دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 : پندهاى ارزشمند

خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 به موضوع "پندهاى ارزشمند" می پردازد.
No image
خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 : پندهاى ارزشمند

موضوع خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2

2 پندهاى ارزشمند

متن خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2

عظة الناس

فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ فَاللَّهَ اللَّهَ أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًى قَدْ سَمَّى آثَارَكُمْ وَ عَلِمَ أَعْمَالَكُمْ وَ كَتَبَ آجَالَكُمْ وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي كَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَكُونُ مِنْكُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَتَذْهَبَ بِكُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِكُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ

ترجمه مرحوم فیض

پس بايد عمل كننده از شما بعمل بپردازد (خوشنودى خدا و رسول را بدست آورد) در روزهايى كه مهلت دارد پيش از آنكه مرگ بزودى او را دريابد و در وقتى كه فرصت بدست او است پيش از آنكه (بهول و وحشت قبر و قيامت) دچار گردد، و در زمانيكه راه نفس كشيدن او باز است پيش از آنكه بند آيد (بميرد) و بايد براى آسايش خود و استوارى قدمش كار نيكو انجام دهد (فرمان خدا و رسول را ببرد تا روز رستخيز آسوده بوده پايش بر صراط نلغزد) و بايد از سراى كوچ كردن خود (دنيا) براى جايگاه هميشگى (آخرت) توشه بردارد (كه توشه آنجا را جز از اين سرا نبرند) بندگان خدا از خدا بترسيد در آنچه در كتاب خود (قرآن) محافظت و رعايت آنرا بشما امر فرموده (در قرآن تدبّر و تأمّل كنيد) و در آنچه از حقوق خويش نزد شما وديعه و امانت نهاده (از اوامر و نواهى او پيروى نمائيد) زيرا خداوند سبحان شما را بيهوده نيافريده و مهمل و بيكار رها نكرده و شما را در نادانى و كورى (گمراهى) وا نگذاشته است، اعمال شما را معلوم نموده (راه خير و شرّ و طاعت و معصيت را بشما نشان داده) و به كردار (نيك و بد و كوچك و بزرگ و نهان و آشكار) شما دانا است و مدّت عمر و زندگى شما را معيّن كرده، و بر شما كتاب (قرآن كريم) را برهان بر هر چيزى فرستاده است (اوامر و نواهى خويش را در آن بيان فرموده) و روزگارى پيغمبرش را در ميان شما زنده نگاه داشته تا آنكه دين خود را بآنچه در كتاب خويش فرو فرستاده براى پيغمبر و شما كامل ساخت، دينى كه مورد پسند او است (اكمل اديان است) و به زبان آن حضرت آنچه دوست داشت از اعمال نيكو و آنچه كراهت داشت از كردار زشت و نواهى و اوامر خود را بشما ابلاغ نمود،و جاى عذر براى شما باقى نگذاشت و حجّت را بر شما تمام كرد، و شما را از عذاب تهديد نمود، پيش از آنكه قيامت بر پا شود، و ترسانيد پيش از رسيدن عذاب سخت، پس (از خواب غفلت بيدار شويد، و) بقيّه عمر خود را دريابيد (بطلب رضاى خدا مشغول گرديد) و در روزهاى باقى مانده از عمر شكيبائى پيش گيريد (از معصيت و نافرمانى خود را باز داريد) زيرا اين روزهاى باقى مانده (كه ممكن است بتدارك از دست رفته ها صرف شود) كم است در مقابل روزهاى بسيارى كه از شما در غفلت و رو گردانيدن از موعظه و پند مى باشد، و نفسهاى (سركش) خود را فرصت ندهيد (معصيت را آسان نپنداريد) كه اين فرصتها شما را به راههاى ستمكاران مى برد (از رفتار آنها پيروى خواهيد نمود) و (در هيچ امرى) سهل انگار نباشيد كه سهل انگارى ناگاه شما را بر معصيت در آورد.

ترجمه مرحوم شهیدی

پس از شما آن را كه پرواى كار است، وظيفه خود بگزارد، در روزهايى كه فرصتى دارد، پيش از آنكه مرگ او را به حال خود نگذارد. روزهايى كه آسوده خاطر است، و زمان دل مشغولى او نرسيده، روزهايى كه دم تواند برآورد، و گلويش نتاسيده، و بايد كه خود را براى رسيدن- بدان جهان- آماده دارد، و از جاى كوچ براى جاى ماندن توشه بردارد. پس اى مردم خدا را خدا را بپاييد، و در آنچه از كتاب خود شما را نگاهبان كرده و حقوقى كه نزد شما به وديعت سپرده- وظيفه امانت را رعايت نماييد- . كه خداى سبحان شما را بيهوده نيافريده و رها نگذاشته، و در نادانى و كوريتان نداشته. چه به شما گفته است چه بايدتان كرد، و آموخته است كه چه خدمتى تان بايد آورد، و نبشته است كه تومار زندگيتان را كى خواهد سپرد. و قرآن را كه بيان دارنده هر چيز است بر شما فرو فرستاد، و پيامبر خويش را روزگارى ميان شما زندگانى داد، تا با آيه ها كه در كتاب خود نازل فرمود دينى را كه پسنديد، براى او و شما كامل نمود، و به زبان او به شما خبر داد كه چه را مى پسندد و چه او را خوش نيايد، از چه باز مى دارد و كردن چه كار را فرمايد. چندان كه راه عذر را بر شما ببست، و حجّتى گرفت كه- از آن نتوانيد رست- . پيك تهديد را به سوى شما پيش راند، و از كيفر سختى كه پيش رو داريد بترساند. پس، در اين چند روز كه زنده ايد، گذشته را جبران كنيد، و خود را به شكيبايى ورزيدن و سختى ديدن خوى دهيد. كه اين روزها برابر روزهايى كه در غفلت بوديد - فراوان- خود را رخصت مدهيد، مبادا رخصتها شما را به راه ستمكاران برد. و درون را چون برون سازيد تا نفاق، بلايى بر سرتان نياورد، و پرده شما را ندرد.

ترجمه مرحوم خویی

پس بايد عمل نمايد عمل كننده از شما در أيّام مهلت پيش از سرعت اجل او، و در زمان فراغت قبل از اشتغال او، و در زمان وسعت نفس زدن پيش از آنكه گرفته شود راه نفس او، و بايست مهيّا نمايد از براى نفس خود توشه طاعات و از براى استوارى قدم خود بر صراط، و بايد توشه بردارد از سراى رحلت خود براى سراى اقامت خود.

پس بترسيد از خدا اى بندگان خدا در آنچه كه خواسته است از شما حفظ كردن آن را از كتاب خود، و در آنچه امانت نهاده پيش شما از حقوق خود، پس بدرستى خداوند عالم خلق نفرموده شما را بعبث، و فرو نگذاشته است شما را مهمل و نگذاشته است شما را در جهالت و كورى.

بتحقيق كه بلند نموده است خبرهاى شما را، و عالم است عملهاى شما را، و نوشته است اجلهاى شما را، و نازل كرد بر شما كتاب را بجهة بيان هر شي ء، و زندگاني داد در ميان شما پيغمبر خود را زمانى چند تا آنكه كامل ساخت از براى او و از براى شما در آنچه كه نازل فرموده بود از كتاب خود دين خود را كه پسنديده بود از براى خود، و اعلام نمود بشما بزبان پيغمبر خود محبوب ها و مكروههاى خود را از عملها و كارها و نواهى خود را و اوامر خود را. پس القا كرد بسوى شما معذرت خود را در عقوبت شما، و أخذ نمود بر شما حجّت خود را، و پيش انداخت بسوى شما تهديد و وعيد را، و ترسانيد شما را پيش از عذاب شديد.

پس تدارك نمائيد در بقيّه روزگار خود و باز داريد در بقيّه أيّام نفس خود را از عمل ناشايست، و متحمل باشيد بمشقت عبادت پس بدرستى كه آن بقيه ايام كم است در ميان روزگار بسيار كه ميباشد از شما غفلت و بى خبرى و مشغول شدن از پندگيرى و رخصت ندهيد نفسهاى خود را تا اين كه ببرد شما را آن رخصتها در راههاى ظالمان و ستمكاران، و مداهنه و مسامحه ننمائيد با فاسقان تا اين كه بياورد شما را آن مداهنه بمعصيت.

شرح ابن میثم

الفصل الثاني

قوله: فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ- وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ- وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ- وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ- فَاللَّهَ اللَّهَ أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ- وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ- فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى- وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًى قَدْ سَمَّى آثَارَكُمْ- وَ عَلِمَ أَعْمَالَكُمْ وَ كَتَبَ آجَالَكُمْ- وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ- وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ- فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ- وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ- وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ- وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ- وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُمْ- فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي كَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَكُونُ مِنْكُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ- وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ- فَتَذْهَبَ بِكُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ- وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِكُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ

المعنى

أقول: الفصل إلى آخره شروع في الموعظة و المشورة، و لمّا قدّم الإشعار بأنّ اللّه تعالى عالم بما في الصدور غالب على كلّ مقدور أمرهم بعده بالعمل و أراد الأعمال الصالحة المطلوبة بالتكاليف الشرعيّة و أن يجعلوها مهادا لثبات أقدامهم على الصراط المستقيم المأمور بسلوكه ثمّ تلطّف بالجذب إلى العمل بتذكيرهم بأنّهم في أيّام مهلة و فراغ و متنفّس خناق يمكنهم فيه العمل و أنّ الّذى يعملونه من الصالحات هو زاد لهم في سفرهم إلى اللّه و إلى دار إقامتهم و أنّ وراء هذه المهلة إدراك أجل بعده شغل بأهوال الآخرة و أخذ بالكظم، و كنّى به عن عدم التمكّن من العمل إذ لم تكن الآخرة دار عمل ثمّ أبّه بالناس و حذّرهم ربّهم أن يخالفوا فيما أمرهم بحفظه و هو كتابه، و عنى بحفظه تدبّر ما فيه و المحافظة على العمل بأوامره و نواهيه و هى حقوقه الّتى استودعهم إيّاها ثمّ علّل ذلك بتنبيههم على أنّ اللّه تعالى لم يخلقهم عبثا خاليا عن وجه الحكمة بل خلقهم ليستكملوا الفضايل النفسانيّة بواسطة الآلات البدنيّة و لم يجعلهم في وجودهم مهملين بل ضبط آثارهم و أعمالهم و كتب آجالهم في كتابه المبين و ألواحه المحفوظة إلى يوم الدين و نظم وجودهم برسول كريم عمّره فيهم و كتاب أوضح لهم فيه السبيل الّتى لسلوكها خلقهم و أكمل لهم و لنبيّه دينهم الّذى ارتضى لهم و ما أهّلهم له من الكمالات المسعدة في الآخرة كما قال تعالى حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ هو بلّغهم على لسانه ما أحبّ لهم من الخيرات الباقية و كرّهه لهم عن الشرور المشقية في الآخرة كما اشتملت عليه أوامره و نواهيه و أبان لهم فيه الأعذار و أوضح فيه الحجج و شحنه بالوعيد و النذر بين يدي عذاب شديد، و استعار لفظ اليدين للعذاب و كنّى ببين يديه عن

الوقت المتقدّم على عذاب الآخرة المشارف له، و وجه المشابهة أنّ الإنذار بالمخوف يكون من ذى سطوة و بأس شديد فكأنّه نزّل العذاب الشديد بمنزلة المعذّب فاستعار له يدين و جعل الإنذار و التخويف منه متقدّما له بين يديه و ذلك من الجواذب اللطيفة، ثمّ عاد إلى أمرهم باستدراك بقيّة أوقاتهم في الدنيا و أن يصبّروا لها أنفسهم: أى يلزموا أنفسهم فيها الصبر على الأعمال الصالحة، و في لفظ الاستدراك إشعار بتقديم تفريط منهم في جنب اللّه و لذلك قال: فإنّها قليل في كثير الأيّام الّتى تكون منكم فيها الغفلة و التشاغل عن الموعظة. و إنّما قال: لها. لأنّ كلّ وقت يستحقّ أن يوقع فيه ما ينبغي من الأفعال فصدق عليها أنّ ذلك الفعل لها.

قوله: و لا ترخّصوا لأنفسكم. إلى قوله: المعصية [المصيبة خ ].

قوله: و لا ترخّصوا لأنفسكم. إلى قوله: المعصية [المصيبة خ ]. أقول: ليس المقصود بالرخصة هنا الرخصة الشرعيّة بل ما يتساهل الإنسان فيه مع نفسه من تنويع المآكل و المشارب و المناكح و الخروج فيها إلى ما لا ينبغي في نفس الأمر و يتأوّل له تأويلا و حيلة يخيّل أنّها جايزة في الشريعة و يروّج بها اتّباعه لهواه، و نحوه الاجتماع في السماع لغير أهله، و حضور مجالس الفسّاق، و معاشرة الظالمين. و الضابط الكلّى في هذا الباب هو توسّع الإنسان في الامور المباحة و استيفاؤه حدّه فإنّه من فعل ذلك شارف المكروه ثمّ ربما لحظ أنّه لا عقاب في فعله فقادته شهوته إلى فعله فاستوفى حدّه فشارف المحظور، و ذلك أنّ العقل إذا أطاع النفس الأمّارة بالسوء فيما تأمر به مرّة و مرّة لم يبق له نفار عمّا تقوده إليه لوقوع الانس به. و ظاهر أنّ ارتكاب بعض مأموراتها يجرّ إلى ارتكاب بعض فيؤدّى ذلك إلى تجاوز الحدود الشرعيّة و عبورها إلى الوقوع في حبائل الشيطان و التهوّر في المحظورات الّتى هى مهاوى الهلاك، و لذلك ما ورد في الخبر: من رتع حول الحمى أو شك أن يقع فيه و قد شبّه العارفون القلب بالحصن و الشيطان بعدّ و يريد أن يدخله و لم يمكن دفع ذلك العدوّ و التحفّظ منه إلّا بضبط أبواب ذلك الحصن الّتى منها الدخول إليه و حراستها و هى أبواب كثيرة كساير المحرّمات و مساهلة النفس في التوسّع في المباحات و الدخول في الامور المشتبهة من أعظم تلك الأبواب و دخول الشيطان منه أسهل و هو عليه أقدر و لذلك قال عليه السّلام: فتذهب بكم الرخص فيها مذاهب

الظلمة، و لا تداهنوا فيهجم بكم الإدهان على المعصية [المصيبة خ ]. و مذاهب الظلمة مسالكها و طرقها العادلة من العدول، و روى: أنّ إبليس ظهر ليحيى بن ذكريّا عليه السّلام فرأى عليه معاليق كلّ شي ء فقال له: يا إبليس ما هذه المعاليق قال: هذه هى الشهوات الّتى اصيب بهنّ قلوب بنى آدم فقال: هل بى فيها شي ء قال: نعم ربّما شبعت فشغلناك عن الصلاة و عن الذكر قال: هل غير ذلك قال: لا قال: للّه علىّ أن لا أملأ بطنى من طعام أبدا فقال إبليس: للّه علىّ أن لا أنصح مسلما أبدا. و لا تداهنوا: أى لا تسالموا الظلمة و تساهلوا معهم في السكوت عما ترونه من منكراتهم فيهجم بكم الإدهان على المعصية: أى إذا آنستم بمشاهدة المعاصى و ألفتم تكرارها كنتم بذلك عصاة و ربّما ساقكم ذلك إلى فعل المنكر و مشاركتهم فيه.

ترجمه شرح ابن میثم

بخش دوم خطبه

فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ- وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ- وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ- وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ- فَاللَّهَ اللَّهَ أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ- وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ- فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى- وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًى قَدْ سَمَّى آثَارَكُمْ- وَ عَلِمَ أَعْمَالَكُمْ وَ كَتَبَ آجَالَكُمْ- وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ- وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ- فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ- وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ- وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ- وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ- وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُمْ- فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي كَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَكُونُ مِنْكُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ- وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ- فَتَذْهَبَ بِكُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ- وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِكُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ

ترجمه

«پس هر عمل كننده اى از شما مادامى كه در اين دنيا فرصت دارد و قبل از آن كه مرگش فرا رسد بايد به عمل پردازد، و در زمانى كه آسودگى خاطر دارد، پيش از آن كه گرفتار شود به كارهاى خير بپردازد و تا هنگامى كه راه نفسش بند نيامده است عبادت و ستايش كند، و براى آسودگى خويش و استوارى قدمش آمادگى فراهم كند و از اين جهان فانى براى سراى باقى خود توشه اى بيندوزد. مردم از خدا بترسيد آنچه را كه خداوند در كتابش به شما دستور داده و حقوقى را كه در نزد شما به وديعت نهاده است حفظ كنيد و رعايت اوامر و نواهى او را داشته باشيد، زيرا خداوند پاك و منزه شما را بيهوده نيافريده و به خود وانگذاشته، در نادانى و بدون راهنما، رهايتان نكرده است، بلكه حدود اعمالتان را يقين و وظيفه اى كه بايد انجام دهيد به شما آموخت و زمان مرگتان را در لوح محفوظ نوشت، و كتابى كه بيان كننده همه چيز است برايتان فرو فرستاد و پيامبرش را زمانى طولانى در ميان شما به ارشاد و هدايت مأمور كرد، تا آن گاه چنان كه قرآن حكايت مى كند دين پيامبر و شما را كامل كرد، همان دينى كه مورد رضاى اوست و به زبان رسولش به شما اعلام كرد و آنچه را دوست يا دشمن مى داشت بوسيله وحى و قرآن براى شما توضيح داد، بدون آن كه راه عذر و بهانه اى را باقى بگذارد حجّت را بر شما تمام كرد. شما را از عذاب و كيفر خود، قبل از آن كه عقاب سخت قيامت فرا رسد بترسانيد. بنا بر اين اين چند روزه باقى مانده از عمر و دنياتان را دريابيد به اين منظور نفس خود را بزحمت انداخته صبر پيشه كنيد، چه مقدار زمانى كه از عمر شما باقى مانده نسبت به مقدارى كه از زندگى خود، بيهوده از دست داده ايد بسيار اندك و ناچيز است. پس به نفس خود اجازه ندهيد كه وارد گناه و معصيت شود، چه اگر نفس اجازه گناه يابد، شما را به راه ستمكارى و ظلمت و تاريكى مى كشاند و در جلوگيرى نفس سهل انگارى نكنيد، كه گناهان هجوم كرده شما را به مصيبت دوزخ گرفتار مى سازند.

شرح

اين بخش از خطبه تا پايان موعظه و پند و اندرز و راهنمايى است. پس از آن كه امام (ع) انسانها را توجّه داد به اين كه خداوند بر آنچه در دلها مى گذرد آگاه است و بر انجام آنچه بخواهد تواناست، دستور مى دهد كه لازم است به فرمان خدا عمل كنند. مقصود از عملى كه امام (ع) بدان دستور مى دهد كارهاى شايسته و مطلوبى است كه در اصطلاح آنها را تكليف شرعيّه مى نامند و از مردم مى خواهد كه انجام وظايف دينى را، جايگاهى براى استوارى گامهايشان در راه راستى كه مأمور پيمودن آن مى باشند، قرار دهند.

پس از بيان اين موضوع خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 امام (ع) با زبان لطف و مهربانى كه جاذبه بيشترى براى تشويق به عمل كردن دارد، مردم را متوجّه مى سازد كه فرصت را از دست ندهند و قبل از آن كه مرگ گلويشان را بگيرد و امكان عمل از آنها سلب شود، كارهاى شايسته انجام دهند و آن را توشه سفر به سوى خداوند و سراى اقامت شان (آخرت) قرار دهند، زيرا پس از سپرى شدن اين مهلت و رسيدن اجل، انسان گرفتار مشكلات ديگر و عقوبتهاى آن مى شود.

امام (ع) با اين عبارت بطور كنايه عدم امكان عمل در آخرت را يادآورى فرموده اند، زيرا جهان آخرت، جاى انجام دادن عمل صالح نيست، و با تذكّر موضوع خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 فوق مردم را متوجّه مى سازند كه از پروردگارشان بترسند و در باره آنچه، مأمور به حفظ و نگهدارى آن، در كتاب خدا هستند مخالفت نكنند. مقصود امام (ع) از حفظ آنچه در كتاب آمده است، تفكر و دقّت كردن در آن و محافظت عملى داشتن بر اوامر و نواهى قرآن است زيرا اوامر و نواهى قرآن حقوق خداوندى است، كه به عنوان خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 امانت به انسانها سپرده است.

و سپس علّت امر به توجّه داشتن انسانها نسبت به اوامر و نواهى كتاب را چنين توضيح مى دهد كه، خداوند تعالى آدميان را بيهوده و بدون حكمت و مصلحت نيافريده است، بلكه به اين منظور بوده است كه با اسباب و ابزار جسمانى بخشوده شده فضايل نفسانى خود را كامل گردانند، خداوند آنها را بى حساب و كتاب رها نكرده است، آثار و اعمالشان را ضبط، مدّت عمر، زندگى و مرگ شان، و پس از آن تا روز قيامت، در كتابى روشن و الواحى محفوظ نوشته است. و بوسيله پيامبر بزرگوارى، زندگى انسانها را نظم بخشيده و عمر پيامبر را براى هدايتشان در ميان آنها طولانى كرده است. و كتابى كه براى آنها راه پيروى از حقيقت را نشان مى داد، همراه پيامبر نمود. آن گاه براى آنها و پيامبرش دينى كه مورد خوشنودى و رضايتش بود كامل گردانيد، و تمام امورى كه براى سعادتشان مفيد بود بيان فرمود. چنان كه خود مى فرمايد: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ .

بر زبان پيامبر رحمت آنچه از خيرات ماندنى را دوست مى داشت، و آنچه كه از بديهاى بدبخت كننده در آخرت را نمى پسنديد تحت عنوان خطبه 86 نهج البلاغه بخش 2 اوامر و نواهى بدانها ابلاغ كرد و در قرآن مجيد بهانه جوييها و دلايل را از جهت اتمام حجت توضيح داد و محتواى آن را از بيم كيفر و ترس از عذاب سخت پر ساخت.

امام (ع) لفظ «يدين» را براى عذاب استعاره به كار برده اند. «بين يديه» كنايه از وقتى است كه فراروى عذاب آخرت و مشرف بر آن باشد، وجه شباهت اين است، كه ترس همواره از شخص داراى قدرتى است كه سخت گير هم باشد.

پس گويا امام (ع) عذاب سخت را به منزله عذاب كننده در نظر گرفته و لفظ «يدين» را براى آن استعاره به كار برده، و مقدّم بودن ترس و اندار را، بمنزله فراروى عذاب شديد قرار گرفتن دانسته است. توضيح دادن مطلب به طريق استعاره و كنايه از لطيفه هايى است كه جاذبه فراوان دارد.

بعد از انذار و بر حذر داشتن مردم از گناه و معصيت، مجددا آنها را امر مى كند، كه از باقى مانده عمرشان در دنيا استفاده كنند و نفس خود را بر مشكلات كارهاى نيك شكيبا سازند، يعنى در انجام كارهاى شايسته هر چند سختيهايى وجود دارد، صبر داشته باشند.

درك باقيمانده از عمر، در سخن امام (ع) براى توجّه دادن، به كوتاهيهاست كه در مقابل انجام وظيفه الهى خود داشته اند و به همين دليل مى فرمايند، زمانى كه شما براى انجام كارهاى نيك و شايسته داريد به نسبت زمانى كه از پند و موعظه غفلت كرده ايد بسيار اندك است.

نسبت دادن امام (ع) اعمال را بوقت، بدين جهت است كه تمام اوقات مى توانند ظرف كارهاى لازم و شايسته قرار گيرند، بنا بر اين نسبت دادن افعال نيك به تمام زمانها به اين اعتبار قابل صدق مى باشد.

قوله عليه السلام: و لا ترخّصوا لأنفسكم الى قوله المعصية

مقصود از رخصتى كه امام (ع) در اين فراز بدان اشاره دارند رخصت شرعى نيست، بدين معنى كه انسانها اجازه ترك اعمال را در حال حاضر به شرط انجام آن در آينده داشته باشند.

بلكه منظور آن سهل انگاريهايى است كه اشخاص در رابطه با انواع خوردنيها، آشاميدنيها و ازدواج داشته اند و با سرگرميهاى آن چنانى به امورى بيش از حدّ لزوم پرداخته اند و براى زياده رويهاى غير مجاز تأويل و توجيه هائى هم ذكر كرده اند، بدين خيال كه اين توجيهات آن اعمال را در شريعت جايز كرده و زمينه را براى پيروى از هواى نفسشان آماده مى كند. مانند غيبت ديگران و حضور يافتن در مجلس گناهكاران، و رفاقت و همنشينى با ستمگران كه از اين قبيل امورند.

قاعده كلّى در اين باب اين است، كه انسان، دائره امور مباح را كه انجامشان از نظر شرع اشكال ندارد، چنان وسيع بگيرد كه به امور مكروه سرايت كند. و سپس بدين گمان كه انجام كارهاى مكروه كيفر ندارد، خواسته هاى نامطلوب شخص او را به انجام كارهاى مكروه وابدارد و سر انجام همين اهميّت ندادن به مكروهات او را بر انجام محرّمات جرى كرده، محرمات و امور ممنوعه را هم انجام مى دهد. دليل اين مطلب روشن است. هنگامى كه عقل از نفس امّاره در دستورهاى نابجايى كه به او مى دهد پيروى كند، آهسته آهسته او را به كارهاى زشت وادار مى كند، تا حدّى كه ديگر، به دليل علاقه اى كه بر انجام حرام پيدا كرده، از آن نفرت نداشته و آن را ناروا نمى داند. شك نيست كه انجام بعضى از كارهاى حرام، شخص را بر ارتكاب پاره اى ديگر از محرمات، جرى مى سازد، و بتدريج كارش بجايى مى رسد كه حدود شرع را زير پا مى نهد و بدام شيطان گرفتار آمده، دست به محرّماتى مى زند، كه عقوبتى جز هلاكت و نابودى ندارد.

براى بيان همين مقصود است كه در خبر آمده: «هر كه به محرمات نزديك گردد، بيم آن هست كه در آنها واقع شود». عرفا قلب انسان را به حصار و شيطان را به دشمنى تشبيه كرده اند كه مى كوشد بدان وارد شود. دفع چنين دشمنى، جز به نگهبانى كامل و بستن درهاى حصار و پاسدارى مداوم و مستمر ممكن نيست، فرض اين است كه اين حصار درهاى بى شمارى دارد. انجام محرمات، سهل انگارى نفس در امور مباحه و وارد شدن در كارهايى كه شبهه ناك باشند، از درهاى بزرگ اين حصارند، و توان دخول شيطان از همين درها بيشتر و آسانتر است، بدين سبب امام (ع) فرمود: فتذهب بكم الرخّص فيها مذاهب الظّلمة و لا تداهنوا فيهجم بكم الإدهان على المعصية [المصيبة] «به نفس خود مجال ندهيد. كه او به شما اجازه ورود بتاريكها را مى دهد. و با سهل انگارى و مماشات با نفس خود برخورد نكنيد كه هجوم آوردن شما را به انجام معصيت روا مى داند.» مقصود از «مذاهب الظلمة» در عبارت حضرت، راههاى انحرافى و عدول از طريق حق مى باشد. روايت شده است كه ابليس بر يحيى بن زكريّا (ع) ظاهر شد. حضرت يحيى تمام امور مورد علاقه انسانها را بر اندام ابليس مشاهده كرد، از ابليس پرسيد، اينها چه چيزند كه بر خود آويخته اى پاسخ داد اينها شهواتى هستند كه بدانها دل انسانها را مى ربايم. حضرت يحيى پرسيد: آيا در ميان آنها چيزى كه مورد علاقه من باشد وجود دارد ابليس پاسخ داد، بلى هر گاه شكمت را از غذا پر نمايى، من تو را از نماز و ياد خدا غافل مى سازم. حضرت يحيى پرسيد غير از اين مورد، علاقه ديگرى از من در نزد تو مى باشد جواب داد. خير آن گاه حضرت يحيى سوگند ياد كرد كه هرگز از غذا سير نخورد و ابليس سوگند ياد كرد كه هرگز مسلمانى را نصيحت نكرده و به او رازى نگويد.

منظور از: «و لا تدهنوا» اين است كه با گمراهيها و گمراهان مماشات نكنيد.

با منكراتى كه از آنها مى بينيد بر خورد مسالمت آميز نداشته باشيد، كه همين سهل انگارى شما را به معصيت مى اندازد. بدين توضيح كه هر گاه با مشاهده معاصى و گناهان انس پيدا كرديد و با تكرار آنها خو گرفتيد، شما هم از معصيت كاران بحساب آمده و بتدريج انجام منكرات شما را شريك گناهكاران مى كند.

شرح مرحوم مغنیه

فليعمل العامل منكم في أيّام مهله قبل إرهاق أجله، و في فراغه قبل أو ان شغله، و في متنفّسه قبل أن يؤخذ بكظمه، و ليمهّد لنفسه و قدمه، و ليتزوّد من دار ظعنه لدار إقامته. فاللّه اللّه أيّها النّاس فيما استحفظكم من كتابه و استودعكم من حقوقه. فإنّ اللّه سبحانه لم يخلقكم عبثا و لم يترككم سدى و لم يدعكم في جهالة و لا عمى. قد سمّى آثاركم، و علّم أعمالكم و كتب آجالكم، و أنزل عليكم الكتاب تبيانا لكلّ شي ء و عمّر فيكم نبيّه أزمانا حتّى أكمل له و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الّذي رضي لنفسه و أنهى إليكم على لسانه محابّه من الأعمال و مكارهه و نواهيه و أوامره. فألقى إليكم المعذرة و اتّخذ عليكم الحجّة، و قدّم إليكم بالوعيد، و أنذركم بين يدي عذاب شديد.

فاستدركوا بقيّة أيّامكم، و اصبروا لها أنفسكم فإنّها قليل في كثير الأيّام الّتي تكون منكم فيها الغفلة و التّشاغل عن الموعظة، و لا ترخّصوا لأنفسكم فتذهب بكم الرّخص فيها مذاهب الظّلمة و لا تداهنوا فيهجم بكم الإدهان على المصيبة.

اللغة:

الإرهاق: الإعجال. و الكظم: الفم أو مخرج النفس. و سمى: بيّن.

و أنهى: أبلغ. و محابه: ما يحب. و مكارهه: ما يكره.

الادهان: النفاق بإظهار الطاعة، و إخفاء المعصية.

الاعراب

فليعمل اللام للآمر، و تجزم فعلا واحدا، و مثلها اللام في ليمهد. فاللّه اللّه نصب بفعل محذوف أي فاتقوا اللّه، أو احذروا عذاب اللّه، و تبيانا حال من الكتاب.

لها يعود الضمير على بقية الأيام، و اللام بمعنى «في»، مثل قوله تعالى: وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ- 47 الأنبياء أي في يوم القيامة. فإنها الحالقة، الضمير في «انها» يعود على البغضاء، و تدل عليها كلمة «تباغضوا».

المعنى:

(فليعمل العامل- الى- دار إقامته). تقدم هذا المعنى في الخطبة 82 و 76 و يتلخص بأن العلم بما هو ليس بشي ء، و ان الايمان وحده غير كاف، و المهم العمل عن بصيرة، و ما دام الانسان على وجه الأرض يمكنه أن يعمل، فإذا مات انقطع عمله من الدنيا، فالعاقل- اذن- من بادر الأجل، و تزود من العمل (فاللّه اللّه أيها الناس فيما استحفظكم من كتابه، و استودعكم من حقوقه). الضميرمن حقوقه يعود الى الكتاب، و المعنى اتقوا اللّه في القرآن الكريم الذي ائتمنكم عليه سبحانه، و استودعكم اياه لتقدروه حق قدره عاملين بأحكامه و تعاليمه، و مثله قوله تعالى: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ- 44 المائدة أي ان الذين يعملون بكتاب اللّه مخلصين قد شهدوا بالفعل لا بالقول فقط انه حق و صدق.

(فإن اللّه سبحانه لم يخلقكم عبثا، و لم يترككم سدى). لقد دلنا العقل الأكتروني و الهبوط على القمر ان في الانسان مواهب و طاقات لو استغلها جميعا الى أقصى حدودها- ان كان لها حدود- لم يبق فوقه شي ء إلا خالق كل شي ء.. و من الأحاديث القدسية: «يا عبدي أطعني تكن مثلي، تقول للشي ء كن فيكون». و أخشى أن يقول قائل: ان معنى هذا الحديث يا عبدي اعمل في استغلال مواهبك، و ما منحتك من طاقات تكن مثلي تحقق كل ما تبغي و تريد.. و قلت في «التفسير الكاشف»: ان هذا الوصف يكون للمطيع في الجنة التي فيها ما تشتهي الأنفس، و تلذ الأعين، لا في الدنيا. و مهما يكن فهل بعد هذه المواهب و الطاقات التي أودعها سبحانه في الانسان- يصح فيه القول: انه خلق و وجد سدى و عبثا كلا، و ألف كلا.

(و لم يدعكم في جهالة و لا عمى) بل أرسل الينا رسلا مبشرين و منذرين، و أنزل الكتاب تبيانا لكل شي ء، و في أصول الكافي قال الإمام الصادق (ع): ما من شي ء إلا و فيه كتاب و سنة، و قال أبوه (ع): إذا حدثتكم بشي ء فاسألوني عن كتاب اللّه، ثم قال: ان رسول اللّه (ص) نهى عن القيل و القال، و فساد المال، و كثرة السؤال. فقيل له: أين هذا من كتاب اللّه قال: ان اللّه عز و جل يقول: لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ- 114 النساء- و هذا نهي عن القيل و القال- و قال سبحانه: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً- 5 النساء و هذا نهي عن فساد المال- و قال، يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ- 101 المائدة- و هذا نهي عن كثرة السؤال.

(و عمّر فيكم نبيه إلخ..) عاش رسول اللّه (ص) ثلاثا و ستين سنة، مات أبوه قبل أن يولد، فكفله جده عبد المطلب ثماني سنين كما في اعلام الورى للطبرسي ثم كفله عمه أبو طالب، و تزوج بخديجة، و هو ابن خمس و عشرين سنة، و بعث، و له من العمر 40 سنة، و لما توفي أبو طالب كان عمر النبي (ص) ستا و أربعين سنة و بضعة أشهر، فكان زمن بعثته 23 سنة، نزل فيها القرآن الكريم، و تمت السنة النبوية، و فيها أحكام كثيرة لم ينص عليها القرآن صراحة، و لكنها جزء متمم له بنص الآية 7 من سورة الحشر: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. و عليه يكون كل من الكتاب و السنة جزءا متمما للآخر، و حجة قائمة على العباد، و ما لأحد معهما من عذر، و في أصول الكافي عن الإمام الصادق (ع): في تفسير الآية 8 من سورة الشمس: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها- انه قال: بيّن لها ما تأتي، و ما تترك.. و قال أيضا: لا يعذب اللّه العباد حتى يعرّفهم ما يرضيه و ما يسخطه.. ان اللّه احتج على العباد بما آتاهم و عرّفهم.

(فاستدركوا بقية أيامكم). تداركوا بالتوبة فيما بقي لكم من العمر- ما أسلفتم من المعاصي و الآثام (و اصبروا لها أنفسكم) على طاعة اللّه، و جاهدوها فيما بقي من أيامكم (فإنها قليل في كثير الأيام التي تكون منكم فيها الغفلة و التشاغل عن الموعظة). ان أيامكم الباقية قليلة بالنسبة الى الماضية، و قد قتلتم هذه باللهو و الغفلة عما تنتفعون به، فاجعلوا عملكم فيما بقي كفارة عما مضى (و لا ترخّصوا أنفسكم) أي تطلقوا لها العنان وراء الشهوات (فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمة) و تقودكم الى الهلكة، و هي المصير الحتم لكل من أهمل و تجاهل (و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان على المعصية). المداهنة و الرياء بمعنى واحد،و هي محرمة بذاتها، و أيضا تقود الى العديد من المعاصي، فإن أدت اليها اشتد التحريم و تضاعف.

شرح منهاج البراعة خویی

فليعمل العامل منكم في أيّام مهله قبل إرهاق أجله، و في فراغه قبل أوان شغله، و في متنفسّه قبل أن يؤخذ بكظمه، و ليمهّد لنفسه و قدمه، و ليتزوّد من دار ظغنه لدار إقامته. فاللّه اللّه أيّها النّاس فيما استحفظكم من كتابه، و استودعكم من حقوقه، فإنّ اللّه لم يخلقكم عبثا، و لم يترككم سدى، و لم يدعكم في جهالة و لا عمّى، قد سمّى آثاركم، و علم أعمالكم، و كتب آجالكم و أنزل عليكم الكتاب تبيانا، و عمّر فيكم نبيّه أزمانا، حتّى أكمل له و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الّذي رضي لنفسه، و أنهى إليكم على لسانه محابّه من الأعمال و مكارهه، و نواهيه و أوامره، فألقى إليكم المعذرة، و اتّخذ عليكم الحجّة، و قدّم إليكم بالوعيد، و أنذركم بين يدي عذاب شديد، فاستدركوا بقيّة أيّامكم، و اصبروا لها أنفسكم، فإنّها قليل في كثير الأيّام الّتي تكون منكم «فيها خ» الغفلة، و التّشاغل عن الموعظة، و لا ترخّصوا لأنفسكم، فتذهب بكم الرّخص فيها مذاهب الظّلمة، و لا تداهنوا فيهجم بكم الإدهان على المعصية.

اللغه

(المهل) محركة المهلة و (الارهاق) الاعجال و (الكظم) محركة مخرج النفس و (الظعن) الارتحال و (الانهاء) الاعلام و الابلاغ و (الرّخصة) التّسهيل في الأمر و الجمع رخص كغرفة و غرف و (الادهان) و المداهنة اظهار خلاف ما تضمر و الغشّ.

الاعراب

الفاء في قوله: فليعمل فصيحة، فاللّه اللّه منصوب على الاغراء أى فاتقوا اللّه، و تكرير اللّفظ نيابة عن الفعل المقدّر، و تبيانا منصوب على الحالية، و ازمانا على الظرفية، و الباء في قوله بالوعيد زايدة، و بقيّة أيّامكم منصوب على الظرف، و اصبروا لها اللّام بمعنى على بدليل قوله: فما أصبرهم على النّار، و قوله فانّها قليل أى شي ء قليل فحذف الموصوف كما حذف في قوله تعالى: وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً.

أى قبيلا رفيقا

المعنى

ثمّ إنّه عليه السّلام لمّا أشار إلى أنّه سبحانه عالم بما فى الصّدور و غالب على كلّ مقدور و كان ذلك مقتضيا لانجذاب الخلق إليه ليفوزوا بما لديه علما منهم بأنّه سبحانه طالب كلّ راغب و مدرك كلّ هارب أمر بعد ذلك بالطاعات و حذّر عن الخطيئات فقال: (فليعمل العامل منكم في أيّام مهله قبل إرهاق أجله) و هو أمر بالمبادرة إلى العمل قبل حلول الأجل، لأنّ الموت إذا حلّ ارتفع التّكليف و بطل، فليبادر في أيّام المهل قبل أن يحلّ الموت و ينزل و قبل أن يحول بينه و بين العمل.

(و في فراغه) من شدايد الأهوال (قبل أوان شغله) بفجايع الآجال (و في متنفّسه) أى سعة نفسه و خلاقه (قبل أن يؤخذ بكظمه) و خناقه (و ليمهّد لنفسه و قدمه) قبل أن لا ينفعه ندمه (و ليتزوّد من دار ظعنه) و رحلته (لدار إقامته) و محلّ فاقته، و إنّما أمر بذلك لأنّ سفر الآخرة مهول و السّبيل طويل و الخطر جليل فمن لم يمهّد لنفسه زادا يتقوّى به و لا لقدمه محلا يضعها عليه مع حزونة الطّريق و خشونته صعب له الوصول إلى المحلّ بل تاه في المهامه و ضلّ.

(فاللّه اللَّه عباد اللَّه فيما استحفظكم من كتابه) و طلب منكم تدبّر ما فيه من تكليفه و خطابه (و استودعكم من حقوقه) المؤدّية إلى ثوابه و عقابه (فانّ اللَّه سبحانه لم يخلقكم عبثا) لعبا (و لم يترككم سدى) هملا كالابل الرّتاع و الجمل الرّعاع، و انّما خلقكم على وجه الحكمة و الصّواب و جعلكم عاقلا قابلا للتّكليف و الخطاب لتستفيدوا محاسن الآداب، و تنافسوا في المكارم، و تسارعوا في المغانم و تحصّلوا المعارف و الطّاعات، و تنتهوا عن المعاصي و السّيئات.

فانه قد نصب لكم أعلام الهدى (و لم يدعكم في جهالة و لا عمى) فمن خبط بعد ذلك و طغى فقد ضلّ و غوى، و من أطاع فاتّقى فلسوف يعطيه ما يرضى و (قد سمّى آثاركم) خيرها و شرّها و رفع أخباركم نفعها و ضرّها (و علم أعمالكم) صغيرها و كبيرها (و كتب آجالكم) طويلها و قصيرها (و أنزل عليكم الكتاب تبيانا) و برهانا (و عمّر فيكم نبيّه) صلّى اللَّه عليه و آله آونة و (أزمانا) لانتظام معاشكم و اصلاح معادكم و اقامة للحجّة عليكم لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ».

(حتّى أكمل له صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الّذي رضى لنفسه) و أتمّ عليكم نعمته الّتي اختارها له و لكم من اسلامه و شرعه كما قال عزّ من قائل: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ.

(و أنهى إليكم) و أعلمكم (على لسانه) سلام اللَّه عليه و آله (محابّه من الأعمال) الحسنة (و مكارهه) من الأفعال القبيحة (و نواهيه) الموجبة للشّقاوة (و أوامره) المحصّلة للسعادة (فألقى إليكم المعذرة) أى العذر في عقوبتكم يوم القيامة حتّى لا يكون لكم الحجّة عليه بل يكون له الحجّة عليكم (و اتّخذ عليكم الحجّة) بما أنزله في كتابه لئلا تكونوا عن آياته في غفلة (و قدّم اليكم بالوعيد و أنذركم بين يدي عذاب شديد) أى قدّم إليكم الوعيد و خوّفكم أمام العذاب الشّديد ليكون الوعيد قبل حلول العقاب و الانذار قبل نزول العقاب، لأنّ العقاب من دون بيان قبيح و التأديب بعد التّكليف حسن و مليح كما قال تعالى شأنه: وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا.

فأرسل سبحانه رسله مبشّرين و منذرين و بعث رسوله بالكتاب المبين كيلا تقولوا يوم القيامة: إنّا كنّا عن هذا غافلين (فاستدركوا بقيّة أيّامكم و أصبروا لها أنفسكم) أى تداركوا ما أسلفتم من الذّنوب و الخطيئات فيما بقي لكم من الأوقات و احبسوا أنفسكم عليها بتحمّل مشاقّ الطاعات.

و في الحديث الصّبر صبران صبر على ما تكره و صبر عمّا تحبّ، فالصّبر الأوّل مقاومة النّفس للمكاره الواردة عليها و ثباتها و عدم انفعالها، و قد يسمّى سعة الصّدر و هو داخل تحت الشجاعة، و الصّبر الثاني مقاومة النّفس لقوّتها الشهوية و هو فضيلة داخلة تحت العفّة (فانّها قليل في كثير الأيام التي تكون منكم الغفلة و التشاغل عن الموعظة) يعني أنّ الأيام الباقية الّتي يمكن فيها الاستدراك و التدارك قليلة في جنب الأيام الّتي تكون فيها الغفلة و التّشاغل و هي كثيرة بالنسبة إليها.

و لعلّ الاتيان بلفظة تكون دون كانت للاشعار بأنّ غفلتهم ليست مختصّة بما مضى، بل ربما تكون فيما يأتي أيضا، و ذلك لما علم من حالهم أنّهم لا يستغرقون أوقاتهم الآتية بالتدارك و الطاعة فأمر عليه السّلام بالتدارك فيما هو آت إذ ما مضى قد فات فافهم.

(و لا ترخّصوا لأنفسكم فتذهب بكم الرّخص فيها مذاهب الظلمة) أى مسالكها، و الظاهر أنّ المراد بالترخيص للنفوس المسامحة و المساهلة لها، فيكون المقصود بالنّهى المواظبة عليها و مجاهدتها.

روى الكلينيّ باسناده عن السّكوني عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام أنّ النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بعث سرية فلمّا رجعوا قال عليه السّلام: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر و بقي عليهم الجهاد الأكبر فقيل: يا رسول اللَّه ما الجهاد الأكبر قال: جهاد النّفس.

و في الوسايل عن الصّدوق باسناده عن شعيب العقرقوفي عن الصّادق عليه السّلام قال: من ملك نفسه إذا رغب و إذا رهب و إذا اشتهى و إذا غضب و إذا رضى حرّم اللَّه جسده على النّار.

و عن الكلينيّ عن عدّة من أصحابنا عن محمّد بن محمّد بن خالد رفعه قال: قال أبو عبد اللَّه عليه السّلام أقصر نفسك عمّا يضرّها من قبل أن تفارقك، واسع في فكاكها كما تسعى في طلب معيشتك فانّ نفسك رهينة بعملك، هذا.

و يحتمل أن يكون المراد به الترخيص في الشبهات المؤدّى إلى الاقتحام في الهلكات فيكون مساقه مساق ما وراه الصّدوق عنه عليه السّلام قال: إنّ أمير المؤمنين عليه السّلام خطب الناس فقال في كلام ذكره: حلال بيّن و حرام بيّن و شبهات بين ذلك، فمن ترك ما اشتبه عليه من الاثم فهو لما استبان له أترك، و المعاصي حمى اللَّه فمن يرتع حولها يوشك أن يدخلها.

و نظيره ما رواه في الوسائل عن الكراجكي في كتاب كنز الفوايد مسندا عن سلام بن المستنير عن أبي جعفر الباقر عليه السّلام قال: قال جدّي رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم أيّها النّاس حلالي حلال إلى يوم القيامة و حرامي حرام إلى يوم القيامة ألا و قد بيّنهما اللَّه عزّ و جلّ في الكتاب و بيّنتهما لكم في سنّتي و سيرتي، و بينهما شبهات من الشّيطان و بدع بعدي من تركها صلح له أمر دينه و صلحت له مروّته و عرضه، و من تلبّس بها و وقع فيها و اتّبعها كان كمن رعى غنمه قرب الحمى، و من رعى ماشيته قرب الحمى نازعته نفسه إلى أن يرعى ها في الحمى، ألا و إنّ لكلّ ملك حمى ألا و إنّ حمى اللَّه عزّ و جلّ محارمه فتوقوا حمى اللَّه و محارمه، الحديث.

(و لا تداهنوا فيهجم بكم الادهان على المعصية) و المراد بالمداهنة إمّا المساهلة للنفس فيكون هذه الجملة تأكيدا للجملة السّابقة، و إمّا ترك المناصحة و الصّدق و إظهار خلاف ما تضمر أعني النفاق و هو الأظهر.

و منه الحديث القدسي لعيسى عليه السّلام قال لمن تمرّد علىّ بالعصيان و عمل بالادهان ليتوقّع عقوبتي.

و مثله في حديث الباقر عليه السّلام قال: أوحى اللَّه عزّ و جلّ إلى شعيب النبيّ عليه السّلام انّى معذّب من قومك مأئة ألف أربعين ألفا من شرارهم، و ستّين ألفا من خيارهم فقال: يا ربّ هؤلاء الأشرار فما بال الأخيار فأوحى إليه داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي.

شرح لاهیجی

فليعمل العامل منكم فى ايّام مهله قبل ارهاق اجله و فى فراغه قبل اوان شغله و فى متنفّسه قبل ان يؤخذ بكظمه يعنى پس بايد عمل بندگى بجا اورد بندگى كننده شما در روزهاى مهلت او پيش از نزديك شدن وقت مرگ او و در زمان فراغت او پيش از مشغول شدن بشغل مردن او و در زمان وسعت نفس او پيش از گرفتن مجراى نفس او و ليمهد لنفسه و قدمه و ليتزوّد من دار ظعنه لدار اقامته يعنى بايد هموار بكند مكانى را از براى ارام نفس خود و قرار قدم خود و بايد توشه بردارد از سراى رفتن دنياش از براى خانه ماندن اخرت خود فاللّه اللّه عباد اللّه فيما استحفظكم من كتابه و استودعكم من حقوقه يعنى بترسيد خدا را بترسيد خدا را اى بندگان خدا در چيزى كه طلب كرد و امر كرد شما را

بنگاهدارى و رعايت او از كتاب خود و در چيزى كه امر كرد شما را بامانت دارى او از حقوق خود كه عبارت از اطاعت و بندگى باشد فانّ اللّه سبحانه لم يخلقكم عبثا و لم يترككم سدى و لم يدعكم فى جهالة و لا عمى يعنى پس بتحقيق كه خداى منزّه از نقص خلق نكرده است شما را عبث يعنى بى فايده و فعل خدا اگر چه علّت غائى ندارد امّا غايت و فائده دارد زيرا كه باعث فعل او جود ذاتى اوست و چيزى ديگر نيست كه سبب فاعليّت او گردد و الّا لازم ميايد كه مستكمل و ناقص باشد امّا البتّه افعال او بايد با غايت و فائده باشند زيرا كه فعل بى فائده بر حكيم روا نيست و فائده فعل كمالاتيست كه آن فعل امكان وصول بان دارد در حدّ ذات خود و بدون او ناقص باشد اگر چه باعث بر فعل منحصر باشد در جود ذاتى لكن اشياء فى حدّ ذواتها صاحب غايات و فوائده و منافع باشند در نظام كلّ و خلقت انها چنانچه از جود ذاتيست رساندن انها بغايات نيز جود ديگر است پس باين سبب وانگذاشته است شما را مهمل و بى راهنما نگذاشته است شما را در جهل و كورى از راه رسيدن بغايات و فوائد مقتضيات ذوات شما را چنانچه اسباب حيات شما را از اكل و شرب و ساير ما يحتاج زندگانى از براى شما مهيّا ساخته است و شما را بان راهبر گردانيده اسباب رسيدن بغايات را بر وجه كمال از براى شما اماده گردانيده و شما را بان راهبر گردانيده از ارسال رسل و انزال كتب و حجّت بر شما تمام شده قوله (تعالى) إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ قد سمّى اثاركم و علم اعمالكم و كتب اجالكم يعنى بتحقيق نام اورد و ظاهر گردانيد آثار و غايات مترتّبه بر ذات شما را و دانست نتايج و ثمرات اعمال شما را و مقدّر و معيّن ساخت مقدار عمر شما را كه در آن مقدار بغايات ذاتيّه خود مى رسيد از سعادت و شقاوت و انزل عليكم الكتاب تبيانا لكلّ شي ء و عمّر فيكم نبيّه ازمانا حتّى اكمل له و لكم دينه فيما انزل من كتابه الّذى رضى لنفسه يعنى فرستاد بر شما كتاب و قران را در حالتى كه مبيّن از هر مقوله چيزيست از براى شما و عمر و زندگانى داد در ميان شما پيغمبر (صلی الله علیه وآله) خود را در مدّت مديدى تا آن كه كامل و تمام گردانيد از براى پيغمبر (صلی الله علیه وآله) خود و از براى شما دين خود را در آن چيزى كه فرستاده است از كتاب خود آن چنان دينى كه راضى شده از براى نفس خود يعنى دينى كه لايق بجلال او و بر وفق حكمت اوست در تكميل شما يعنى انزال كتاب و تعمير پيغمبر (صلی الله علیه وآله) از براى تكميل دين است از براى پيغمبر (صلی الله علیه وآله) و از براى شما و تشريك پيغمبر (صلی الله علیه وآله) با ايشان در دين از جهة تديّن و تعبّد اوست باين دين مثل ايشان و از جهة مزيد تحريص و تحريك ايشان است در اقامه دين و انهى اليكم على لسانه محابّه من الاعمال و مكارهه و نواهيه و اوامره يعنى اعلام كرد بسوى شما بر زبان پيغمبر (صلی الله علیه وآله) خود محبوبهاى خود را از اعمال شما و مكروههاى خود را از اعمال و منهيّات خود و مأمورات خود را از افعال شما و محبوب و مكروه بودن اعمال عبارت از جزاء نيك و بد دادن اوست بر اعمال فالقى اليكم المعذرة و اتّخذ عليكم الحجّة و قدّم اليكم بالوعيد و انذركم بين يدي عذاب شديد يعنى پس انداخت بسوى شما عذر عذاب شما را و گرفت بر شما حجّة مؤاخذه از شما را در تقصير و عصيان كردن شما و پيش داشت بسوى شما وعيد را و تخويف كرد شما را در پيش روى عذاب سخت شما يعنى اوّل وعيد و انذار كرد پيش از عذاب آخرت تا از براى شما معذرت و حجّتى باقى نماند فاستدركوا بقيّة ايّامكم و اصبروا لها انفسكم فانّها قليل فى كثير الايّام الّتى تكون منكم فيها الغفلة و التّشاغل عن الموعظة يعنى پس تدارك بكنيد در بقيّه ايّام عمر شما آنچه را كه فوت شده از اطاعات و حبس و حصر كنيد نفسهاى شما را از براى آن بقيّه اوقات در طاعت خدا بعلّت آن كه بقيّه عمر شما بسيار كم و اندكست در جنب ايّام و اوقات بسيارى كه بود از براى شما در ان اوقات غفلت و روگرداندن از وعظ و پند و لا ترخّصوا لانفسكم فتذهب بكم الرّخص مذاهب الظّلمة يعنى مرخّص مسازيد مر نفسهاى شما را در مشتهيات و خواهشهاى او از لذّات و امتعه دنياويّه پس اين رخصت روانه گرداند شما را بسوى رفتارهاى ستمكاران بر نفسهاى خود كه گناهكاران باشند زيرا كه رخصت نفس در شهوات مباحه و مكروهه باعث كشيدن او مى شود بمحرّمات و لا تداهنوا فيهجّم بكم الادهان على المعصية يعنى مساهله در پرهيزكارى و احتياط نكنيد كه داخل مى سازد ناگهان اين مساهله شما را بر معصيت خدا

شرح ابن ابی الحدید

و من خطبة له ع

فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ- وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ- وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ- وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ- فَاللَّهَ اللَّهَ أَيُّهَا النَّاسُ فِيمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ- وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ- فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ يَتْرُكْكُمْ سُدًى- وَ لَمْ يَدَعْكُمْ فِي جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًي قَدْ سَمَّى آثَارَكُمْ- وَ عَلِمَ أَعْمَالَكُمْ وَ كَتَبَ آجَالَكُمْ- وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ- وَ عَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيِّهُ أَزْمَاناَ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ- فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ- وَ أَنْهَى إِلَيْكُمْ عَلَى لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ- وَ نَوَاهِيَهُ وَ أَوَامِرَهُ وَ أَلْقَى إِلَيْكُمُ الْمَعْذِرَةَ- وَ اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ- وَ أَنْذَرَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ

فَاسْتَدْرِكُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِكُمْ وَ اصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَكُمْ- فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي كَثِيرِ الْأَيَّامِ الَّتِي تَكُونُ مِنْكُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ- وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِكُمْ- فَتَذْهَبَ بِكُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ- وَ لَا تُدَاهِنُوا فَيَهْجُمَ بِكُمُ الْإِدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ

و قوله فليعمل العامل منكم إلى قوله- و ليتزود من دار ظعنه لدار إقامته- مأخوذ من قول رسول الله ص في خطبته المشهورة-

و هي أيها الناس إن لكم معالم فانتهوا إلى معالمكم- و إن لكم غاية فانتهوا إلى غايتكم- إن المؤمن بين مخافتين- بين أجل قد مضى لا يدري ما الله صانع به- و أجل قد بقي لا يدري ما الله قاض فيه- فليأخذ العبد من نفسه لنفسه و من دنياه لآخرته- و من الشبيبة قبل الهرم و من الحياة قبل الموت- فو الذي نفس محمد بيده ما بعد الموت من مستعتب- و ما بعد الدنيا من دار إلا الجنة أو النار

و المهل المهلة و التؤدة و الإرهاق مصدر أرهق- تقول أرهقه قرنه في الحرب إرهاقا إذا غشيه ليقتله- و زيد مرهق قال الشاعر-

  • تندى أكفهم و في أبياتهمثقة المجاور و المضاف المرهق

و في متنفسه أي في سعة وقته- يقال أنت في نفس من أمرك أي في سعة- . و الكظم بفتحهما مخرج النفس و الجمع أكظام- و يجوز ظعنه و ظعنه بتحريك العين و تسكينها- و قرئ بهما يَوْمَ ظَعْنِكُمْ و ظعنكم- و نصب الله الله على الإغراء- و هو أن تقدر فعلا ينصب المفعول به أي اتقوا الله- و جعل تكرير اللفظ نائبا عن الفعل المقدر و دليلا عليه- . استحفظكم من كتابه جعلكم حفظة له جمع حافظ- . السدى المهمل و يجوز سدى بالفتح- أسديت الإبل أهملتها- و قوله قد سمى آثاركم يفسر بتفسيرين أحدهما- قد بين لكم أعمالكم خيرها و شرها- كقوله تعالى وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ- و الثاني قد أعلى مآثركم- أي رفع منازلكم إن أطعتم- و يكون سمى بمعنى أسمى- كما كان في الوجه الأول بمعنى أبان و أوضح- . و التبيان بكسر التاء مصدر و هو شاذ- لأن المصادر إنما تجي ء على التفعال- بفتحها مثل التذكار و التكرار- و لم يأت بالكسر إلا حرفان و هما التبيان و التلقاء- . و قوله حتى أكمل له و لكم دينه- من قوله تعالى الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ- وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي- . و قوله الذي رضي لنفسه من قوله تعالى- وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ- لأنه إذا ارتضى لهم فقد ارتضاه لنفسه- أي ارتضى أن ينسب إليه- فيقال هذا دين الحق و أنهى إليكم عرفكم و أعلمكم- . و محابه جمع محبة و مكارهه جمع مكرهة و هي ما تكره- و في هذا دلالة أن الله تعالى يحب الطاعة و يكره المعصية- و هو خلاف قول المجبرة- . و الأوامر جمع آمر و أنكره قوم و قالوا هاهنا جمع أمر- كالأحاوص جمع أحوص و الأحامر جمع أحمر- يعني الكلام الآمر لهم بالطاعات و هو القرآن- . و النواهي جمع ناهية كالسواري جمع سارية- و الغوادي جمع غادية- يعني الآيات الناهية لهم عن المعاصي- و يضعف أن يكون الأوامر و النواهي جمع أمر و نهي- لأن فعلا لا يجمع على أفاعل و فواعل- و إن كان قال ذلك بعض الشواذ من أهل الأدب- . و قوله و ألقى إليكم المعذرة كلام فصيح- و هو من قوله تعالى أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ- . و قدم إليكم بالوعيد و أنذركم بين يدي عذاب شديد- أي أمامه و قبله مأخوذ أيضا من القرآن- و معنى قوله بين يدي عذاب شديد أي أمامه و قبله- لأن ما بين يديك متقدم لك

قوله فاستدركوا بقية أيامكم- يقال استدركت ما فات و تداركت ما فات- بمعنى و اصبروا لها أنفسكم مأخوذ من قوله تعالى- وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ- يقال صبر فلان نفسه على كذا أي حبسها عليه- يتعدى فينصب قال عنترة-

  • فصبرت عارفة لذلك حرةترسو إذا نفس الجبان تطلع

- . أي حبست نفسا عارفة-

و في الحديث النبوي في رجل أمسك رجلا و قتله الآخر- فقال ع اقتلوا القاتل و اصبروا الصابر

- أي احبسوا الذي أمسكه حتى يموت- . و الضمير في فإنها قليل- عائد إلى الأيام التي أمرهم باستدراكها- يقول إن هذه الأيام التي قد بقيت من أعماركم قليلة- بالنسبة و الإضافة إلى الأيام التي تغفلون فيها عن الموعظة- . و قوله فإنها قليل فأخبر عن المؤنث بصيغة المذكر- إنما معناه فإنها شي ء قليل بحذف الموصوف- كقوله وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً أي قبيلا رفيقا- . ثم قال و لا ترخصوا نهى عن الأخذ برخص المذاهب- و ذلك لأنه لا يجوز للواحد من العامة- أن يقلد كلا من أئمة الاجتهاد- فيما خف و سهل من الأحكام الشرعية- أو لا تساهلوا أنفسكم في ترك تشديد المعصية- و لا تسامحوها و ترخصوا إليها- في ارتكاب الصغائر و المحقرات من الذنوب- فتهجم بكم على الكبائر- لأن من مرن على أمر تدرج من صغيره إلى كبيره- . و المداهنة النفاق و المصانعة و الادهان مثله- قال تعالى وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ- .

شرح نهج البلاغه منظوم

فليعمل العامل منكم فى أيّام مهله، قبل ارهاق اجله، و فى فراغه قبل اوان شغله، و فى متنفّه قبل أن يؤخذ بكظمه، و ليمهّد لنفسه و قدمه، و ليتزوّد من دار ظعنه لدار اقامته، فاللّه اللّه أيّها النّاس فيما استحفظكم من كتابه، و استودعكم من حقوقه، فانّ سبحانه لم يخلقكم عبثا، و لم يترككم سدى، وّ لم يدعكم فى جهالة وّ لا عمى، قد سمّى اثاركم، و علم اعمالكم، و كتب اجالكم و انزل عليكم الكتاب تبيانا لكلّ شي ء، و عمّر فيكم نبيّه، ازمانا، حتّى اكمل له و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الّذى رضى لنفسه، و أنهى اليكم على لسانه محآبّه من الأعمال و مكارهه، و نواهيه و أوامره، فألقى اليكم المعذرة، و اتّخذ عليكم الحجّة، و قدّم اليكم بالوعيد، و أنذركم بين يدي عذاب شديد، فاستدركوا بقيّة أيّاكم، و اصبروا لها أنفسكم، فانّها قليل فى كثير الأيّام الّتى تكون منكم فيها الغفلة، و التّشاغل عن الموعظة، و لا ترخّصوا لأنفسكم فتذهب بكم الرّخص مذاهب الظّلمة، و لا تداهنوا فيهجم بكم الأدهان على المعصية

ترجمه

پس (براى چنين خدائى) بايد عمل كننده از شما عمل كند، در هنگامى كه (در جهان) فرصت دارد، پيش از آنكه مرگ او را دريابد، و در زمانى كه راه نفس كشيدنش باز است پيش از آنكه بند آيد، پس بايد براى آسودگى تن و استوارى قدمش جائى تهيّه كند (وسائل آسايش آن جهان و نلغزيدن از صراط و نيفتادن در دوزخ را بوسيله اعمال صالحه در اين جهان فراهم آورد) و از اين خانه كوچگاه (موقّت) براى جاى هميشگى خويش توشه برگيرد، بندگان خداى از خدا بترسيد، و نگهداريد چيزى را كه نگهدارى آنرا خدا در كتابش از شما خواسته، و رعايت كنيد حقوق او را كه در نزدتان بامانت نهاده (اين قرآن را حفظ كنيد و از اوامر و نواهى او پيروى نمائيد) زيرا خداوند پاك شما را بيهوده نيافريده، و سر خود واگذارتان نكرده، و در تيه كورى و گمراهى راهاتان نفرموده است (بلكه دقايق و ساعات) آثارتان را معيّن، و بكلّيه كردارتان دانا است، مدّتهاى زندگانيتان را (در لوح تقدير) نوشته است، اوست كه كتابى بر شما نازل كرد، كه آن كتاب همه چيز را (براى شما) بيان كننده است، و زمانى چند پيغمبرش را در ميان شما زنده نگه داشت، تا اين كه كامل كند براى پيغمبرش و براى شما دينى را كه بوسيله كتابش (قرآن) نازل كرده، و آنرا براى خويش برگزيده بود، و بزبان پيغمبرش بشما اعلام كرد، هر چه از اعمال را كه دوست يا دشمن مى داشت (راه خير و شر را بوسيله وحى و قرآن بشما نشان داد) و بدون اين كه راه عذرى باقى گذارد حجّت بر شما تمام كرد، و شما را از عذاب خود بترسانيد، پيش از آنكه آن عذاب شديد (در قيامت) نمودار گردد، پس اين چند روزه باقى زندگانى را دريابيد (و از معصيت بدور و بعبادت نزديك شده و بر اين دو كار) شكيبائى ورزيد، زيرا اين چند روزه باقى عمر (كه مى توان در آن گذشته را جبران كرد) كم است در برابر روزهاى بسيارى كه شما در آنها سرگرم بغفلت و دنيا بوده، و از پند و موعظه رو گردان بوديد (اى خوانندگان گرامى) مبادا بخودتان اجازه دهيد (كه وارد معصيت و نافرمانى شويد زيرا كه) اين اجازه است كه شما را براه ستمكاران و نافرمانى مى كشاند، و نكند كه شما (در باره احكام و فرامين الهى) سهل انكارى كنيد، زيرا كه در اين سهل انكاريها است گناهان بر شما هجوم ميكنند (و تا شما را وارد دوزخ نمايند از سرتان دست بردار نيستند).

نظم

  • ببايد بر عمل رو مرد عاقلكند گيرد بمحشر اجر كامل
  • سراى آخرت آباد سازدخداى خويش از خود شاد سازد
  • خدا را بندگان از حق بترسيدز احكام و كتاب وى بپرسيد
  • بدستورات قرآنى تفكّرببايد كرد و در امرش تدبّر
  • حقوق خويش را يزدان دادارز هر يك از شما باشد طلبكار
  • شما را او عبث خلقت نفرمودنخواهد تركتان اين گونه بنمود
  • بكورىّ و جهالت باز نگذاشتهمه آثارتان آسان نگه داشت
  • كتابى بر شما مانند قرآن كه بر هر چيز برهان است و تبيان
  • نبيّى در شما همچون محمّد صكز او روشن بود چشم مرمّد
  • فرستاد اين و آنرا كرد نازل كز آن اين يك شود آباد و كامل
  • ز امر و نهى و از مكروه و محبوبوعيد و وعده اعمال مطلوب
  • شما را كرد القا با لسانش نمود ابلاغ با شيوا بيانش
  • شما را از عذاب و رنج و زحمتبترسانيد كرد اتمام حجّت
  • بقيّه عمر را پس دست يازيدبراى خود سپر از صبر سازيد
  • جهان ناچيز و روز تست بسيارپى بسيار از اين كم توشه بردار
  • بغفلت مگذران اين روز كى چندز وعظ و پند طرفى نيك بربند
  • مده اين نفس سركش را تو رخصتكه از دستت كشاند بند فرصت
  • زمام كارت از كف گر ستاندبراه ظالمانت مى كشاند
  • مشو در هيچ كارى سهل انگاركه سهل انگارى عصيان آورد بار
  • گنه را هر كسى كاو خوار بشمردكمر زير گناهانش شود خرد

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS