کلید واژه ها: صلوات, تشیع, تسنن, تحریف, امام شناسی, منع سلام به پیامبر, فاطمة علیهاالسلام , هفتاد و سه فرقه.
اسامی معصومی: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، حسن بن عسگری علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
«عن مولینا حسن بن عسگری علیه السلام و الله ليغيبن غيبة لا ينجو من الهلكة فيها إلا من ثبته الله على القول بإمامتهم و وفقه للدعاء بتعجيل الفرج» (امین الاسلام/ إعلام الورى/ ص: 439) .
- ای پـادشـه خـوبـان داد از غـم تـنـهایـی دل بی توبه جان آمدوقت است که بازآیی
- مشتاقی ومهجوری دور ازتوچنانم کرد که ازدسـت بـخواهـدشـد پـایا بـه شکیبایی
- دائـم گـل ایـن بـسـتـان شـاداب نمی ماند دریـاب ضـعیـفـان را در وقـت تـوانـایـی
- ای درد تـوام درمـان در بستر بیماری وی یـاد تـوام مونـس در گـوشـه تنـهـایی
- چـهره گل انـدلیبان را غزل خوان می کند دیـدن مـهـدی هـزاران درد درمـان می کند
- مدعی می گوید که بایه گل نمی گرددبـهارمـن گـلـی دارم که عالم را گلستان می کند
ذکر صلوات درمیان مستحبات از بهترین ذکرهاست و دارای آثار و برکات زیادی است، پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم سه خاصیت مهم برای صلوات بیان فرمودند: «صَلَاتُكُمْ عَلَيَّ جَوَازُ دُعَائِكُمْ وَ مَرْضَاةٌ لِرَبِّكُمْ وَ زَكَاةٌ لِأَعْمَالِكُمْ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج91/ ص: 47) . صلوات فرستادن باعث خوشنودی خدا می شود. (هیچ ثوابی هم به ما ندهند و فقط خدا از ما خوشنود باشد دیگر چه می خواهیم.) خاصیت دوم صلوات این است که باعث اجابت دعاهاست. در بعضی روایت ها هست که خدا بدون صلوات دعاها را مستجاب نمی کند وقتی که شما به پیامبر و آل او دعا می کنید آن ها هم مسلما برای شما دعا می کنند و دعاهای شما هم مستجاب می شود. خاصیت سوم صلوات این است که اعمال شما پاک و تذکیه می شود رشد پیدا می کنند. اگر کسی می خواهد هم اعمالش رشد پیدا کند و هم دعاهایش مستجاب بشود و هم خدا از او خوشنود بشود زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. زبان مشغول کارهای خیر نشود مشغول کارهای شر می شود زبان را رهایش کنی خطر دارد.
احمد ابن اسحاق قمی نماینده امام یازدهم در قم بود که بارها به سامراء خدمت آقا امام حسن عسگری شرفیاب می شد. در آخرین سفرش بین قصر شیرین و سر پل ذهاب حالش بد می شود مریض می شود و از دنیا می رود. مسجد امام حسن عسگری که بهترین مسجد قم است احمد ابن اسحاق به امر امام حسن عسگری بنا کرده است. ایشان یک بار از آقا سئوال کرد که آقا امام بعد از شما کیست؟ چون روایات متعددی از پیامبر رسیده بود که جانشین دوازدهم روزی خواهد آمد و ظلم و فساد و حکام جائر را از بین می برد. خلفای بنی عباس هم می دانستند که حق با امام هاست و این ها جانشین های بر حق پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستند. «وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ» ( شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص : 544) . سنی های مستضعف را از این فرمایش کنار بگذارید که خیلی هم زیاد هستند که روایت داریم این ها اهل نجاتند، که حقانیت برایشان ثابت نشده است.
دکتر تیجانی که اهل تونس و در فرانسه است می گوید من خیلی از کشورهای اسلامی رفتم درباره اهل بیت صحبت کردم هزارها نفر شیعه شده اند. می گوید دریکی از کشورهای آفریقایی بعد از سخنرانی یک میلیون سنی، شیعه شدند. مستضعفینی که می گویم همین ها هستند. در بین علمای سنی هم خیلی هایشان به حقانیت شیعه و ولایت امیرالمومنین پی بردند ولی گاهی مخفیانه به علمای ما گفتند که اگر ما اظهار تشیع بکنیم دودمانمان را به باد می دهند در تقییه بسیار شدید هستند. یکی از علمای اهل علم می گوید قبل از انقلاب رفتم با امام جماعت مسجدالحرام آن زمان صحبت کردم آیاتی مانند آیه تطهیر «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» (الأحزاب : 33). و روایاتی مثل روایت «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَار» (شیخ طبرسی/ إعلام الورى بأعلام الهدى/ ص : 156) . برایش خواندم. اهل سنت هم نقل کردند که پیامبر بارها فرمودند که حق با علی است علی هم با حق است علی هر کجا هست حق هم همان جاست. می گفت: من آیات و روایات را برایش بیان کردم دید من حرف های حسابی می زنم بامن گرم گرفت، کم کم من را به خانه اش دعوت کرد شب ها می نشستیم با هم صحبت می کردیم بعد از چند شب گفت: به کسی نگویی خدا شاهد است من شیعه شدم اما اگر بگویم می دانی چه بلایی به سر خودم و دوستانم و فامیلم می آورند نسل ما را نابود می کنند. ما بد زبانی و فحش را قبول نداریم اما استدلال و انصاف خیلی خوب است. عمر و ابوبکر یک دعای کمیل یا یک خطبه نهج البلاغه را بیاورند من سنی و طرفدارشان می شوم. شب های پیشاوران را بخوانید که سلطان الواعظین شیرازی در پیشاور هند ده شب با علمای آن جا بحث کرد که در روزنامه ها هم پخش شد همه علمای آن شهر شیعه شدند. در همه استدلال هایش از کتاب های اهل سنت آدرس می داد وقتی ایشان به قم آمد آیت الله بروجردی پیشانی ایشان را بوسید و گفت: چه کار بزرگی کردی امام زمان کمکت کرد. خدا شاهد است که اهل سنت نقل می کنند که مردم می آمدند از این ها سئوال می پرسیدند این ها می گفتند بلد نیستیم. بنده خدایی بلند شد از خلیفه دوم سئوال کرد بلد نبود اشتباه جواب داد خانمی از پشت پرده فهمید داد زد عمر این مسئله جوابش این است شما اشتباه جواب دادی، عمر گفت: راست می گویی من نفهمیدم اشتباه کردم. این جمله را سنی ها نوشتند که «كُلُّ النَّاسِ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ حَتَّى الْمُخَدَّرَاتِ فِي الْبُيُوتِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج30/ ص:655). همه مردم از عمر بهتر می فهمند حتی زن های پشت پرده سوادشان از عمر بیشتر است.
در کتابخانه های ما پر از کتاب های سنی هاست چون حقانیت ما در کتاب های آن هاست اما در عربستان کتاب های استدلالی و الغدیر ما خطر و جرمش از مواد مخدر بیشتر ممنوع و است اگر بگیرند پدر طرف را در می آورند. اهل سنت در کتاب های معتبرشان نوشتند که خدا در شب های جمعه به شکل جوان خشکلی به آسمان دنیا می آید. اگه کسی معتقد باشد که خدا جوان است و جسم دارد کافر است. وقتی راه را گم کردی همه چیزت خراب می شود هیچ چیزت درست نیست «بِمُوَالَاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا» ( شیخ صدوق/ من لايحضره الفقيه/ ج2/ ص :609). یعنی به موالات شما خدا معالیم دین را به ما یاد داده است. اهل سنت در کتاب های معتبرشان نقل می کنند که عزرائیل آمد حضرت موسی کلیم الله را قبض روح کند، حضرت موسی گفت: آمدی چه کار بکنی؟ گفت: آمدم قبض روحت کنم. حضرت موسی آن چنان سیلی محکمی به گوش عزرائیل خواباند که چشم عزرائیل به زمین افتاد. اصلا این حدیث با کدام عقل جور در می آید.
سنس ها در کتاب های خودشان نوشتند عربی آمد به ابوبکر گفت که خدا در قرآن می فرماید: «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» (عبس: 31). معنی این آیه قرآن چیست؟ فاکهه یعنی میوه، ابا یعنی چه؟ جالبه این که ابوبکر خودش عرب بود فکری کرد و گفت: بلد نیستم. لفظ قرآن را نمی تواند معنی کند حالا اشارات و بطن قرآن جای خودش، همچین کسی آمد جای پیامبر را گرفت. در همه جا در مسائل اجتماعی، سیاسی، قضایی، شرعی، معارفی، توحیدی حلال مشکلات مولی امیرالمومنین علیه السلام بود. در هفتاد جا سنی ها نوشتند که عمر گفت: اگر علی به داد من نرسیده بود هلاک می شدم «لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج7/ص:421). آمدند به امیرالمومنین عرض کردند که آقا از ابوبکر ترجمه آیه ای از قرآنی را سئوال کردند بلد نیست چه خاکی به سرمان بکنیم فرمود: چه پرسیدند؟ عرض کردند یک نفر پرسیده «فاكِهَةً وَ أَبًّا» (عبس:31). معنی اش چیست؟ فرمودند: آیه بعدی معنی کرده «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ» (النازعات : 33). یعنی میوه را خدا برای انسان ها و «أَبًّا» یعنی علف و گیاه را هم برای چهار پایان شما قرار داده است که بخورند. از این نمونه ها خیلی داریم.
مرحوم آیت الله زاهدی رحمه الله در همین مسجد امام حسن عسگری نماز می خواند معماری در قم هست که از مریدان آیت الله زاهدی بود، ایشان می گفت همراه آقا به مکه رفتیم. بعد از نماز ظهر آقا به من گفت: که بیا برویم من امام جماعت را محکوم کنم بفهمد که او باطل و شیعه حق است بعد به هتل برای نهار برویم. گفتم: آقا اگر می خواهی مناظره کنی چند ساعت طول می کشد. گفت: نه فقط دو دقیقه طول می کشد. گفت: این قدر دست این ها خالیه و دست ما پر است که برای اثبات حقانیت اهل بیت دو دقیقه کافی است. دو تا سئوال می کنم اگر طول کشید تو برو. باهم رفتیم پیش امام جماعت مسجد الحرام نشستیم گفت: آقا سئوالی دارم؟ امام جماعت گفت: بفرمایید. آقا گفت: درست است که این فرمایش و این حدیث از پیامبر خداست «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ » (شیخ کلینی/ الكافي/ ج1/ ص:376). کسی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. سنی ها مکرر در کتاب های معتبرشان این حدیث را نقل کردند که پیامبر می فرماید: ما هر زمان امام زمان داریم. الآن آن ها بی امامند امامانشان مردند و رفتند. تنها مکتبی که پویا و زنده است و می گوید امام زمان باید باشد، اول کسی که خدا خلق کرده خلیفه خدا بوده و آخر کسی که از دنیا می رود خلیفه خداست و الا اگر حجت و خلیفه رو زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد عالم از هم متلاشی می شود. شما دیدید کسی بشیند برای عثمان گریه کند که عثمان کشته شد یا براش یک چایی نذر بدهد؟
امام جماعت گفت: این حدیث درست و معتبر و صحیح است. آقا گفت: بعد از پیامبر خدا امام زمان فاطمه زهراء کی بود؟ فکری کرد که چه بگوید، حضرت زهرائی که آیه تطهیر (به قول خود سنی ها) درباره اش نقل شده نمی تواند بگوید به مرگ جاهلیت (نعوذ بالله) مرده است پس امام زمانش را شناخته و از دنیا رفته، و نمی تواند هم بگوید (العیاذ بالله) که امام زمانش ابوبکر بود چون خود سنی ها نوشتند که حضرت زهراء با این ها جنگید و مبارزه کرد. رویش را برگرداند و ناله و نفرین کرد. در کتاب های معتبر این ها نوشتند که حضرت زهراء از دنیا رفت در حالی که از اولی و دومی غضبناک بود. گفت: خدایا شاهد باش که من از این ها راضی نیستم با این ها بیعت نکرد. پس زمانی که نتوانست بگوید که امام زمانش ابوبکر بوده، پس یک نفر می ماند که بگوید امام زمان حضرت زهرائ بوده و آن امام برحق امیرالمومنین هست. وقتی آیت الله زاهدی سئوال دوم را مطرح کرد ایشان مثل این که در گل مانده گفت: من جوابت را نمی توانم بدهم. این قدر حقانیت امام ما محکم و قرص است.
وهابی ها می گویند حتی سلام دادن به پیامبر کفر است. امام جماعت مسجد النبی می گوید من سی ساله به مسجدالنبی می آیم یک بار هم به پیامبر سلام ندادم. چون می گوید کفر و شرک است. وهابیت نظرشان این است که کسی که مرد دیگر تمام شد ولی ما می گویم «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل عمران : 169) شهیدان زنده اند و می فهمند و شعور دارند چه برسد به پیامبر که حتما زنده است. بچه های آقا شیخ عباس قمی نقل کرده اند که پدرمان بارها به خوابمان آمده و مشکل ما را حل کرده است، این زنده است. پیامبر هم زنده هستند و الا پس چه طور می آید صدها بار و مشکل را حل می کند هدایت می کند.
علامه حلی کتابی به نامه الفین دارد یعنی دو هزار دلیل برای حقانیت حضرت علی آورده است، ما برای یک مسئله ای سه تا چهار تا پنج تا دلیل داشته باشیم می گویم بس است قبولش می کنیم در حالی که ایشان دو هزار دلیل برای حقانیت اهل بیت آورده است. وقتی کتاب ایشان پخش شد یک عالم سنی فهمید که علامه حلی الفین را نوشته گفت من می روم در حله با عالم شیعه ها بحث می کنم. بار سفر بست به شهر حله آمد به دروازه حله که رسید کشاورزی را دید پرسید شما علامه حلی را می شناسید؟ کشاورز دید این آدم غربی است گفت: آره می شناسم عالم بزرگ ماست چه کارش داری؟ گفت: شنیدم کتابی بر علیه ما اهل سنت نوشته و برای حقانیت علی علیه السلام و خلافت بلافصلش دو هزارتا دلیل آورده است می خواهم بروم با او بحث کنم. کشاورز گفت: یک کلمه من می گویم اول جواب من را بده بعد برو جواب علامه را بده. گفت: بفرمایید. گفت: این حدیث در کتاب های شما سنی ها است که پیامبر خدا فرمود: یهودی های امت حضرت موسی بعد موسی هفتاد و یک فرقه می شوند که یک فرقشه اشان نجات پیدا می کند آن هایی که دنبال وصی حضرت موسی رفتند آن ها نجات پیدا می کنند آیا این حدیث درست است؟ گفت: آره، کشاورز گفت: بعد پیامبر فرمود امت حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه می شوند که یک فرقشه اشان نجات پیدا می کند آن هایی که دنبال وصی حضرت عیس هستند و بقیه گمراه شدند این حدیث هم درست است؟ گفت: آره، کشاورز گفت: پیامبر فرمود امت من هم هفتاد و سه فرقه می شوند که یک فرقه آن ها نجات پیدا می کند و هفتاد و دو فرقه آن ها گمراه می شوند این حدیث هم درست است؟ عالم سنی گفت: درست است. کشاورز گفت: ما شیعه ها هم می گوییم که ما نوکر علی بن ابی طالبیم و فاطمه زهراء و اهل بیتیم هستیم، خدا وکیلی اهل بیت پیامبر جزء اهل فرقه نجات دهنده هستند یا جزء فرقه گمراه کننده اند؟ شما جرات می کنید که بگویید حضرت علی و فاطمه زهراء و اهل بیت فرقه گمراه کننده اند؟ گفت: نه، کشاورز گفت: ما دور این ها هستیم. عالم سنی ماند گفت: ما جواب این رعیت را نمی توانیم بدهیم جواب علامه را چه طور بدهیم. از آن جا سر خرش را کج کرد گفت: خداحافظ، راهش را گرفت و رفت. ما از این دلیل و برهان ها زیاد داریم.
یکی از علمای نجف در شب عید غدیر خم آقا امام زمان(عج) را خواب دید، دید آقا غمگین و ناراحت است گفت: آقای من امشب شب عید جدتان حضرت علی علیه السلام است مردم جشن گرفتند و مسرورند اما شما غمگین و ناراحت هستید؟ آقا فرمودند: یاد مصائب فاطمه زهراء علیهاالسلام افتادم. چون امام زمان می داند که به مادرشان فاطمه زهرا علیهاالسلام چه گذشته است بی خود نیست وقتی امام زمان ظهور می کند قاتلان خانم را محاکمه می کند.
- که شما از چه بهم پیوستید پهلوی مادر من بشکستی
می فرماید: جرم مادرمن چه بوده که باید خانه اش را آتش بزنید، محسنش را شهید کنید، جرم جدم امیرالمومنین چه بود که باید دستانش را ببیندید به مسجد ببرید و این قدر به همسرش جسارت بکنید؟
- مادرم فاطمه جان من به خدا می آیم بهره تسکین دل زار شما می آیم
امام زمان می آید هم انتقام جدش ابا عبدالله وهم انتقام مادرش فاطمه زهراء را می گیرد، قاتلانشان را محاکمه می کند بدنشان را می سوزاند و خاکسترشان را به باد می دهد. امام زمان در عالم رویا به عالمی می گوید: بعد از بیت الاحزان مادرمان فاطمه زهراء ما اهل بیت شادی و سرور نداریم. امام زمان از درد دل مادرش خبر دارد. چه گذشت وقتی بی بی فاطمه زهراء به مسجد آمد دید عمامه از سر آقا امیرالمومنین برداشتند سرش را برهنه کردند شمشیر روی سرش گرفتند فاطمه زهراء چنان ناله جان سوزی زد که سلمان می گوید یک وقت دیدم مسجد از جایش حرکت کرد حتی می گوید دیدم ستون مسجد از جایش کنده شد آقا امیرالمومنین فرمود: سلمان برو پیغام به همسرم بده مبادا نفرین کنی اگر نفرین کنی همه از بین می روند تلف می شوند. سلمان هم آمد عرض کرد بی بی جان شما دختر رحمت العالمینی مبادا نفرین کنی. صدا زد سلمان مگر نمی بینی سر امیرالمومنین را برهنه کردند و شمشیر روی سرش گرفتند چطور طاقت بیاورم. سلمان عرض کرد بی بی جان فرمان مولی امیرالمومنین است. عرض کنیم فاطمه جان شما طاقت نداشتید سر امیرالمومنین را برهنه ببینید اما چه گذشت به دل دخترتان زینب کبری در کربلا، که وقتی بدن فرزندتان ابا عبدالله را دید آن چنان ناله ای زد که راوی می گوید بخدا قسم دوست و دشمن به غربت زینب گریه کردند. یک وقت بی بی سکینه آمد دید عمه اش کنار یک بدن قطعه قطعه شده نشسته ناله می زند، صدا زد عمه جان این بدن کیست؟ فرمود: عمه جان حق داری نشناسی این بدن پدرت حسین است. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج1/ ص:230).