13 تیر 1397, 0:0
در دورههای بعد نیز امامان معصوم(ع) نمیتوانستند صریحا به مردم بگویند که حکومتها باطل اند؛ زیرا خلفا به نام اسلام حکومت میکردند، نه با نام کفر. اگر هم منکر خدا بودند، اظهار نمیکردند و به نام خلیفه رسول الله(ص) حکم میراندند، چنان که هارون الرشید پیش از زندانی کردن امام موسی بن جعفر(ع) بر سر مزار پیامبراکرم(ص) رفت و چنین عذرخواهی کرد: «یا رسول الله، از عزیمتی که نمودهام، پوزش میخواهم؛ هدف من این است که فرزند شما، موسی بن جعفر، را دستگیر کرده، زندانی نمایم؛ زیرا او میخواهد میان امت شما تفرقه بیندازد و خونهای بیچارگان را بریزد.» در واقع، بهانه هارون این بود که تامین مصلحت جامعه اسلامی و ایجاد امنیت و رفع اختلاف از جامعه، مستلزم زندانی کردن امام(ع) است. از این رو، بلافاصله پس از این سخنان، دستور داد تا ایشان را دستگیر کنند.
البته گاهی شرایط به گونهای است که تنها میتوان به فعالیتهای فرهنگی متفرق و پنهانی، اصل دین مردم را حفظ کرد، به این امید که روزی معرفت آنان رشد یابد و بتوانند کارهای مهمتری انجام دهند. تقریبا از زمان امام سجاد(ع) به بعد، به ادله مختلفی، تمام معصومان(ع) چنین برنامه ای داشتند. برخی مسلمان در محضر ائمه(ع) و با تلاش آن بزرگواران، براساس فرهنگ اسلامی تربیت یافتند و در اطراف بلاد اسلامی پراکنده شدند و برای هدایت مردم تلاش کردند. شاهدان این مدعا، بارگاههای پرشمار امامزادگانی است که تحت تاثیر تربیت ائمه اطهار(ع) در مناطق مختلف و در اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی به ارشاد و هدایت مردم میپرداختند و فعالیتهای آنان تقریبا منحصر در فعالیتهای فرهنگی بود و میکوشیدند تا اصل دین مردم از بین نرود.
قیام امام حسین(ع) جلوه بارز مرتبه عالی امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی ازمنکر، به ویژه در بعد عملی آن، در شخصیت و زندگی سیدالشهداء(ع) به شکل ویژهای ظهور کرد. درمیان انبیای الهی(ع) در گذشته هم کسانی بودند که در راه رسالت خویش به شهادت رسیدند؛ برای نمونه، درمیان آنان کسانی، مدتها در چاه زندانی شدند، و سرشان را با اره بریدند، ولی با این حال، تمام آنها تحمل کردند. اما کاری که امام حسین(ع) با آن وسعت و عمق انجام داد، درسراسر تاریخ نمونهای از آن یافت نمیشود. این تقدیری بود که خداوند متعال برای ایشان در امت آخرالزمان مقرر فرموده بود تا امتی که بعد از او دیگر پیامبری نخواهند داشت، به آخرین درمان برای دردهای اجتماعی و روحی و معنوی جامعه دست یابند. در جایی که هیچ راهی برای تبلیغ دین، احیای احکام الهی و مبارزه با ظلم و ستم وجود ندارد، این راه وجود دارد که کسی با مبارزه تا سر حد شهادت، حقانیت دین را اثبات کند و مظلومیت خویش را به مردم نشان دهد.
رسالت سیدالشهداء(ع) درحماسه کربلا، اقامه امر به معروف و نهی از منکر بود. سیره ایشان در اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میتواند الگوی ما در این زمان قرار گیرد؛ چگونگی به کارگیری وسایل و ابزار خاصی که آن امام بزرگوار به منظور امر به معروف و نهی از منکر به کار گرفت، میتواند الگوی مناسبی برای ما در این زمینه باشد. با الگوگیری از این حرکت بزرگ، باید این روح را در کالبدهای مختلفش شناسایی کنیم و متناسب با شرایط زمان و مکان، آن روح را زنده نگه داریم و ترویج کنیم. همچنین عواملی که مانع امر به معروف و نهی از منکر میشود، بشناسیم و در جهت تضعیف، و بلکه درجهت نفی آنها بکوشیم.
امام حسین(ع) در زمانه خود، همواره نگران بود که وضعی به وجود آید که مردم نتوانند حق را از باطل تمیز دهند. در چنین موقعیتی، نه با فعالیتهای تبلیغی و نه با پول میتوان اقدامی انجام داد. همچنین جنگ و جهاد نیز سودی نمی بخشد؛ زیرا جبهه حق طرفدار ندارد و قدرت و ثروت در دست باطل است. در زمان معاویه، بر اثر تبلیغات و نیز ارعاب و تهدید، فضای خفقان آوری بر جامعه حاکم شده بود. مخالفان را دار میزدند، یا ترور میکردند؛ نه کسی به خود جرئت قیام میداد و نه نیرو و توانی برای کسی مانده بود. در چنین شرایطی جامعه نیازمند حرکتی بود که از یک نفر یا یک گروه کوچک برنمی آمد. تبلیغ نیز تاثیری نداشت؛ چون تمام ابزار آن در اختیار امویان بود و فریاد امام(ره) فقط به گوش گروه معدودی میرسید. از این روی تا بیست سال، ایشان مجبور بود پنهانی و در خفا، با یاران و اصحاب خود صحبت کند.
اما در فلسفه قیام امام حسین(ع) که به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفت، لازم است به یکی از خطبههای ایشان اشاره شود که پس از ممانعت حر و لشکریان کوفه، ایراد گردید. ایشان در منزل بیضه چنین فرمودند: ایها الناس ان رسول الله(ص) قال: من رای سلطانا جائرا مستحلالحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنه رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل ولاقول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله. الاو ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود واستاثروا بالفیء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر؛ «ای مردم، همانا رسول خدا(ص) فرمود: «کسی که حاکم ستمگری را بنگرد که ستم میکند و حرام خدا را حلال میشمارد، و عهد و پیمان خدا را میشکند، و با سنت رسول خدا مخالفت میکند، و در میان بندگان خدا با فساد و ستمکاری عمل میکند، با عمل یا با سخن اگر بر ضد آن حاکم قیام نکند، سزاوار است بر خداوند که او را با آن حاکم ستمکار محشور کند.» مردم، آگاه باشید! این مردم (بنی امیه) اطاعت شیطان را به جان خریدند و اطاعت خدا را رها کردند و فساد را آشکار، و حدود الهی را ترک، و بیت المال را غارت کردند و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، و من از دیگران، سزاوارترم که برای تغییر این وضع قیام کنم.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان