...[4]
پس خداوند يحيي را به زكريا داد. بايد گفت اين حضرت، با وجود مقدس سيدالشهدا(ع) شباهت هاي زيادي دارد؛ از جمله حمل شش ماهه و طريقه به شهادت رساندنشان. پس زكريا از خدا خواست نسل او به نسل رسول خدا شباهت پيدا کند. امام رضا (ع) هم به همين نكته اشاره دارد. ايشان مي فرمايد كه آدم اگر بخواهد خداي متعال به او نسلي بدهد كه در اين حادثه مشاركت داشته باشد ايام استجابت دعايش ايام محرم است. سپس فرمودند: امروز روزي است كه جناب زكريا اين دعا را كردند: رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ[5] كه در سوره مباركه ال عمران ديده مي شود. خداي متعال دعاي او را اجابت كرد. پس فرشتگان در محراب عبادت به او بشارت دادند: "أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَـى[6]"؛ خداي متعال تو را بشارت مي دهد به فرزندي به نام يحيي.
گفتني است جناب زكريا و همسرش در سني بودند که شرايط فرزنددار شدن را نداشتند. ولي دعاي خالصانه يحيي سبب شد تا خواسته اش برآورده شود. خداي متعال فرمود: «كَذَالِكَ. كار ما همين است.» (آل عمران: 40) هر چه اراده كنيم، واقع مي شود. پس امام رضا (ع) فرمودند: "فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ- ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا ع[7]". همان گونه كه خداي متعال دعاي زكريا را اجابت كرد، دعاي مومنان را هم اجابت خواهد کرد؛ اگر روزه بگيرند و چنين درخواستي از خداي متعال داشته باشند. پس خوب است انسان در اول ماه محرم، چنين چيزي از خدا بخواهد.
"ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ- الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ- فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ
[8]" اين ماه جزو ماه هاي حرام بوده و اهل جاهليت هم حرمت اين ماه را نگاه مي داشتند. آنها جنگ را در اين ماه ها حرام مي دانستند.
در قرآن هم از ماه هاي حرام سخن به ميان آمده است: "إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا" (التوبه: 36). اين آيه به دوازه امام (ع) اشاره دارد كه اركان خلقتند و اين چهار ماه حرامي كه مربوط به ائمه است. سپس حضرت امام رضا (ع) فرمودند: "فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا ص"[9] اما اين مردمي كه به اصطلاح امت پيامبر اكرم (ص) بودند ببينيد حرمت اين ماه را نگاه نداشتند. با اين همه تأکيد پيداست ماه حرام، نزد پروردگار اهميت فراواني دارد. "لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَه[10]" ذريه او را كشتند، زنان او را به اسارت برده اند و دارايي هاي او را غارت كردند. اين كاري است كه اتفاق افتاده: " فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً [11]".
امام رضا (ع) فرمودند: "يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ [12]" پسر شبيب! اگر مي خواهي براي كسي گريه كني، بر وجود مقدس سيد الشهدا حسين بن علي بن ابيطالب(ع) گريه كن؛ چون گريه كردن تحولي است که در قلب انسان رخ مي دهد. اگر قلب انسان محدود باشد همه اين گريه ها در محدوده مصيبت هاي مادي و دنيايي است. اگر با عنايت خداي متعال رشد قلبي نصيب ما شود، طبيعي است. هرگز قلب به سبب امور عادي و كودكانه، متالم نمي شود.
عنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَوْصِنِي بِوَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ الْبِرِّ أَنْجُو بِهِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَيُّهَا السَّائِلُ اسْتَمِعْ ثُمَّ اسْتَفْهِمْ ثُمَّ اسْتَيْقِنْ ثُمَّ اسْتَعْمِلْ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ وَ أَمَّا الصَّابِرُ فَإِنَّهُ يَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ فَإِذَا نَالَ مِنْهَا أَلْجَمَ نَفْسَهُ عَنْهَا لِسُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ شَنَآنِهَا لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَى قَلْبِهِ عَجِبْتَ مِنْ عِفَّتِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ حَزْمِهِ وَ أَمَّا الرَّاغِبُ فَلَا يُبَالِي مِنْ أَيْنَ جَاءَتْهُ الدُّنْيَا مِنْ حِلِّهَا أَوْ مِنْ حَرَامِهَا وَ لَا يُبَالِي مَا دَنَّسَ فِيهَا عِرْضَهُ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ أَذْهَبَ مُرُوءَتَهُ فَهُمْ فِي غَمْرَةٍ يَضْطَرِبُون.[13]
درباره مقام زهد در روايات چنين آمده است: مقام زهد فراغت از اين آمد و شدهاست. اميرالمومنين(ع) در حديثي نوراني مي فرمايد: "أَنَّ النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ[14]" زاهد كسي است كه غصه ها و شادي هاي دنيا از دلش بيرون رود. "فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا مِنْهَا فَاتَهُ[15]" اگر دنيا نصيبش شود او را خوشحال نمي كند "وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ [16]" اگر چيزي از دستش برود نيز اندوهگين نخواهد شد. " فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ [17]" او از اين دگرگوني ها آسوده است. تا دل انسان درگير اين حوادث دنياست براي پيمودن مراحل بعدي آماده نيست. "قعدت بي اغلالي[18]" اين همان غل هايي است كه انسان را زمين گير مي كند وقتي به ما دستور داده اند که از شادي ها و غصه هايي كه ريشه در دنيا دارد، آزاد شويد، طبيعتاً غصه خوردن بر آمد و شد دنيا هم معنا ندارد، ولي غم در مصيبت سيدالشهدا از غصه هايي است كه بر آن تأکيد شده است. در روايت آمده كه اين اندوه از حالاتي است كه مبدا سير معنوي انسان و بلكه مبدا سير معنوي همه عوالم است.
در كامل الزيارات مي خوانيم كه امام سجاد(ع) باقي مانده عمرشان پس از عاشورا همواره مي گريستند و هرگز خاطره عاشورا در ذهنشان کمرنگ نمي شد. بايد گفت محور سلوك با گريه بر سيدالشهدا امام سجاد (ع) است. و اگر كسي بخواهد به اين وادي راه پيدا كند بايد از مدخل امام سجاد (ع) وارد اين ميدان شود.
يکي از اصحاب گفت: آقا چه خبر است؟ 34 سال پيش، حادثه اي رخ داده. امام سجاد (ع) در پاسخ از جناب يعقوب(ع) ياد کرد. حضرت فرمودند: يعقوب 11 پسر داشت. يكي از پسرانش غايب شد. آنقدر گريه كرد كه "وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ" (يوسف: 84) هرگز کسي گريه جناب يعقوب را مذمت نکرده است. حتي قرآن هم يعقوب را مي ستايد. گرچه کساني يعقوب را سرزنش مي كردند: " تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ" (يوسف: 85).
انسان بايد بکوشد تا رابطه روح خود را با حادثه ها قطع كند، وگرنه امواج حادثه ها آدم را با خودش مي برد. انسان بايد به مرزي برسد كه بتواند دل خود را از اين شادي ها و غصه ها خالي كند، وگرنه حادثه ها او را مي برند. ديگر جايي براي غصه ها و شادي هاي بزرگ باقي نمي ماند. مومن اين گونه است: " قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ "[19].
بي شک پيغمبر خدا كه به مقام نبوت رسيده گريه بي جا نمي کند. پس دليل گريه يعقوب براي جناب يوسف چي بود؟ اين گريه، گريه اي است كه خدا مي پسندد و براي يعقوب هم رشد مي آورد. همچنين زنده شدن نام يوسف براي ديگران مبدا خير و بركت است.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ...[20]
بايد دانست که درهاي غيب رحمت الهي، از عاشورا بر روي عوالم گشوده مي شوند. وقتي عوالم بهره مند مي شوند كه ياد اين حادثه در اين عوالم زنده بماند. امام رضا (ع) فرمودند: "يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع[21]" اگر بناست براي چيزي گريه كني، براي چيزي گريه کن كه شايسته باشد و گريه كننده اش ملامت نمي شود.
"فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ"[22]. در دوران جاهليت رسمي داشتند براي ذبح كبش. شايد حضرت اشاره اي به آن مراسم دارند؛ چرا که آنان کبش را به شکل توهين آميزي ذبح مي کردند. شما مي توانيد عظمت سجده سيدالشهدا را در همه لحظه هاي عاشورا ببينيد. در گودي قتلگاه، زير سم اسب، زخم هاي بدن حضرت، در سرهاي بر نيزه مي توانيد تواضع حضرت را در مقابل خداي متعال ببينيد. حضرت به عهد خود وفا کردند. سپس حضرت فرمودند: "وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ خلقا[23]" 18 نفر از بني هاشم و اهل بيت با ايشان به شهادت رسيدند كه مانند آنها بر روي زمين نبودند. "مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ[24]" بعد پرده را برداشتند "وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ[25]" همه آسمان هاي هفت گانه و زمين ها بر قتل او گريسته اند.
"وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ
[26]"، فرشتگان ملائكه از خداي متعال اجازه گرفتند تا در معركه عاشورا حضرت را ياري كنند. "فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ[27]"، وقتي آمدند كار تمام شده بود، "فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ المهدي عليه السلام[28]" اينها تا زمان ظهور در حالتي از غبار به سر مي برند. "فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ[29]"؛ اينان از ياوران امام زمان (ع) هستند و به خونخواهي حضرت سيدالشهدا برمي خيزند. "وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ[30]"، اين چه حادثه اي است كه اين گونه فرشتگان را مشغول كرده است. ما هم اگر به عالم ملكوت متصل شويم اين حالت در ما به وجود خواهد آمد.
مومن اين گونه است: "بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ[31]"؛ لبخند بر لب و غم در قلب. غم هاي باطني مومن از دلش جدا نمي شوند و هيچ غمي مانند غم عاشورا، دل مومنين حقيقي را به درد نمي آورد. بنابراين، دلشان لحظه اي از غصه جدا نيست. همان گونه که فرشتگاني كه فرود آمدند هم همواره مشغول عزاداري هستند.
در روايت مي خوانيم که بنيامين رخ دادهاي زمان غيبت يوسف را به اطلاع او رساند. براي مثال به او گفت که من صاحب فرزنداني شده ام و براي زنده نگاه داشتن ياد تو، نامت را بر فرزندانم نهاده ام. يوسف به بنيامين گفت: پرسشي از تو دارم، تو که ادعاي محبت مي كني، چگونه توانستي در زمان غيبت من، وقتي سال ها زنداني بودم ازدواج كني؟ مگر مرا فراموش كرده بودي؟
شيعه نبايد لحظه اي از عاشورا غافل باشد. تا لحظه ظهور و پايان يافتن کار هنگام رجعت شيعه بايد همواره در ميدان مبارزه اي كه ميان حق و باطل ايجاد شده حضور داشته باشد. بعد از حادثه عاشورا، شيعه نبايد به دنيا دل خوش باشد. "سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة[32]". شعار ملائكه اي كه منتظر ظهورند «يا لثارات الحسين» است و با اين شعار در كنار امام زمان(ع) قرار مي گيرند.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ جَدِّي ص مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْت.[33] امام رضا (ع) فرمودند: وقتي سيدالشهدا به شهادت رسيد، از آسمان خون باريد...
شايد اين رخ دادها را فقط ملکوتيان مي ديدند. اکنون هم اهل مشاهده ملكوت، در روز عاشورا احوال موجودات و گريه آنها را مي بينند. يكي از شاگران مرحوم علامه طباطبايي نقل مي کنند: روز عاشورا، جناب علامه را در قبرستان حاج شيخ قم ديدم. فرمودند: چه روزي است فلاني؟ گفتم روز عاشوراست. حال ايشان دگرگون شد. همينطور كه نشسته بوديم سنگي از زمين برداشتند و به من نشان دادند. ديدم از اين سنگ دارد خون مي جوشد. البته بي شک ديدن اين صحنه ها چشم ملكوتي مي خواهد. ديدن ملكوت عالم، كار همه نيست.
امام رضا (ع) در ادامه بركات گريه كردن بر سيدالشهدا را اين گونه بيان كردند: پسر شبيب! اگر بر سيدالشهدا گريه كني تا جايي كه اشك تو بر گونه هاي تو جاري شود، خداي متعال گناهان كوچك يا بزرگ، كم يا فراوان تو را مي بخشد.
بايد دانست که حقيقت گناهان، خروج از دايره عبوديت، توحيد و در قدم بعد، خروج از دايره ولايت اولياي خداست. پس حقيقت مقام توبه كه سبب بازگشت انسان به سوي پروردگار مي شود، پذيرش حقيقت ولايت خواهد بود. اين موضوع در داستان آدم چنين آمده است: "فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ"، (التوبه: 37) توبه واقعي زماني است كه آدم حقيقت ولايت را بپذيرد، در روايات مي خوانيم که اين کلمات مرتبه اي از نورانيت حضرات خمسه طيبه بوده، كه به جناب آدم عرضه شده است و آدم هم تلقي كرده اند.
امام رضا(ع) در حديث عيون اخبار الرضا، درباره ترک اولي از سوي جناب آدم مي فرمايند، آن ترك اولي نسبت به مقام ولايت 14 معصوم است. پس توبه اي هم كه سبب بازگشت او شده، توجه به مقامات معصوم است. ناگفته پيداست که باطن حقيقت دين، تولي و تبري است؛ تولاي تام به ولايت الله، اولياي معصوم و تبري از دشمنان. بنابراين، گناه دوري از ولايت و توبه تلقي ولايت است. "جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا [34]" به اين ترتيب گريه بر سيدالشهدا، بهترين بستر براي رسيدن به حقيقت ولايت و تبري از دشمن است كه سير اين تولي و تبري به وسيله گريه، در زيارت عاشورا آمده است.
گاهي بدن انسان به نجاست آلوده مي شود. در اين هنگام چه بايد کرد؟ خداوند مُطَهَري از آسمان نازل كرده : "وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا" (الفرقان: 48).
حال اگر خداي متعال، اين ماء طهور را نازل نكرده بود، انسان بايد با نجاست همدم مي شد. چه نجاست هاي خبسي چه نجاست هاي حدثي. در روايت آمده که هنگام وضو گرفتن و غسل کردن اين دعاها را بخوانيد: "اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَ طَهِّرْ لِي قَلْبِي وَ اشْرَحْ لِي صَدْرِي[35]" وقتي حقيقت اين طهارت نازل شد، طهارت قلب به وجود مي آيد. آن گاه انسان مي تواند نماز بخواند.
خداي متعال مطهراتي در عالم قرار داده که همانا معصومينند؛ "إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا" (الاحزاب: 33) "طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ[36]". در زيارت معصومين مانند زيارت ششم امام علي (ع) مي خوانيم: "أَشْهَدُ أَنَّكَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ[37]". اشتباه دشمنان همين است که در اين طهارت شک كردند. بنابراين، خودشان تا ابد در نجاست ماندند.
راه طهارت اين است كه به مطهر متصل شويد؛ يعني آن مطهر حقيقي را بشناسي و با آن طاهر شوي. خدا آن طهارت حقيقي را در معصومين قرار داده است. "جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا[38]" و كفاره پاكي تا اعماق وجود انسان، به اندازه اي است كه ولايت را تلقي کند. اما دشمنان ما چگونه اند؟" إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ" (التوبه: 28) "لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْه[39]" در روايت هم آمده: دشمن ما از سگ نجس تر است. همه نجاست ها به دشمنان اهل بيت بر مي گردد.
براي طهارت از گناه انسان بايد از اين نجاست فاصله بگيرد و به آن مطهر حقيقي نزديك شود. اين گونه است که طهارت در انسان جاري مي شود. گريه سيدالشهدا (ع) حقيقت طهارت را در انسان جاري مي كند.
درباره مراقبات محرم بايد گفت بهتر است از روز اول محرم روزه بگيري و از خدا بخواهي خودت و نسلت را عاشورايي كند. کساني كه اهل راه بودند اين كارها را مي كردند و بهره هايش را هم برده اند.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِي ... يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَة.[40]
پس امام رضا (ع) فرمود "يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ [41]" اگر دوست داري هنگام لقاء پروردگار هيچ آلودگي در تو نباشد و از شرك خفي و جلي پاک باشي، اگر مي خواهي در آن هنگام لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ [42]پاك باشي "فَزُرِ الْحُسَيْنَ عليه السلام[43]" امام حسين (ع) را زيارت كن. اين زيارت متصل شدن به سرچشمه طهارت و مطهر انسان است. اگر اين چنين زيارتي حاصل شود، گناهي باقي نمي ماند. "فَزُرِ الْحُسَيْنَ عليه السلام يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ صلي الله عليه و اله[44]".
"فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ (ع) من الاولين و الآخرين
[45]" لعن بر قاتلان امام حسين (ع) را فراموش مكن. آنهايي كه در ريختن آن خون شريك بودند و هستند و خواهند بود. يابن شبيب! اينها حالاتي است كه بايد در انسان شكل بگيرد. "يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ عليه السلام[46]".
اين روايت را ببينيد: "فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً [47]" اگر دوست داري ثواب کساني که در رکاب امام حسين (ع) بودند به تو برسد، هرگاه به ياد امام حسين (ع) افتادي، از کساني ياد کن که با پيوستن به امام حسين (ع) به سرچشمه حيات رسيدند و در آستان او حلول كردند؛ "فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُم[48]" از آن فوزي ياد کن كه به آن رسيدند و به مقام محمود راه پيدا كردند. مقام محمود، مقام بهره مندي از شفاعت نبي اكرم است. بگو: "يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ[49]" بايد گفت اهميت نيت مؤمن از عمل او بيشتر است. بايد از اعماق قلب آرزو کني. اي كاش من هم جزو آنهايي بودم كه همراه او خون دادم. كاش من هم به جاي زهير، برير، حبيب و عباس بودم. از اينها ياد كن و آرزو كن كه اي کاش با آنها بودي!
اين همراهي فقط همراهي جسمي نيست، بلکه روح احساسات را هم در بر مي گيرد. كسي كه دلش جاي ديگري است، هرگز با امام حسين (ع) همراه نيست. وقتي انسان آرزو مي كند که اي كاش با آنها بودم، يعني با نيتم، فكرم، ذكرم و حالم امام را همراهي مي کردم.
وقتي امام حسين (ع) زهير را دعوت كردند، اين مرد عثماني ظاهرً به سوي امام حسين (ع) آمد. استادي مي فرمود: در صفين زهير به حسب ظاهر در كنار معاويه است و شمر در كنار اميرالمومنين(ع) و در كربلا بر عكس مي شود. آنهايي كه اهل سبقت و سرعت بودند از عوالم گذشتند و به همراهي ولي خدا رسيدند.
اگر خواسته هاي ما با خواسته هاي امام حسين (ع) دو تا باشد، كي مي توانيم با امام حسين يك جا جمع شويم؟ اگر حب من با امام حسين متفاوت باشد و محبوبي بالاتر از امام حسين (ع) داشته باشم، چگونه مي توانم هستي و خونم را پيش روي امام حسين (ع) بدهم؟
بهشت يعني همراهي با امام حسين (ع). اگر برير به جايي مي رسد كه "انت امامي في الجنه" به سبب اين است كه بهشت را به اندازه امام حسين(ع) دوست ندارد. بهشت را به خاطر امام حسين (ع) مي خواهد. او دانسته است که بهشت از نور امام حسين (ع) خلق شده و حقيقت و سرچشمه نور را يافته است.
حالا اگر انسان اهل سبقت و سرعت نباشد نمي تواند به اين درجات برسد. "فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً[50]"
"مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ"[51]؛ اگر كسي از خدا رزقي بخواهد، آن مائده مهيا است، "مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَةٌ[52]" اگر كسي تشنه شد، سرچشمه هايي بر او مي جوشند. مومن مي داند خداي متعال بخيل نيست. در روايات مي خوانيم که روز قيامت به عده اي ثواب اعمال نيکي را مي دهند که انجام نداده اند. آنها مي گويند: ما اين عمل ها را انجام نداده ايم. خدا مي فرمايد: اينها از ما خواستند، ما به آنها داديم. خداشناسي و حسن ظن بالله، اصل سرمايه مومن است.
در ادامه امام رضا (ع) مي فرمايد: "يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ[53]" اگر مي خواهي در درجات عاليه بهشت با ما همراه باشي: "فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا[54]" از قلبت مراقبت کن. نبايد شادي ها و غصه هايت از ما فاصله بگيرد. بايد غصه ها و شادي هايت، غم ها و شادي هاي ما باشد.
بر همگان پيداست که اولياي خدا وجودشان براي غلبه و عزت اسلام مي تپيد. كسي كه بازي هاي دنيايي او را شاد مي کند كي مي تواند با امام حسين (ع) حركت كند؟ چنين انساني با شنيدن خبر لگدمال شدن هزاران شيعه زير دست و پاي صهيونيست ها در لبنان و فلسطين هرگز نگران نمي شود. استادي مي گفت: گاهي احساس مي کنم احكام اسلام، به منزله سلسله اعصاب نبي اكرم است. مي گفت به هر حكمي كه حمله مي شود گويي من در عذابم. اين احساس بايد در انسان زنده شود.
در روز عاشورا بايد كاري كنيم كه گويي در كنار امام حسينيم. احساس كنيم آماده ايم همه هستيمان را پيش روي امام حسين (ع) فدا كنيم.
السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين
- قبله هاشمان بود تربت باصفاي توكعبه ز دور مي برد سجده به كربلاي تو
- پيشتر از ولادتم بوده به تو ارادتمخلق نگشته گشته ام عاشق و مبتلاي تو
- توئي تويي امام عشق ها تو داده اي به خون بهاکه ذات لايزال حق آمده خون بهاي تو
- دست به دست مي برند، اشك محبت مرادست به دست مي برند، اشك محبت مرا
عنايتي كه روز و شب گريه كنم براي تو
آيا اين جمله ناحيه مقدسه براي ما كافي نيست"فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً [55]"
- اشك دو ديده تو و گريه بي صداي توپنجه ظلم قاتل و طره مشك ساي تو
- كاش به دشت كربلا سوخته بودبال همه فرشتگان ز آتش خيمه هاي تو
- زي محبت و وفا كه از فراز نيزه هاسايه به خواهر افكند صورت دلرباي تو
طولي نكشيد زينب بي برادر شد ديگر امام حسين را نديد. ديد سر برادرش بالاي نيزه است. اي هلال يك شبه زينب! چه زود غروب كردي. زينب چه كند دختر كوچك امام حسين در دامنش نشسته و اين صحنه را تماشا مي كند. گفت: برادر! اگر با من حرف نمي زني، با اين دخترت جمله اي بگو وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (الشعرا: 227).
[1] . درر الأخبار با ترجمه/سيدمهدي حجازي و./متن عربى/ 694/ المزار منتخبات الجزء الثامن و التسعين من بحار الأنوار 6 أحاديث ..... ص : 692
[2] .همان
[3] . بحارالأنوار، مجلسي، ج 98، ص 292، باب 24- كيفية زيارته صلوات الله علي.
[4] . أمالي الصدوق، شيخ صذوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون .
[5] . همان
[6] . أمالي الصدوق، شيخ صذوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون - آل عمران، 39.
[7] . أمالي الصدوق، شيخ صذوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون .
[8] . همان.
[9] . أمالي الصدوق، شيخ صذوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون .
[10] .همان
[11] .همان
[12] .همان
[13] . الكافي، شيخ کليني، ج 2، ص 456، باب محاسبة العمل ..... ص، 453.
[14] . همان
[15] . همان
[16] . همان
[17] . همان
[18] . صحيفه علويه، سيدهاشم رسول محلاتي، متن عربى، ص 198، دعاؤه عليه السلام فى ليلة النصف من شعبان و ليلة الجمعة و هو دعاء الخضر ع ..... ص 196.
[19] . بحار الأنوار، مجلسي، ج 64، ص 315، باب 14 علامات المؤمن و صفاته ..... ص 261.
[20] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون .
[21] . همان
[22] .همان
[23] .همان
[24] . همان
[25] . همان
[26] . همان
[27] . همان
[28] . همان
[29] . همان
[30] . همان
[31] . بحار الأنوار، مجلسي، ج 64، ص 305، باب 14، علامات المؤمن و صفاته ..... ص 261.
[32] . كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 176، الباب الحادي و السبعون ثواب من زار الحسين ع يوم عاشوراء
[33] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون
[34] . تهذيب الأحكام، شيخ طوسي، ج 6، ص 79، 27- باب زيارتهم ع ..... ص 79
[35] . من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص602، باب زيارة قبر الرضا أبي الحسن علي
[36] . من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص 589، زيارة قبر أمير المؤمنين ع
[37] .همان
[38] . من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص 613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[39] . وسائل الشيعة، شيخ حرعاملي، ج 1، ص 220، 11- باب كراهة الاغتسال بغسالة الحمام...
[40] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون
[41] . همان
[42] . همان
[43] .همان
[44] .همان
[45] . همان
[46] .همان
[47] .همان
[48] . من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[49] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون
[50] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون
[51] . وسائل الشيعة، شيخ حرعاملي، ج 14، ص 395، 30- باب استحباب زيارة أمير المؤمنين
[52] .همان
[53] . أمالي الصدوق، شيخ صدوق، ص 130، المجلس السابع و العشرون
[54] .همان
[55] . بحارالأنوار، مجلسي، ج 98، ص 237، باب 18- زياراته صلوات الله عليه ...