3 مرداد 1395, 20:21
وقتى انسانى پرتوقع بود بالطبع با مواردى مواجه مىشود كه مخالف انتظار اوست و لذا از كوره درمىرود و عصبانى مىشود، امّا اگر سطح توقّعات و انتظاراتش را حتّى از خانواده و نزديكانش كم كند، عصبانى نمىشود و سبب مىشود در مقابل جريانهايى كه پيش مىآيد آمادگى داشته باشد و بگويد غير منتظره نبوده و هر چيزى امكان دارد. لذا اگر چنين روحيّهاى پيدا شد در مقابل مشكلات نمىهراسد و افسرده نمىشود. بعضى اشخاص وقتى از دوستانشان ضربه مىخورند، مىگويند: ما چنين چيزى را از دوستانمان توقّع نداشتيم!
متكبّران، طبعاً مىخواهند بالاتر از همه باشند و چون مردم فطرتاً با چنين افرادى ناسازگارند و به آنان اعتنايى نمىكنند و اين افراد نيز وقتى مىبينند كارها مطابق خواسته آنها انجام نشده است، عصبانى و بداخلاق مىشوند. 3) عدم گذشت: بعضى كمگذشت هستند و لذا دچار عصبانيّت مىشوند، امّا بايد كوشيد كار خلاف را ناديده گرفت و گذشت كرد، چون اگر انسان آن را فراموش كند، اخلاقش هم خوب مىشود و بالعكس اگر فراموش نكرد هر وقت به ذهنش مىآيد ناراحت و سرانجام بداخلاق مىشود.
افراد كمظرفيّت يا بىظرفيّت نمىتوانند مسائل را تحمّل كنند و به قول معروف: با مويزى شيرين مىشود و با غورهاى ترش؛ يعنى، نسيمى در خانه او طوفان است. چنين افرادى هميشه كجخلق و بداخلاق و عصبانى هستند. امّا اگر انسان بلندنظر باشد، اينگونه مسائل را در خودش هضم مىكند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان