معیار آغاز و انجام ماههاى قمرى (قسمت اول)
نویسنده: محمّد رضا غفوریان
فقیهان درباره آغاز ماه قمرى، سخن بسیار گفته اند و این نوشته بر آن است تا دیدگاه مشهور را برگزیده و با زدودن برخى ابهامها، گامى هر چند کوتاه، در نمایاندن درستى این دیدگاه بردارد.
وابستگى بسیارى از احکام در اسلام, به گردش ماه و حالتهاى گوناگون آن, نیازمند شرح و سخن بسیار نیست. هر کس با اندک آشنایى با عبادتهایى چون: نماز, روزه, حج, جهاد و… مى داند که بخش مهمى از احکام این عبادتها, با آغاز و انجام ماههاى قمرى ارتباطى تنگاتنگ دارد. فقیهان درباره آغاز ماه قمرى, سخن بسیار گفته اند و این نوشته بر آن است تا دیدگاه مشهور را برگزیده و با زدودن برخى ابهامها, گامى هر چند کوتاه, در نمایاندن درستى این دیدگاه بردارد.گرچه مى توان درباره آغاز ماه قمرى, چند دیدگاه را در لابه لاى سخنان و نوشته هاى فقیهان, پیدا کرد, ولى آنچه امروز بیش از همه مطرح و مورد ارزیابى است, دو دیدگاه است.
1. پیدا شدن هلال ماه را در هر منطقه براى همه مناطق دیگر کافى نیست و براى ماه نیز, افقهاى گوناگون وجود دارد.
2. پیدا شدن هلال ماه در یک جا, براى منطقه هاى یگر نیز کافى است و پیدایش هلال ماه, داراى افقهاى گوناگون نیست.
البته در همین نوشته باید این دو دیدگاه را بیش از این بشکافیم و مقصود گروندگان به هر یک را بهتر و روشن تر دریابیم, ولى در آغاز و پیش از پرداختن به ریزه کاریهاى هر کدام, شایسته است که برخى پندارهاى نادرست را درباره پیامد هر یک از این دو گوشزد کنیم.
ممکن است برخى چنین تصور کنند که اختلاف میان اخترشناسان در تعیین آغاز ماه قمرى, با گزینش دیدگاهِ نبود افقهاى گوناگون برچیده مى شود و مردم از سردرگمى رهایى مى یابند. بویژه در چند سال اخیر که در چندماه رمضان پى درپى, سخن سالنامه نویسان, با آنچه گروهى از جویندگان هلال آغاز ماه مى دیدند و اعلام رسمى در کشور ما نیز بر آن بود, اختلاف داشت, این پندار براى برخى قوت بیش ترى گرفت. گفته مى شود: اگر افقهاى گوناگون مطرح نباشد, چنین ناسازگاریهایى هم رخت بر مى بندد.
ولى باید دانست که چنین چیزى نادرست و ناشى از نسنجیدن درست همه سویه این دیدگاههاست. آنچه در دیدگاهِ نبود افقهاى گوناگون وجود دارد این است که: اگر هلال ماه در منطقه اى از کره زمین, در خور دیدن باشد, براى همه منطقه هاى دیگرى که در نخستین لحظه پیدایش هلال, شب باشند, حجت است و آغاز ماه نو قمرى, براى همه آنها ثابت مى شود.
امّا پیدایش هلال را چگونه باید دریافت, مسأله اى است, جدا.
آیا سخن حکومتهاى مختلف کشورهاى اسلامى, هر چند به دیگر احکام و مقررات اسلامى پاى بند نباشند, در این باره حجت است؟
آیا دیدن و اعلام کردنِ برخى عالمان دربارى, حجت است؟ آیا نوشته اختر شناسان, که در برخى از سالها, حتى در کشور خودمان, سالنامه هاى گوناگون با تعیین زمانهاى گوناگون یافت مى شد, حجت است؟
دیدگاه اثبات افقها و یا نفى آن, هر دو مى توانند پاسخهاى همسان به این پرسشها بدهند.
سخن در این است که اگر در منطقه اى هلال ماه در خور دیدن باشد, تکلیف دیگر منطقه ها چیست, و این قابلیت دیدن باید اثبات گردد. سردرگمى سالهاى اخیر, به عقیده شمارى از کارشناسان این رشته, ناشى از کم توجهى و بى دقتى در نگارش سالنامه هاست; چرا که براى یک کشور به اندازه ایران, سالنامه هاى مختلف یافته مى شود که هر کدام, آغاز ماه را به گونه اى محاسبه کرده اند. طبیعى است که همه آنها نمى تواند درست باشد. در اساس, اختلاف این دو دیدگاه, پس از اثبات وجود هلال ماه در یک منطقه آغاز مى شود, که آیا این هلال ثابت شده براى همه جا کافى است یا تنها براى منطقه هاى هم افق؟ در حالى که اختلاف موجود در سالهاى گذشته در این بود که آیا هلال پیدا شده است یا خیر؟
نکته درخور توجه دیگر این که: نتیجه هیچ یک از دو دیدگاه یاد شده این نیست که در همه منطقه هاى کره زمین, یک روز به عنوان روز عیدفطر یا قربان, یک شب به عنوان شب قدر و مانند آن خواهد بود.
شمارى از آنان که افقهاى گوناگون را نمى پذیرند, مانند آقاى خویى, در بیان کامل و دقیق نظر خویش گفته اند: هرگاه هلال ماه در منطقه اى درخور دیدن شود, همه منطقه هایى که در آن هنگام در تاریکى شب باشند, ماه قمرى براى آنها آغاز مى شود. بسیار روشن است که همواره نیمى از منطقه هاى کره زمین, در روشنایى روزند و هلال ماه یاد شده, براى آن منطقه ها, آغازگر ماه قمرى به شمار نمى آید. براى نمونه اگر در ایران, به هنگام غروب خورشید, هلال ماه را بتوان دید, آغاز ماه قمرى است و صبح فرداى آن شب, داراى احکام ویژه خویش مانند واجب بودن روزه, یا حرام بودن آن خواهد بود, ولى منطقه هایى که درلحظه پیدا شدن همان هلال, بامداد روز خود را آغاز مى کردند, حتى در دیدگاه آقاى خوئى نیز, روز آخر ماه را مى گذرانند و فرداى آن روز, آغاز ماه آینده براى آنهاست. نتیجه چنین چیزى, یگانه نبودن فطر و قربان و قدر و مانند آن در همه کره زمین است. بنابراین, نباید پنداشت که با پذیرش دیدگاه نفى افقهاى گوناگون, آغاز و انجام ماههاى قمرى براى همه انسانها یک نواخت و همزمان خواهد شد. البته در بررسى استدلالها و شواهد این دیدگاه, شرح بیش ترى در این باره خواهیم آورد.
*.*.*
پس از روشن شدن این نکته ها, به بررسى اصل مسأله مى پردازیم و در آغاز چند احتمال را درباره معیار آغاز ماه قمرى یادآور مى شویم:
1 . ماه قمرى, با پیدایش هلال ماه در واپسین روز ماه پیشین در هر منطقه آغاز مى شود و لازم است که هلال پیش از غروب ماه, از افق هر منطقه درخور دیدن باشد و گرنه در آن منطقه ماه قمرى آغاز نگردیده است, هر چند با گذشت اندک زمانى پس از غروب ماه, هلال آن براى مناطق غربى تر, آشکار شود. برابر این دیدگاه, پیدایش هلال در همه منطقه هایى که غروب خورشید در آنها همزمان یا با تفاوتى اندک باشد. معیار آغاز ماه قمرى است. همچنین پیدا شدن هلال در هر منطقه, نشانگر آن است که این هلال در همه منطقه هاى غربى تر, درخور دیدن است; چرا که بخش روشن ماه, پس از بیرون آمدن از محاق, رفته رفته به سوى زمین چرخیده و به سوى نیم دایره و سپس بدر کامل پیش مى رود و هرگز ممکن نیست که پس از آشکار شدن هلال, ماه دوباره در تاریکى فرو رود, مگر این که چرخشى برعکس پیدا کند. بدین سان در همه منطقه هاى غربى تر نیز, ماه قمرى آغاز شده است. بنابراین, ملاک آغاز ماه قمرى در این دیدگاه, پیدایش واقعى هلالى است که درخور دیدن باشد و چون پیدایش هلال وقت معینى دارد, مناطقى که پیش از آن در تاریکى شب فرو رفته باشند, هنوز در ماه پیشین, به سر مى برند.
2 . معیار آغاز ماه قمرى, همان پیدایش هلال و درخور دیدن بودن آن است, ولى همزمان با پیدایش هلال, ماه قمرى نیز آغاز مى شود و چون آشکار شدن هلال, پدیده اى است که در فضا رخ مى دهد و به منطقه هاى گوناگون کره زمین وابسته نیست, ماه قمرى براى همه منطقه ها, همزمان آغاز مى شود و افقهاى گوناگون در این باره بى معناست. برخى از دارندگان این دیدگاه, هم در کتاب فتوایى و هم در نوشته هاى تفصیلى خویش, مطلب را به همین گونه آورده اند.
شهید سید محمد باقر صدر, هم در حاشیه اش بر (منهاج الصالحین) مرحوم حکیم و هم در (الفتاوى الواضحة), از این مسأله همین اندازه را یادآورد شده که پیدا شدن هلال ماه در یک منطقه, به معناى آغاز ماه قمرى در همه جاست. آقاى خوئى در بیان دیدگاه خویش, قید مهمّى را آورده که نباید از آن به سادگى گذشت. ایشان آغاز شدن ماه قمرى را تنها براى منطقه هایى مى داند که به هنگام پیدا شدن هلال, در تاریکى شب باشند. وضع رو در رویى زمین با خورشید به گونه اى است که همواره نیمى از کره زمین شب و نیمى دیگر روز است. هلال ماه درهر جا که دیده شود, ماه قمرى براى نیمى از زمین که در آن هنگام شب را مى گذراندند, آغاز مى شود و در این باره تفاوتى میان آغاز و پایان شب نیست; هر جا در هر ساعت از شب که باشد همین حکم را دارد. در این زمینه مى نویسد:
(هذا إنَّما یتجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل ولو فی جزءٍ یسیر منه, بأن تکون لیلة واحدة لیلة لهما, وإن کانت أوّل لیلة لأحدهما و آخر لیلة للآخر المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ما تغرب عندنا; بداهة أنّ الآن نهار عندهم فلا معنى للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)3
این [تحلیل] تنها براى منطقه هایى درست است که با منطقه دیدن هلال, از نظر شب بودن همراه باشند, هر چند در بخش کوتاهى از شب. باید یک شب براى این هر دو منطقه [جایى که هلال دیده مى شود و جایى که آغاز ماه براى آن نیز ثابت مى شود] باشد, هر چند براى یکى آغاز شب و براى دیگرى پایان شب باشد. چنین چیزى به طور طبیعى, تنها براى نیمى از کره زمین ثابت مى شود و نه نیمى دیگر که به هنگام غروب خورشید نزد ما, صبح را آغاز مى کند; زیرا روشن است که در آن هنگام, آنان درروز به سر مى برند و نمى توان گفت که این براى ایشان شب آغاز ماه است.
همین نکته در نوشته دیگرى از آقاى خوئى در پاسخ به نامه یکى از شاگردانش نیز آمده است.4 البته ایشان در کتاب فتوایى خویش: (منهاج الصالحین) و حاشیه عروه, سخنى از قید شب بودن آن مناطق به میان نمى آورد. این نکته در بررسى دیدگاه نبود افقهاى گوناگون داراى اهمیت بسیار است که بدان خواهیم پرداخت.
3 . دیدگاه دیگرى در این مسأله مى توان یافت که مى گوید: اگر هلال درمنطقه اى درخور دیدن باشد, آغاز ماه در آن جا و همه جاهایى که به طور معمول از روى عادت, میان آنها و منطقه هلال رفت و آمد برقرار باشد, ثابت مى شود. این دیدگاه را مى توان درسخن آقا سید محمد داماد یافت. در تقریرات درس ایشان آمده است:
(فتحصّل من الجمیع عدم اختصاص ذلک بالبلاد المتّفقة فی الاُفق, بل یشمل المختلفة أیضاً ولکن بنحو کان السفر والارتباط متداولاً…)5
نتیجه آنچه گذشت: [آغاز ماه, با پیدایش هلال در یک منطقه], به شهرهاى هم افق اختصاص ندارد, بلکه شهرهاى داراى افقهاى گوناگون را نیز در بر مى گیرد, ولى جاهایى که مسافرت و ارتباط میان آنها رایج بوده باشد…
4 . معیار دیگرى که امکان دارد براى آغاز ماه قمرى گفته شود این که: پیدایش هلال در منطقه اى, نشانگر تعبّدى آغاز ماه براى همه جاست, به این معنى که هرگاه ماه قمرى, براى منطقه اى, به گونه اى وجدانى وتکوینى ثابت شود, شارع آن را براى دیگر مناطق هم, از روى تعبد, ثابت مى داند.
به دیگر سخن, گسترش دادن آغاز ماه براى همه منطقه ها, به کمک تعبّد شارع است و نه یک تحلیل نجومى, از آن گونه که در دیدگاه دوم گذشت. مى توان گفت همه کسانى که نبود افقهاى گوناگون را تنها از روایات دریافته اند و ثابت شدن آغاز ماه را در یک منطقه براى همه جا کافى مى دانند, به گونه اى دیدگاه چهارم را پذیرفته اند. اگر تحلیل اخترشناسانه معینى داشته باشیم که براساس آن به فراگیر بودن آغاز ماه برسیم و در شرع نیز, بازدارنده اى براى آن نیابیم, سخنى از روى تعبد شارع نگفته ایم, بلکه اگر هم روایات مؤید بر آن تحلیل نباشد, باز هم به نتیجه همان مسأله نجومى معتقد خواهیم شد. تنها لازم است که در شرع چیزى نیامده باشد که بازدارنده این تحلیل درترتیب احکام شرعى باشد. از این روى, مى توان گفت: کسانى چون صاحب (حدائق) که تکیه اصلى خود را بر روایات گذاشته و بلکه سخن از مسطح بودن زمین گفته و کره بودن را انکار کرده اند, تعبد شرعى را بیش تر از تحلیل اخترشناسانه به کار بسته اند. در این باره, عبارت ملا احمد نراقى, بسیار گویاست:
(ثم الحق الذی لامحیص عنه عند الخبیر کفایة الرؤیة فی أحد البلدین للبلد الآخر مطلقاً, سواءً کان البلدان متقاربین أو متباعدین کثیراً; لأنّ اختلاف حکمهما موقوف على العلم بأمرین لایحصل العلم بهما البتة: أحدهما أن یعلم أنّ مبنى الصوم والفطر على دخول الهلال فی البلد بخصوصه ولایکفى وجوده فی بلد آخر وأنّ حکم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرؤیة فی بلد آخر لدلالة على وجوده فی هذا البلد أیضاً وهذا مما لاسبیل إلیه. لِمَ لایجوز أن یکفی وجوده فی بلد لسائر البلدان أیضاً؟ وثانیهما أن یعلم أنّ البلدین مختلفان فی الرؤیة البتة, أی یکون الهلال فی أحدهما دون الآخر وذلک أیضاً غیرمعلوم…)6
دیدگاه درستى که نزد انسان آگاه, گریزى از آن نیست این است که دیدن هلال در یک شهر, براى شهرى دیگر به گونه مطلق کافى است, چه این دو شهر, نزدیک به هم باشند یا بسیار دور از یکدیگر, زیرا دوگانگى حکم این دو شهر, وابسته به آگاهى یافتن از دو چیز است که چنین آگاهى هرگز به دست نمى آید. یکى این که بدانیم مبناى روزه و فطر بر این پایه است که هلال در هرشهرى وجود داشته باشد و بودن آن در شهرى دیگر, کافى نباشد, همچنین بدانیم که دستور شارع به قضاى روزه در صورت دیده شدن هلال ماه در شهرى دیگر, از آن روست که وجود هلال در آن شهر, نشانه وجودش درشهرهاى دیگر است. باید گفت راهى براى دانستن این چیزها نداریم. از کجا معلوم که وجود هلال در شهرى براى دیگر شهرها کافى نباشد؟ دوم این که بدانیم که آن دو شهر از نظر دیدن ماه یکى نیستند, به این معنى که هلال در یکى هست و در دیگرى نیست که این را نیز نمى توان دانست…
هدف ما این نیست که بگوییم ملا احمد نراقى, تنها از راه تعبّد شرعى به دیدگاه یاد شده گرویده است, بلکه مى خواهیم بیان مطلب را در عبارت ایشان بنمایانیم.
بررسى دیدگاهها
براى بررسى دیدگاههاى چهارگانه یاد شده, نیازى بدان نیست که هر یک راجداگانه و با ریزه کاریهاى موجود درهرکدام, بکاویم. دیدگاه سوم و چهارم نکته مشترکى دارند که در دو دیدگاه دیگر, چنین نکته اشتراکى وجود ندارد. آنچه در اساس و پایه, این دو را به هم مى پیوندد آن است که: هر دو به گونه اى تعبّد در آغاز شدن ماه قمرى اعتقاد دارند. در یکى پیدا شدن هلال, نشانه تعبّدى آغاز ماه براى همه جاست و در دیگرى, تنها براى جاهایى که میان آنها, آمد و شد برقرار است. اما دو دیدگاه نخست, معیار آغاز ماه را یک تحلیل تکوینى و اخترشناسانه مى داند. اگر گروندگان به دیدگاه دوم به شمارى از روایات هم استدلال مى کنند, نه از آن روست که همه دیدگاه خویش را تنها با روایات اثبات کنند, بلکه مى گویند این روایات نیز, تأیید کننده همان تحلیل تکوینى و نشانگر آن است که احکام شرعى آغاز و انجام ماه, بر اساس همان واقعیت تکوینى که ما مى گوییم, بنا گردیده است و در این باره تعبّدى در کار نیست.
بنابراین, اگر در بررسى دو دیدگاه نخست, روشن شود که روایات موجود هیچ گونه تعبّدى را بیان نمى کنند, دو دیدگاه سوم و چهارم, همزمان از گردونه بیرون مى روند ونیازى به بررسى بیش تر ندارند. بدین سان مهم آن است که دو دیدگاه نخست را نیک بکاویم و در بررسى دیدگاه دوم که ادعاى همخوانى آن با روایات مى شود, روشن کنیم که آیا تعبّدى در میان است یا خیر.
از سویى دیگر چون این نوشته در پى اثبات درستى دیدگاه نخست, یا دیدگاه افقهاى گوناگون در آغاز ماه قمرى است, دلیلهاى قول دوم را به بوته بررسى نهاده و در نقد آن, شرح کافى براى روشن کردن سخن خویش خواهیم آورد. از این روى, به بررسى این دلیلها مى پردازیم.
دلیلهاى دیدگاه غیر مشهور
این گروه از فقیهان براى اثبات سخن خویش, دلیلها و تأییدهایى آورده اند که مى توان همه آنها را در سه دسته جاى داد.
1 . تحلیل تکوینى درباره چگونگى پیدایش هلال و آغاز ماه.
2 . روایات.
3 . تأییداتى از برخى آیات, روایات و مانند آنها.
1. تحلیل تکوینى
گفته اند: ماه در چرخش خود به گرد زمین و رودررویى خویش با خورشید, حالتهاى گوناگونى مى پذیرد که ما بر روى کره زمین, بخش روشن ماه را به گونه هاى مختلف مى بینیم. این درحالى است که همواره نیمى از کره ماه روشن است و نیمى دیگر تاریک, ولى چگونگى قرار گرفتن خورشید, زمین و ماه نسبت به یکدیگر, در برخى از روزها و شبها سبب مى شود که ما تنها باریکه اى از بخش روشن ماه را ببینیم که آن راهلال مى نامیم. در چند شب آخر ماه قمرى, وضع ماه به گونه اى است که نیمه روشن آن, به گونه کامل, پشت به زمین مى کند و هیچ دیده نمى شود, ولى این حالت, دیرى نمى پاید و بر اثر چرخش ماه در ساعت معینى, باریکه اى از بخش روشن آن در برابر زمین قرار مى گیرد و این جاست که گفته مى شود: هلال ماه, پیدا شده است. معیار آغاز ماه قمرى همین پیدایش هلال است و مى بینیم که این پدیده در آسمان رخ مى دهد و هیچ ارتباطى به اصل کره زمین ندارد, چه رسد به مناطق گوناگون آن. به دیگر سخن, اگر کره اى به نام زمین هم نداشتیم, بلکه بیننده اى را در فضا فرض کنیم که ماه را مى بیند, همین پدیده درباره او رخ خواهد داد و در لحظه معینى باریکه اى از بخش روشن ماه به سوى او خواهد بود که همان لحظه هلال است. بنابراین, پیدایش هلال پدیده اى تکوینى در آسمان است و در زمان معینى پیدا مى شود وهرگز به مناطق گوناگون زمین وابسته نیست.
اشتباه مشهور که براى هلال ماه افقهاى گوناگون پنداشته اند این است که هلال ماه را به طلوع و غروب خورشید مانند کرده اند. آنان چنین پنداشته اند که همان گونه که خورشید در آسمان, درخشندگى خود را دارد و این زمین است که با چرخش خود در برابر آن, شب و روز را در مناطق گوناگون خویش مى بیند و این مناطق, در پى حرکت وضعى زمین, هر کدام طلوعى و غروبى ویژه خود دارد, هلال ماه نیز چنین است, در حالى که هلال یک بار و در یک لحظه در آسمان پیدا مى شود و ماه قمرى نیز با پیدایش آن آغاز مى گردد و این همانند کردن از اساس نادرست است.
آرى, پیدایش هلال که آغاز ماه قمرى را رقم مى زند, تنها براى مناطقى است که در لحظه پیدایش, در تاریکى شب باشند, نه آن جاهایى که صبح خود را مى گذرانند; چرا که ماه قمرى از شب نخست ماه آغاز مى شود و تا غروب واپسین روز آن ماه, که بیست و نه, یا سى روز بعد خواهد بود, ادامه دارد و نمى توان صبح یک روز را آغاز ماه دانست. پس براى چنان مناطقى, ماه از مغرب آن روز آغاز مى شود که درحقیقت یک شب دیرتر از منطقه هلال خواهد بود.
این نکته را نیز باید یادآورد شویم که برخى از گروندگان به دیدگاه نبود افقهاى مختلف, سخنى از تأخیر یک روز براى منطقه هایى که در لحظه پیدایش هلال, به اندازه اى از منطقه هلال دور بودند که صبح خود را مى گذراندند, نگفته اند. یادآورى این مطلب مهم در سخن آقاى خوئى و سید عبدالاعلى سبزوارى وجود دارد, ولى کسانى چون صاحب (حدائق), صاحب (جواهر الکلام), آقاى محسن حکیم در (مستمسک) و شهید صدر سخنى از آن به میان نیاورده اند. البته حقیقت آن است که کسانى چون صاحب, (جواهر) سید محسن حکیم به دلیلهاى دیگرى در نتیجه سخن خویش به گونه اى پیش رفتند که گویا گرایش به آغاز ماه قمرى به طور همزمان, براى همه جا دارند و گرنه در عبارت هر دو بزرگوار آمده است که پیدا شدن هلال ماه در منطقه هاى مختلف, تفاوت دارد و بلکه سید محسن حکیم مى نویسد:
(لاینبغی التأمّل فی اختلاف البلدان فی الطول والعرض, الموجب لاختلافها فی الطلوع و الغروب, ورؤیة الهلال و عدمها… أمّا لو رئی فی الغربیة فالأخذ بإطلاق النصّ غیر بعید, إلاّ أن یعلم بعدم الرؤیة, إذ لامجال حینئذٍ للحکم الظاهری…)7
این مطلب شایسته درنگ نیست که شهرها در طول و عرض [جغرافیایى] گوناگون هستند, که سبب اختلاف در طلوع و غروب و دیدن و ندیدن هلال در آنها مى گردد… اگر هلال ماه درشهرى غربى دیده شود, تمسّک به اطلاق روایت [براى اثبات آغاز ماه در شهرى شرقى] دور نیست, مگر این که بدانیم [در شهر شرقى] درخور دیدن نبود; چرا که در چنین حالتى حکم ظاهرى, جایى براى مطرح شدن ندارد.
این عبارتها به روشنى گویاست که آقاى حکیم, آن تحلیل تکوینى موجود در عبارتهاى کسانى چون آقاى خوئى و شهید صدر را نپذیرفته است و تنها با نگاه به روایت به این سخن گرایش پیدا کرده و با این همه, شرط کرده است که یقینى بر خلاف آن نداشته باشیم. ما در بررسى تحلیل تکوینى نبود افقها خواهیم گفت که سخن آقاى حکیم درنتیجه به طور کامل با دیدگاه نخست برابر است, هر چند او خود به همه پیامدهاى سخن خویش توجه کافى نکرده باشد.
کسانى چون صاحب (حدائق) و (جواهر) نیز شبهه هایى چون احتمال مسطح بودن زمین و کم بودن مساحت بخش قابل سکونت آن و نیز روایات, آنان را به سوى چنین سخنانى برده است و نه تحلیلى تکوینى از آن گونه که در سخن آقاى خوئى مى بینیم.
تنها شهید صدر در این میان, آشکارا آن تحلیل را مى پذیرد, ولى سخنى از شرط همراهى مناطقى که در لحظه پیدایش هلال در تاریکى شب باشند, به میان نمى آورد. بنابراین, یا ایشان پیدایش هلال را در یک منطقه براى همه کره زمین کافى مى داند, که ظاهر عبارتش بدون در نظر گرفتن چیزى دیگر, همین است و یا شرط همراهى در شب را چنان روشن و ضرورى مى داند که یادآورى آن را هم لازم نمى بیند که در این صورت, اشکالهایى که خواهد آمد, بر ایشان نیز وارد خواهد بود. هدف ما از این نکته آن است که بیش تر فقیهان پیشین که نامشان در شمار گروندگان به دیدگاه نبود افقها برده مى شود, تحلیل تکوینى یاد شده را در نوشته هاى خویش نیاورده اند و تنها به روایات این باب بسنده کرده و دیدن هلال را در یک منطقه, براى همه جا کافى دانسته اند. این تحلیل تا آن جا که ما مى دانیم, نخستین بار در نوشته هاى آقاى خوئى آمده و کسانى چون سید عبدالاعلى سبزوارى و شهید صدر, پس از او چنین سخنى را گفته اند.
به هر روى, به دلیل اهمیت شرطى که در سخن مرحوم آقاى خوئى آمده است, عبارت ایشان را در این باره مى آوریم:
(هذا إنّما یتّجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل, ولو فی جزءٍ یسیر منه; بأن تکون لیلة واحدة لیلة لهما, وإن کانت أوّل لیلة لأحدهما وآخر لیلة للآخر المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ماتغرب عندنا; بداهة أنّ الآن نهارعندهم, فلامعنى للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)8
این سخن [دیدگاه نبود افقها] درباره سرزمینهایى درست است که با منطقه هلال درخور دیدن, در تاریکى شب همراه باشند, هر چند این همراهى در بخش کمى از شب باشد. بدین گونه که یک شب هر دو جا را در برگرفته باشد, گرچه براى یک منطقه آغاز شب و براى منطقه اى دیگر پایان آن باشد. طبیعى است که چنین چیزى براى نیمى از کره زمین صادق است, نه نیم دیگر که به هنگام غروب ما, خورشید بر آن جا مى تابد. دلیل این شرط نیز روشن است; چرا که در چنین زمانى, آن جا روز است وحکم کردن به این که براى آنان شب آغاز ماه است, نابجاست.
سپس ایشان, تعبیر (مشرقین) و (مغربین) را در آیه شریفه قرآن به همین معنا مى گیرند که کره زمین, از آن روى که در برابر خورشید, نیمى از آن روشن و نیمى دیگر تاریک است, دو مشرق و دو مغرب دارد.
بررسى تحلیل تکوینى
نخستین نکته مهمّى که در بررسى این تحلیل, باید بدان توجه کنیم این است که: گوینده این سخن, در پى نمایاندن معیارى براى آغاز ماه قمرى است. نکته اصلى بحث ما نیز, در همین جاست که معیار درست و دقیق آغاز ماه چیست؟ اما باید بگوییم این دیدگاه, در نمایاندن چنین معیارى, دچار تناقض درونى دشوارى است. براى همه روشن است, هر معیارى که براى آغاز ماه بپذیریم, این نکته باید در آن مراعات شود که ماه قمرى همواره از شب آغاز مى شود, پذیرفتنى نیست کسى آغاز ماه قمرى را بامداد و یا نیمروز بداند. پذیرش چنین چیزى به این معناست که براى نمونه, نیمى از یک روزاز ماه رمضان به شمار آید و نیمه دوم همان روز از ماه شوّال, که نادرستى این مطلب بسیار روشن است. این اشکال بر کسانى وارد است که چون شهید صدر, نه در کتاب فتوایى, مانند حاشیه (منهاج الصالحین) و نه در کتاب تفصیلى تر چون (الفتاوى الواضحة) نامى از شرط همراهى در شب بودن نیاورده اند.
به راستى اگر لحظه نخست پیدایش هلال, آغاز ماه قمرى باشد, مناطقى که در آن لحظه بامداد خود را مى گذرانند و یا در نیمروزند چه حکمى دارند؟ آیا عیدفطرشان در کم تر از نیم روز به پایان مى رسد؟
آیا مى توان پذیرفت که در یک روز, تا نیمه آن روزه واجب باشد; چرا که هنوز ماه رمضان به پایان نرسیده و در نیمه دوم روز روزه حرام; زیرا در منطقه اى دیگر در لحظه ظهر ما, مردم آن جا در غروب خورشید, هلال ماه را یافته اند؟
نادرستى این نتیجه ها به اندازه اى روشن است که باید گفت نه شهید صدر و نه آقاى خوئى و نه هیچ فقیه و یا مسلمانى دیگر, ممکن نیست چنین چیزى را به ذهن بیاورد, چه رسد به این که فتوا یا عمل خویش را این گونه قرار دهد. پس شرطى که در سخن آقاى خوئى آمده, ناگزیر از پذیرش آن هستند. سخن ما نیز متوجه همین جاست که اساس این تحلیل, دچار اشکال مى گردد; چرا که نمى توان پذیرفت لحظه پیدایش هلال همان آغاز ماه قمرى است. پس به روشنى مى توان گفت: آغاز ماه قمرى, حتى در دیدگاه کسانى چون آقاى خوئى, در همه جا یکى نیست و یک روز اختلاف براى برخى مناطق نسبت به یکدیگر ضرورى است.
بدین سان مى بینیم که آغاز و انجام نظر آقاى خوئى درباره نمایاندن معیار آغاز ماه قمرى, اختلاف دارد. در آغاز سخن ایشان پافشارى بسیار بر این دارد که لحظه پیدایش هلال, همان آغاز ماه است و در پایان شرطى را به میان مى آورد که به گفته خود ایشان, لحظه پیدایش هلال, تنها براى نیمى از کره زمین, آغاز ماه است. گرچه مناقشه اى هم در این سخن مى توان کرد که پیامدش آغاز ماه براى سه چهارم کره زمین است و نه نیمى از آن; زیرا در هر لحظه نیمى در تاریکى شب است و از نیمه روشن آن نیز نیمى پیش از ظهر است و نیمى بعد از ظهر و این مناطق, حتماً در بخش غربى منطقه هلال خواهند بود و باگذشت چند ساعت, هنگامى که به غروب خورشید مى رسند, هلال را مى بینند و نزد همه فقیهان, به شب آغاز ماه گام مى نهند.
خلاصه این که: اگر معیار آغاز ماه نزد دارندگان این دیدگاه, لحظه پیدایش هلال است, تکلیف مناطقى که در آن لحظه در روشنایى روز باشند چیست؟ پس ناگزیر باید گفت: پیدایش هلال درهر منطقه, آغاز ماه قمرى را خبر مى دهد و این آغاز, تنها در مناطقى است که شب باشد. چنین معیار مرکّبى هم درهیچ یک از روایات, حتى روایت ضعیفى هم نیامده است.
آقاى خوئى درجایى مى گویند که دیدگاه مشهور, یا گوناگونى افقها, در هیچ روایتى, هر چند ضعیف, نیامده است, ولى سخن خود ایشان نیز با این شرط درهیچ روایتى, هر چند ضعیف, نیامده است. حقیقت این است که ایشان به خوبى دریافته که لحظه پیدایش هلال نمى تواند آغاز ماه باشد و براى گشودن گرهى کور که از این مطلب پیش مى آید, باید چاره اى اندیشید. ایشان چاره را در چنین شرطى دیده اند, ولى هیچ دلیلى براى این نیاورده اند که چنین معیار مرکّبى درست است. اگر به روایات تمسک کنیم, تعبّد خواهد بود و بررسى آن نیز در همین نوشته خواهد آمد. در سرتاسر سخن آقایان خویى, سبزوارى و شهید صدر, هیچ دلیلى اخترشناسانه بر این که معیار آغاز ماه براى همه جا همان لحظه پیدا شدن هلال در هر جاى کره زمین است, نمى یابیم.
تحلیل تکوینى دیدگاه مشهور
مشهور فقیهان شیعه برآنند که آغاز ماه قمرى, تنها با این معیار است که هلال در آسمان به طور طبیعى, با چشمان غیر مسلح درخور دیدن باشد. به نظر مى رسد گرایش به دیدگاه نبود افقها نزد آن دسته از فقیهان که با تحلیل تکوینى بدان رسیده اند, ناشى از آن است که همه جنبه هاى دیدگاه مشهور را به درستى ملاحظه نکرده اند. چه بسا برخى تحلیلهاى نه چندان دقیق از سوى معتقدان به دیدگاه مشهور نیز در این مطلب بى تأثیر نبوده است.
به هر روى, تحلیل دیدگاه مشهور و نمایاندن درستى آن در گرو این مطلب است که بدانیم برخى از چیزها درباره آغاز و انجام ماه قمرى ومقررات شرعى وابسته به آن, از مسائل ثابت شده است و هیچ دیدگاهى نمى تواند آنها را نادیده گیرد.
معیارى که براى آغاز ماه مى نمایانیم باید با این چیزها هماهنگ باشد و چنان نباشد که مانند معیار یادشده در سخن آقاى خوئى, شرطى بدان بیفزاییم که دچار تناقض درونى گردد. این که آغاز هر ماه قمرى, با غروب خورشید و آغاز شب همراه است, از مسائل ثابت شده به شمار مى رود. بنابراین, معیارى که مى دهیم باید این نکته در آن مراعات شده باشد. این نکته نیز که روزها و شبهاى آغاز و انجام یک ماه قمرى تقسیم پذیر نیستند روشن است و یقینى; یعنى عید فطر, یک روز کامل است و نه یک نیم روز. معیار ما باید این را نیز در نظر داشته باشد.
مشهور مى گویند: نخستین لحظه اى که بخش روشن ماه به سوى زمین بچرخد و باریکه اى از آن درخور دیدن شود, براى هر منطقه اى که این هلال درخور دیدن باشد, ماه قمرى آغاز شده است و نه مناطق دیگر, درست است که چرخیدن ماه به سوى کره زمین و پیدا شدن باریکه اى از بخش روشن آن در زمان معینى انجام مى گیرد و پس از آن هر چه مى گذرد این باریکه بزرگ و بزرگ تر مى شود و تا به بدر کامل نیز مى رسد, ولى تنها آغاز پیدایش آن براى آغاز ماه کافى نیست, آغاز ماه همان نخستین بارى است که هلال درهر منطقه قابل دیدن باشد. از سویى دیگر, چون هرگاه هلال ماه در هر جا قابل دیدن شود, چرخش ماه به سویى است که هلال رو به بزرگ تر شدن دارد و هرگز ممکن نیست چرخش بر عکس داشته باشد و دوباره به زودى پنهان شود, همه منطقه هایى که در سمت غرب منطقه هلال باشند به هنگام غروب خورشید, هلال در آن منطقه ها نیز درخور دیدن خواهد بود. براى همین است که پیدا شدن هلال در منطقه اى شرقى براى مناطق غربى نیز کافى است. اما این سخن بدان معنى نیست که هرگاه در منطقه اى شرقى هلال ماه پیدا شود, ماه قمرى از همان لحظه براى مناطق غربى نیز آغاز مى شود; چه بسا مناطقى که غربى تر بوده و هنوز ظهر خود را مى گذرانند. معناى این قاعده آن است که نخستین غروب مناطق غربى, پس از پیدایش هلال در منطقه شرقى, حتماً شب آغاز ماه است; چرا که هلال پیدا شده هرگز واپس گرا نخواهد بود. نکته مهم در دیدگاه مشهور همین است که آغاز ماه براى منطقه هاى غربى از هنگام غروب خود آن منطقه هاست و نه لحظه نخست پیدایش هلال.
به طور طبیعى, مناطق شرقى تر از منطقه هلال, تا آن هنگام که ماه را در آسمان خود داشتند, ماهى بود که بخش روشن آن به گونه کامل, پشت به زمین بود و هیچ نقطه روشنى از آن آشکار نبود, پس معیار آغاز ماه قمرى در آن جا تحقق نیافت. بدین سان مى بینیم که با این معیار, هم شب بودن آغاز ماه قمرى و هم تقسیم نشدن روزهاى آغاز و انجام ماههاى قمرى, توجیه درست و استوارى دارد و نیازمند شرطى, که پیامدش تناقض درونى معیار باشد, نخواهیم بود. نکته هاى دیگرى نیز در واقعیت چرخش ماه و زمین و قواعد اخترشناسى وجود دارد که همگى با معیار مشهور هماهنگ است, براى نمونه به یکى از این پیامدها اشاره مى کنیم.
شمار روزهاى ماه قمرى
مى دانیم که ماههاى قمرى, گاهى بیست و نه روز و گاهى سى روزه اند. در روایات نیز پرسشهایى در این زمینه درباره ماه رمضان مى یابیم و کسانى در میان فرقه هاى گوناگون اسلامى بوده اند که ماه رمضان را همواره کامل مى دانستند و بیست ونه روزه بودنش را ناممکن مى پنداشتند, ولى مشهور فقیهان شیعه با چنین چیزهایى موافق نیستند.
به هر روى, پرسش مهمى که در این باره مطرح مى شود آن است که آیا کامل یاناقص بودن یک ماه قمرى از یک سال در همه جاى کره زمین یکسان است, یا امکان دارد ماه رمضان یک سال معین در یک کشور بیست و نه روزه باشد و درجایى دیگر سى روزه؟
از دید برخى اخترشناسان چنین چیزى ممکن نیست; چرا که هلال ماه از آغاز پیدا شدن در آسمان, رفته رفته بزرگ و بزرگ تر شده تا دوباره به حالت محاق برمى گردد و پس از بیست و نه روز و چند ساعت, بار دیگر هلال ماه قمرى دیگرى رخ مى گشاید. ساعتهاى افزون بر بیست و نه روز در دو یا چند ماه سبب مى شوند که پیدایش هلال در برخى ماهها, پس از گذشت سى روز رخ دهد. اما نکته مهم این است که هر منطقه در شب آغاز ماه, هلالى را مى بیند که چه بسا چند ساعت پیش در مناطق دیگر درخور دیدن شده است و به همین نسبت هلال ماه آینده براى کسانى که ماه پیش را زودتر دیده اند, زودتر درخور دیدن خواهد شد; زیرا گردش ماه و زمین و سرعت و جهت آن داراى نظم و نواخت معینى است که همواره به همان صورت تحقق مى یابد. پس قرار گرفتن هر منطقه در نقطه اى که رودرروى ماه باشد به گونه اى خواهد بود که حالتهاى گوناگون ماه براى آن, مانند مناطق دیگر است تنهاتفاوت آن مدتى زود یا دیرتر بودن است که فاصله جغرافیایى دو منطقه, سبب آن مى گردد. بنابراین, اگر یک ماه قمرى در سال معینى درجایى بیست و نه روزه باشد, درهمه جاى کره زمین به همین گونه خواهد بود, هر چند براساس دیدگاه مشهور, آن ماه قمرى براى منطقه اى یک روز دیرتر آغاز شود. گرچه مى توان گفت که در شرایط معینى شمار روزهاى ماه قمرى برخى منطقه ها با دیگر منطقه ها براساس هر دو دیدگاه فقهى, متفاوت است. براى نمونه, منطقه هایى که در آغاز پیدایش هلال, نخستین ساعتهاى روشنایى بامداد را مى گذرانند و روزشان هم به درازاى حدود پانزده ساعت باشد, پس از گذشت بیست ونه روز و پانزده ساعت هلال ماه آینده را مى بینند, در حالى که در همان روزها, مردم منطقه هاى دیگر, ماه سى روزه خواهند داشت.
بنابراین اختلاف روزهاى یک ماه قمرى را در منطقه هاى گوناگون مى توان پذیرفت, ولى این سخن که بیش تر منطقه ها با یکدیگر هماهنگ هستند سخنى درست است...ادامه دارد/
منبع : فصلنامه فقه