دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 : اقسام احاديث رواج يافته

خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "اقسام احاديث رواج يافته" را مطرح می کند.
No image
خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 : اقسام احاديث رواج يافته

عنوان خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 خطبه

نهج البلاغه صبحي صالح

ترجمه فيض الاسلام

ترجمه شهيدي

ترجمه منهاج البراعه

شرح ابن ميثم

ترجمه شرح ابن هيثم

شرح ابن ابي الحديد

شرح منظوم انصاري

شرح لاهيجي

شرح في ظلال نهج البلاغه

شرح منهاج البراعه

عنوان خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 خطبه

1 اقسام احاديث رواج يافته

نهج البلاغه صبحي صالح

إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا- وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً- وَ عَامّاً وَ خَاصّاً- وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهْماً- وَ لَقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ- حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ- مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار

ترجمه فيض الاسلام

امام عليه السّلام فرمود: 1 همانا احاديث در دسترس مردم حقّ و باطل و راست و دروغ و نسخ كننده و نسخ شده و عامّ (شامل همه) و خاصّ (مخصوص بعضى) و محكم (كه معنى آن آشكار) و متشابه (كه معنى آن واضح نيست) و محفوظ (از غلط و اشتباه) و موهوم (از روى وهم و گمان) است، 2 و بتحقيق در زمان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به آن حضرت دروغها بستند تا اينكه بخطبه خواندن ايستاد و فرمود: «هر كه از روى عمد و دانسته بمن دروغ بندد بايد نشيمن گاه خود را در آتش (دوزخ) قرار دهد».

ترجمه شهيدي

[يكى از حديثهاى نوآورده و از آنچه در دست مردم است و با يكديگر اختلاف دارد پرسيد، امام فرمود:] در دست مردم حق است و باطل، راست و دروغ. ناسخ و منسوخ.

عام و خاصّ، محكم و متشابه و آنچه در خاطر سپرده شده است و آنچه حديثگو بدان گمان برده است، و بر رسول خدا (ص) در زمان او دروغ بستند تا آنكه برخاست و خطبه خواند و فرمود: «هر كه به عمد بر من دروغ بندد جايى در آتش براى خود آماده سازد.»

ترجمه منهاج البراعه

از جمله كلام آن إمام متّقين است در حالتى كه سؤال كرد از او سؤال كننده از حديثهاى بدعتها و از آن خبرى كه در دست مردمان است از اختلاف أخبار نبويّه پس فرمود:

بتحقيق كه در دست مردم حقّ است و باطل است و راست است و دروغ است و ناسخ است و منسوخ است و محكم است كه معنى آن ظاهر و متشابه است كه معنى آن مشتبه و محفوظ است از تحريف و زياده و نقصان و موهوم است كه غير محفوظ از خطا و خلل و غلط بوده، و بتحقيق كه دروغ بسته شد بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حال حياة تا اين كه برخاست در حالتي كه خطبه خواند پس فرمود: كسى كه دروغ بندد بر من عمدا پس بايد منزل دهد جاى نشيمن خود را در آتش جهنّم

شرح ابن ميثم

اللغة

أقول: أحاديث البدع: أى الأحاديث المبتدعة بعد الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم المنقولة عنه، و ما يبتنى عليها من الأفعال المبتدعة في الدين بدعة أيضا. و تبوّء مقعده: نزله و استقرّ فيه.

المعنى

و قوله: إنّ في أيدى الناس. إلى قوله: و حفظا و وهما. تعديد لأنواع الكلام الواقع إلى الناس نقلا عن الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و الصدق و الكذب من خواصّ الخبر، و الحقّ و الباطل أعمّ منهما لصدقهما على الأفعال و على الناسخ و المنسوخ و العامّ و الخاصّ و المتشابه، و قد مضى تفسير هذه المفهومات، و أمّا الحفظ فهو ما حفظ عن رسول اللّه كما هو، و الوهم ما غلط فيه و وهم مثلا أنّه عامّ و هو خاصّ أو أنّه ثابت و هو منسوخ إلى غير ذلك. و قوله: قد كذب على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على عهده. إلى قوله: النار.

فذلك الكذب نحو ما روى أنّ رجلا سرق رداء الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خرج إلى قوم و قال هذا رداء محمّد أعطانيه لتمكّنونى من تلك المرأة و استنكروا ذلك فبعثوا من سأل الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عن ذلك فقام الرجل الكاذب فشرب ماء فلدغته حيّة فمات، و كان النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حين سمع بتلك الحال قال لعلىّ: خذ السيف و انطلق فإن وجدته و قد كفيت فاحرقه بالنار فجائه و أمر بإحراقه فكان ذلك سبب الخبر المذكور، و اعلم أنّ العلماء ذكروا في بيان أنّه لا بدّ أن يكذّب عليه دليلا فقالوا: قد نقل عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّه قال: سيكذّب علىّ فإن كان الخبر صدقا فلا بد أن يكذّب عليه، و إن كان كذبا فقد كذّب عليه.

ترجمه شرح ابن هيثم

لغات

احاديث البدع: رواياتى است كه پس از پيامبر به دروغ از او نقل شده است، و كارهايى هم كه در دين بر اساس آن روايات پايه گذارى شده نيز بدعت ناميده مى شود.

تبوّء مقعده: به جايگاه خود فرود آمد و در آن استقرار يافت.

ترجمه

«آنچه از احاديث كه در ميان مردم وجود دارد مخلوطى است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عامّ و خاص، محكم و متشابه و احاديثى كه به خوبى محفوظ مانده و رواياتى كه طبق ظنّ و گمان نقل شده است.

برخى از مردم در زمان رسول خدا (ص) اخبار دروغى به آن حضرت نسبت دادند تا آنجا كه روزى در ميان جمعيت بپا خاست و بر اين عمل اعتراض كرد و چنين فرمود: «هر كس عمدا بر من دروغ بندد، جايگاهش آتش دوزخ و جهنم سوزان است«»»

ان فى ايدى الناس... و حفظا و وهما،

در اين عبارات سخنانى را كه از قول رسول اكرم براى مردم نقل مى شود بر شمرده است، صدق و كذب از ويژگيهاى خبر است ولى حقّ و باطل اعمّ از اين دو است، زيرا شامل افعال نيز مى شود، و ناسخ و منسوخ، عام و خاص و متشابه را نيز فرا مى گيرد.

و امّا الحفظ، مقصود از كلمه «حفظا» چيزى است كه از بيان رسول خدا بطور كامل حفظ شده باشد، «وهم» سخنى است كه در آن غلط و اشتباه رخ داده باشد مثلا خيال كرده كه عامّ است در صورتى كه خاصّ مى باشد يا ثابت بودن آن را تصور كرده در حالى كه نسخ شده باشد، و جز اينها.

و قد كذب على رسول اللَّه (ص) على عهده.... النّار،

از جمله دروغهايى كه بر پيامبر بسته اند اين است كه مردى عباى آن حضرت را به سرقت گرفت و نزد گروهى از مردم آمد و گفت: پيامبر عبايش را به عنوان خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 نشانى به من داده است، كه فلان زن را به من تزويج كنيد، مردم گفتار او را نپذيرفتند، و بلافاصله كسى را براى تحقيق خدمت حضرت روانه كردند، در آن حال مرد دروغگو برخاست و آب نوشيد، مارى او را گزيد و در حال بمرد، پيامبر كه جريان را شنيد به على (ع) فرمود: شمشير را بگير و برو، و چون او را يافتى و دست بر او پيدا كردى، وى را به آتش بسوزان، پس على (ع)، به قصد يافتن او آمد و او را يافت و دستور سوزاندن وى را صادر فرمود.

اين نمونه اى از دروغها بود كه بر پيامبر بسته شده و در متن خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1 به آن اشاره فرموده است.

بايد بدانى كه دانشمندان در توضيح اين مطلب كه بر پيامبر (ص) ناگزير دروغ مى بندند دليلى آورده و گفته اند: از پيامبر (ص) روايت شده كه فرمود: «بزودى بر من دروغ مى بندند«»» اگر اين حديث، راست و درست باشد ناگزيربايد بر پيامبر دروغ ببندند چون اگر دروغ نبندند گفتار پيامبر كذب خواهد شد و اگر اين حديث دروغ باشد محقّقا بر پيامبر دروغ بسته شده است (خود اين حديث دروغ آن را اثبات مى كند).

شرح ابن ابي الحديد

الكلام في تفسير الألفاظ الأصولية- و هي العام و الخاص و الناسخ و المنسوخ- و الصدق و الكذب و المحكم و المتشابه- موكول إلى فن أصول الفقه- و قد ذكرناه فيما أمليناه من الكتب الأصولية- و الإطالة بشرح ذلك في هذا الموضع مستهجنة- . قوله ع و حفظا و وهما الهاء مفتوحة- و هي مصدر وهمت بالكسر- أوهم أي غلطت و سهوت- و قد روي وهما بالتسكين و هو مصدر وهمت بالفتح- أوهم إذا ذهب وهمك إلى شي ء- و أنت تريد غيره و المعنى متقارب- . و

قول النبي ص فليتبوأ مقعده من النار

- كلام صيغته الأمر و معناه الخبر- كقوله تعالى- قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا- و تبوأت المنزل نزلته و بوأته منزلا أنزلته فيه- . و التأثم الكف عن موجب الإثم- و التحرج مثله و أصله الضيق كأنه يضيق على نفسه- . و لقف عنه تناول عنه- . و جنب عنه أخذ عنه جانبا- . و إن في قوله حتى إن كانوا ليحبون- مخففة من الثقيلة و لذلك جاءت اللام في الخبر- . و الطارئ بالهمز الطالع عليهم طرأ أي طلع- و قد روي عللهم بالرفع عطفا على وجوه- و روي بالجر عطفا على اختلافهم

شرح منظوم انصاري

ترجمه

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در پاسخ شخصى (سليم ابن قيس هلالى) كه از احاديث موضوع خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1ه (كه اكثر در زمان بنى اميّه وضع شده بود) و از اخبار گوناگونى كه (مغاير يكديگر و) در دست مردم اند پرسيد، بيان فرموده است: همانا احاديثى كه (از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل شده و) در دسترس مردم اند (از اين چند قسم بيرون نيستند) حقّ، باطل، راست، دروغ، ناسخ، منسوخ، عامّ، خاصّ، محكم، متشابه، محفوظ، موهوم، و البتّه در عهد رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله (در رواياتى كه مردم نقل مى كردند) باندازه دروغ بر آن حضرت بسته شد كه (ناچار روزى) بحال خطبه ايستاده و فرمود: (مردم) هر كه دانسته و از روى عمد دروغ بمن بندد البتّه بايد نشيمنگاه خويش را در آتش مهيّا سازد.

  • ز مير مؤمنان روزى يكى مردسؤالى از احاديث زمان كرد
  • كه بهر چيست كاخبارى مغايربهم هستند و اين امر از چه دائر
  • حديثى را يكى سازد بيانشدگر كس غير آن خاطر نشانش
  • نمى باشند با هم هيچ دمسازمخالف لفظ و معنى نيست انباز
  • چو پسته شاه لعل پاك بگشادز قند لب بوى پاسخ چنين داد
  • احاديثى كه بين مردمان استكه منقول از رسول انس و جان است
  • بدانكه منقسم بر چند قسمندهمه موسوم بر اين نام و اسم اند
  • يكى حقّ و درست و پر فروغ استدگر يك باطل و كذب و دروغ است
  • چو عام و خاصّ و هم منسوخ و ناسخديگر يك محكمات و سخت و راسخ
  • دگر متشابه و محفوظ و موهومبدست مردم اينها جمله مرقوم
  • بدوران رسول حىّ داوررواياتى شده نقل و مكرّر
  • ولى اغلب دروغ و كذب مى بودپيمبر را از اين ره جان بفرسود
  • بپا ناچار بهر خطبه استادميان مردم و اينسان ندا داد
  • كه هر كس كه بمن دانسته بر بستدروغ و كذب و از دين شيشه بشكست
  • بدرد آورد از اين ره دل منبدوزخ بايدش سازد نشيمن

شرح لاهيجي

و من كلام له (- ع- ) و قد سئل سائل عن احاديث البدع و عن ما فى ايدى النّاس من اختلاف الخبر يعنى از كلام امير المؤمنين عليه السّلام است و حال آن كه سؤال كرده بود سائلى از حديثهاى دروغ و از آن چيزهائى كه در دست مردمانست از مختلف بودن حديث از رسول خدا (- ص- ) فقال (- ع- ) انّ فى ايدى النّاس حقّا و باطلا و صدقا و كذبا و ناسخا و منسوخا و عامّا و خاصّا و محكما و متشابها و حفظا و وهما و لقد كذب على رسول اللّه (- ص- ) على عهده حتّى قام خطيبا فقال من كذب علىّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النّار

يعنى گفت (- ع- ) بتحقيق كه در دست مردمان حقّ است و باطل و راست است و دروغ و رفع كننده حكم است و حكم رفع شده است و عامّ است كه

شامل همه اشخاص باشد و خاصّ است كه مختصّ ببعضى باشد و محكم است كه معنى او ظاهر باشد و متشابه است كه معنى او ظاهر نباشد و محفوظ از غلط است و موهوم است كه از روى وهم و گمان باشد و بتحقيق كه دروغ گفته شد بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در زمان حيات او تا اين كه برخواست خطبه گويان پس گفت (- ص- ) كسى كه دروغ گويد بر من دانسته پس بايد جاى دهد مقعد خود را در اتش جهنّم

شرح في ظلال نهج البلاغه

الإعراب:

خطيبا حال، و مثله متعمدا

المعنى:

(إن في أيدي الناس حقا و باطلا إلخ).. اتفق السنة و الشيعة ان أحاديثهم المروية عن رسول اللّه (ص)- فيها الضعيف و الصحيح، و من هنا وضعوا عشرات الكتب في علم الرجال، و هو يبحث عن حال كل واحد من رواة الحديث على حدة، و انه هل هو ثقة في النقل أو غير ثقة و أيضا وضعوا كتبا في علم الدراية، و يبحث هذا العلم عن صفة الحديث من حيث المتن و السند و التواتر و عدمه، و الإرسال و غيره.. الى غير ذلك مما هو مذكور في كتب الدراية.

(و ناسخا و منسوخا، و عاما و خاصا، و محكما و متشابها) ذكرنا تحديد معاني هذه الكلمات في شرح الخطبة الأولى ج 1 ص 65 (و حفظا و وهما). و المراد بالحفظ ضبط الحديث كما هو عن رسول اللّه (ص) و عدم الخطأ فيه و الذهول، و الوهم ضده (من كذب عليّ فليتبوأ مقعده من النار). لا ريب في هذا الحديث باتفاق المذاهب. و كان النفاق و الكذب على اللّه و ملائكته و رسله، و على الناس، بل و على نفس الكاذب، كان قبل النبي (ص) و بعده.. و الى آخر يوم.

و قال قائل: «إن الانسان هو الحيوان الذي يستطيع أن يكذب».

شرح منهاج البراعه

اللغة

(الوهم) من خطرات القلب أو مرجوح طرفي المتردّد فيه، و الجمع أوهام و وهم في الحساب كوجل غلط، و وهمت في الشي ء من باب وعد أى ذهب و همى إليه و وقع في خلدى و روي و هما بالفتح و السكون كليهما و (بوّأه) منزلا و في منزل أنزله فيه، و بوّأته دارا اسكنته إيّاها و تبوّء بيتا اتّخذه مسكنا

المعنى

اعلم أنّ هذا الكلام الشّريف حسبما أشار اليه السيّد (قد) تكلّم به حين (سأله سائل) و هو سليم بن قيس الهلالي حسبما تعرفه في التّكملة الاتية إنشاء اللّه تعالى و له كتاب مشهور بين أصحابنا.

قال المحدّث العلّامة المجلسيّ ره في ديباجة البحار: و قد طعن في كتابه

جماعة و الحقّ أنّه من الاصول المعتبرة.

و قال العلامة في الخلاصة: سليم بن قيس الهلالي بضم السّين روى الكشي أحاديث يشهد بشكره و صحّة كتابه إلى أن قال: و قال السيّد عليّ بن أحمد العقيقي كان سليم بن قيس من أصحاب أمير المؤمنين عليه السّلام طلبه الحجّاج ليقتله فهرب واوى إلى أبان بن أبي عيّاش، فلمّا حضرته الوفاة قال لأبان: إنّ لك عليّ حقّا و قد حضرنى الموت يا ابن أخي إنّه كان من الأمر بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كيت و كيت، و أعطاه كتابا فلم يروعن سليم بن قيس أحد سوى أبان و ذكر أبان فى حديثه قال: كان شيخا متعبّدا له نور يعلوه و قال ابن الغضايرى: سليم بن قيس الهلالى العامرى روى عن أمير المؤمنين و الحسن و الحسين و علىّ بن الحسين عليهم السّلام قال العلامة فى آخر كلامه، و الوجه عندى الحكم بتعديل المشار اليه و التّوقّف فى الفاسد من كتابه انتهى.

و كيف كان فقد سأله عليه السّلام سليم بن قيس (عن أحاديث البدع) أى الأحاديث المبتدعة الموضوع خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1ة أو المربوطة بالبدعات و الامور المحدثة الّتى لا أصل لها في الشريعة كما يشعر به ما رواه جابر بن عبد اللّه أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال فى خطبة: إنّ أحسن الحديث كتاب اللّه، و خير الهدى هدى محمّد، و شرّ الامور محدثاتها و كلّ محدثة بدعة، و كلّ بدعة ضلالة.

و قوله (و عمّا فى أيدى النّاس من اختلاف الخبر) أراد به الأخبار المختلفة المخالفة لما عندهم عليهم السّلام (فقال عليه السّلام) فى جواب السائل: (انّ فى أيدى النّاس حقّا و باطلا و صدقا و كذبا) ذكر الصّدق و الكذب بعد الحقّ و الباطل من قبيل ذكر الخاصّ بعد العامّ، لأنّ الأخيرين من خواصّ الخبر و الأوّلان يصدقان على الأفعال أيضا، و قيل: الحقّ و الباطل هنا من خواصّ الرّأى و الاعتقاد و الصّدق و الكذب من خواصّ النّقل و الرّواية (و ناسخا و منسوخا و عامّا و خاصّا و محكما و متشابها) و قد مضى بيان معانى هذه السّتة جميعا و تحقيق الكلام فيها فى شرح الفصل السّابع عشر من الخطبة الاولى فليراجع هناك (و حفظا و وهما) أى حديثا محفوظا من الزّيادة و النّقصان مصونا عن الخلل و الغلط حفظه راويه على ما سمعه، و حديثا غير محفوظ من ذلك لسهو الرّاوى أو غلطه و عدم حفظه له على وجهه.

(و لقد كذب) اى افترى (على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على عهده) أى فى زمانه.

قال الشّارح البحرانى: و ذلك نحو ما روى أنّ رجلا سرق رداء رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خرج إلى قوم و قال: هذا رداء محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أعطانيه لتمكّنونى من تلك المرأة، و استنكروا ذلك، فبعثوا من سأل الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عن ذلك، فقام الرّجل الكاذب فشرب ماء فلدغته حيّة فمات، و كان النّبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حين سمع بتلك الحال قال لعليّ عليه السّلام: خذ السّيف و انطلق فان وجدته و قد كفيت فأحرقه بالنّار، فجاء عليه السّلام و أمر باحراقه.

(حتّى) لمّا سمع صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ذلك الخبر و غيره ممّا كذبوا عليه (قام خطيبا فقال) أيّها النّاس قد كثرت علىّ الكذّابة ف (من كذب علىّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النّار) أى لينزل منزله من النّار، و هو إنشاء فى معنى الخبر كقوله تعالى: «قل من كان فى الضّلالة فليمدد له الرّحمن مدّا».

و هذا الحديث النبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ممّا رواه الكلّ و ادّعى تواتره و استدلّ به على وجود الأخبار الكاذبة ردّا على من أنكر وجودها أو استبعدها، و قد حكى أنّ علم الهدى تناظر مع علماء العامّة و بيّن لهم أنّ الأخبار التي رووها فى فضايل مشايخهم كلّها موضوع خطبه 210 نهج البلاغه بخش 1ة، فقالوا: من يقدر أن يكذب على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فقال لهم: قد ورد فى الرّواية عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّه قال فى حياته: ستكثر علىّ الكذابة بعد موتى فمن كذب علىّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النّار، فهذا الحديث إمّا صدق أو كذب و على التقديرين يحصل المطلوب.

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS