دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نامه 46 نهج البلاغه : مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى

نامه 46 نهج البلاغه به موضوع "مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى" می پردازد.
No image
نامه 46 نهج البلاغه : مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى

متن اصلی نامه 46 نهج البلاغه

عنوان نامه 46 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی نامه 46 نهج البلاغه

(46) و من كتاب له عليه السلام إلى بعض عماله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا يُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ (وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ«») وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ وَ السَّلَامُ

عنوان نامه 46 نهج البلاغه

مسئووليّت فرماندارى و اخلاق اجتماعى

ترجمه مرحوم فیض

46- از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به يكى از كار گردانان خود (كه در آن مداراة و خوش رفتارى با رعيّت و سختگيرى در هنگام مقتضى را باو امر مى فرمايد)

1- پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، تو از كسانى هستى كه من براى نگاه داشتن دين بآنان يارى مى جويم، و سركشى گناهكار را فرو مى نشانم، و زبانك (مرز) ترسناك راه دشمن را مى بندم (مرز را به گوشتى كه نزديك گلوى شخص است و آنرا زبانك مى نامند تشبيه فرموده كه چون گرفته شود نفس قطع گردد) پس در كارى كه ترا اندوهناك سازد از خدا يارى بجو، و (با رعيّت در كارها) سختى و درشتى را با مقدارى نرمى و هموارى بياميز (تا اگر خواستى به آسانى دلش را بدست آورى بتوانى) و مداراة و مهربانى كن هنگاميكه مداراة شايسته تر باشد، و بسختى و درشتى بپرداز آنگاه كه از تو جز سختگيرى پيش نمى رود، 2- و براى رعيّت بالت را فرود آور، و رويت را بگشا، و پهلويت را نرم كن (مهربان و هموار و خوشخو باش) و در نگريستن به گوشه چشم و خيره نگاه كردن و اشاره نمودن و درود گفتن بين ايشان يكسان رفتار كن (يكى را بر ديگرى امتياز مده) تا بزرگان در ستم كردن تو طمع و آز ننمايند (در صدد دشمنى با تو بر نيايند) و زير دستان از دادگرى تو نوميد نشوند، و درود بر شايسته آن.

( . ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج5، ص 976و977)

ترجمه مرحوم شهیدی

46 و از نامه آن حضرت است به يكى از واليان خود

اما بعد، تو از آنانى كه در يارى دين پشتيبانى شان را خواهانم، و- ياد- خودستايى گنهكار را به آنان مى خوابانم، و رخنه مرزى را كه بيمى از آن است بدانها بستن توانم. پس در آنچه تو را مهم مى نمايد از خدا يارى جوى، و درشتى را به اندك نرمى بياميز، و آنجا كه مهربانى بايد راه مهربانى پوى، و جايى كه جز درشتى به كار نيايد درشتى پيش گير، و برابر رعيت فروتن باش، و آنان را با گشاده رويى و نرمخويى بپذير، و با همگان يكسان رفتار كن، گاهى كه گوشه چشم به آنان افكنى يا خيره شان نگاه كنى، يا يكى را به اشارت خوانى، يا به يكى تحيّتى رسانى، تا بزرگان در تو طمع ستم- بر ناتوان- نبندند، و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند، و السّلام.

( . ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 320)

شرح ابن میثم

45- و من كتاب له عليه السّلام إلى بعض عماله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ- وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ- وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ- فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ- وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ- وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ- وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ- وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ- وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ- وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ- حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ- وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ

اللغة

أقول: النخوة: الكبر. و الأثيم: الآثم. و الضغث: النصيب من الشي ء يختلط بغيره. و أصله القبضة من الحشيش المختلط من رطبه و يابسه. و اعتزم بكذا: أى لزمه و أخذ به.

المعنى

و قد استماله أوّلا بأمور ثلاثة أعلمه بها من نفسه و أعدّه لقبول أوامره،

و هى كونه ممّن يستظهر به على إقامة الدين، و يقمع به نخوة الأثيم، و يسدّ به الثغر المخوف. و استعار لفظ اللهاة لما عساه ينفتح من مفاسد الثغر فيحتاج إلى سدّه بالعسكر و السلاح ملاحظة الشبهه بالأسد الفاتح فاه للافتراس.

ثمّ أردف ذلك بما أمره به من مكارم الأخلاق.

أوّلها: أن يستعين باللّه على ما أهمّه

من اموره فإنّ الفزع إليه و الاستعانة به أفضل ما أعان على حصول المهمّات.

الثاني: أن يمزج الشدّة بضرب من اللين

و يضع كلامه موضعه فيرفق و يلين ما كان الرفق أولى و أوفق له و يأخذ بالشدّة حين لا يغنى إلّا الشدّة.

الثالث: أن يخفض جناحه لرعيّته،

و هو كناية عن التواضع.

الرابع: أن يبسط لهم وجهه،

و هو كناية عن لقائهم بالبشاشة و البشر و ترك العبوس و التقطيب.

الخامس: أن يلين لهم جانبه،

و هو كناية عن المساهلة معهم و عدم التشدّد عليهم.

السادس: أن يواسى بينهم في اللحظة و النظرة و الإشارة و التحيّة،

و اللحظة أخصّ من النظرة و هو أمر بفضيلة العدل بين الرعيّة لئلّا يطمع عظيمهم في حيفه على الضعيف فيتسلّط عليه، و لا ييأس الضعيف من عدله على القوىّ فيضعف نفسه و يكلّ عمّا هو بصدده من الأعمال المصلحيّة، و باللّه التوفيق.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص 118و119)

ترجمه شرح ابن میثم

45- از جمله نامه هاى آن حضرت به يكى از كارگزاران

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ- وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ- وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ- فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ- وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ- وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ- وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ- وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ- وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ- وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ- حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ- وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ

لغات

نخوة: كبر و خودخواهى.

اثيم: گناهكار ضغث: پاره اى از چيزى كه با چيز ديگر مخلوط شده باشد و اصل اين واژه به معناى مشتى از خاشاك است كه خشك و تر توأمند.

اعتزم بكذا: واجب شمرد و بدان پايبند شد.

ترجمه

«امّا بعد، تو از جمله كسانى هستى كه من براى حفظ دين از آنان كمك مى طلبم و به دست آنان سركشى بدكاران را درهم مى شكنم، و راه ترسناك مرزى را به يارى آنان مى بندم. بنا بر اين در هر كارى كه در چشم تو بزرگ جلوه كند از خدا يارى بطلب، سختى و ناراحتى را با مقدارى از نرمى و ملايمت بياميز، و آن گاه كه مدارا كردن مناسب است، به مدارا رفتار كن، و هنگامى كه سختى و سختگيرى به كار مى آيد، به درشتى و سختگيرى بپرداز. براى توده مردم فروتن و گشاده رو باش، و با آنان به خوشرويى رفتار كن و در نگاه كردن با گوشه چشم و نگاه خيره و اشاره و سلام دادن، رفتار يكسان داشته باش، تا بزرگان و قدرتمندان به ستم تو چشم طمع نبندند و زير دستان و ناتوانان از عدالت تو نااميد نشوند.»

شرح

نخست امام (ع) او را با سه مطلبى كه از جانب خود اعلام كرده، دلجويى نموده و براى پذيرش فرمانهايش آماده ساخته است، آن سه مطلب عبارت است از اين كه وى از جمله كسانى است كه امام (ع) براى حفظ دين از ايشان كمك مى طلبد و با آنان سركشى گنهكاران را در هم مى كوبد و مرزهاى ناامن را مى بندد.

كلمه اللّهاة«» را استعاره آورده است براى آنچه از مرزهاى كشور كه در صورت باز بودن احتمال فساد در آنها مى رود و براى بستن آن نياز به سپاه و ساز و برگ است، از باب تشبيه به شيرى كه دهانش را براى دريدن شكار خود باز كرده است، آن گاه به دنبال آن به مطالبى از مكارم اخلاق دستور داده است: اوّل: آن كه در هر كارى از كارهايش كه در نظر او مهمّ و بزرگ جلوه مى كند از خدا كمك بخواهد، زيرا زارى در پيشگاه او و كمك خواهى از او بهترين وسيله كمك بر رفع گرفتاريهاست.

دوم: آن كه سختى و درشتى را با نوعى از نرمى و ملايمت درآميزد، و هر سخن را در جاى خود به كار ببرد تا وقتى كه مدارا و نرمش مناسب است، نرمى و مدارا كند و هنگامى كه راهى جز درشتى و سختى نيست درشتى كند.

سوم: براى توده مردم بال خود را بگسترد، كنايه از فروتنى براى آنهاست.

چهارم: با رعيّت گشاده رو باشد، و اين عبارت كنايه از برخورد با گشاده رويى و چهره باز با رعيّت است نه در هم كشيدگى و گرفته بودن چهره.

پنجم: آن كه پهلوى خود را براى آنان نرم گرداند، و اين كنايه از آسان گرفتن و سختگيرى نداشتن با آنهاست.

ششم: در نگاه با گوشه چشم و نگاه تند، اشاره و سلام ميان مردم، رفتار همسان داشته باشد. واژه لحظه اخصّ از نظره است. و اين عبارت دستور به صفت پسنديده عدالت در بين مردم است تا قدرتمندان چشم طمع به ستمكارى او نداشته باشند تا از اين راه بر او چيره شوند و ناتوانان از اجراى عدالت او در حق قدرتمندان نااميد نباشند تا در نتيجه خود را ناتوان سازد و از انجام اعمال شايسته درمانده شود، توفيق از آن خداست.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص 197-199)

شرح مرحوم مغنیه

الرسالة - 45- الرفق بالرعية:

أمّا بعد فإنّك ممّن أستظهر به على إقامة الدّين و أقمع به نخوة الأثيم، و أسدّ به لهاة الثّغر المخوف. فاستعن باللّه على ما أهمّك، و اخلط الشّدّة بضغث من اللّين. و ارفق ما كان الرّفق أرفق. و اعتزم بالشّدّة حين لا يغني عنك إلّا الشّدّة. و اخفض للرّعيّة جناحك، و ألن لهم جانبك. و آس بينهم في اللّحظة و النّظرة، و الإشارة و التّحيّة، حتّى لا يطمع العظماء في حيفك، و لا ييأس الضّعفاء من عدلك. و السّلام.

اللغة:

أستظهر: استعين. و أقمع: أقهر. و النخوة: الكبر. و اللهاة: لحمة في سقف الحلق. و الثغر: ما يهجم منه العدو. و الضغث: الخلط. و آس: ساو و اعدل.

الإعراب:

ما كان «ما» مصدر ظرفية، و أرفق بالنصب خبر كان، و في بعض النسخ بالرفع، و هو خطأ، و آس فعل أمر، و لا ييأس عطف على لا يطمع.

المعنى:

لم يشر أحد من الشارحين الى اسم هذا العامل، و لا مصلحة دينية أو دنيوية في معرفته كي نتكلف البحث عنه. و يظهر أنه من عباد اللّه الصالحين و ذوي البأس و الشجاعة لقول الإمام: (فإنك ممن أستظهر به على إقامة الدين إلخ)... و هكذا الإمام الساهر على مصلحة الرعية يتتبع أخبار عماله، و يكافى ء المحسن بالحمد و المعروف، و المسي ء بالذم و الوعيد.

(و اخلط الشدة بضغث من اللين) اعتدل في معاملتك مع الناس، لا شدة و لا لين، بل بين بين، على أن الرفق أسلم من العنف لدينك و دنياك. قال رسول اللّه (ص): «الرفق يمن ما وضع على شي ء إلا زانه، و ما نزع من شي ء إلا شانه». و لا تستعمل العنف إلا للقضاء على العنف، و حيث لا يغني عنه شي ء. و كان بعض الملوك القدامى يجلس للناس و على الحائط قطعة كتب فيها بخط عريض: عندنا الشدة في غير عنف، و اللين في غير ضعف، و المحسن يجازى بإحسانه و المسي ء بإساءته، و الأرزاق في حينها، لا حجاب عن صاحب ثغر و لا طارق ليل.

(و اخفض للرعية جناحك) فإن التواضع يزيدك رفعة عند اللّه و الناس (و آس بينهم إلخ)... عليك بالمساواة بين الجميع حتى باللحظة و النظرة ليكون الضعيف على يقين بأنه في حصن حصين بحاكمه، و انك تنتصف له ممن يعتدي عليه كائنا من كان... و في الوقت نفسه يقف القوي عند حده و لا يطمع منك في المحاباة على حساب المستضعفين. و تقدم مثله بالحرف الواحد في أول الرسالة 26.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج4، ص 24و25)

شرح منهاج البراعة خویی

المختار الخامس و الاربعون من كتبه عليه السّلام و من كتاب له عليه السّلام الى بعض عماله

أمّا بعد، فإنّك ممّن أستظهر به على إقامة الدّين، و أقمع به نخوة الأثيم، و أسدّ به لهاة الثغر المخوف، فاستعن باللّه على ما أهمّك، و أخلط الشّدّة بضغث من اللّين، و ارفق ما كان الرّفق أرفق، و اعتزم بالشّدّة حين لا يغني عنك إلّا الشّدّة و اخفض للرّعيّة جناحك، و ابسط لهم وجهك، و ألن لهم جانبك، و آس بينهم في اللّحظة و النّظرة و الإشارة و التّحيّة، حتّى لا يطمع العظماء في حيفك، و لا ييأس الضّعفاء من عدلك، و السّلام.

اللغة

(أستظهر): أجعلك كظهري أتقوّى بك، (النخوة): الكبر، (الأثيم): المخطئ المذنب، (اللهات): ما بين الفكّين الأعلى و الأسفل، و هى كناية عن هجوم العدوّ كالسبع فاتحا فاه لأخذ الصيد، (الضغث): النصيب من الشي ء يختلط بغيره.

الاعراب

ما كان الرفق: ما مصدريّة زمانيّة و كان صلتها، حتّى لا يطمع: لفظة حتّى تفيد التعليل.

المعنى

لم يشر الشراح إلى من كاتبه عليه السّلام بهذا الكتاب و إلى من خاطبه بهذه التوصيات الحكيمة، و لكن يستفاد من قوله عليه السّلام (و أسدّ به لهاة الثغر المخوف) أنّه كان من الأمراء و العمّال المرابطين في أحد الثغور الهامّة الهائلة، و الثغور الّتي لا بدّ من المراقبة منها في عصر حكومته على قسمين: منها ما كانت بين المسلمين و الكفار من ناحية المشرق و المغرب، و منها ما كان بين المؤمنين و الفسّاق في داخل البلاد الاسلاميّة كثغور الشام و العراق، فانّ معاوية يحكم في قطعة واسعة من البلاد الاسلاميّة تمتدّ من شمال الجزيرة إلى نواحي العراق، و كان يراقب الغرّة من المجاهدين المؤمنين الّذين يطيعون عليّا للفتك بهم و التسلّط على ما في يدهم كما فعله بحسّان بن حسّان البكري عامل عليّ عليه السّلام على أنبار، و ربما يشعر قوله عليه السّلام (و اقمع به نخوة الأثيم) على الوجه الثاني كما أنّ قوله عليه السّلام «لهاة الثغر المخوف» لا يخلو من ايماء إلى ذلك فانّ الثغور الداخليّة حينئذ كانت أخوف من الثغور الخارجيّة المجاورة مع الكفّار، و قد ارتكب معاوية أيّام الهدنة المضروبة طيلة سنة في قضيّة الحكمين من العيث و الفساد في نواحي العراق و الحجاز ما لا يرتكبه الكفّار في الثغور الاسلاميّة الخارجيّة.

و قد أمر عليّ عليه السّلام عامله على محافظة امور ثلاثة: 1- الاعانة على إقامة الدين الّذي هو برنامج تربية المسلمين مادّة و معنا.

2- قمع العصاة و المخالفين الّذين يريدون الفساد و الافساد في حوزة المسلمين.

3- المراقبة على الثغر الاسلامى و الدفاع عن هجوم الأعداء، و أمر عامله بالاستعانة على ما يهمّه من اللّه تعالى و الاستمداد من سياسة ذات جهتين مخلوطة و مركّبة من الرفق و الشدّة و اللين و الضغط، بحسب ما يعترضه من الحوادث و العوارض تجاه العدوّ و المخالف، فانّ مدار التدبير و السياسة على الانذار و التبشير و الاحسان و التقتير كما قال الشاعر:

فوضع الندى في موضع السيف بالعلا مضرّ كوضع السيف في موضع الندى و وصّاه في معاملته مع الرعايا المطيعين بمراعاة أربعة امور: 1- التواضع لهم و خفض الجناح تجاههم لحفظ حرمتهم و عدم إظهار الكبرياء في وجوههم كما أمر اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله في السلوك مع المؤمنين فقال تعالى: «و اخفض جناحك للمؤمنين 88- الحجر».

2- لقائهم بالبشر و البشاشة و الفرح للدلالة على مودّتهم و لتحكيم الرابطة الاخوية معهم 3- الاستيناس بهم و التلطف معهم ليطمئنوا برحمة الحكومة و يخلصوا لها ايمانهم بها.

4- المواساة بينهم و رفع التبعيض بحيث ينسلكون في نظم الأخوّة الاسلامية كملا، و لا يطمع العظماء و أرباب الثروة و النفوذ في سوء الاستفادة من الحاكم في الظلم على الضعفاء، و لا ييئس الضعفاء من عدل الحاكم و الشكاية عن الظالم.

الترجمة

در نامه اى بيكى از كارگزاران خود چنين مى نويسد: أمّا بعد، تو يكى از كسانى هستى كه من براى پايدار كردن دين بدانها پشت گرم هستم، و سر بزرگى گنهكار را بوسيله آنها مى كوبم، و مرز معرض هجوم و بيمناك را مسدود مى سازم، از خدا در كارهائى كه بعهده تو است يارى بجو، سخت گيرى را با اندكى نرمش در آميز، تا آنجا كه نرمش براى پيشرفت كارت هموارتر است نرمش كن، و چون جز سخت گيرى چاره اى نماند بر دشمن سخت گير.

در برابر رعيّت فرمانبر تواضع پيشه كن و بزرگى بدانها مفروش، با خوشروئى با آنها روبرو شو، و آنانرا بخود راه بده و مأنوس كن، و مساوات و برابرى كامل را ميان آنها رعايت كن تا آنجا كه نگاه و توجّه و إشاره و درود را ميان همه پخش كنى و برابرى را رعايت كنى تا آنكه بزرگان و أرباب نفوذ در طرفدارى و ستم تو طمع نورزند و بوسيله تقرّب بتو بر ديگران ستم نكنند و بينوايان از عدالت و داد خواهيت نوميد نگردند، و از شكايت ستمكاران دم در نبندند.

( . منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج17، ص 126-128)

شرح لاهیجی

الكتاب 44

و من كتاب له (- ع- ) الى بعض عمّاله يعنى و بعضى از مكتوب امير المؤمنين عليه السّلام است بسوى بعضى از حاكمهاى او امّا بعد فانّك ممّن استظهر به على اقامة الدّين و اقمع به نخوة الأثيم و اسدّ به لهاة الثّغر المخوف فاستعن باللّه على ما اهمّك و اخلط الشّدّة بضغث من اللّين و ارفق ما كان الرّفق اوفق و اعتزم بالشّدّة حين لا يغنى عنك الّا الشّدّة و اخفض للرّعيّة جناحك و الن لهم جانبك و امن بيتهم فى اللّحظة و النّظرة و الإشارة و التّحيّة حتّى لا يطمع العظماء فى حيفك و لا ييئس الضّعفاء من عدلك و السّلم يعنى امّا بعد از حمد خدا و نعت رسول (- ص- ) پس بتحقيق كه تو از كسانى باشى كه من طلب يارى كنم از او بر برداشتن دين و بر ميكنم باو تكبّر گناه كار را و مى بندم بان دهنه در بند ترس را پس يارى خواه بخدا بر چيزى كه ضرور است تو را و ممزوج گردان شدّت و سختى را بدسته از نرمى و مدارا كن ما دامى كه باشد مدارا كردن موافق تر با تو و عزم كن بر شدّت و سختى در هنگامى كه فائده نبخشد تو را مگر سختى كردن و بينداز از براى رعيّت بالهاى تو را و نرم گردان از براى ايشان پهلوى تو را و مساوى گردان در ميان ايشان در ملاحظه كردن و نگاه كردن و اشاره كردن و تعظيم كردن تا اين كه طمع نكنند بزرگان در ستم كردن تو و مأيوس نباشند ضعيفان از عدالت تو و السّلام

( . شرح نهج البلاغه لاهیجی، ص 267)

شرح ابن ابی الحدید

46 و من كتاب له ع إلى بعض عماله

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ- وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الْأَثِيمِ- وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ- فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ- وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ- وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ- وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ- وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ- وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ- وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ- حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ- وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ وَ السَّلَامُ قد أخذ الشاعر معنى قوله- و آس بينهم في اللحظة و النظرة- فقال

  • اقسم اللحظ بيننا إن في اللحظلعنوان الصدور
  • إنما البر روضة فإذا ماكان بشر فروضة و غدير

- . قوله و آس بينهم في اللحظة أي اجعلهم أسوة- و روي و ساو بينهم في اللحظة و المعنى واحد- . و أستظهر به أجعله كالظهر- . و النخوة الكبرياء- و الأثيم المخطئ المذنب- . و قوله و أسد به لهاة الثغر استعارة حسنة- . و الضغث في الأصل- قبضة حشيش مختلط يابسها بشي ء من الرطب- و منه أضغاث الأحلام- للرؤيا المختلطة التي لا يصح تأويلها- فاستعار اللفظة هاهنا- و المراد امزج الشدة بشي ء من اللين فاجعلهما كالضغث- و قال تعالى وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً- . قوله فاعتزم بالشدة أي إذا جد بك الحد فدع اللين- فإن في حال الشدة لا تغني إلا الشدة- قال الفند الزماني

  • فلما صرح الشرفأمسى و هو عريان
  • و لم يبق سوى العدواندناهم كما دانوا

- . قوله حتى لا يطمع العظماء في حيفك- أي حتى لا يطمع العظماء في أن تمالئهم على حيف الضعفاء- و قد تقدم مثل هذا فيما سبق

( . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج17، ص 3و4)

شرح نهج البلاغه منظوم

(46) و من كتاب لّه عليه السّلام (إلى بعض عمّاله:)

أمّا بعد، فإنّك ممّن أستظهر به على إقامة الدّين، و أقمع به نخوة الأثيم، و أسدّ به لهاة الثّغر المخوف، فاستعن باللّه على ما أهمّك، و اخلط الشّدّة بضغث مّن اللّين، و ارفق ما كان الرّفق أرفق، و اعتزم بالشّدّة حين لا يغنى عنك إلّا الشّدّة و اخفض للرّعيّة جناحك، و ابسط لهم وجهك، و ألن لّهم جانبك، واس بينهم في اللّحظة و النّظرة و الإشارة و التّحيّة، حتّى لا يطمع العظماء في حيفك، و لا ييأس الضّعفاء من عدلك و السّلام.

ترجمه

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است، ببرخى از كارگذارانش (كه بست و گشاد امور مردم را بوى يادآورى نموده اند).

پس از سپاس و ستايش خدا و رسول (قدر خويش را بشناس، و رتبه ات را نزد من بدان زيرا كه) تو از كسانى هستى كه من در استوارى (ستون) دين بآنان يارى جسته و صولت و سركشى گنهكار را با وى درهم شكسته، دهانه مخوف دشمن را بدو مى بندم (او را در جائى كه احتمال حمله و يورش دشمن را از آنجا مى دهم وامى دارم) بنا بر اين هر آن چيزى كه مهمّ تو را كفايت كند از خداى بجوى و (در رتق و فتق امور رعيّت) درشتى را با مقدارى نرمى بهم درآميز (تا ستمكش بتو اميدوار، و ستمگر از تو در بيم و هراس افتد، و دست بناشايست نيازد) آنجا كه مدارا و مهربانى بهتر، مدارا پيش آر، و آنجا كه كار جز بدرشتى انجام نپذيرد همّت بسختى گمار، (اى فرماندار ملّت باعث آبادى كشور است، كبر و نخوت را فرو گذارد و در برخورد با آنان چين و آژنگ را از چهره بزداى و) براى رعيّت بالت را بهم درشكن، و رويت را بگشاى، و پهلويت را نرم ساز، و در چشم خواباندن و نگاه كردن، و اشاره نمودن، و درود فرستادن با آنان يكسان رفتار كن، (اين را برمكش و آنرا فرو مگذار) تا زبر دستان در ستمكارى تو دلير نگردند، و زير دستان از دادگريت نوميد نمانند.

نظم

  • الا اى آنكه دارى امر و فرمانز من فرمانبرت خلق اند از جان
  • بدانكه نزد من تو ز آن كسانىكه در سختى شفيق و مهربانى
  • بقصر دين چو خواهم استوارىز امثال توام جوياى يارى
  • بتو گردنكشان خواهم شكستنبروى خصم مرز ملك بستن
  • چو با دست شما فرمان برانمگنهكاران بجاى خود نشانم
  • بنا بر اين بكار ملك و كشوربكن تكيه بذات حىّ داور
  • نه يكسر با رعيّت شو بپرخاشنه چندان رام و نرم و مهربان باش
  • بهم نرم و درشتى را در آميززمانى باش آرام و گهى تيز
  • ز تند و كندى و نرم و درشتىبروى ملك بندى درب زشتى
  • نيفروزد ستمگر آنگه آتششود خرّم درون آنگه ستمكش
  • گره آنجا كه با نرمى شود بازبدست آن كار با دندان مينداز
  • تو هرگز كار تيغ از تازيانهمجو شمشير بركش از ميانه
  • بهم بالت براى خلق بشكنرداى كبر را از جسم بفكن
  • مكن بر زير دستان عرصه را تنگز ابرو باز بنما چين و آژنگ
  • هماره با رعايا نرم خو باشفروتن مهربان بگشاده رو باش
  • ز خشمت چشم بر چهرى مدرّاندرونشان با نگاه از خود مرنجان
  • بهنگام اشارت يا ستودنبى كسان كار بايستت نمودن
  • رعايت گر نمائى از زبردستنمايد زيردستان را ستم پست

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج8، ص 33-35)

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS