9 فروردین 1397, 13:28
تحول در مفهوم قدرت در دستگاه اندیشه امام خمینی(ره)
ممکن است چنین ادعا شود که حضرت امام خمینی (ره) حقیقتاً تحولی در مفهوم قدرت ایجاد نکرده و کاشف شیوه نوینی از اعمال قدرت نبوده است بلکه موفقیت امام تنها از قدرت «کاریزما»ی وی سرچشمه میگیرد. بدین صورت که ایشان ویژگیهای کاریزماتیکِ فوق العاده پررنگی داشت و با اتکا بر همین ویژگیها، چونان آهن ربایی تودههای انسانی را در مدار مغناطیس خود قرار داد، قدرت متکثر آنان را حول محور شخصیت جذاب خویش همگرا و یکپارچه ساخت و سپس این قدرت عظیم را همانند موجی سهمگین به حرکت درآورد که ابتدا فضای داخلی ایران را دستخوش تلاطم نمود و موجب سقوط حکومت پهلوی گردید و در مرحله بعد، دامنه آن به محیط بین الملل نیز کشیده شد. اصطلاح «کاریزما» را که ریشه در الهیات مسیحی دارد، «ماکس وبر» به معنای ویژگی خاص شخصیتی فردی به کار برد که بر اساس آن از انسانهای عادی متمایز است و فردی تلقی میشود که برخوردار از قدرتها یا ویژگیهای مافوق طبیعی یا استثنایی میباشد. این اصطلاح به قدرتهای مسحور کنندهای اشاره دارد که ظاهراً هیتلر را قادر ساخت تا بر مردم آلمان چنین نفوذی اعمال کند. وبر مثالهای جالبی از نحوه «عادی شدنِ» کاریزما ارائه میدهد زیرا که کاریزما ماهیاً قادر به تداوم نیست. با این حساب اگر دستاوردهای انقلاب اسلامی را جملگی منبعث از خصایص منحصر به فردِ شخصیتی حضرت امام بدانیم، به راستی هیچ تحولی در مفهوم قدرت اثبات نخواهد شد چرا که تاریخ روابط بینالملل پر است از مردانی نظیر ناپلئون، بیسمارک، هیتلر یا استالین که کاریزمای فوق العادهای داشتند و حتی چهره هایشان ساطع کننده قدرت بود. از طرفی هم کاریزما، منبع قدرت شناخته شدهای برای عالمان دانش سیاسی محسوب میشود. لکن به زعم نگارنده، میتوان ادلهای را در رد این ادعا که همه چیز در انقلاب اسلامی به امام و کاریزمای او منتهی میگردد اقامه کرد. اولاً تنها کندوکاوی اجمالی در اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) کافی است تا نشان دهد که ایشان به صراحت هیچ نقش اثرگذاری را در توفیقات انقلاب اسلامی برای خود قائل نبود و همواره در مراحل مختلف نهضت، اصرار عجیب و پرمعنایی داشت که نوک پیکان همه پیروزیها و دستاوردها را از خود دور کرده و به جانب منبع قدرت متافیزیکی یعنی امداد و نصر الهی معطوف سازد. امام مصرانه بر این نکته پای میفشرد که حرکت انقلاب از آغاز تا انجام در پرتو عنایات متافیزیکی خداوند متعال صورت پذیرفته و استمرار آن نیز به همین منوال خواهد بود. برای مثال در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چگونه «پاریس» را برای اقامت خود پس از اخراج از عراق برگزید ـ اقدامی که منجر به توفیقات معجزه آسایی در پیشبرد نهضت گردید و با انعکاس افکار و آرای امام در سراسر جهان، ایشان را ظرف حدود 3 ماه به یک چهره کاملاً بین المللی مبدل ساخت و نقش کاتالیزور پیروزی انقلاب را ایفا کردـ چنین میگوید: «ما هیچ بنا نداشتیم به پاریس برویم. مسائلی بود که هیچ اراده ما درش دخالت نداشت. هرچه بود و تا حال هر چه هست و از اول هر چه بود با اراده خدا بود. من هیچ برای خودم قائل نیستم. برای شما هم چیزی قائل نیستم. هرچه هست از اوست. کارهایی میشود که ما اصلاً در ذهنمان نمیآمد و میدیدیم که نتیجه میداد.» میتوان چنین گفت که درکاریزما، «اتکال به نفس» مطرح است و منشا قدرت، ویژگیهای ذاتی فرد میباشد، لکن حضرت امام «اتکال به خدا» را نصبالعین قرار داد و در مقابلِ این منبع عظیم قدرت، برای خود هیچ نقشی جز ادای تکلیف و عمل به وظایف شرعی قائل نبود: «ما تکلیف شرعی داریم، عمل میکنیم... من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعی عمل کرده ایم، هم رسیدهایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعی مان عمل کرده ایم.» (صحیفه امام، جلد8: 10)
وقتی کار برای خدا باشد، ما چه پیروز بشویم چه نشویم، کارمان برای خداست. ما تکلیف ادا کردیم. ما میخواهیم تکلیفمان ادا شود. دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست آوریم.« (صحیفه امام، جلد 20: 280) «ما موظفیم از طرف اسلام که مصالح مسلمین را حفظ کنیم. همه موظفیم. همه ما موظفیم که مصالح اسلام را حفظ کنیم.»(صحیفه امام، جلد 9: 301- 300) ثانیاً اگر سرچشمه توفیقات نهضت امام خمینی را قدرت کاریزمای وی بدانیم، مستلزم این است که همه چیز در جمهوری اسلامی با او به پایان میرسید. چنانکه برای دیگر چهرههای کاریزماتیک نیز وضع به همین منوال میباشد و با مرگ آنها فروغ کاریزمایشان هم به خاموشی میگراید. اما منبع قدرتی که امام، شناسایی کرد، سالها پس از درگذشت ایشان همچنان فیضان خود را حفظ نموده و سبب استمرار پیروزمندانه انقلاب اسلامی گشته است. از طرفی تئوری قدرت حضرت امام طی سالهای اخیر در غیاب ایشان و در نقطهای فرسنگها دورتر از خاک ایران یعنی لبنان مورد استفاده قرار گرفت و به پیروزیهای حیرتآور و معجزهآسایی از جنس پیروزیهای انقلاب اسلامی انجامید. ـ به ترتیب بیرون راندن اسرائیل از جنوب لبنان، شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه و آزادسازی تمامی اسرای لبنانی.ـ حزب الله لبنان با الگوبرداری دقیق از تئوری رهبر فقید انقلاب و استمداد از منبع متافیزیکی قدرت به نتایج کاملاً مشابهی دست یافت و مشمول قواعد نصرالهی گردید در حالی که اگر کاریزمای امام سرچشمه قدرت وی بود، چنین الگوبرداری و تکرار نتایج مشابه هرگز میسر نمیشد. لذا نگارنده فرضیه کاریزماتیک بودن ماهیت قدرت امام خمینی(ره) را رد کرده و همچنان بر متافیزیکی بودن آن پای میفشرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان