دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید مجتبی موسوی لاری

سید مجتبی موسوی لاری
سید مجتبی موسوی لاری

سیّد مجتبى موسوى لارى

(متولّد: 1314ش.)

عنوان مقاله: مرزبان توحید

نویسنده: حسن ابراهیم زاده

تبارنامه سبز

آیت الله سیّد مجتبى موسوى لارى به سال 1314ش. در شهر لار پا به عرصه وجود نهاد. پدرش آیت الله سیّد على اصغر موسوى لارى بنا به ارادتى که به کریم اهل بیت امام حسن مجتبى (علیه السلام) داشت، نام مجتبى را بر وى نهاد.

آغوش گرم مادرى مؤمنه و محراب و مسجد پدر، اوّلین مکتب اخلاقى و علمى او شد. آیت الله لارى که نوه مجاهد بزرگ آیت الله العظمى سیّد عبدالحسین لارى به شمار مى رفت و نسبش به واسطه عارف دزفولى، به امام موسى بن جعفر (علیه السلام)[1] مى رسید، از همان آغاز در مکتب پدرى رشد و نمو کرد که با دستان خود لقمه بر دهان فقیران و مستمندان مى نهاد، پدرى که او را براى راهى پر فراز نشیب آبدیده کرد، راه را به او نمایاند، به او محبت کرداما هرگز در برابر یتیمانِ دارالایتامش نبوسید[2]

در مکتب سبز

آیت الله سیّد على اصغر موسوى لارى پدر بزرگوار ایشان را مى توان نخستین استاد معظم له به شمار آورد. سیّد مجتبى لارى علاوه بر استفاده از محضر اخلاقى و عرفانى پدر از وى بهره علمى نیز برد.

آیت الله سیّد مجتبى موسوى لارى در سال 1332ش. به همراه ابن عم و استاد خود آیت الله آقاى سید عبدالعلى آیت اللهى براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم هجرت کرد.[3]

حضور آقاى لارى در عنفوان جوانى در کنار دهها طلبه فاضل که در دروس مراجع بزرگ حاضر مى شدند بر غناى معنوى و علمى او افزود.

آقاى لارى در این مقطع از زندگى خود در کنار خوشه چینى از خرمن علم و معرفت اساتید بزرگ با بیمارى خود نیز دست و پنجه نرم مى کرد.

دوران نقاهت و بیمارى ایشان که تنها در یک دوره تحت درمان نزدیک به هفت ماه در تهران سپرى شد.

مطالعات و تمرین و نویسندگى او در سایه ذوق خدادادگیش موجب گشت تا نثر نوشتارى او نسبت به نوشتارهاى رایج حوزوى فراتر رود و در اندک زمانى به عنوان یکى از نویسندگان جوان حوزه مطرح شود و مقالات او در کنار مقالات استادش در مجله هاى مذهبى و حوزوى به چاپ رسد.

سبز سرخ

آیت الله سیّد مجتبى موسوى لارى در خانه جهاد و اجتهاد دیده به جهان گشوده بود و از همان اوان کودکى برخورد قاطعانه و عالمانه پدر بزرگوارش را با عوامل استعمار خارجى و استبداد داخلى از نزدیک شاهد بود اوّلین تجربه سیاسى سیّد مجتبى به یقین به حضور وى در سن 17 سالگى در دبیرستان لار باز مى گردد، زمانى که او تا آمدن استاد ا دبیات عرب با حضور در این دبیرستان و تدریس در کنار دبیران دیگر با نوع نگاه و گرایش سیاسى برخى دبیران وابسته به حزب توده از نزدیک آشنا شد و شیوه هاى آنان را در پیشبرد اهداف خود رصد کرد با هجرت ایشان از لار به قم در سن هجده سالگى براى ادامه تحصیل زندگى سیاسى او[4] وارد مرحله تازه شد، مأموریت یافتن از سوى پدر بزرگوارش براى رایزنى با صاحب نفوذان و صاحب منصبان منصف و دلسوز کشور و ملّت براى جلوگیرى از به قدرت رسیدن مجدد فرامرزى نماینده مجلس شوراى ملّى از لارستان که فتنه گریهاى او به شرح و تفصیل نیاز دارد، مى توان اوّلین تجربه جدّى زندگى او به شمار آورد، آقاى لارى در این خصوص مى گویند:

«تا مدتى هفته اى یک روز، روزهاى پنجشنبه به تهران مى رفتم و با شخصیت هاى محترم زمان و صاحب نفوذ ملاقات مى کردم. در این ملاقاتها ضمن ابلاغ پیام آقا به آنان پاسخ و گفت و شنودهاى ما بین را به اطلاع پدرم مى رساندم. محور بحث ها حول مسائل منطقه و کاندیدا شدن مجدد فرامرزى و تحمیل این فرد بر مردم و پیامدهاى ناگوار آن بر منطقه بود.[5]» نشست ها و رایزنى هاى آقاى سید مجتبى لارى آن هم در سنین جوانى با نمایندگان مجلس و انتخاب محل گفت و گوها به قدرى پخته بود که هنگامى که بنا به ملاقات با سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورا رسید، آقاى لارى خواستار ملاقات او در خانه سیّد ابوالحسن رضوى شد تا با رفتن خود به مجلس نوعى مشروعیت و مقبولیت براى این مکان قائل نشود، ملاقات در منزل رضوى انجام گرفت و لارى جوان با بیان مواضع روحانیت منطقه و مطالبات واقعى مردم پیامدهاى بازگشت فرامرزى به عرصه انتخابات لارستان را گوشزد کرد.[6]

آیت الله لارى در مسیر همین حرکت خود با یکى از شخصیت هاى متنفذ تهران و ارتباط او با سلیمان بهبودى رئیس تشریفات دربار زمینه ملاقات آقاى سید مجتبى لارى با شاه را فراهم نمود اما این عالم جوان با بیان غیر ضرورى خواندن ملاقات با شاه، از گام نهادن به دربار سرباز زد و منتظر پاسخ شاه ماند.

شاه با اطمینان دادن به مردم لار در عدم کاندیداتورى فرامرزى پاسخ خود را به بهبودى رساند[7] و آیت الله لارى موفق شد هوشمندانه و عزّت مدارانه به مقصود خود که همانا رضایت پدر بزرگوار و مردم خطه لارستان را در پى داشت، برسد.

رابطه سیاسى، آیت الله سیّد على اصغر لارى با فدائیان اسلام و حمایت فکرى و مالى این عالم از این گروه وفادار به اسلام و آیین آن به ارتباط معنوى سیّد مجتبى لارى با نواب انجامید به گونه اى که شهیدنواب با دیدن سیّد مجتبى موسوى لارى در محفلى او را از میان جمع جدا و به کنار خود فرا مى خواند:

«یادم مى آید شبى یکى از دوستان به من خبر داد که آقاى نواب صفوى براى ایراد یک سخنرانى به قم دعوت شده و شب در منزل ایشان جلسه اى هست و آقایان مى روند به دیدنشان. به من پیشنهاد داد بیا با هم برویم، من هم موافقت کردم و به اتّفاق آن دوست به ملاقات شهید نواب صفوى رفتیم، به منزلشان که وارد شدیم، شهید نواب در اتاقى نشسته بودند، همه طلاّب حوزه نشسته بودند و وسط اتاق هم پر بود و جایى براى نشستن در اتاق نبود، این دوست مرا نزدیک شهید نواب صفوى برد و مرا به ایشان معرفى کرد که ایشان فرزند فلانى هستند، شهید نواب خیلى من را تحویل گرفتند و اظهار محبت کردند. با مرحوم آقا رابطه نزدیکى داشتند. مرحوم آقا به ایشان کمک مى کردند و ایشان هم خیلى علاقه به آقا داشتند، شهید نواب به من گفتند: اگر آیت الله لارى والد بزرگوارتان قصد آمدن به تهران را داشتند شما به یک وسیله اى مرا خبر کنید تا براى استقبال از ایشان در فرودگاه، فدائیان اسلام را در تهران بسیج کنیم که از ایشان استقبال کنند.[8]»

فصل سبز

آقاى سیّد مجتبى موسوى لارى، نقل مى کنند:

«قبل از تبعید حضرت امام خمینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ را در منزلشان دیدار نمودم. آن حضرت براى حقیر نقل فرمودند:

روزى من به منزل آیت الله العظمى بروجردى (قدس سره)رفته بودم و دکتر اقبال نخست وزیر وقت به همراه هیأت دولت خدمت مرحوم آیت الله بروجردى همان روزها مجلس به اصطلاح مؤسسان تشکیل شده بود و موادى از قانون اساسى را به نفع شاه تغییر داده بود. دکتر اقبال خدمت مرحوم آیت الله بروجردى توضیح مى داد که فلسفه این که حق انحلال مجلس شورا را به شاه داده ایم، این است که اگر کمونیست ها به مجلس راه یافتند، بتوانیم از این طریق آنها را از مجلس اخراج نماییم. امام خمینى (قدس سره) فرموده بودند که مشاهده نمودم تمام افرادى که در آن جا حضور دارند مهر سکوت را بر لب زده اند و چیزى نمى گویند!! مجبور شدم که من سخنى بگویم و گفتم: «خیر! مطلب این طورها که شما مى گویید نیست، شما کلیدى درست کرده اید که روى هر قفلى مى خورد»[9]

با موضع گیرى هاى مردم و مراجع تقلید عظام با لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى، آقاى سیّد مجتبى موسوى لارى واسطه رساندن طومارها و پیغام هاى مردم معترض و حامى مرجعیتِ خطّه لارستان به دفتر مراجع على الخصوص امام راحل شد،[10] آقاى لارى در سال 1341ش. قبل از عزیمت به آلمان به خدمت امام رسید و امام او را مأمور تحقیق و بررسى پیرامون معمارى مسجد هامبورگ و نیز عملکرد یکى از فعالان فرهنگى در آلمان نمود که آقاى لارى پس از بازگشت از آلمان نتیجه مأموریت خود را خدمت امام تقدیم کرد.

در سال 1342ش. که آقاى لارى براى ادامه درمان در آلمان بسترى بود، پس از خروج از بیمارستان، امام موسى صدر که براى اقامت چند روزه به آلمان آمده بود با ایشان در هتل دیدار کرد. آقاى لارى از این دیدار چنین یاد مى کند:

«امام موسى صدر هدف از مسافرت خود را به اروپا این گونه بیان داشتند: من به فرانسه و ایتالیارفته ام و اکنون هم به اینجا آلمان آمده ام تا توجه برخى از شخصیت ها و مطبوعات غربى را به اهداف مبارزات امام و ملت ایران جلب کنم (ناگفته نماند که در آن روزهاى بعد از حادثه 15 خرداد تمام مطبوعات آلمان و ]دیگر[ کشورهاى اروپایى به حمایت از شاه برخاسته بودند و حتى یک روزنامه و نشریه را ما پیدا نکردیم که عملکرد شاه را زیر سؤال برده باشند).

امام موسى صدر توضیح داد که در فرانسه و ایتالیا با مدیران نشریات در روزنامه هاى معروف صحبت کردم که چرا حقایق ایران را لوث مى کنید؟ آنها در پاسخ من با صراحت گفتند سفارت ایران به ما مى رسد و اگر شما نصف کمکى که سفارت ایران در اختیار ما قرار مى دهد به ما کمک کنید، اهداف و نقطه نظر ات روحانیون و مردم ایران را منعکس مى کنیم.

در واتیکان هم با معاون پاپ مذاکره کردم که روحانیون ایران به شدت زیر فشارند و سزاوار نیست در برابر ستمگریهاى شاه واتیکان این گونه سکوت کند و او هم پاسخ داد جریان را به پاپ گزارش خواهم کرد.[11]

به جرأت مى توان گفت، در آن مقطع زمانى که به خاطر رشد چشمگیر جریان هاى چپ گرا و نیز پیشینه حزب توده و نفوذ اندیشه هاى مارکسیستى و الگو شدن قهرمانان خیزش هاى قهرآمیز چپ گرا براى جوانان این مرز و بوم... بسیارى از نویسندگان، متفکران نهضت روحانیت، تمام هم و غم خود را معطوف به مقابله با مبانى تفکّر مارکسیستى نموده بودند، این آقاى لارى بود که با برخى از اندیشمندان به نقد تفکّر لیبرال دموکراسى و مبانى آن برخاست.

بى شک ظهور دوباره این اندیشه پس از گذشت یک دهه از انقلاب و لشکرکشى صهیونیزم مسیحى و شکل گیرى استعمار فرانو در معادلات سیاسى اجتماعى و نیز به چالش کشیده شدن نظام اسلامى توسط فرهنگ منحط غرب و هجوم همه جانبه فرهنگى بر ضدّ آموزه هاى شیعى، از سوى این تفکّر فردانگرى این سنگربان جبهه توحید را بیش از پیش به اثبات مى رساند، هرچند که رویارویى با «تمدن غرب» با نگارش کتابى چون «اسلام و سیماى تمدّن غرب» در مقطع زمانى که شاه و همه ایادى فرهنگ ستیز او جامعه شیعى را به سوى «دروازه هاى تمدن غرب» سوق مى دادند، مساوى با مبارزه بر علیه رژیم تلقى مى شد. باید اعتراف کرد که چاپ و ترجمه و ارسال این کتاب به خارج از کشور در قبل از انقلاب را مى توان یکى از شجاعانه ترین حرکت هاى این روحانى مبارز به شمار آورد. آیت الله لارى با این حرکت خود، نخست پاسخى به هجوم فرهنگى غرب به داخل کشور را داد و با کشاندن نبرد فرهنگى به قلب اروپا و آمریکا به نوعى دست به یک حمله تلافى جویانه بر ضدّ لیبرال دموکراسى زد و دوم این که زمینه صدور انقلاب شیعى را فراهم ساخت و در حرکتى کاملاً ابداعى مجارى و معبرهاى آن را براى آیندگان نشانه گذارى و کد گذارى کرد. حرکتى کاملاً آگاهانه و عالمانه ابداعى و نو چون حرکت هاى پدر و پدر بزرگش که متأسفانه از چشم تحلیل گران مسائل سیاسى اجتماعى نادیده گرفته شده است.

آقاى لارى را مى توان یکى از پیشروان مقابله به مثل فرهنگى با غرب به شمار آورد. از منظر آقاى لارى:

«امروز انقلاب و تشیّع قابل انفکاک نیست ولى باید کارى کرد که حساسیت ایجاد نشود و چنان چه فرهنگ شیعه را درست براى نسل کنونى جا بیندازیم، سیاست نیز به دنبال آن خواهد آمد پس ابتدا باید فرهنگ شیعه را براى آنان روشن نمود و دیندارى را در آنها ایجاد کرد زیرا کسى که پاى بند مذهب شد، مطمئناً ولایت را هم خواهد پذیرفت. خوب ظلم ستیزى، ایستادگى در مقابل ظلم و... در خود مکتب است. این که مسائل سیاسى با آنان مطرح شود، نه تنها اثرى ندارد بلکه اغلب تأثیرى منفى دارد و حساسیت برانگیز خواهد بود، بنابراین باید در آغاز اصل مکتب را براى آنان جا انداخت.»[12]

این نگاه درست نگاه امام راحل در خصوص صدور انقلاب است. امام مى فرماید:

«... صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامى، آداب اسلامى، اعمال اسلامى، آن جا طورى باشد که مردم توجه به آن بکنند»[13]

امام در جایى دیگر مى فرماید:

«ما که مى گوییم اسلام را ما مى خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیّاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر یک همچو چیزى نه ما گفتیم و نه مى توانیم اما آن که ما مى توانیم این است که ما مى توانیم به وسیله دستگاه هایى که داریم به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات به وسیله گروه هایى که در خارج مى روند، اسلام را آن طورى که هست معرفى کنیم.»[14]

آقاى لارى در دوران حاکمیت پهلوى دوم، همواره با هوشمندى تمام حرکت هاى سیاسى و فرهنگى خود را در راستاى دفاع از ارزشهاى الهى و اسلامى پى گرفت،

دعوت از مبلغین مذهبى چون حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى و... طرح مباحث حجاب از سوى این مبلغین در دبیرستان هاى پسرانه و دخترانه و حتى دانشسرا با واکنش ساواک در برابر حرکت هاى تبلیغى این عالم بزرگ منجر شد.

آقاى لارى با پشتیبانى معنوى و فراهم کردن لوازم مورد نیاز براى نشر تعالیم اسلامى براى این عزیزان ضمن دلگرم کردن آنان، مسئولین و معلمین لار را به استمرار حرکت تبلیغى در دفاع از ارزش هاى تشویق مى کرد.[15]

جلوگیرى از ورود روزنامه «زن روز» به شهرستان لار و توصیه به دفتر نمایندگى این مجلّه بر قطع درخواست مجدّد اشتراک براى سالهاى متمادى از دیگر حرکت هاى این مرد در برابر ابتذال پراکنى رژیم بود.[16]

تهدید آقاى لارى به حضور شخصى در برنامه پر افتضاح هنرى به نام «کارون پارتى» در صورت اجرا شدن در شهر لار و موضع گیرى علنى در برابر دست اندرکاران و بانیان آن، دستگاه امینتى را به وحشت انداخت و سریع دستور لغو آن را در لار اعلام کردند.[17]

گفتگوى رادیو انگلیس با مترجم کتاب «سیماى تمدن غرب» و نیز این جمله یکى از مجلات معروف انگلیس در خصوص رابطه این کتاب[18] و انقلاب اسلامى مبنى بر این که:

«کسانى که مى خواهند بدانند بین اشرافیت شاه و ضد خدایى کمونیسم چه راه حلّى امام خمینى ارائه کرده است، به این کتاب مراجعه کُنند.[19]»

به جایگاه محورى این کتاب و نقش آن در آن مقطع حساس تاریخ اشاره دارد. نقد بخش هایى از این کتاب توسط خلیل زادـ نماینده رئیس جمهور آمریکا و سفیر آمریکا در عراق ـ که در آن زمان استاد دانشگاه آمریکابود، با همکارى چنیارد بنارد استاد دانشگاه وین تحت عنوان «حکومت خدا» پرده از این واقعیت برداشت که حرکت تدافعى غرب در برابر اسلام باید از نقطه اى آغاز شود که از آن نقطه مورد هجوم قرار گرفته است[20] این نقطه جز کتاب سیماى تمدن اسلامى چیز دیگرى نبود و این عکس العمل اندیشمندان و تئورى پردازان لیبرال دمکراسى در برابر این کتاب هم بدور از ارزیابى و نظرسنجى غربى ها و مراکز علمى آنان نبود چراکه وقتى یکى از رهبران سوسیال دمکرات آلمان طى نامه اى به مترجم این کتاب به آلمانى ـ پرفسور رکس رولف ـ اظهار مى دارد «که این کتاب تأثیر عمیقى در من بخشیده و دیدگاه مرا نسبت به اسلام عوض کرد و من دوستانم را براى مطالعه این کتاب فرا خوانده ام»[21]

دستان سبز

با ارتحال جانسوز حضرت آیت الله سیّد على اصغر لارى، عملاً آیت الله سیّد مجتبى لارى که در این زمان از فضلاى جوان حوزه به شمار مى رفت، به ادامه راه پدر پرداخت، به دنبال زلزله ویرانگر شهر لار و حومه در 29 اردیبهشت 1339 که به آوارگى بسیارى از مردم انجامید «شیر و خورشید» وقت به کمک مجامع بین المللى اقدام به ساخت مسکن براى زلزله زدگان نمود که در این میان عناصرى از شیر و خورشید با اختلاس و سند سازى از اعطاى هشتاد خانه به زلزله زدگان سر باز زدند، همین امر موجب شد تا آیت الله لارى به عنوان پى گیر و با پیشنهاد آیت الله سیّد عبدالعلى آیت اللهى به رایزنى با متنفذین مرکز پرداخت و با تلاشهایى که صورت گرفت، سرانجام شیر و خورشید ناچار شد هشتاد واحد مسکونى را احداث کند و به مستمندان تحویل نماید.[22]

با سرکوبى نهضت مردمى به رهبرى روحانیت در سال 1342ش آیت الله لارى به حرکت فرهنگى و سیاسى خود به موازات حرکت عمرانى و زیر پوشش مؤسسات خیریه ادامه داد.

تأسیس «دفتر خیریه اسلامى لارستان» که ضمن رسیدگى به امور مستمندان و ایتام امور فرهنگى را دنبال مى کرد. از حرکت هاى دیگر این عالم بزرگوار است.[23]

این مؤسسه با چاپ قبوض کمک هاى مالى مردم و متمولین مؤمن را در مسیر کمک رسانى جهت مى بخشید در برابر سفارشات برخى از تجار خارج از کشور که خواستار ارسال کمک به نام سفارت ایران شده بودند، مقاومت نمود و استقلال اقتصادى و سیاسى و فرهنگى خود را حفظ نمود.

مؤسسه خیریه که در دو بخش اقتصادى و فرهنگى فعالیّت خود را در روستاهاى منطقه لارستان گسترش داد، هم زمان با ارسال اقلام مورد نیاز مردم محروم به تغذیه فکرى و معنوى این خانوارها خصوصاً کودکان و جوانان آنان پرداخت، اعزام طلاّب به این مناطق و اعطاى کمک هزینه به این طلاّب و تأمین تغذیه جسمى در کنار تغذیه فکرى جوانان و نوجوانان و اهداى جوایز در مسابقات مذهبى حرکتى نو را در مناطق محروم به وجود آورد که براى دستگاه ستم شاهى و فرقه هاى ضاله و شکارچیان نوجوانان و جوانان محروم در این منطقه ناخوشایند بود.[24]

احداث مسجد، حسینیه، درمانگاه و حفر چاه و نصب تلمبه آب براى مستمندان و... و ده ها فعالیّت دیگر از اقدامات خیریه اسلامى لارستان بود.[25]

حضور عالمانه و مقتدرانه آیت الله لارى در عرصه فرهنگ براى منطقه لار نعمتى بزرگ به شمار مى رفت. شرکت در محافل فرهنگى و دبیرستان ها، برگزارى نماز ظهر و عصر در مدارس و برگزارى جشن ها و اعیاد اسلامى و تجهیز نمازخانه ها به فرش ها و گلیم هاى نو از حرکت هاى فرهنگى این عالم است.

قلم سبز

نوشته هاى آقاى لارى داراى نثرى دلکش و زیبا، موزون آهنگین است که عطر بینش توحیدى و ادب و عرفان از سطر سطرش به مشام مى رسد و واژه هایش روح را صیقل مى دهد و این را مى توان از ویژگى هاى نثر این نویسنده نامى به شمار آورد.

از ویژگى هاى مکتب نوشتارى آقاى لارى، خطوط قرمزى است که وى در عرصه قلم و حوزه نگارش قائل است.

در این مکتب قلم و نثر خدادادى مطیع صاحب قلم و صاحب قلم مطیع و فرمانبر خداى عزّوجلّ است، مکتبى درست در تقابل با ذهن و قلم و سیّال که هر آن چه به ذهن خطور مى کند، بر صفحه کاغذ جان مى بخشد.

این فرمانبردارى از خدا در حوزه نگارش در استخدام واژه ها در حوزه دین به خصوص در نزدیک شدن به واژه هاى مقدّس بارى تعالى و ساحت مقدّس انبیا و ائمه معصومین بهتر خود را نشان مى دهد.

«خضوع در برابر غیر او و توجه به غیر ذات پاک او، که کوچکترین تأثیرى در سرنوشت واقعى ما ندارد، به هیچ وجه قابل توجیه نیست، زیرا اگر معبودى ارزش بندگى و عشق ورزى انسان را دارا باشد و بتواند او را به قله رفیع سعادت برساند، لازم است چنین معبودى از هر نقص و نارسایى پیراسته باشد و اشعه جاودانیش موجودات را مدد و حیات بخشد، و زیبایى جمال او ضمیر هر صاحب دلى را در پیشگاهش به زانو درآورد، صاحب قدرت بى پایان بوده و سوز درون و تشنگى روح ما را فرو نشاند که ره یابى به شناخت او، چیزى جز رسیدن به منشأ حقیقى فطرت انسانى نیست.[26]

الف) بینش توحیدى

آیت الله موسوى لارى، مشکل بشریت امروز را شرک و بت پرستى نوین مى خواند و گمشده انسان الینه شده عصر مدرن و پست مدرن را، خداى تبارک و تعالى مى داند، از این رو در نگرشى کلان و هدایت گرایانه، رسالت خود و هم مسلکان خود را دعوت به تفکّر توحیدى مى خواند.

وى بدون در نظر گرفتن مشرب و مذاق فکرى، اخلاقى و حتى نژاد و مذهب مخاطب خود در نوشتارها، تنها سعى بر تلنگر زدن بر فطرت خداجوى و توجه دادن آنان به کائنات و زیبایى هاى آفرینش دارد وى در این خصوص مى گویند:

«نقطه اصلى کارها براى معرفى مذهب، شناساندن و جا انداختن «بینش توحیدى» است، نخست بایستى مردم بفهمند که این نظام آفرینش به دست کسى اداره مى شود و همه چیز در اختیار اوست و آن خدایى است که اسلام مى خواهد به آنان شناسانده شود تا به او ایمان بیاورند و اوّلین گام ایجاد همین بینش و تفکّر توحیدى در آنان است زیرا آنها یا موحد نیستند یا بینش توحیدى شان ضعیف است و نیاز به تقویت دارد، پس این نقطه شروع و گام آغازین است.»[27]

ب) طرح مسائل کلى اسلام

طرح مسائل کلى اسلام به عنوان جامع ترین برنامه زندگى بشر و تنها نسخه نجات بشریت، گام دوم راهبرد آیت الله موسوى در ورود و خروج به مباحث فکرى و اعتقادى در حوزه تحقق و نگارش است.

هنرمندى و ظرافت ایشان در کنار تسلّط بر رعایت مبانى جامعه شناسى و روان شناختى عالمانه و آگاهانه است.

استناد وى به سیره و سلوک معصومین (علیهم السلام)در طرح مسائل کلى اسلام به گونه اى است که هر مسلمان و غیر مسلمانى را ناخودآگاه به سمتى سوق مى دهد که پدیده ها و عالم هستى و چگونه بودن و حتى چگونه مردن را تنها از پنجره نگاه معصومین (علیهم السلام) مى نگرد.

ایشان در خصوص گام دوم در راهبرد کلى خود در برخورد با بشر تشنه امروز مى گویند:

«نخست باید مسائل کلى اسلام مطرح شود و نباید در آغاز به امور اختلافى دامن زد، کتابهایى باید درباره سیره و شرح حال ائمه (علیهم السلام) نگاشته شود، مثلاً به آنها معرفى کنیم که امام صادق (علیه السلام)چه شخصیتى بوده است و چه شاگردانى تربیت نموده است، اگر بتوانیم از روایت ها و کتب آنان در خصوص ائمه استفاده کرده و به آنها ارائه دهیم، جاذبه بیشترى دارد و بسیار مؤثر است»

ایشان با این عقیده که:

«در آغاز باید اصل مکتب را براى آنان جا انداخت و من اعتقادم این است که غیر مستقیم کتابهایى نوشته بشود در شخصیت ائمه(علیهم السلام)، اساس دید تشیّع به تصویر کشیده شود، البته در ابتداى امر نباید مقارنى باشد، معرفى خود ائمه (علیهم السلام) از دیدگاههاى ائمه (علیهم السلام) در ابواب مختلف کشش دارد، جاذبه دارد»[28]

او معتقد است نویسندگان پس از آشنایى با مخاطبین مسلمان و غیر مسلمان باید آنان را با شیوه هاى نو با جهان بینى ائمه و سیره و سلوک فردى و اجتماعى آنان آشنا کنند.

ج) پرهیز از بیان اختلافات جهان اسلام

از منظر آقاى لارى، مکتب تشیّع در همه حوزه هاى اخلاقى، اجتماعى و... و شخصیت بى نظیر و برجسته اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در تمامى ابعاد داراى غنایى همه جانبه است که در ارائه مکتب تشیّع و آموزه هاى ائمه اطهار، نیازى به طرح مسائل اختلافى و حساسیت برانگیز در برخورد با رقباى ما در جهان اسلام و جوامع غیر اسلامى نیست.

از منظر ایشان، جامعه اى که خسته از مکاتب اقتصادى و سیاسى و الحادى شرق و غرب الگوهاى فردى رسانه هاى جمعى وابسته به جهان کفر و الحاد است و به دنبال روزنه اى امید مى گردد. در مسیر تبلیغ بینش توحیدى و ارائه مکتب اسلام، به امامت و ولایت معصومین (علیهم السلام)خواهد رسید. وى در خصوص این شیوه نگارشى و دستاوردهاى به دست آمده از آن مى گوید:

«من سعى کردم، مسائلى را که ایجاد حساسیت مى کند مطرح نکنم و بیشتر بر جاذبه هاى شیعه تکیه کنم، این مسأله به خودى خود آنها را تشویق مى کند که به طرف ما بیایند و هم فرهنگ تشیّع آرام آرام در نهاد آنان رسوخ کند. یعنى به طور ضمنى، دیدگاههاى شیعه را مطرح ساخته ایم و این کار را با گام توحیدى شروح کردیم. مثلاً در مکاتبات با لائیکها از اسلام چیزى براى آنها نمى فرستیم اوّل (توحید) خدایى هست، هستى خالقى دارد، تفکّر خداشناسى اصول «امامت» را براى آخر مى گذاریم کم کم و آرام آرام مطالب را بیان مى کنیم تا به امامت مى رسیم، خیلى استفاده کردم از این روش و شیوه»

د) پرهیز از بیان اختلافات مذهب تشیّع

آقاى موسوى لارى بر این باور است بیان اختلافات علماى شیعى در حوزه هاى گوناگون، موجب تشکیک و دو دلى در ذهن و باور مخاطبانى مى شود که به سوى مکتب حقه تشیّع گرایش پیدا کرده اند.

ایشان در کتب و نوشتارهاى خود با پرهیز از بیان اختلافات، شیوه ائمه اطهار (علیهم السلام) را در برخورد با مکاتب و نحله هاى گوناگون تجویز و معتقد است بیان سلایق گوناگون در خارج از حوزه بیان و مراکز علمى شیعى و کشاندن آن به عرصه قلم و نوشتار ره آوردى جز تشتّت و اختلاف در پى نخواهد داشت. ایشان مى گویند:

«نباید اختلاف سلیقه ها به خارج راه پیدا کند و دشمن احساس کند که آنها در داخل هم دچار تشتت و اختلاف هستند از شیوه هاى ائمه (علیهم السلام)براى تبلیغ مذهب مى توان کمک گرفت.»[29]

تقدیر سبز

در بینش توحیدى ایشان به هستى، هر چه از دوست رسید نکوست و اگر فرد بتواند بر اساس تفکّرى صحیح و نگاهى خوشبینانه به پروردگار هستى، بیمارى را در مسیر تکامل روح و جان خود جهت بخشد، آن بیمارى هم خود نعمتى است از سوى خالق هستى و تقدیرى سبز است براى رویش.

نگاه خوشبینانه به خالق هستى و روح تسلیم در برابر او، موجب شد تا آیت الله لارى از همان اوان جوانى با بیمارى خود کنار بیاید و فرصت هایى را که خداوند به خاطر اوقات فراغتى که براى او در کنج منزل قرار داده بود، به گونه اى جهت بخشد تا بیشتر ساعات عمر خویش را در میان کتابهایش سپرى کند، ساعاتى که همیشه خداوند را به خاطر آن شاکر بود،

مسافرت او به آلمان در سال 1342ش. براى معالجه، پنجره دیگرى را به سوى او گشود و فرصتى شد تا او تمدن غرب را از نزدیک لمس کند، تخت بیمارستان هرگز موجب جدایى او از کتاب و قلم و دفتر نشد، فاصله بین مداوا در این ایّام نیز به او فرصتى داد تا مظاهر تمدن غرب چون مراکز علمى را از نزدیک رؤیت کند، لارى با غرب برخورد کرد آن هم از نزدیک و بدون واسطه، چون پیکرى زنده نه منفعل فعّال و برخوردار از فرهنگى غنى و گرانسنگ.

در این ایّام بود که او قلم به دست گرفت و حقیقت و ماهیت اصلى آنچه را که روشنفکران غرب زده و متولیان فرهنگى حکومت ستم شاهى پهلوى به عنوان مدینه فاضله به تصویر مى کشیدند به خامه کشید. معظم له خود در خصوص دستاوردهاى این سفر که نهایتاً منجر به تدوین کتابى به نام «اسلام و سیماى تمدن غرب» شد مى گوید:

«... مقالاتى از مشاهدات خودم را تحت عنوان «سفرى به آلمان» نوشتم و در مجله مکتب اسلام چاپ شد، این را عرض کنم، قبل از من دو نفر از روحانیون و اهل علم به آلمان رفته بودند «آقاى سید موسى صدر» و مرحوم آقاى محققى (در هامبورگ) پس از انتشار این سلسله مقالات به فکر افتادم که این مجموعه را تکمیل کنم و به صورت کتابى منتشر سازم، لذا کتابى تحت عنوان «اسلام و سیماى تمدن غرب» که عهده دار تجزیه و تحلیل پیرامون ابعاد تمدن غرب و اسلام بود آماده شد و به چاپ رسید که تا کنون شاید ده بار تجدید چاپ شده است. پس از مدتى یکى از دوستان با من تماس گرفت و گفت: آن کتاب را براى مستشرق انگلیسى به نام پرفسور «گلدین» فرستاده ام و ایشان تحت تأثیر آن قرار گرفته است و گفته است اگر مؤلف اجازه بدهد حاضرم بدون این که حق الترجمه اى از مؤلف بگیرم آن را به زبان انگلیسى ترجمه نمایم. پس از ترجمه اوّل در ایران چاپ شد که چاپش خوب نبود و سپس در انگلستان با کاغذ و جلد بهترى به چاپ رسید و چند بار چاپ آن تجدید شد. این کتاب در انگلیس مورد توجه مطبوعات قرار گرفت و در خصوص آن مقالاتى نوشته شد، یعنى برخى نسبت به آن انتقاد کرده بودند که چرا تمدن غرب به نقد کشیده شده است، بعضى هم واقعیات فرهنگ خود را قبول کردند و با مقالاتى مثبت در معرفى کتاب در مطبوعات انگلستان انعکاس یافت، در آمریکا هم بدون اجازه ما در «هستون» و «نیویورک» تجدید چاپ شد، طولى نکشید که پرفسور «گلدین» تماس گرفتند که یکى از دوستان او دکتر «سینگلر» از آلمان از ما خواستند که آن را ترجمه کند، حق الترجمه هم نمى خواهند، بالأخره در آلمان توسط ایشان ترجمه و به چاپ رسید و در آنجا هم با استقبال رو به رو شد، آقاى «روشن على» در هندوستان آن را به اردو ترجمه کردند، در ژاپن«خالدکیبا» نیز به زبان ژاپنى ترجمه کردند، خلاصه این کتاب به برکت اهل بیت (علیهم السلام) به صورت خودجوش به زبان هاى مختلف ترجمه و منتشر شد.»[30]

کتاب «اسلام و سیماى تمدن غرب» دارویى شد براى بیماران غرب زدگى و غرب باورى در ایران و انگیزه اى شد براى نگرشى دوباره به غرب آن هم از چشم یک منتقد منصف و محققى که با کمال ادب و احترام در مقدمه چاپ چهارم آن به سال 1354 چنین با مخاطب خارجى و داخلى اش ارتباط برقرار مى کند:

«ما هرگز منکر توسعه ى تکنیک، سرعت ارتباطات و تمام امکانات و تسهیلاتى که تمدن کنونى به ارمغان آورده نیستیم و مزایا و فواید آن را قابل اغماض و چشم پوشى نمى دانیم، زیرا از این راه شرایط بهتر و مساعدتر زندگى تأمین مى شود ولى این حقیقت بزرگ را نمى توانیم نادیده بگیریم که عمق روح انسان در برابر واقعیتى بى نهایت قرار گرفته و مبدل ساختن سعادت معنوى انسان به یک رفاه صرفاً مادى نمى تواند سبب شود انسان براى مدت مدیدى احتیاج عمیق به آرامش درونى و اهمیت دین و پیامى که حاصل آن است فراموش کند و از آنچه ذاتاً به آن نیازمند است غافل گردد.»

آقاى لارى در مقدمه این کتاب با زیر سؤال بردن روحیه خودباختگى جامعه ایرانى عصر ستم شاهى در برابر غرب، با استفاده از واژه «دروازه غرب» در حقیقت «دروازه هاى تمدن» شاه که به روى کشور گشوده شده بود زیر سؤال مى برد و تقلید کورکورانه از تمدن و فرهنگ غربى را، تفکّرى غیر منطقى بر مى خواند و مى گوید:

«متأسفانه سالیان درازى است که ملل شرق در برابر جنبش صنعتى و ترقیات تکنیکى و تفوق اقتصادى غرب، احساس حقارت و خودباختگى مى کنند، به طورى که تمام نیروهاى خلاّق روحى خود را از دست داده، و به صورت یک جامعه ى بى روح و طفیلى درآمده اند و هر چه از دروازه غرب وارد مى شود، به عذر جبر زمانه به آن گردن مى نهند، و چون هنوز به اندازه ى کافى از لحاظ فکرى آشنایى با تمدن جدید ندارند، فشارهاى نفسانى و خلاء نیستى که غربیان با آن مواجه هستند به درستى درک نمى کنند و چنین مى پندارند که انسان باید تمام حقایق ابدى و جاویدان را تسلیم مدهاى فکرى روز و تمایلات این عصر کند، هر چند این تمایلات غیر اصولى و طرز تفکّر غلط و غیر منطقى باشد.»

نقطه سبز

آنچه از کلام نورانى ائمه معصومین (علیهم السلام) در خصوص قم آمده است، شهر قم در آخرالزمان مأوى و مرکز موحدان و مؤمنانى است که در انتظار منجى، مبلغ معارف ناب نبوى و مروج عدالت علوى در سراسر جهان خواهد شد و قم حجت خداوندى را بر همه عالم تمام خواهد کرد، بنابراین روایات، بوى رایحه فرهنگ مهدوى مشام جان بشریت گرفتار آمده در مرداب هاى مرگبار مکاتب غیر الهى را از این مرکز نوازش خواهد داد.

کتاب «اسلام و سیماى تمدن غرب» پاسخى شد به قلم به دستان و مُروّجان تمدن غربى در ایران و مولودى شد براى مولودى دیگر به نام «مرکز نشر معارف اسلامى در جهان».

آقاى لارى در خصوص رابطه شکل گیرى «مرکز نشر معارف اسلامى» با کتاب «اسلام و سیماى تمدن غرب» مى گوید:

«بعد از انتشار کتاب، مرتب از گوشه و کنار جهان با بنده مکاتبه مى نمودند و به همین خاطر زیرزمین منزل ما هم محل نشر و پخش کتاب شد و خانواده ما بیشتر اوقات بعضى از شبها مشغول بسته بندى کتاب براى ارسال بودند و فرزندم نیز در امور مربوط به مرکز همکارى مى کرد، جا تنگ بود، ما هم تصمیم گرفتیم، جایى را براى ارسال کتاب و مکاتبات خود پیدا کنیم. کم کم منزل مخروبه اى در همسایگى ما بود آن را خریدارى کردیم و به همّت دوستان مخلص و نیکوکار ساخته شد، البته ابتدا ما به فکر تأسیس چنین مرکزى نبودیم، بلکه تدریجاً درست شد و پس از انقلاب درخواست کتابها بیشتر شد، این را اضافه کنم که ترجمه قرآن به چند زبان و کتب انتشاراتى این مرکز براى تمام درخواست کنندگان از سراسر جهان اهدایى و رایگان ارسال مى شود و هزینه آن از محل کمک هاى مردمى تأمین مى گردد و حتى از وجوهات هم استفاده نمى شود.»[31]

بازتاب و بازخورد اندیشه هاى موسوى لارى از مرکزى کوچک موجب شد تا حتى در بین زندانیان در بند آمریکا و اروپا کسانى به شاهراه هدایت گام نهند که خود بنیان گذار «مراکز» کوچک دیگرى شوند، نگاهى کوتاه به بخشى از نامه یک زندانى به آقاى موسوى لارى گستره شعاع نورانى این مرکز را چنین به تصویر مى کشد:

«... چند سال قبل وقتى من در زندان بودم، تعداد زیادى کتاب از طرف شما دریافت کردم، این کتاب ها آرام آرام در تمایل به اسلام یاریم کردند، اکنون من در بیرون از زندان هستم و سازمانى براى کمک به مسلمانان زندانى تأسیس کرده ام این کار نه فقط به خاطر بهاى سنگینى است که من براى زندگى ام پرداختم (دوازده سال از بیست و یک سال عمرم را در زندان گذراندم) بلکه به سبب حرکت قوى در گرایش به اسلام در بین زندانیان آمریکا است.»[32]

گرچه فعالیّت اصلى این مرکز پاسخ گویى به صدها نامه رسیده از اقصى نقاط دنیا و ارسال هدایاى فرهنگى از نوع کتاب و مقاله براى آنان است، اما چاپ ترجمه قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و به زبانهاى رسمى و زنده دنیا از فعالیّت هاى دیگر این مرکز است.

«رسالت اخلاق در تکامل انسان بررسى مشکلات اخلاقى و روانى و یک دوره اعتقادات اسلامى با عنوان «مبانى اعتقادات در اسلام» در چهار جلد از سیّد مجتبى موسوى لارى، حاجة الانام الى النبى و الامام از مرحوم سیّد على اصغر لارى، رسالة الحقوق امام زین العابدین، چهل گفتار از رسول اکرم، چهل گفتار از امام على از جمله کتابهایى است که در مرکز مزبور به زبان هاى گوناگون چاپ شده است.»[33]

نگاه نو، نثر زیبا و عالمانه آیت الله موسوى لارى در ورود و خروج مباحث، برخورد منطقى با مخاطب به قدرى براى نویسندگان و فرهیختگان، ساکن در خارج از کشور و حتى غیر مسلمان جذابیت ایجاد کرد که اغلب مترجمان آثار ایشان در خارج از کشور در زمره افرادى به شمار مى روند که خود از مکانت علمى بالا و مؤلفان به نام و صاحبان اندیشه و نظر به شمار مى آیند.

دکتر حامد الگار (محقّق و استاد شهیر دانشگاه هاى آمریکا) مترجم کتاب «مبانى اعتقادات در اسلام» در پاسخ به چرایى ترجمه کتاب مزبور مى گوید:

«این کتاب داراى بیانى منطقى و کلامى مستدل است که در جوامع غربى براى ارائه اعتقادات غنى اسلام بسیار مفید و پر جاذبه مى باشد از این رو در بین دیگر آثار تألیفى در زمینه اعتقادات اسلامى براى من جایگاه ویژه اى دارد.»[34]

مترجم «رسالة الحقوق» به زبان فرانسه آقاى «جیبوم کورسل» درباره این رساله بر این اعتقاد بود که «این رساله از حقوق بشر امروزى پیشرفته تر است» چاپ ترجمه انگلیسى صحیفه سجادیه از سوى مرکز نشر معارف اسلامى آقاى موسوى لارى موجى جدید در بین پیروان مسیحیت به وجود آورد تا جایى که دکتر فیلیپ وولى» نقل مى کند که یکى از دوستان کاردینال او کتاب را از او گرفت تا در برنامه دعاى روزهاى یکشنبه مسیحیان از این کتاب استفاده کنند و یا وقتى ترجمه این کتاب به کتابخانه واتیکان رسید، مسئول کتابخانه واتیکان در نامه اى تشکرآمیز چنین نگاشت:

«این کتاب حاوى مضامین عرفانى است، لذا آن را در بهترین جایگاه کتابخانه جهت استفاده محققان قرار داده ایم.[35]»

در میان مکاتبات آقاى موسوى لارى، مکاتبه معظم له با چارلز ولز ولیعهد انگلستان از ویژگى خاصى برخوردار است، مسئول دفتر کاخ سلطنتى انگلستان در پایان این مکاتبه براى ایشان چنین مى نگارد:

آقاى عزیز!

«والا حضرت «ولز» به من دستور داده اند که بهترین درودهایشان را به پاس ارسال کتاب اهدایى به شما اعلام نمایم، ایشان خواسته اند که به جنابعالى اطلاع دهم که با کمال خوشوقتى کتاب شما را دریافت و تلاش و کوشش سخت شما را در خلق چنین اثرى تحسین کرده و مى ستاید، والا حضرت لطف و مهربانى شما همراه با اندیشه دلسوزانه تان را مورد ستایش قرار مى دهند، و به همین سبب از من خواسته اند که بهترین آرزوهاى قلبى ایشان را به شما ابراز دارم.»

ارادتمند

نیکولاس آرتر[36]

مخاطب شناسى و حرکت در بستر زمان و نگارش و ترجمه کتب مذهبى و دینى بر مبناى نیاز سنجى صحیح و بر اساس دست یابى به آخرین داده هاى خبرى و تحولات فرهنگى سیاسى جهان، یکى از مؤلفه هاى موفقیت آمیزاین مرکز در جهان است که تعجب برخى از مراکز بزرگ با امکانات وسیع با پشتوانه هاى برزگ مالى در خارج و داخل از کشور برانگیخته است.

این مرکز به موازات تحولات فرهنگى ـ اجتماعى و حتى سیاسى به وجود آمده در جهان، محصولات فرهنگى خود را ارسال مى دارد به گونه اى که پس از فروپاشى شوروى سابق و تحولات فرهنگى در آسیاى میانه و منطقه قفقاز و شرق اروپا با ترجمه کتب مذهبى به زبان هاى رایج این مناطق چون بوسنایى و آلبانیایى منادى تفکّر توحیدى بر پایه آموزهاى شیعى شد.[37]

مخاطبان این مرکز اقشار سنى مختلف، از سطوح دانش آموزان تا تحصیل کردگان آموزش عالى به شمار مى روند که همین امر موجب شده است تا جریانهاى انحرافى، حرکت فرهنگى این مؤسسه را رقیبى جدى براى خود در جهان اسلام و حتى کشورهاى جهان خصوصاً کشورهاى آفریقایى به حساب آورند.[38]

همسویى بعضى از مراکز پستى در برخى از کشورهاى آفریقایى با عوامل انحرافى و سرقت و آتش زدن مرسولات این مرکز حتى (العیاذ بالله) قرآن کریم!! ترجمه شده از سوى این مرکز، موجب واکنش مرکز نشر و شکایت به پست بین الملل شد که پس از تحقیق و بررسى و اثبات صحّت شکایت «مرکز نشر» پست بین الملل اقدام کرد و بار دیگر راه را براى ارسال مرسولات فرهنگى این مرکز باز نماید.[39]

رویش سبز

آیت الله لارى که پیش از انقلاب به دعوت مرکز اسلامى آمریکا به این کشور مسافرت کرده بود و ضمن ارائه معالجات پزشکى در ملاقاتى با زندانیان تازه مسلمان در یکى از زندان هاى آمریکا کتاب اسلام و سیماى تمدن غرب را به زبان انگلیسى به آنان اهداء نموده بود به تشنگى بشریت به زلال اعتقادات وحیانى و ولایى پى برد از این رو پس از مراجعت از این کشور و درک نیاز مسلمانان خارج ازکشور و رشد قارچ گونه گروه هاى الحادى و التقاطى که با اعتقادات منحط خود درصدد شکار جوانان انقلابى برآمده بودند، تصمیم گرفت تا قلم به دست گیرد و اصول اعتقادات اسلامى را به رشته تحریر درآورد.

معظم له مباحث اعتقادى را نخست در مجله سروش وابسته به صدا و سیماى جمهورى اسلامى که شامل مباحثى چون توحید، عدل، نبوت، معاد و امامت بود، به مدت سه سال به چاپ رساند و سپس این مجموعه توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامى به صورت کتاب منتشر شد. این مجموعه چهار جلدى رویش سبزى بود در میان کتابهاى ایشان که موجب سبز شدن ایمان در نهاد بسیارى از انسان ها در اقصى نقاط دنیا گردید. این کتاب که بعدها به نام «مبانى اعتقادات در اسلام» شهرت یافت، توسط پرفسور حامد الگار به انگلیسى ترجمه شد، ترجمه این کتاب توسط این نویسنده نامى، هشت سال طول کشید و از سوى مرکز اسلامى واشنگتن چاپ گردید.[40]

بعداً این چهار جلد از سوى بنیاد علوى آمریکا مکرّر چاپ شد. تیراژ برخى از چاپهاى آن به سى هزار جلد مى رسید و هنوز نیز تجدید چاپها ادامه دارد.[41]

ترجمه این مجموعه توسط پروفسور رافق علییف، استاد و دانشمند به زبان روسى انجام شد و فرا روى آزاد شدگان از زندان آهنین کمونیسم قرار گرفت و مورد استقبال فراوان واقع شد به طورى که هم اکنون در مناطق قفقاز و آسیاى میانه چاپ چهارم این کتاب به اتمام رسیده است.[42]

تأثیر کتاب اعتقادات آقاى لارى در بین جوانان مسلمان این مناطق و آکادمى علوم کشور آذربایجان خصوصاً دانشگاه باکو تا بدانجا بوده است که دکتراى افتخارى از سوى این دانشگاه به معظم له اعطا گردیده است.[43]

ترجمه عربى این چهار جلد توسط دو تن از اساتید به پایان رسید و در بیروت به چاپ رسید و توسط «مرکز نشر معارف اسلامى» پنج بار تجدید چاپ شده و در کشورهاى اسلامى و آفریقایى پخش گردیده است.[44]

ترجمه این دوره اعتقادات اسلامى به زبان روسى و تدریس آن در مدارس اهل سنت و نیز پخش آن در کشورهاى تازه استقلال یافته پس از فروپاشى شوروى سابق که به عامل رویکرد جوانان روسى به اسلام شده است، گذشته از تأثیر قلم آقاى لارى بر روى فطرت هاى پاک بیانگر نوع نگاه ایشان به مقوله تبلیغ و تعالیم اسلام دارد نگاهى که نیازمند کنکاش و بررسى مجدد توسط کمیته ها و کمسیون هاى گوناگون حوزه علمیه است تا ضمن به استخدام گرفتن ادبیات و روش استاد در عرصه ابلاغ، طلاّب جوان به رموز موفقیت آشنا گردند.

ترجمه مجموعه عقاید در جاکارتا به زبان مالایو توسط محققینى چون الهام ماسورى، اسیابودمن صورت گرفت و یکى از مراکز مهم انتشاراتى جاکارتا نسبت به چاپ و نشر آن اقدام نمود.[45]

خاطره مبلغان نخستین اسلام و تشیّع را در این منطقه دوباره زنده کرد اما این بار نه با قدم بلکه با قلم

ترجمه «مباحث اعتقادى» یاد شده به زبان اسپانیولى توسط آقایان بیزو توفیق بروسا در آرژانتین و پخش آن در کشورهایى چون اسپانیا، مکزیک، کوبا، آرژانتین، ونزوئلا، کاستاریکا، کلمبیا، پرتوریکو، پاناما، پرو و برخى کشورهاى دیگر، موجب گرایش بسیارى از جوانان به سوى اسلام و تشیّع گردید. این گرایش تا بدانجا بود که پس از ترجمه بحث «توحید و خداشناسى» به زبان اسپانیولى رئیس مجلس یکى از کشورهاى اسپانیویى زبان، طى نامه اى اظهار داشت:

«من با مطالعه این کتاب با جهان بینى اسلام آشنا شدم و به شدّت تحت تأثیر تفکّر توحیدى اسلام قرار گرفتم و امیدوارم روزى نمایندگان مجلس ما براى تدوین قوانین خود از اسلام الهام بگیرند.»[46]

بالاخره ترجمه همین کتب اعتقادى به زبان اسپانیویى و تلاش دفتر نشر معارف اسلامى در آمریکاى لاتین و کشورهاى تازه استقلال یافته و... موجب گرویدن برخى به اسلام و تشکیل انجمن هاى اسلامى در برخى از کشورها گردیده است.[47]

کتاب «اسلام و سیماى تمدن غرب» هم به وسیله پروفسور بیمینو در اندونزى ترجمه شد و به چاپ رسید.[48]

کتاب «توحید و خداشناسى» و معاد با تلاش زن و شوهرى چینى ترجمه شد و به چاپ رسید و موجب گردید تا خانواده و گروهى با ارسال نامه اى از چین آمادگى خود را براى پذیرا شدن مکتب حیات بخش اسلام اعلام کنند که بى شک که این اوّلین خانواده و آخرین گروه نبوده و نیست که توسط این کتاب در سرزمین بزرگ چین به اسلام رو آورده اند.

کتابهاى اخلاقى یعنى «اخلاق و جوانان» و «رسالت اخلاق در تکامل انسان» نیز نقش بسزایى در ترویج و تفکّر اخلاقى اسلام و رویکرد پرورش یافتگان منجلاب غیراخلاقى به مکتب اخلاق محور داشته و دارد.

کتاب اخیر به وسیله دکتر بن عیسى از شخصیت هاى علمى و استاد کرسى در دانشگاه فرانسه ترجمه شد و به چاپ رسید و علاوه بر نشر آن در فرانسه در کشورهاى فرانسه زبان چون ساحل عاج، گابون، بنین، نیجر، کنگو، بورکینافاسو، موریس، ماداگاسکار، مالى، گینه کوناکرى، کامرون، توگو، سنگال، نیز منتشر شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت.[49]

اگر کتاب «اسلام و سیماى تمدن غرب» چهره واقعى غرب را نشان مى داد، و مجموعه «مبانى اعتقادات در اسلام» بخشى از خلاء تئوریک غربیها را پر کرد، کتب اخلاقى یاد شده نیز بیانگر نوع نگاه اسلام به انسان و تفاوت این نگاه با نگاه مکاتب دیگر مى باشد که انسان گمشده غربى در جستجوى آن بوده و هست.

اخلاق سبز

او از محافل و مجالسى که موجب اتلاف وقت مى شود گریزان است اما به نیکى از اهل علم و معرفت استقبال مى کند، هرگز با صداى بلند سخن نمى گوید و مراقبت خاصى در بیرون آمدن واژه ها از لبانش دارد، از بزرگان به عظمت یاد مى کند، فضلا را تکریم و طلاّب را با آنچه که از دستش بر مى آید تشویق مى کند.

با این که بیمارى جسمى یار همیشگى اوست، اما در برابر مهمان بلند مى شود و در بیشتر اوقات خود از آنان پذیرایى مى کند.

هر فرد و هر طلبه اى در کنارش احساس آرامش مى کند واز سخن و سیره اش درسى مى آموزد.

منزل و اتاق او از تجمّلات عارى است و اگر رجوع بسیار مهمانان خارجى و داخلى نبود، حتى به زندگى متوسط اما ساده و بى آلایش هم پشت مى کرد، از وقتش کمال استفاده را مى کند.

نسل سبز

آیت الله موسوى لارى داراى شش فرزند است «سه پسر و سه دختر» فرزندان ذکور ایشان عبارتند از:

سید على اصغر موسوى لارى: ایشان به خاطر عشق و ارادت به خاندان عصمت و طهارت و زنده ماندن نام پدر بزرگوارشان نام سید على اصغر را بر فرزند بزرگ ذکورشان نهاده اند، حجت الاسلام سیّد على اصغر موسوى لارى از فضلاى جوان حوزه و از شاگردان مراجع عظام به شمار مى روند ایشان در حوزه و دانشگاه مشغول به تدریس و تحقیق است، وى در کنار دروس خارج حوزه تحصیلات علوم جدید را تا مقطع دکترا پشت سر گذارده است.

سید عمادالدّین موسوى لارى: این فرزند نیز راه پدر و خاندان سلف خود را پى گرفته است و هم اکنون مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم است.

سید محمّدهاى موسوى لارى: ایشان نیز در حوزه مشغول به تحصیل هستند.


[1]. ر. ک: گلش ابرار، ج 2.

[2]. ر. ک: همان، ج 6، سیّد على اصغر لارى.

[3]. ر. ک: مصاحبه دفتر نشر فرهنگ اسلامى با معظم له، نوار 1.

[4]. ر. ک مصاحبه مرکز نشر فرهنگ اسلامى با حضرت آیت الله لارى، نوار 2.

[5]. همان، نوار اوّل.

[6]. همان، نوار اوّل.

[7]. همان، نوار دوم.

[8]. مصاحبه، مرکز نشر فرهنگ اسلامى با آیت الله سیّد مجتبى لارى، نوار 1.

[9]. مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 24/23.

[10]. مصاحبه دفتر نشر فرهنگ اسلامى با حضرت آیت الله لارى، نوار سوم.

[11]. مصاحبه مرکز نشر فرهنگ اسلامى با آیت الله لارى، نوار سوم.

[12]. فرهنگ کوثر، ص 79.

[13]. صحیفه نور، ج 13، ص 262، 16/10/59.

[14]. همان، ج 18، ص 243.

[15]. مصاحبه مرکز نشر فرهنگ اسلامى، نوار سوم.

[16]. همان، نوار چهارم.

[17]. همان، نوار چهارم.

[18]. همان، نوار چهارم.

[19]. همان، نوار چهارم.

[20]. همان، نوار دهم.

[21]. همان، نوار چهارم.

[22]. همان، نوار دوم.

[23]. همان، نوار سوم.

[24]. همان، نوار ششم.

[25]. همان، نوار ششم.

[26]. مبانى اعتقادات در اسلام، آیت الله موسوى لارى، ج 1، ص 129.

[27]. ماهنامه فرهنگ کوثر، همان، ص 78.

[28]. همان، ص 79.

[29]. همان، ص 79.

[30]. ماهنامه فرهنگ کوثر، همان، ص 78.

[31]. ماهنامه فرهنگ کوثر، همان، ص 78.

[32]. نگرشى کوتاه بر عملکرد 22 ساله مرکز نشر معارف اسلامى در جهان، ص 9و10.

[33]. همان، ص 11.

[34]. همان، ص 12.

[35]. همان، ص 13 و 14.

[36]. همان، ص 247.

[37]. مصاحبه دکتر سیّد على اصغر موسوى لارى فرزند آیت الله سیّد مجتبى موسوى لارى با واحد اندیشمندان مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، نوار 1، متن پیاده شده، ص 26.

[38]. همان.

[39]. همان، ص 26.

[40]. همان، نوار 5.

[41]. همان، نوار 5.

[42]. همان، نوار 5.

[43]. همان.

[44]. همان.

[45]. همان، نوار 7.

[46]. همان، نوار 7.

[47]. همان، نوار 10.

[48]. همان، نوار 7.

[49]. همان، نوار 8.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید مجتبى
نام خانوادگی موسوى لارى
نام پدر آیةاللَّه سید على اصغر موسوى لارى
نام معروف سید مجتبى موسوى لارى
تاریخ تولد (شمسی) 1314
تاریخ تولد (قمری) 1354
مکان تولد ایران،فارس،لار

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS