4 شهریور 1397, 0:0
فضیلت گرایی در اخلاق دارای سابقهای بس دیرین است. این نگرش، که از تفکرات فلاسفه یونان نشات گرفته و پس از دورهای افول در غرب دوباره در حال احیا شدن است، تفسیرهای گوناگونی دارد. برخی از عمدهترین تفاسیر آن را به اختصار در یادداشتهای قبل بیان کردیم. در عین حال، میتوان برای اخلاق فضیلت شاخصهها و ویژگیهایی را به طور عام بیان کرد که موجب تمایز این رویکرد از نگرشهای رقیبی نظیر وظیفه گرایی، سودگرایی و قراردادگرایی گردد. این شاخصهها، به صورتهای مختلفی بیان شده است:
1. در صورتی رفتاری درست و از نظر اخلاقی پسندیده است که از منش فضیلت مند فاعل اخلاقی ناشی شده باشد. اخلاق فضیلت اخلاقی است که تاکید عمده خود را بر منش فضیلت مند افراد قرار داده است. بر همین اساس، تلاش میکند تا معیار ارزیابی در اعمال اخلاقی را نیز بر اساس منش فاعل اخلاقی تبیین کند. اصطلاح «مَنِشی»، که برگرفته از واژة یونانی(Arete) است، به فضیلت ترجمه شده است. اعمال را میتوان در معرض داوریهای غیر منشی یا منشی قرار داد که در صورت تمسک واضح به قوانین، اصول یا نتایج، داوری از نوع غیرمنشی خواهد بود، اما در صورت اشاره به منابع روان شناختی یا شخصی(تمایلات و انگیزهها)، داوری از نوع مَنِشی خواهد بود. حتی برخی در این خصوص مدعیاند: عملی درست است که مطابق با نوع رفتار یک فرد فضیلت مند در همان شرایط باشد. در این صورت، چیزی که عمل و رفتاری را از نظر اخلاقی درست میکند، تطابق آن با نوع عملی است که یک فرد فضیلت مند در شرایط یکسان انجام میدهد.
نظیر این ادعا را خانم فیلیپا فوت و هوستهورس دارند شاید وظیفه گرایان و سودگرایان هم به نقش فاعل اخلاقی توجه کنند، اما ویژگی اخلاق فضیلت این است که از نقش فاعل اخلاقی بر مبنای منش اخلاقی دفاع میکند و نه بر اساس نتیجه یا قواعد اخلاقی. در این صورت، ارجاع به منش اخلاقی در تعیین درستی رفتار اخلاقی نقش اساسی را دارد و نه نتیجه ای که این رفتار در پی دارد و یا تطابق آن با قاعده یا قواعدی از اخلاق. بنابراین، ممکن است یک سودگرای عمل نگر معتقد به نقش منش اخلاقی باشد، ولی در نهایت، بهترین منش اخلاقی را منش اخلاقی میداند که موجب میشود بیشترین سود به دست آید.
2. دومین ویژگی اخلاق فضیلت، که موجب تمایز آن از دیگر نظریهها میگردد، این است که در این نظریه «خوب» مقدم بر «باید» و «صواب» است. تقدم مفهوم خوبی در اخلاق فضیلت، امری است که موجب تمایز آن با غایت گرایی و وظیفه گرایی گردیده است. از این جهت، هیچ تفسیری در اخلاق فضیلت نمیتواند سخن از بایستگی رفتاری و عملی داشته باشد جز اینکه آن را بر مبنای خوب و ارزشمندی قرار دهد. در واقع، ملاکات خوبی محدود کنند، ملاکات بایستی و صواب بودن است. برای یک فضیلت گرا، معنای خوبی در اولویت قرار دارد. در حالی که، مثلاً یک وظیفه گرا وظیفه را در اولویت قرار میدهد. البته ممکن است برخی نظریههای اخلاقی دیگری نظیر سودگروی هم مفهوم «خوب» را مقدم بر مفهوم «بایستی» و «صواب» بدانند، ولی تاکید فضیلت گرایی در خصوص مفاهیم فضیلتی مانند تحسین برانگیز و ستایش آمیز بودن به عنوان مفاهیم بنیادین در اخلاق، موجب تمایز این دیدگاه اخلاقی خواهد بود. همین مسئله برخی را برآن داشته است تا اساسا دیدگاهی را در زمره اخلاق فضیلت قرار دهند که مفاهیم بنیادین به کار رفته در آن، مفاهیمی فضیلتی باشد و مفاهیمی که وظیفه ای هستند یا بیانگر نتایج رفتار هستند مفاهیم فرعی بوده باشند.
از ویژگیهای تقدم مفهوم خوبی بر مفهوم بایستی و صواب در این نظریه این است که در محمولهای «خوب و بد» و مانند آن نظیر «ستودنی و ناپسند»، برخلاف مفاهیمی مانند «صواب»، «خطا»، «الزامی»، «مجاز» یا «ممنوع»، میتوان شاهد یک کیفیت مقایسهای و مدرج بود. برای مثال، از «خوب»، «بهتر» و «بهترین» و نظیر آن سخن گفت. در حالی که مثلاً «ممنوع» را نمیتوان کیفیتی مدرج شمرد و از صفات تفضیلی و عالی «ممنوعتر» و«ممنوعترین» سخن به میان آورد.
3. توجه به مسائل فوق، ما را به یکی دیگر از شاخصههای اخلاق فضیلت رهنمون میسازد. اخلاق فضیلت برای اموری که در پس رفتارهای اخلاقی نهفته اند، اهمیت اساسی و بنیادین قائل میشود. در این خصوص، میتوان از انگیزهها، احساسات و اندیشههایی که در پس اعمال قرار دارند نیز سئوال کرد. در این نظریه، در واقع اهمیت اصلی نیز به این امور داده شده است، نه اموری که شکل خارجی عمل را تعیین میسازند. این مسئله، موجب گسترش فضای اخلاقی و عدم محدودیت آن به حوزه رفتار خارجی میگردد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان