بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهاردهم، استاد هادی پور (زید عزه)
* روش های خروج از مناجات
وقتی وارد مناجات عاشقانه می شویم پله پله رفتن تا اوجش شدنی است ولی اینکه از اوج بخوبی فرود بیاییم و فرود زیبا داشته باشیم باید روشی برای خروج از حالت مناجات داشته باشیم. برای ورود به هر مناجاتی مدخلی هست موقعی هم که خواستیم از مناجات خارج شویم نیازمند چیزی هستیم که بتواند ما را از این ادبیات خارج کند، وضعیت ما را عوض کند خیلی وقت ها این عوض کننده وضعیت می تواند روایت باشد.
مثال کاربردی
مثلا وقتی در مناجات شروع می کنی به صحبت کردن با خدا، یکدفعه می گویی خدایا مگر امام صادق علیه السلام از طرف تو این گونه نفرموده، خدایا شهدا مگر این طوری نبودند، در مورد شهید فلانی می گویند...، حالت مخاطب قرار دادن شد روش خروج از حالت مناجات. اصطلاحاً می گوییم اگر می خواهید خوب از مناجات خارج شوید نیازمند تغییر مواد بحث هستید. یکی از موادهای بحث را بیاورید بعد از مناجات قرار بدهید این موارد گاهی می تواند روایت باشد یا خاطره شهید باشد. گاهی یک بیت شعر اوج مناجات شما می شود بعد از این راحت می توانید مخاطب قرار بدهید از حالت ادبیات مناجاتی خارج شوید.
* درس فنون و فرمول های جذابیت در کلاسداری
وارد بحث فنون شدیم و عناصر را یک به یک مورد بررسی قرار دادیم که در سخنرانی با چه فنونی می توانیم به هر عنصری که خواستیم برسیم، تا با کنار هم گذاشتن چند عنصر یک فرمول در یک کلاس داری داشته باشیم. جلسه گذشته فنون دو عنصر تخیل و عشق را گفتیم و گفتیم در عنصر تخیل شش فن و در عنصر عشق هم پنچ فن را عرض کردیم. سومین عنصر هم عنصر ایجاب هست.
* فنون عنصر سوم؛ عنصر اعجاب
مثال کاربردی
بیان کرامت هاسی اهلبیت علیهم السلام برای مخاطب شگفت انگیز است اعجاب ایجاد می کند. از کرامت های آقا رسول الله که سنگ ریزه در کف دست آقا تسبیح می گوید، کرامت های امیرالمؤمنین که آقا معجزه شق القمر یا کرامت های های دیگرش یا کرامتی از آقا امام هادی علیه السلام . مثلا یکی از خلفای زمان امام هادی علیه السلام شخصی را دعوت کرده بود که آن شخص به تمسخر امام هادی علیه السلام پرداخت. حضرت به نعش شیری که بر روی پشتی بود امر کردند شیر حیات پیدا کرد زنده شد و او را بلعید، بعد به حالت اولش برگشت. این مطالب که خیلی عجیب است باید برای کسانی گفت که ظرفیت دارند. ما در کراماتی که در اهل بیت داریم یک سری کرامات داریم که درجه شگفتی اش پایین تر است باور پذیری اش برای عموم راحت تر است ولی بعضی از کرامت ها درجه اش بالاست برای اهلش باید نقل کرد.
نقل کرامت هاب عرفاء
گاهی کرامت های عرفای ما هم شگفت انگیز است مثلا جریانی از شیخ جعفر مجتهدی در کتاب ملکوت آیت الله کشمیری (که قبرشان در حرم است از شاگردان آیت الله طباطبایی بودند) که ایشان نقل می کند در فیضیه با شیخ جعفر مجتهدی و دو سه نفر از بزرگان نشسته بودیم که دیدیم یک دفعه حال آقای مجتهدی منقلب شد بعد از این ایشان به زبان آذری خودشان دو سه کلمه گفتند که مضمونش این بود که بزن نترس. آقای کشمیری می گوید ما تعجب کردیم گفتیم یعنی چه؟ وقتی ایشان حالشان عادی شد رو کردیم به آقای مجتهدی و گفتیم حاج آقا جریان بزن نترس چه بود؟ چون جمع خاص بود ایشان گفتند: همین الآن در آمریکا یک شخصی دست به ترور رئیس جمهور آمریکا را داشت نشانه گرفته بود که بزند می ترسید بزند همه اش پیش خودش می گفت اگر بزنم .... ایشان گفته بود من که دیدم می ترسد گفتم بزن نترس بزن و او بواسطه گفتن من ترسش از بین رفت و رئیس جمهور آمریکا را ترور کرد. من با این گفتن ترس را از او گرفتم و او زد. آقای کشمیری می گوید ما همه متعجب بودیم تا ظهر منتظر بودیم اولین خبری که ساعت 2 اعلام شد این بود که رئیس جمهور آمریکا ترور شد. این جریان تسلط یک عابد را بر عالم نشان می دهد. یا این که مرتاضی به ایران آمده بود. علامه طباطبایی به او گفت: با ریاضت هایی که کشیدی چکار می توانی بکنی؟ مرتاض گفته بود به بزغاله بگم بمیر می میرد. آقا گفتند بگو ببینیم. مرتاض گفت بزغاله هم افتاد مرد. بعد علامه گفت: حالا زنده اش کن. مرتاض گفت: نمی توانم زنده بکنم فقط می توانم بکشم. علامه گفت: قم باذن الله و بزغاله زنده شد. یک عارف شیعی این مقام روحی را داشت که بتواند او را زنده بکند.
استفاده و بیان کارهای خارق العاده مرتا ض ها
در نقل کرامت ها دقت کنیم که داستان های معتبر نقل کنیم ولی اصل قضیه را نباید فراموش کنیم که بیان کرامت های عرفاء یکی از چیزهایی است که اعجاب انگیز است. گاهی حتی بیان برخی از کارهای عجیب و غریب مرتاض ها اعجاب انگیز است می توانیم از آن ها هم به نفع خودمان استفاده کنیم. مثلا با عده ای از معلمان بحثی داشتم می خواستم این را درست کنم و بفهمانم اینکه امام زمان می توانند احاطه علمی بر عالم و شیعیان داشته باشند چیز زیاد عجیب و غریبی نیست که فکر می کنید. برایشان گفتم یکی از شیعیان نقل می کرد در هند پیش مرتاضی رفته بودم که معروف بود هر چه گم کنی این مرتاض توانمندیش را دارد که وقتی مشخصات را به او می دادی می گفت کجاست آدرس می داد می رفتی پیدا می کردی. این شیعه می گفت پیشش رفتم امتحانش کنم. ویژگی های آقا امام زمان را به او گفتم. اسم کوچک و اسم پدر آقا و یک سری ویژگی های آقا که در روایات آمده بود را گفتم. این مرتاض خیلی به خودش فشار آورد هی سرخ شد عرق کرد چند بار تلاش کرد آخر برگشت گفت: من واقعا توانمندی این کار را دارم ولی این آدمی که شما می گویید قدرتی دارد که هر کاری می کنم رویش احاطه پیدا کنم نمی توانم و می ترسم بیش از این اگر تلاش کنم به خاطر قدرت روحی که او دارد این قدرت از من گرفته شود. مرتاض پرسید این آقا کیست؟ من هم گفتم این امام زمان ماست که غایب است. وقتی مرتاض توانمندی این را دارد دیگر امام زمان که قدرتش الهی خیلی از این بالاتر است.
طی الارض دیوید کاپرفیلد
در بحث طی الارض برای بعضی از این روشن فکرها، از این مسائل بگویید گاهی اوقات برایشان راحت پذیرفتنی نیست. دانشجویی در شیراز تعریف می کرد اخیرا در ماهواره دیوید کاپرفیلد کارهای عجیب غریب می کند. می گفت این بنده خدا یک برنامه ماهواره ای اجرا کرد که خیلی از دانشجوها که این برنامه را دیدند یک جورایی در اعتقاداتشان دچار مشکل شدند از این جهت که این کافر چطور توانسته این کار را بکند. این آقا ادعا کرد که می توانم در عرض چند دقیقه از آمریکا به آفریقا بروم. دوربین های تلویزیونی آوردند گذاشتند ایشان هم جلوی چشم جمعیت و دوربین ها از استدیویی در آمریکا به استدیویی در آفریقا رفت. ایشان موفق شد این کار را بکند و همه دیدند توانست چنین کاری را بکند. برای غربی ها خیلی شگفت انگیز بود یک آدم بتواند از این کارها بکند ولی برای ما پذیرفته است. این بحث بحث حق و باطل نیست بحث قابلیت روح است روح قدرت های خاص و فوق العاده ای دارد.
کافر دارای نیروی روحی در زمان امام صادق علیه السلام
در زمان اهل بیت علیهم السلام هم بعضی ها کارهایی از این قبیل می کردند. در آن زمان هم مردم دچار تعجب می شدند. در روایات نقل شده شخصی آمده بود در بین مسلمین ادعا می کرد هر چه شما در دستت بگیری من می گویم از کجا آوردی. یکی از اصحاب پیش امام صادق علیه السلام آمد و گفت: آقا شخصی آمده چنین ادعا می کند و درست می گوید مردم هم متزلزل می شوند که این کافر اگر حق نیست چطور همچین قدرتی دارد. امام آمدند دستشان را گرفتند گفتند بگو چی تو دست من هست؟ آن شخص هم تمرکزی کردند و گفتند تخم پرنده ای است که بالای فلان کوه خانه دارد. حضرت فرمودند: درست است. دستشان را باز کردند تخم پرنده بود. همه بیشتر تعجب کردند آقا سوال کرد چه طوری چنین قدرتی را بدست آوردی؟ او گفت: هر چی نفسم خواست من برعکسش عمل کردم با هوای نفسم مخالفت کردم. آقا به او فرمودند: الآن نفست می گوید اسلام را بپذیری یا نپذیری؟ او هم گفت: نفسم می گوید نپذیرم. گفت طبق قانون خودت برعکسش عمل کن ایمان بیاور. کافر هم ایمان آورد اگر این کار را نمی کرد قدرتش را از دست می داد همین که ایمان آورد آقا فرمود: تو دست من چیست؟ هر چه زور زد نتوانست بگوید. آن شخص گفت: آقا چه شد من کافر بودم چنین قدرتی داشتم حالا که مسلمان شدم نمی توانم؟ حضرت فرمودند: به خاطر تلاش هایی که کرده بودی خدای متعال قدرتی را در پاسخ تلاش هایت در دنیا به تو داده بود چون تو آخرتی نداشتی. بعد از این که اسلام آوردی پاداش های تو به آن دنیا موکول شد لذا این قدرت دنیا از تو گرفته شد و در عوضش آن دنیا بهتر از این ها را خدا برای تو جبران می کند. از این روایت نتیجه می گیریم افراد غیر مسلمان هم می توانند از این قدرت ها داشته باشند چنان که این طور هم هست و قابل انکار نیست.
2- بیان کشف ها و اختراعات جدید؛
مثال کاربردی
در حلیه المتقین و کتاب های دیگر توصیه شده در اول و وسط و آخر ماه، یا بعضی از شب ها نزدیکی نشود و حتی نفی شده است. بیان شده اگر فلان شب نزدیکی صورت بگیرد بچه گیج و گنگ می شود، اگر فلان شب شود این اثر را دارد. خیلی از دانشگاهی ها این روایت را سختشان است بپذیرند، زیر بار نمی روند. ولی پزشک متدینی کار تحقیقی کرده بود و بعضی از احکام و روایات را تحلیل کرده بود. ایشان چنین کاری را دنبال کرده و انجام می دهد. می گفت: بعد از کلی از تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که روی خون بررسی کنیم. از نظر علمی جزر و مد دریا از ماه نشأت می گیرد. برای آدمی که ابتدا نمی فهمد می گوید دریا چه ربطی به ماه و جزر و مد دریا دارد ولی از نظر علمی ثابت شده است. در این شب ها هم دقیقا یک اثر ایام ماه، چیزی شبیه جزر و مد روی خون آدم اتفاق می افتد و خون آدم دچار یک نوع جزر و مد می شود. ماه در خون انسان اثر می گذارد که بعضی حالت ها روی خون پیدا می شود و چون خون و حالت فیزیولوژیک بدن تحت تأثیر ماه (در آن شب های خاص) قرار می گیرد اگر آن شب نطفه بسته شود تحت تأثیر این اثر اثراتی روی بچه می گذارد. می گفت: از نظر علمی بررسی کردیم دیدیم کاملا قابل تحمیل و توجیه است که مثلا چرا فلان شب روی بچه اثر منفی دارد. این یک حشر علمی است اعجاب انگیز هم است.
متخصص انگلیسی گفته بود که در تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که باکتری یا ویروس یا میکروبی که داخل بزاق سگ هست فقط خاک می تواند از بین ببرد با آب و این حرف ها از بین نمی رود. چون مولکول های خاک اثر این چنینی می گذارد. بعد خود او ایمان آورده بود و شیعه شده بود که چطور امام صادق هزار و چهارصد سال پیش به شیعیانش گفته بود که اگر سگ از چیزی آب خورد هر چه بشوری فایده ندارد باید خاکمال کنی.
مثال کاربردی
در تلویزیون خبری راجع به دادگاهی کردن دو سرباز آمریکایی را نشان می دادند که در عراق در یکی از عملیات ها یکی از دوستانشان زخمی می شود بعد می بینند تو این وضعیت نمی شود انتقالش داد گرسنه هم بودند این رفیقشان را کباب می کنند می خورند. در دادگاه آمریکا رسما آن ها را به جرم خوردن رفیقشان محاکمه کردند. این خیلی عجیب است.
از آمارهای عجیب دیگر این که در هر دقیقه سه خشونت جنسی در غرب اتفاق می افتد. این آمار برای کسانی که ادعای آزادی می کنند و حجاب را برداشتند عادی شده است. ما هم اگر مثل غربی ها حجاب را برداریم چند مدت که بگذرد این آمارها برای مردم ما هم عادی می شود. وقتی تنوع طلبی جنسی بر انسان غلبه می کند دیگر این آمارها برروحش تاثیر ندارند.
4- بیان مطالب خلاف اطلاعات مخاطب؛
یکی از چیزهایی که اعجاب ایجاد می کند اینکه شما حرفی از دین بزنی مطلبی از دین مطرح بکنی که مخاطب همیشه خلافش را شنیده است در آن صورت تعجب می کنند چون همیشه برعکسش را شنیدند. مثلا؛ شیخ جعفر شوشتری یک موقعی گفت: ای مردم همه یک عمر به شما گفتند شرک نورزید من آمدم امشب بگویم حتما مشرک شوید. عجیب است همچین کسی چنین ادعایی کند.
مثال کاربردی
ما کلاسی با حاج آقای پناهیان داشتیم داشت بحث نگاه های جدید را می گفت دو نگاه جدید گفت نگاه هاش جدید بود خلاف همه چیزهایی بود که شنیده بودیم. کل کلاس مقابل ایشان ایستاد که شما غلط گفتید نمی توانستند این حرف را بپذیرند. مثلا می گفت: شما همه اش برمی گردید می گویید که در زمان بعثت رسول خدا مردم عرب در وضعیت ابتدایی بودند سوسمار خور بودند ولی ایشان می گفت وقتی عرب را آن پایین می برید دیگر تبعیت کردن این ها از رسول خدا عظمتی برای رسول خدا حساب نمی شود. ایشان گفت: من ثابت می کنم و اعتقاد دارم که همه تا حالا اشتباه شنیدید. اصلا عرب ها این طور که شما شنیدید نبودند اتفاقا فوق العاده فرهیخته بودند. این مطلب برای ما قابل قبول نبود ما موضع گرفتیم. یکی یکی همه اشکال ها را جواب داد همه طلبه ها مخالفت می کردند آخرش اثبات کردند و قانع شدند که این حرف درست است.
دو سال پیش شب اول محرم گفتم: ای مردم همیشه از همه شنیدید دعا کنید آقا زودتر ظهور کند. ولی من می گویم دعا نکنید آقا ظهور کند. اینکه اول بسم الله برعکس همه چیزی که عجیب است بگوییم توجه ها جلب می شود. من هخم وقتی این حرف را زدم مردم برگشتند گفتند چرا؟ گفتم: به خاطر این که اهل کوفه یکی از جنایت هایشان این بود که آماده نبودند ولی امام حسین علیه السلام را دعوت کردند. جمعی که آماده نیستند وقتی امامشان را دعوت می کنند نتیجه اش کربلا می شود. تا آقا می آید همه علیه آقا می ایستند. آیا الآن جامعه ما آماده ظهور آقاست؟ آیا ماها آماده ایم آقا ظهور کند؟ ولی در آخر سخنرانی گفتم ما باید برای ظهور آقا دعا کنیم این چیزی است که اهل بیت گفتند، ولی کنار دعا باید خودمان را آماده کنیم و گرنه دعایی که با آماده سازی نباشد کربلا آفرین است.
5- جزء نگری؛
در دانشگاه فایلی درست کرده بودند و دوتا کار کرده بودند اول این که برگ درختی زیر میکروسکوپ گذاشته بودند و دوربین توی برگ می رفت و درجه اش بالا می رفت ریزتر و ریزتر می شد تا مولکول های برگ را نشان می دادند. (دوربین می رفت تو میکروسکوپ) خیلی شگفت انگیز بود که می دیدیم در اعماق برگ چه دنیایی وجود دارد. وقتی فیلمش را می بینی شگفت زده می شوی. از طرفی کار دیگر کرده بودند و پشت سرش تلسکوپ گذاشته بودند و دوربین به آسمان رفته بود دوربین جلوتر می رفت و فضا هی باز می شد اوج آن سمت را نشان می داد هر کی فیلم را می دید بشدت شگفت زده می شد. یکی به جز پرداخته بود یکی به کل.
مثال کاربردی
مثلا در بحث آناتومی بدن انسان کتاب های قوی در پزشکی نوشته شده که اعضاء و جوارح انسان را از نظر پزشکی تحلیل می کند. این که درون چشم چه اجزایی وجود دارد هر کدام از این اجزاء ها از چه تشکیل شدند. حتی چشم مورچه و پشه عدسی هایی دارد (تنها چشم های عالم هستند) که قادر هستند تا 360 درجه را ببینند. بگونه ای ساخته شده بیشترین حد را می تواند در میدان دید خودش داشته باشد. یا در مورد چشم شتر که خداوند متعال در قرآن می فرماید: «افلاینظرون الی ابل کیف خلقت»[1]. به نوعی دعوت به جزئی نگری شدیم که ببینیم چشم شتر چه ویژگی هایی دارد. بیان آن موجب اعجاب می شود. خدا خواسته این اعجاب ایجاد شود بعد به قدرت او پی ببریم.
6- کل نگری؛
مثال کاربردی
گاهی در سخنرانی های دبیرستان می گویم آقا تصور کنید در مرکز آینده سازان در یکی از شهرها به نام قم هستید، قم کجاست؟ در کشوری به نام ایران، ایران کجاست؟ در قاره ای به نام آسیا، آسیا کجاست؟ قاره ای روی زمین، زمین کجاست؟ یکی از سیاره های منظومه شمسی، منظومه شمسی چیست؟ یکی از فضاهای کوچک کهکشان راه شیری، کهکشان راه شیری چیست؟ یکی از کهکشان های کوچک که میلیاردها از آن کهکشان در عالم وجود دارد است. وقتی شما نگاه می کنید این در آسمان اول است. این کل نگری شد از جزء رفتیم، بعد می گوییم چقدر کوچک هستید؟ آن قدر کوچکی که دیده نمی شوی. خدا ماها را ریز می بیند. خدا در قرآن فوق العاده کل نگری را نشان می د هد. می فرماید: آسمان ها و زمین را ببینید کوه را ببینید. خدا دوست دارد عظمت ها را ببینیم. با دیدن عظمت ها در ما اعجاب ایجاد می شود.
* فنون عنصر چهارم؛ عنصر امید (پاداش)
عنصر امید یا پاداش یعنی همان مسابقات تلویزیونی که می گویند پیامک بدهید هر که درست بگوید فلان جایزه را می گیرد. معمولا برنامه های پربیننده ای هستند چون جذابیتش از نوع پاداش است افراد به طمع اینکه آخرش چیزی گیرشان بیاید شرکت می کنند یا جذابیت قرعه کشی بانک ها که از طریق پاداش است. این یکی از عناصر جذابیت است. در سخنرانی چه طوری می توانیم از این عنصر استفاده کنیم؟ چند تا فن یا روش می گوییم؛
مثلا در ماه رمضان من در هیأتی در شیراز بودم که وضع مالی بدی نداشتند شب اول تبلیغات کردند که در انتهای ماه مبارک مسابقه ای برگزار می کنیم که در آن مسابقه دوربین دیجیتال، چند تا سکه، سفر مشهد و... می دهیم. جایزه ها مخاطب را به طمع می انداخت و باعث جذابیت سخنرانی می شد.
گاهی سخنران قبل از جلسه فکر کرده و در کلاس در جایی از بحثش که می خواهد از عنصر امید استفاده کند سریع می گوید راجع به این سؤال، اگر کسی جواب بدهد همین الآن ده هزارتومان می دهم. همان لحظه جذابیت ایجاد می شود مخصوصا وقتی جواب ها را دادند نگوید کی درست گفته است، بگوید توضیح می دهم تا همه بفهمند کی درست گفته است. توضیح که می دهد همه دقت می کنند که کی درست گفته است. بعد از اینکه توضیحش تمام شد جذابیت ایجاد شد سریع جایزه رو می دهد. در سخنرانی هم می شود سوال را مطرح کرد و بگویید پاسخش را بنویسند و بعد پاسخ ها مطالعه شود و جوابش را در سخنرانی می گوید و بعد از آن جوایز را در آخر جلسه اعطاء می کنند.
این عنصر را در سخنرانی نباید فقط محدود به مسابقه ای کرد بلکه فراتر بگیریم. عنصر امید چه طوری در مخاطب فعال می شود زمانی که احساس کند چیزی گیرش می آید.
مثال کاربردی
من از ذکر صلوات عجایبی دیدم واقعا نه یکبار بیش از صد بار تجربه کردم صلوات را با شیوه خاصی فرستادم و حاجت گرفتم که برای من یقین شده است. مثلا آیت الله بهجت برای رفع مشکلات نماز جعفر طیار را خیلی سفارش می کردند. یا از ایشان سؤال شده بود کسی که بچه دار نمی شود چه کار کند؟ ایشان توصیه کرده بود دو انگشتر عقیق بگیرند روی یکی یک چیز و روی دیگری چیزی بنویسند موقع نزدیکی همراهشان باشد اثراتی دارد. آن ها هم این طوری کرده بودند و نتیجه هم گرفته بودند. هر چیزی که معتبر باشد بغلش باید قیودی بگذاری. اگر شما معصیت کردی ممکن است این انجام نشود، چون اگر شما بگویید شما چرا این کار را می کنی می گویم اهل بیت هم این کار را کردند روایت هم داریم گفتند این کار را بکنید این نتیجه را دارد. ولی بعضی ها می گویند به این روایت عمل کردیم نتیجه ندیدیم. می گوییم آن اقتضاء را داشت به شرطی که مانعی نباشد. لابد مانع ایجاد کردی که آن مقتضی خود را انجام نداد. مثل اینکه می گویند آقا چاقو برنده است اما یک لباس آهنی که بپوشی نمی برد مانع وجود دارد و گرنه چاقو برندگی اش از بین نرفته است. در هر صورت یکی از روش های دیگر اینکه شما اگر چیزی به ذهنتان می آید خود این نوعی ایجاد امید در مخاطب می کند.
مثال کاربردی
در این قضیه می شود گفت ای جوان اگر مثل بعضی از جوان های محل نیستی چشم چرانی نمی کنی. ناراحت نباش آنکه چشم چرانی می کند چیزی جز حسرت گیرش نمی آید اما خدا و اهل بیت به تو وعده دادند بابت هر نگاهی که از نامحرم می پوشانی خدا در آخرت برایت یک حورالعین آماده می کند. روایت داریم اگر یک حورالعین به اهل زمین نشان داده شود تمام مردان جنب می شوند. این عملی که انجام می دهی آن قدر زیباست که این اثر را در قیامت دارد. خود این یک پاداشی برای عملش محسوب می شود و امید به رعایت را در جوان احیاء می کند.
مطلب قبلی ناظر به این بود که یک ویژگی در مخاطب هست ما به نوعی با بیان پاداش آخرتی تشویقش می کنیم، شیوه دیگر این است که بگویی؛ به شما توصیه می کنم در زندگیت یک اصل را رعایت کنی آن هم جایگزینی در موقع های برخورد کردن با اشتباهات طرف مقابلتان هست. در بحث آیت الله مصباح یزدی حفظه الله می فرمودند: در خانواده یکی از چیزهایی که خیلی کار می کند و بسیار شما را به همسرتان نزدیک می کند این است که هر اتفاقی افتاد قبل از اینکه عکس العمل نشان بدهی پیش خودت بگو اگر این اتفاق عکسش افتاده بود من دوست داشتم مخاطبم (نفر مقابلم) چه عکس العملی نشان بدهد. مثلا یک چیزی را که خیلی مهم بود همسرتان فراموش کرده شما می خواهی عصبانی بشوی و عکس العمل نشان بدهی، پیش خودت بگو اگر من فراموش کرده بودم دلم می خواست او چه عکس العملی نشان بدهد؟ مثلا می خواستی بگوید یادت رفت فدای سرت. ایشان می گفت: فکر کن ببین چه دوست داشتی همان را انجام بده. آن عمل بهترین عکسل العمل تو در این موقعیت است. این همان کاری است که در روایات سفارش شده که از فضایل اخلاقی است که آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسندی و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسندی. بعد شما این را بیان می کنی و می گویی این چیزی که می خواهم برای شما بگویم این است که اصل جایگزینی چه نتایجی دارد؟ نتایجش را بیان می کنی و آن نتایج حکم جایزه و پاداش دارد چیزی است که دنبالش هستیم. بعد می گویی اگر می خواهی به آن نتایج و پاداش برسی باید به این روش عمل کنی. در هر موردی که بیان می کنی آثار مثبت را می گویی.
مثلا می گویی خمس بده در اصول کافی آمده امام رضا علیه السلام فرمودند: با ندادن خمس خودتان را از دعای ما محروم نکنید. بعد می گویی یعنی وقتی تو خمس می دهی آقا برای تو دعا می کند. آنکه اهل معرفت است می گوید حاضرم همه مال و جانم را بدهم آقا برایم دعا کند پول دنیا چه ارزشی دارد. این جذاب است چون چیزی گیرش می آید دعای امام گیرش می آید.
به این معنا که شما می گویید آقا این بحثی که گفتیم بروید و این تکلیف را نسبت به مطلب مورد بحث انجام بدهید. گاهی اوقات مطالعه کتاب است گاهی انجام یک عمل، گاهی ... بعد بگویید هر کسی این کار را انجام بدهد و بیاورد برایش یک هدیه در نظر می گیریم. این هدیه گاهی مادی است و گاهی معنوی، معنوی به این معنا که گاهی می گویی کسانی می توانند در جلسه بعد بحث را همراهی کنند که این کار را انجام بدهند. (در جایی که بحثت خیلی طرفدار دارد.)
مثال کاربردی
در تهران جلساتی بود که واقعا مهم بود ما هم هر کسی که تکلیف را انجام نمی داد حذفش می کردیم و هیچ تنبیهی بزرگ تر از این برایشان نبود. گاهی هم می توانید هدیه ای در نظر بگیرید. سی دی یا کتاب خاصی می دهید.
شما نمی خواهی پاداش بدهی ولی می خواهی پاداشی که خدا داده نشان بدهی. مثلا می گویی بعضی ها گاهی اوقات آن قدر می نالند و همه اش می گویند خدایا ما هیچی نداریم. همان که فرزندت صالح است نظر چی بوده؟ شروع می کنی بعضی چیزهایی که در زندگی شان هست را می گویی. ممکن است یکی بچه سالم نداشته باشد به او می گویی همین که همسر داری، خانه داری خدا را شکر کن. می دانی مستأجرها در چه وضعیت سختی هستند. گاهی ارتباط دادن نعمات با عملی که طرف انجام داده خودش شیرینی ایجاد می کند.
مثلا شما در جمعی که هستی می توانید مطرح کنید که آقا صبح ها نماز صبح به جماعت برگزار می شود (قدری برای سنین پایین تر معنا دارد.) کسانی که چهل صبح در نماز جماعت شرکت کنند در اردوی مشهد تابستان در خدمتشان هستیم. این نوعی ایجاد عمل صالح است در کنارش پاداش هم داده می شود. همین که پاداش دارد رقابت ایجاد می شود جذابیت دارد.