دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سریه عبدالله بن عتیک برای کشتن أبورافع‌

No image
سریه عبدالله بن عتیک برای کشتن أبورافع‌

كلمات كليدي : تاريخ، سريه، پيامبر(ص)، عبدالله بن عتيك، ابورافع، خيبر، يهود

نویسنده : هادي اكبري

«سریة» از ماده «سرو» و به قسمتی از سپاه گفته می‌شود که به دستور رسول‌خدا(ص) به سوی مکانی و برای انجام مأموریتی اعزام می‌شدند، بدون آنکه پیامبر(ص) همراه آنان خارج شود.[1]

علت وقوع سریه

دلیل دستور پیامبر(ص) برای کشتن "ابورافع" آن بود که وی تعداد زیادى از قبیله غطفان و اعراب اطراف خود را برای جنگ با پیامبر(ص) جمع کرده و در عوض براى آنها جایزه‌هاى زیادی تعیین کرده بود.[2]

حرکت به سوی خیبر

مورخان زمان وقوع این سریه را ذى‌الحجه‌ی سال چهارم هجری ذکر کرده‌اند.[3] آنان از مدینه خارج شده و به سوی منطقه‌ی خیبر حرکت کردند؛ چرا که ابورافع در خیبر زندگی می‌کرد. "عبد‌الله بن عتیک" که جزء افراد اعزامی برای انجام این سریه بود، مادرى شیرى داشت که یهودی بود و در منطقه‌ی خیبر سکونت داشت.[4] پیامبر(ص) پنج نفر را که عبارت بودند از: "عبدالله بن عتیک"، "عبدالله بن انیس"، "ابوقتاده"، "اسود بن خزاعى"[5] و "مسعود بن سنان" براى انجام این سریه اعزام فرموده بود.[6]

مسلمانان در قلعه‌ی خیبر

هنگامی که مسلمانان به خیبر رسیدند، عبدالله بن عتیک شخصی را نزد مادر رضاعی خود فرستاد و جاى خود و یارانش را به مادرش اطلاع داد. مادر عبدالله بن عتیک نیز برای آنان کیسه‌اى خرماى کبیس و نان فرستاد. آنگاه، عبدالله به مادرش گفت: مادر جان، شب فرا رسیده است، اگر مى‌توانى ما را با خود به داخل قلعه خیبر ببر. مادر عبدالله گفت: تو چگونه مى‌توانى وارد خیبر شوی در حالی که چهار هزار جنگجو در آن وجود دارد، به علاوه، قصد دارى چه کسى را بکشى؟ عبدالله گفت: قصدم آن است تا ابورافع را به قتل برسانم! مادر عبدالله گفت: تو توانایی چنین کاری را نداری و نمی‌توانی او را به قتل برسانی. عبد‌الله گفت: به خدا سوگند، یا او را مى‌کشم یا خودم کشته خواهم شد. مادر عبدالله گفت: پس شما هنگام شب نزد من بیایید. هنگامی که شب فرا رسید و اهل خیبر به خواب رفتند، مسلمانان به خانه مادر عبدالله رفتند. مادر عبدالله قبلاً به آنها گفته بود که خودشان را داخل گروه‌هاى مردم کرده و بدین صورت وارد قلعه شوند و هنگامی که نگهبانان قلعه به خواب رفتند، کمین کرده و پس از آن خارج شوند. مسلمانان دستورات را اجرا کردند و به خانه مادر رضاعى عبدالله بن عتیک وارد شدند. مادر عبدالله بن عتیک به آنها گفته بود: یهودیان به طور معمول درب‌های خانه‌ی خود را نمى‌بندند؛ چرا که ترس آن را دارند، مبادا میهمانى به قصد دیدن آنها به منزلشان برود و بیرون خانه بماند. به هر حال، درها باز است که میهمان به راحتى بتواند وارد شود و شام بخورد.[7]

حمله به خانه‌ی ابورافع

هنگامی که مردم خوابیدند، مادر عبدالله به مسلمانان گفت: بروید و کنار خانه ابورافع بایستید و از آنان اجازه ورود بخواهید و بگویید که براى ابورافع هدیه‌اى آورده‌ایم، آنان حتماً شما را مى‌پذیرند. عبدالله و یارانش همین کار را کرده و از خانه مادر عبدالله بن عتیک بیرون آمدند و از هر درى که عبور می‌کردند آن را مى‌بستند، به طورى که، تمام درهاى قلعه‌ی خیبر را بستند و به کنار پلکان خانه بزرگ ابورافع رسیدند.[8]

پس از آن از پله‌ها بالا رفتند و عبدالله بن عتیک را جلوتر از خودشان روانه کردند و دلیل این کار نیز آن بود که عبدالله به زبان یهودیان آشنا بود و عبرى را خیلى خوب صحبت مى‌کرد. سپس به در خانه رفته و اجازه ورود خواستند. در این حال همسر ابورافع درب را باز کرده و از آنان پرسید که چه می‌خواهند؟ عبدالله بن عتیک به زبان عبرى به او گفت: هدیه‌اى براى ابو‌رافع آورده‌ایم.[9] همسر ابورافع در خانه را باز کرد، اما هنگامی که چشمش به شمشیر افتاد، خواست فریاد بکشد که عبدالله بن عتیک شمشیر خود را به طرفش گرفت و او ناچار به سکوت شد.[10] آنان نزدیک درب خانه ازدحام کرده و در این فکر بودند که کدامیک به او حمله کنند. عبدالله بن انیس که دوست نداشت کسی در کشتن ابورافع از او پیشی بگیرد، همسر ابورافع را تهدید به قتل کرده و از او خواست تا جای ابورافع را به او نشان دهد. همسر ابورافع نیز مکان خواب ابورافع را به آنان نشان داد[11]، مسلمانان وارد اطاق شده و ابورافع را که سفیدى بدنش، او را همچون پارچه‌ی پنبه‌اى سفیدى[12] نشان می‌داد، دیدند که در رختخواب خویش خواب بود. آنان شمشیرهایشان را بلند کرده و بر بدن ابورافع وارد کردند. در این هنگام همسر او فریادی کشید، یکی از مسلمانان قصد کشتن او را نمود؛ اما به علت نهی پیامبر از کشتن زنان از کشتن او خودداری کردند.[13] عبدالله بن انیس که در تاریکی شب توان دید کافی را نداشت، شمشیرش را بر روی شکم ابورافع گذاشت و چنان آن را فشار داد که شمشیر از طرف دیگر بدن او خارج شد.[14]

آگاهی یهودیان از قتل ابورافع

باقی افراد هم به ابورافع ضرباتی وارد کرده و پس از آن گریختند؛ اما ابوقتاده که کمانش را در اطاق ابورافع جا گذاشته بود، به قصد برداشتن کمان به سوی خانه‌ی ابورافع حرکت کرد و سخنان همراهانش نتوانست او را از این کار منصرف گرداند. او حرکت کرد؛ اما در میانه‌ی راه افتاد و پایش شکست؛ لذا دوستانش او را به نوبت بر دوش خود حمل می‌کردند، تا او را به مدینه برسانند. پس از کشتن ابورافع، همسر و دیگر ساکنان خانه او، شروع به شیون و فریاد نمودند و مردم را به یاری طلبیدند؛ اما مردم از روی ترس، تا هنگام صبح درهای خانه‌های خود را نگشودند. عبدالله بن عتیک و یارانش نیز پس از قتل ابورافع در یکى از آبراه‌های قلعه خیبر مخفی شدند.[15]

در جستجوی مسلمانان

پس از این ماجرا، یهودیان خود را به خانه ابورافع رساندند، همسر ابورافع خود را به آنان رساند و گفت: آنها (مسلمانان) هم اکنون از خانه خارج شدند. یهودیان با استفاده از شعله‌های آتش به جستجوی عبدالله بن عتیک و یارانش پرداختند؛ اما موفق به پیدا کردن آنها نشده و خسته به نزد همسر ابورافع برگشتند و به او گفتند: آیا کسى از آنان را مى‌شناسى؟ همسر ابورافع گفت: از صداى عبدالله بن عتیک او را شناختم، او مدتی را در این سرزمین زندگی کرده است؛ لذا یهودیان دوباره به جستجوى مسلمانان پرداختند.[16]

اطمینان از کشته شدن ابورافع

پس از این اتفاقات مسلمانان با یکدیگر مشورت کرده و تصمیم گرفتند یکی از آنان به داخل قلعه‌ی خیبر برود. هدف آنان از این کار آن بود تا از کشته شدن ابورافع اطمینان پیدا کنند. "اسود خزاعى" مسؤولیت این کار را پذیرفته و خود را به صورت و شکل یهودیان درآورده و به همراه چوبی که بر سر آن آتش بود خود را در میان یهودیان وارد کرد و وارد قلعه شد. او به همراه یهودیان به داخل خانه‌ی ابورافع رفت و پس از آنکه همسر ابورافع خبر مرگ او را به یهودیان داد، خود نیز برای اطمینان بیشتر وارد خانه شده و پس از اطمینان از کشته شدن ابورافع به نزد یاران خود بازگشت. عبدالله بن عتیک و یارانش به مدت دو روز در آبراه مخفی بودند و پس از آنکه یهودیان از پیدا کردن آنان ناامید شدند، از مخفیگاه خود خارج شده و به سوی مدینه حرکت کردند.[17]

بازگشت به مدینه

عبدالله بن عتیک و یارانش هنگامی به مدینه رسیدند که رسول‌خدا(ص) بر روی منبر در حال سخنرانی بودند. رسول‌خدا(ص) هنگامی که آنها را دیدند فرمودند: رو سفید باشید! آنان نیز در جواب ایشان فرمودند: روی شما سفید باد، ای رسول‌خدا(ص)! آنگاه پیامبر(ص) از آنان پرسیدند: آیا او را کشتید؟ آنان به سخنان پیامبر(ص) پاسخ مثبت دادند، در حالی که هر کدام مدعی به قتل رساندن او بودند. پیامبر(ص) از آنان خواستند تا شمشیرهایشان را نزد ایشان ببرند. ایشان نگاهی به شمشیرها انداخته و فرمودند: بر روی شمشیر عبدالله بن انیس اثرات غذای باقی مانده در شکم ابورافع وجود دارد؛ لذا او ابورافع را کشته است.[18]

مقاله

نویسنده هادي اكبري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS