24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : شعر، وزن، قافيه، تخيل
نویسنده : مهدي افضلي
شعر و شاعری از صناعاتی است که همه تمدنها و فرهنگها به گونههای مختلف از آن در راستای تحریک عواطف و احساسات بهره میگیرند. تمام زوایای زندگی به نحوی از آن بهرهمند است، در شادی و غم، جنگ و صلح، سختی و گشایش، تشجیع و تحذیر، ستایش و نکوهش، تحقیر و تعظیم و مانند آن این فن را ارج مینهند و از آن بهره میجویند. رکن رکین شعر، خیالانگیزی و تصویرگری است. ولی اینکه افزون بر آن نیازمند وزن و قافیه نیز میباشد میان صاحب نظران اختلاف است؛ برخی به ارسطو چنین نسبت دادهاند که صرف بهرهگیری از مخیلات در کلام شعری کفایت میکند، ولی در قول دیگر منسوب به ایشان و همینطور در ادبیات سنتی پارسی و عربی و فرهنگهای ریشهدار در این دو زبان، وزن و قافیه نیز لازم دانسته شده است. گرچه در میان متاخران برخی وزن و برخی دیگر هیچیک از وزن و قافیه را لازم ندانستهاند. استدلال طرفداران ضرورت وزن و قافیه این است که این امور تاثیر بیشتری بر روان آدمی مینهند، در کلام خیالی هر چند تاثیر هست، ولی تاثیری را که وزن و قافیه مینهد فاقد است.
در تعریف این صناعت، بسته به اینکه چه چیزهایی را از عناصر قوام بخش آن بدانیم، تعریفمان نیز تفاوت پیدا خواهد کرد. اگر عنصر خیال را کافی بدانیم، شعر چنین تعریف به خود میگیرد: "کلام منظم برخواسته از خیال"، اگر وزن را اضافه کنیم، "کلام منظم موزون برخواسته از خیال" و اگر قافیه را نیز داخل کنیم، "کلام منظم موزون قافیه دار برخواسته از خیال" بر صناعت شعر صدق خواهد کرد.
منطقدانان در اینکه چه چیز باعث میشود شعر این همه تاثیر بر نفوس بگذارد و پادشاهی را پابرهنه سوار اسب کند تا ره دیگر در پیش گیرد، به عنصر خیال انگشت نهادهاند. تصویرگری و تمثیلپردازی و محاکات اعجاب و خیال را بر میانگیزند و نفس را مبتهج میسازند، در حالیکه اگر افراد با خود واقعیت مواجه شوند، شاید خوشی و لذت یا رنج و الم را با این کیفیت احساس نکنند.
آنچه موجب میشود کلام از این قدرت برخوردار شود در درجه نخست خود معانی است که از خیال تراوش کرده و حالت خیال پروری دارد، در درجه دوم الفاظی که برای آن استخدام شده نیز در این وجد آوری نقش بیبدیل دارند، زیرا آهنگ موجود در هر لفظ و ترکیباتی که از الفاظ مختلف حاصل میشود با حواس انسان ارتباط برقرار میکند و او را تحریک میکند. برخی از منطقدانان وزن را نیز افزودهاند، به نظر ایشان وزن موجود در یک سخن جایگاه ویژهای در حکایت از حالات نفس آدمی دارد و به کلام جلوهای خاصی میبخشد و میتواند بر نفوس دیگران نیز تاثیر بگذارد.
اگر در شعر وزن و قافیه را شرط بدانیم، میتوان برای شعر قواعدی را در نظر گرفت، لیکن جایگاه بحث از آن نه منطق، بلکه ادبیات است، اما به لحاظ ماده مخیلات که قوام شعر بدان است، قواعد ضابطهمندی ندارد که به ضبط در آید و بر اساس آن گام برداشته شود.
نکته پایانی این است که در سنت ادبی اسلامی به ویژه در زبان عربی، مجموعههای مختلفی از سخنان آهنگین وجود دارد که ذیل عنوان شعر به معنای متداول کلمه نمیگنجند، الفیه ابن مالک و منظومه حاج ملاهادی سبزواری حکیم بزرگ پیرو حکمت صدرایی، گرچه وزن و قافیه دارند، ولی به دلیل آنکه از عنصر خیال در آن خبری نیست، به اصطلاح مورد نظر در صناعات خمس، آنرا شعر نمیگویند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان