دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

شيخ غلام حسين تبریزی

No image
شيخ غلام حسين تبریزی

جلوه هايي از هجرتهاي علما

وی سال (1260 هـ. ش) برابر (1303 هـ . ق) در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای شبستر به نام «وایقان» چشم به جهان گشود. گویی سیمای این کودک نوید مقاومت و شجاعت در پاسداری از فرهنگ غنی اسلام می داد.

تحصیلات

غلامحسین در مدرسه طالبیه تبریز به تحصیل پرداخت. [1]

حاج مهدی سراج انصاری در مقاله «هفتاد و دو روز در قم،» درباره شیخ غلامحسین خاطره ای آورده است:

«یاد دارم سی سال پیش از این که در تبریز، در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل و تدریس بودم، یکی از بازاری ها که دارای خط خوبی بود، در یکی از حجرات مدرسه جعفریه (متصل به مدرسه طالبیه) به طلاب خوشنویسی آموزش می داد؛ وی دارای ذکاوت و فهم فوق العاده ای بود. چند ماهی که از این جریان گذشت، محیط مدرسه در نهاد وی تأثیر نمود، ناگهان دیدم که وی از کتاب صرف میر ـ اولین کتاب تحصیلی حوزه، در قدیم ـ شروع کرده و با نهایت کوشش مشغول تحصیل است. شاید در کمتر از دو ماه بود که دیدم این شخص از من تقاضای تدریس حاشیه ملا عبدالله را نمود. من خیلی تعجب نمودم؛ زیرا از صرف میر تا حاشیه ملا عبدالله اقلا یک سال درسی فاصله است و نامبرده هنوز دو ماه نبود که خواندن صرف میر را آغاز کرده بود. با این که اشتغالات زیادی داشتم، برای این که او را آزمایش کنم، به تقاضای وی جواب مثبت دادم. چند روزی پیش من کتاب حاشیه را خواند، دیدم خوب می فهمد. از او پرسیدم که از چند کتاب درس می خوانی؟ گفت: از یاده کتاب! خلاصه کلام این که سه سال از مدت تحصیل او نگذشته بود که مدرس اسفار ملاصدرا گردید. وی به همین منوال ترقی نمود و در فاصله هفت ـ هشت سال به درجه اجتهاد نایل شد و مدتی در حوزه های علمیه قم، نجف و کربلا از استادان بزرگ استفاده نمود و فارغ التحصیل گردید. و بالاخره او در مشهد درگذشت. نامش آقا میرزا غلامحسین تبریزی بود و کمتر کسی است که در حوزه های علمیه نجف، کربلا و قم او را نشناسد. [2]

در این مقطع، شهید بزرگوار شیخ محمد خیابانی (1328 ـ 1297 هـ . ق) هم حجره وی بود و سید احمد کسروی نیز هم دوره ی او.

مهاجرت به نجف

حوزه علمیه نجف که دانشگاه و مرکز علوم اسلامی بود، به برکت انوار تابناک امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ تشنگان علم و معرفت را به خود جذب می کرد. شیخ غلامحسین با استعداد فراوانی که داشت سطح را نزد دانشوران تبریز به پایان رساند و برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت نمود. وی که تشنه علم و معرفت بود، برای تکمیل تحصیلات خود و کسب معارف الهی، پس از هجرت به نجف در حوزه درسی استادان بزرگ آن جا شرکت کرد؛

استادان وی عبارتند از:

1. آخوند خراسانی (1329 ـ 1255 هـ . ق)

2. سید محمد کاظم یزدی (1337 ـ 1248 هـ . ق)

3. آیه الله محمد حسین غروی اصفهانی (1361 ـ 1296 هـ . ق)

4. شریعت اصفهانی (1339 ـ 1266 هـ . ق)

5. حاج میرزا ابوالحسن انگجی (1357 ـ 1282 هـ . ق)

فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی

تبریزی، فقه و اصول را تا حد اجتهاد در محضر استادان حوزه علمیه نجف به پایان رسانید. [3] وی با بهره گیری از نفس گرم بزرگان حوزه نجف به خودسازی پرداخت و درفراگیری معارف قرآنی از آنان الگو گرفت. او همچنین مشی سیاسی و مبارزات علیه دشمنان اسلام را از این بزرگان آموخت و پس از تکمیل تحصیلات به تبریز بازگشت و با یکی از بستگان خود ازدواج کرد. این برهه از زندگی تبریزی مصادف با انقلاب مشروطه و حمله شجاع الدوله به تبریز بود. [4]

یکی از انقلاب هایی که مردم ایران به رهبری روحانیت آگاه و بیدار، علیه استبداد به وجود آوردند، انقلاب مشروطه بود. شهر تبریز ـ که از پایگاه های مهم این قیام بود ـ مورد هجوم بیگانگان و محل اختلاف احزاب و تضارب شدید آرا بود.

محمد مهدی عبدخدایی می گوید: مرحوم ابوی می گفت:

«توی تبریز بعد از مشروطیت، بهائی ها شروع به درست کردن مدارس کرده بودند، من در مجلسی برخاستم و صحبت کردم و مدارس این ها بسته شد.»

مریدان و جوان های پرشوری دور ایشان بودند. حتی در تبریز حد هم جاری کرده است. [5]

مبارزه با الحاد

همزمان با اوج گیری کمونیسم در شوروی سابق، افکار و اندیشه های کفر و الحاد از مرزهای بادکوبه و باکو وارد شهر تبریز می شد. تبریزی برای مقابله با افکار الحادی، در میان مردم و جوانان جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی راه اندازی کرد. وی با اخلاق و رفتار خوب، نفوذ عمیقی در افکار عمومی پیدا کرد. آوازه تفسیر شیخ غلامحسین تبریزی در همه جا پیچید و زبانزد همگان گردید. مخالفت های شجاع الدوله نیز هیچ گاه او را از ادامه تفسیر باز نداشت. محمد مهدی عبدخدایی می گوید:

«ایشان برای اولین بار در تبریز جلسات تفسیر قرآن را متداول می کند، که ترک ها به آن سیره می گویند.» [6]

وی در سال (1343 هـ . ق) اقدام به تأسیس جمعیت دیانتی کرد؛ تا مردم تبریز را در مقابل تبلیغات سوء عوامل بیگانه و روشنفکران غرب زده، قدرتمند سازد. حاج شیخ، عصر های جمعه در کوچه مجتهد تبریز، جلسات معارف و عقاید اسلامی را برای اعضای جمعیت دیانتی و دیگر اقشار مردم برگزار می کرد و به سبک نوینی تدریس می نمود.

تبریزی موقعیت شناس بود و ابتکارات جالبی داشت. وی نشریه «تذکرات دیانتی» را به شهرهای مختلف کشور می فرستاد. آیه الله حاج آقا حسین قمی ـ که مرجعیت آن روز را به عهده داشت ـ با خوشحالی زیادی در یکی از درسهای خود به طلاب توصیه کرد تا «تذکرات دیانتی» را مطالعه کنند.

مؤسس حوزه علمیه قم، آیه الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیه الله میرزا علی آقا مجتهد شیرازی از کسانی بودند که انتشار مجله تذکرات دیانتی را مناسب و به موقع دانستند.

مناظره با سران ادیان

آن روزها مبلغان مسیحی که مأموریت ایجاد شبهه در افکار مردم را داشتند، به کمک روشنفکران غرب زده، شبهات جدیدی را در عقاید مردم ایجاد می کردند. شیخ غلام حسین تبریزی این شبهات را در مجله تذکرات دیانتی برای جوانان مطرح کرده و به نقد آن ها می پرداخت و شبهات را جواب می داد. روزی آیه الله انگجی در منزل خود جلسه مناظره ای با مبلغان مسیحی تشکیل داد و از شیخ غلامحسین تبریزی در خواست کرد تا در آن شرکت نماید. حاج شیخ که در مورد معارف اسلامی و کتاب های مقدس (انجیل و تورات) آشنایی عمیق و تخصص کافی داشت، موارد تحریف شده را با استناد، جواب داد و میسیونر مسیحی را مجاب و او را در این مناظره وادار به پذیرش شکست سختی نمود و موجب تحسین آیه الله انگجی گردید. [7]

دشمن شناسی

شیخ غلام حسین تبریزی به سیاست ها و توطئه های دشمنان بیگانه که از راه اعزام میسیونر ها و مبلغان مسیحی اعلام می شد به خوبی مطلع بود و از ترفند های آنان آگاهی کامل داشت.

حاج شیخ در رابطه با سیاست تبلیغی میسیونر های بین المللی از نطق قدیس «آناتولیسکوس» می گوید:

«اهم مسایلی که بر عهده مبلغان مسیحی است، به کارگیری نکات زیر است:

1. توزیع کتب مقدمه و نشر آن در کشورهای اسلامی.

2. دعوت مسلمانان از راه دایر کردن مراکز پزشکی، به دلیل نیازی که آنان به این خدمات دارند.

3. اعمال تهذیبیه از طریق تأسیس مدارس.

4. دیدار زنان کاهن از منازل مسلمانان.» [8]

سخنگوی نهضت

شیخ غلام حسین در نهضت روحانیون تبریز (سال 1311 هـ. ش) سخنگوی دو رهبر روحانی یعنی آیه الله انگجی و آیه الله میرزا صادق آقا تبریزی بود. وی مبارزه اش را علیه رژیم ستمشاهی رضاخانی در جریان «اتحاد شکل»، شدت بخشید و مردم را تحریک کرد که با شعار الله اکبر در منزل عالمان تحصن کنند. این حرکت انقلابی به وسیله دژخیمان رضاخان پهلوی سرکوب شد. عده ای از عالمان از جمله آیه الله انگجی و آیه الله میرزا صادق آقا دستگیر و به سمنان و سنندج و گروه دیگر به اطراف اردبیل تبعید شدند و گروهی نیز پنهان گشتند.

روحانیان تبعیدی در اردبیل به وسیله آیه الله سید یونس اردبیلی حمایت می شدند. [9]

حاج شیخ غلام حسین تبریزی که با مردم در منزل علما متحصن شده بود، در منزل آیه الله انگجی توسط پسرشان در کتابخانه مخفی شد. حاج شیخ، زمانی را که مأموران به خانه آیه الله انگجی حمله می کنند چنین توصیف می کند: «فرزندان آقا انگجی به مأمورین می گویند این کار درست نیست، آقا فردا، پس فردا بر می گردند، آقا وزنه ای هستند، خوب نیست که شما کتابخانه ایشان را به هم بریزید، آقا همیشه خودشان در کتابخانه را باز و بسته می کرده اند.» [10]

بنابر این مأموران از هجوم به کتابخانه او منصرف شدند. حاج شیخ در آن جا ماند و روز بعد، از منزل آیه الله انگجی خارج شد و مدت هشت ماه مخفی گردید. وی علمای قم، نجف و بزرگان حوزه را در جریان اخبار نهضت قرار داد. در این جریان یک نفر به شهادت رسید و امیر محسن، حاج شیخ را مسؤول این رویداد قلمداد کرد. امیر طهماسب یکی از فرماندهان وقت گفته بود:

«اول این شیخ (غلامحسین تبریزی) را می گیرم و اعدام می کنم و بعد خبرش را به تهران می دهم.»

البته به علت روابط بین حاج شیخ و مرحوم آیه الله شیخ عبدالکریم حائری و اقداماتی که آیه الله حائری در تهران انجام داد، پس از هشت ماه آقای تبریزی از تحت تعقیب بودن خارج شد.

پس از آن که حاج شیخ از اختفا آزاد شد، علی منصور، پدرحسنعلی منصور معدوم ـ استاندار وقت آذربایجان ـ او را به استانداری احضار کرد. قاضی عسگر از دوستان حاج شیخ نیز در استانداری حضور داشت. کم کم رژیم رضاخان مخالفتش را با عزاداری امام حسین ـ علیه السلام ـ و مراسم عاشورا را شروع و از آن جلوگیری نمود.

قاضی عسگر گفت:

«حاج شیخ (غلامحسین تبریزی) روحانی روشنفکری است و با برخی از مراسم محرم مخالف است.»

حاج شیخ که در چنگال عوامل پهلوی گرفتار بود. بدون توجه به شرایط خود، به استاندار و قاضی عسگر خطاب کرد و گفت: «درست است که من قمه زنی و کارهایی از این قبیل را قبول ندارم، ولی یک یهودی یا مسیحی منصف هم برای امام حسین ـ علیه السلام ـ گریه می کند؛ مسلمان که جای خود دارد. در کشورهای اروپایی قبر سرباز گمنام با توجه به ایثار ایشان تجلیل می شود و قبر او مظهری از مقاومت ملی مردم آن سرزمین تلقی می گردد. از نظر ما، امام حسین ـ علیه السلام ـ سرباز اسلام و شاخصه مقاومت امت اسلامی در برابر ظلم و بیداد است و مراسم عزاداری او باید برای همیشه بماند.»

آقای تبریزی پس از سخنانش استانداری را ترک کرد و هیچ کس از رفتن او جلوگیری نکرد. [11]

چندی بعد استاندار به حاج شیخ پیغام داد که «رضا شاه قرار است به تبریز بیاید، لازم است شما از ایشان استقبال کنید.» حاج شیخ امتناع ورزید و به استاندار گفت: «من یک شیخ هستم، یک طلبه هستم»؛ ولی استاندار تبریز بالاجبار و با تهدید، حاج شیخ غلامحسین تبریزی را به «باسمنج» ـ در دو فرسخی تبریز ـ برد. آقای تبریزی می گوید:

«عده ای از روحانیون را دیدم که خودشان را جلو می اندازند، در حالی که من آرام آرام خودم را عقب می کشیدم؛ تا پشت جمعیت مخفی شوم از آن جا که برگشتم یک تاجر تبریزی صد تومان برای من فرستاد و گفت: من وقتی شما را در مراسم استقبال دیدم، دلم برایتان سوخت و این حس موجب شد که این پول را بفرستم تا بروید کربلا و اینجا نباشید. بودن این جا برای شما عذاب است.

پول را گرفتم و رفتم نجف. مرحوم آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی چندین بار به ملاقات من آمد و من دیدم مخالفت با رضاخان موجب نعمت بیشتر برایم شده؛ وقتی از نجف برگشتم تبریز، احساس کردم اگر حرف بزنم دستگیرم می کنند، با خودم گفتم با باقی مانده همین پول برای زیارت به مشهد بروم.» [12]

شیخ غلام حسین تبریزی در جریان قیام روحانیان تبریز به نجف اشرف مشرف شد و عالمان نجف را از نهضت روحانیون و مردم تبریز آگاه کرد.

هجرت به مشهد مقدس (1312 هـ. ش)

هجرت حاج شیخ غلامحسین تبریزی به مشهد مقدس را باید تبعید نامید؛ زیرا او به دلخواه خود نرفت، بلکه اختناق حاکم بر تبریز و جو نامساعد سیاسی، او را مجبور به مهاجرت ساخت.

قیام مسجد گوهرشاد

در هفدهم دی (1314 هـ. ش) که رضاخان رسما اعلام کشف حجاب کرد، آقای تبریزی در مشهد مقدس بود؛ زیرا بعد از قیام مردم و روحانیت تبریز، به مشهد تبعید شده و در جوار بارگاه تابناک امام رضا ـ علیه السلام ـ ماندگار گردید. وی در یکی از شبستان های مسجد گوهرشاد نماز جماعت اقامه می نمود. آیه الله تبریزی می گوید:

«ظهرها به مسجد گوهر شاد می رفته اند برای نماز و در همین مدت مرحوم آیه الله سید یونس اردبیلی هم از اردبیل به مشهد آمده بودند و چون ایشان (آیه الله اردبیلی) موقعیت اجتماعی در مشهد داشته، معمولا جلسات در منزل ایشان بود و تصمیمی گیری ها در سطح بالا (مثل قیام مردم و روحانیون بر علیه کشف حجاب) از آن جا آغاز می شده است.» [13]

سینا واحد، نام 31 نفر از عالمانی را که در قیام مردم در مسجد گوهرشاد شرکت داشتند می آورد که آیه الله شیخ غلامحسین تبریزی نیز جزء آنان است. این نویسنده ادامه می دهد که:

«از صبح روز یکشنبه، 12 ربیع الثانی (1354 هـ . ق) یعنی (17/10/1314) چند ساعت پس از حماسه خونین (مردم در مسجد) گوهرشاد، بازداشت روحانیان شروع می شود، عده زیادی گرفتار می شوند و عده ای دیگر مخفی شده و سپس ایران را ترک می کنند.» [14]

ارتباط با فداییان اسلام

در مشهد مقدس شاخه ای از فدائیان اسلام تشکیل گردید که در رأس آن آیه الله تبریزی قرار داشت. وی نشریه «خداپرستی» را به درخواست اعضای این حزب به زبان ساده منتشر کرد. [15] تبریزی به درخواست آقایان: محمد تقی شریعتی، مهذب، صعودی و چند نفر از مدیران و فرهنگیان عصرهای جمعه جلسه تفسیر برقرار می نمود. در یکی از روزها حضور نواب صفوی، سید عبدالحسین واحدی و سید حسین امامی به این جلسه، شکوه خاصی داد. آنگاه که سید حسین امامی اخبار ترور کسروی را برای آیه الله تبریزی بازگو می کرد، شادی فراوانی در خانه معظم له ایجاد شد و آشیخ غلامحسین احساس خود را از ترور کسروی چنین بیان می کند:

«حاضرم نیم قرن نوکر امام حسین ـ علیه السلام ـ بودن، نوشتن، گفتن، تبلیغ کردن را بدهم به این بچه های پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و در عوضش اجر کشتن کسروی را بگیرم.» [16]

زمانی که ترور کسروی به وسیله سید حسین امامی انجام گرفت، در تهران علما و عده ای از مؤمنان به شهید نواب صفوی سفارش کردند که به مشهد، منزل حاج غلامحسین تبریزی برود؛ به همین جهت شهید نواب صفوی به محمد مهدی عبدخدایی می گوید:

«من منزل شما آمدم. پدر شما مرا سپرد به آقای ضیایی، او هم مرا به روستای خودش برد.» [17]

در زمان شهادت نواب صفوی آیه الله تبریزی به عتبات سفر کرده بود، هنگامی که از سفر بازگشت در اوج خفقان، برای شهید نواب مجلس چهلم گرفت. تمام مجلس یکپارچه گریه بود، همگان می دانستند که برای چه می گریزند و برای چه آمده اند؛ ولی جرأت آوردن اسم نواب را نداشتند.[ [18]

آیه الله تبریزی در جریان انجمن ایالتی و ولایتی، نامه ها و تلگراف هایی در حمایت از نهضت امام خمینی ارسال کرد. [19]

وی در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند مردم مسلمان ایران، بیانیه ای درباره اهمیت تشکیل حکومت اسلامی صادر کرد. این بیانیه گویای فقاهت، قوت منطق و شجاعت کم نظیر آیه الله تبریزی در عصر اختناق پهلوی است. آیه الله تبریزی اقامه نماز جمعه را واجب می دانست؛ به همین جهت از سال (1328 تا اوایل سال 1359 هـ. ش) در مسجد گوهرشاد، نماز جمعه اقامه می کرد. در خطبه های نماز جمعه، پادشاهان جور را نکوهش و به پیروی از حاکمان عادل و حرکت های الهی توصیه می نمود. در سال (1346 هـ. ش) رئیس اوقاف مشهد در دیداری از وی خواست که در جشن تاجگذاری شاه شرکت کند. حاج شیخ به بهانه شرکت در ازدواج پسرش تصمیمی گرفت به تهران برود رئیس اوقاف گفت حال که به تهران می روید اجازه بدهید شخص دیگری به جای شما نماز جمعه را اقامه کند و شاه را در خطبه نماز جمعه دعا نماید. آیه الله تبریزی گفت:

«من چنین روحانی نمایی را به عنوان نماینده خودم تکذیب می کنم.»

این بود که نماز جمعه اقامه نگردید. حاج شیخ پس از سفر، یک هفته در منزل نماز جمعه اقامه کرد؛ تا این که به اصرار مردم، نماز جمعه را در مسجد گوهرشاد تا سال 1359 هـ. ش. اقامه نمود. وی پیوسته با طاغوت زمان مخالف بود و با تشکیل جمعیت دیانتی و انتشار نشریه دینی به بیداری مردم مسلمان می پرداخت. [20]

شیخ غلامحسین تبریزی و امام

در نهضت اسلامی 15 خرداد آقای تبریزی برای حفظ وحدت روحانیت تلاش فراوانی کرد.

وی که دو انقلاب «مشروطه» و «انقلاب اسلامی» را درک کرده بود، از هیچ گونه همکاری برای پیروزی انقلاب اسلامی دریغ نکرد. این عالم سیاستمدار انقلابی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همیشه در خطبه های نماز جمعه می گفت: «حزب فقط حزب الله ـ رهبر فقط روح الله». [21]

محمد مهدی عبدخدایی در خاطراتش آورده است که:

«پدر من درباره روابطش با امام می گفت: زمانی که مرحوم آیه الله بروجردی حضرت امام را به عنوان نماینده خودشان به مشهد فرستاد، امام ـ که آن وقت به اسم حاج آقا روح الله شهرت داشت ـ به منزل ما آمد. آن موقع امام کشف الاسرار را نوشته بودند. عبدخدایی ادامه می دهد «اخوی ـ دکتر محمد هادی ـ با آقای جواد علم الهدی به پاریس خدمت امام خمینی می روند. حضرت امام بین دو نماز ایشان را می پذیرند، اولین سؤالی که می کنند می گویند: «آقای حاج شیخ چطورند؟» [22]

امام به خاطر علاقه ای که به ایشان داشت در زمان حیات حاج شیخ، امام جمعه ای برای مشهد منصوب نکرد.

تدریس

آیه الله تبریزی که به عقاید و معارف اسلامی تسلط کامل داشت، در تبریز و مشهد عصرهای جمعه برای مردم، تفسیر قرآن می گفت و سالیان متمادی در منزل خود، خارج اصول و سطح را تدریس می نمود. [23]

تألیفات

آیه الله تبریزی با توجه به حرکت های سیاسی و زندگی مخفیانه در دوران اختناق، به تألیف کتاب اهتمام داشت. ایشان علاوه بر مجموعه نشریه های «تذکرات دیانتی»، «راحت»، «ندای حق»، «خدا پرستی»، حدود هفتاد جلد کتاب به نگارش درآورده اند. که بعضی از آن ها عبارتند از:

1. نکت اعتقادیه 2. راهنمای سعادت، 3. رهبر حقیقت. 4. مجموعه الدروس الدینیه، 5. الانوار اللامعه، 6. الدر الثمینه. 7. اصول مهذبه[ [24] که این اثر در زمینه اصول فقه است. نیز گوهر های درخشان و مقالات دیگر در اثبات حقانیت تشیع و رد کسروی دارد. ترجمه کتاب اعتقادات شیخ مفید و ترجمه «وجوه اعجاز قرآن» علامه بلاغی و ندای راستی در رد مردوخ کردستانی از اوست. [25]

کتاب های فوق چاپ شده است.

اخلاق و افکار

حوزه علمیه مشهد با تأثیر پذیری از مشرب قرآنی و معارف الهی آیه الله میرزا مهدی اصفهانی متحول شده بود. آیه الله شیخ غلامحسین تبریزی نیز از همان روش برخوردار بود و از نظر فکر، هم رأی مرحوم آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آیه الله بروجردی به حساب می آمد. [26]

آقای تبریزی برای عالمان احترام خاصی قائل بود و با حضرات آیات: میرزا جواد آقا تهرانی، حسینعلی مروارید، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج سید جواد خامنه ای، سید محمد هادی میلانی، آقا سید علی علم الهدی، حاج سید یونس اردبیلی و حاج آقا حسین قمی رابطه نزدیک داشت و مورد احترام همه آنان بود: «آیه الله میلانی به حاج شیخ لقب «شیخ العلما» داده بود. [27]

وی از سهم امام استفاده نمی کرد و می گفت: «عالمی که نیاز به وجوهات دارد، باید مجیب التجار باشد.» [28]

روحیه پالایش شده حاج شیخ، وی را خداترس نموده و او پیوسته در زندگی، متعهد به حرام و حلال الهی بود. او از سخن بیهوده پرهیز و از حرکتی که موجب کدورت بود امتناع می ورزید. زهد و ورع این عالم بزرگ در مقابل علمش زبانزد بود، به همین خاطر مردم عاشق وی بودند.

حاج شیخ به دعا عشق می ورزید و در آشکار و نهان با خدای خود راز و نیاز داشت. در ایام ماه مبارک رمضان در جمع عده ای که در مسجد گوهرشاد، شبهای قدر را اعتکاف می کردند، وارد می شد و از دیدن معتکفین و شنیدن دعا و مناجات آنان لذت می برد. دکتر محمد هادی عبدخدایی درباره پدرش چنین می گوید:

«دنیا را می خواست تا دو رکعت نماز بالای سر مطهر امام هشتم ـ علیه السلام ـ بخواند» [29]

و در مورد مستجاب الدعوه بودن ایشان نقل کرده است:

«مردی به خانه حاج شیخ می آید و عرضه می دارد که همسرش مریض است و دکتر ها او را جواب کردند و در حال موت است، از وی در خواست می کند که همراهش به بیمارستان رفته و برایش دعا کند. حاج شیخ که عاشق دعا بود به بیمارستان می رود، می گوید: خدایا زمانی که من در راه دین تو در خفا زندگی می کردم؛ این زن و خانواده اش به من خدمت کردند، اگر صلاح می دانی او را شفا بده! بعد از دعای حاج شیخ، مریض حالش خوب شد و چندین سال زندگی کرد.» [30]

اقدامات دیگر

آیه الله شیخ غلامحسین تبریزی زندگی ساده ای داشت و پیوسته اهل خیر بود. شخصاً به افراد بی بضاعت خصوصاً «ایتام» کمک می کرد و از حال آنان تفقد می نمود. وی به کمک مرحوم سید جواد خامنه ای، پدر مقام معظم رهبری، در مشهد مدرسه دارالتعلیم دینی تأسیس کرد. مردم دیندار فرزندان خودشان را برای تحصیل به همین مدرسه می فرستادند. او مدرسه جعفریه را برای طلاب ساخت و 25 سال بیمه پزشکی و بهداشت طلاب مشهد را بر عهده گرفت. [31]

وفات

آیه الله شیخ غلامحسین تبریزی در 24 خرداد سال (1359 هـ. ش) برابر با اول شعبان سال 1400 قمی در سن 97 سالگی در اثر سکته و در مشهد مقدس دار فانی را وداع گفت و در حرم ملکوتی حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ در جوار تربت شهید هاشمی نژاد به خاک سپرده شد.

علي براري فندري - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 5، ص 388


[1] خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 27، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[2] برگهایی از تاریخ حوزه علمیه قم، رسول جعفریان، ص 80 و 81، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مقاله هفتاد و دو روز در قم، به قلم مرحوم حاج مهدی سراج انصاری (م8/6/1361). یکی از روحانیان فرهیخته و فرهنگ دوست و آزاد اندیش آذربایجانی است که در تبریز و عراق تحصیل کرده و از روزهای پس از شهریور 1320 تا شهریور 1341 که در گذشت، سخت مشغول کارهای مذهبی ـ فرهنگی و نیز سیاسی بود. وی مؤسس اتحادیه مسلمین ایران و از خط دهندگان اصلی مطبوعات دینی طی دو دهه بیست و سی است که در بیشتر آن ها مقاله می نوشت. او کتاب هایی نیز در رد عقاید کسروی و ماتریالیسم نگاشته و با نثر شیوا و زیبای خود خدمات گران بهایی به ترویج فرهنگ مذهبی در این دوره کرده است. (جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی «1320 ـ 1357 هـ . ش» ص 35 و 40).

[3] در خصوص واقعه مسجد گوهر شاد محمد مهدی عبدخدایی می گوید: پدرم می گفت: (من جزء علمای مشهور مشهد نبودم، به خصوص من نوعی تبعیدی بودم که در جریاناتی که پیش می آمد دیگر چندان دخالتی نداشتم. اما اجازه اجتهاد مرا پاکروان (استاندار خائن خراسان زمان قیام مسجد گوهرشاد) گرفت. در جلسه ای که بزرگان مشهد جمع شدند و مرحوم آیت الله صدر ـ پدر امام موسی صدر ـ و آقا سید یونس اردبیلی هم بودند پاکروان آمد و گفت: آقایان اجازه اجتهادهایشان را بدهند تا من روی این اجازه اجتهادها مجوز عمامه صادر کنم. من هم اجازه اجتهادی (را) که از مراجع نجف داشتم، دادم به پاکروان؛ اما ایشان اجازه اجتهاد ها را گرفت و دیگر به ما پس نداد. نتیجتا ما با عمامه نمی توانستیم بیاییم بیرون. تا این که من نامه نوشتم به مرحوم آیه الله شیخ عبدالکریم حائری و به مرحوم آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی که یک چنین قضیه ای بر ما پیش آمده. آن ها مجددا برای من اجازه اجتهاد نوشتند و فرستادند. (خاطرات عبدخدایی، ص 35).

[4] خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 29.

[5] همان، ص 26

[6] همان، ص 27

[7] همان.

[8] همان.

[9] علما و رژیم رضا شاه پهلوی، ص 394 و 395.

[10] قیام گوهر شاد، سینا واحد، ص 245.

[11] خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 32؛ نگاه حوزه، شماره 22 و 21، ص 7.

[12] همان، ص 33.

[13] همان، ص 248.

[14] همان، ص 57.

[15] همان.

[16] خاطرات عبدخدایی، ص 48.

[17] همان.

[18] نگاه حوزه، ش 22 و 21، سال دوم آذر و دی 1375، ص 8.

[19] همان، ص 8.

[20] همان، ص 8.

[21] نگارنده که از سال 1353 هـ . ق. تا 1359 هـ . ش در مشهد مقدس به نماز جمعه آیه الله تبریزی می رفت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بارها این شعار را از او می شنیدم و جمعیت نمازگزار هم آن را تکرار می کردند. خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 27، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[22] خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 46.

[23] همان، ص 49؛ نگاه حوزه شماره 21 و 22، ص 9

[24] مجله نگاه حوزه، شماره 21 و 22، ص 9.

[25] گنجینه دانشمندان، ج7، ص 121.

[26] خاطرات محمد مهدی عبدخدایی، ص 35.

[27] مجله نگاه حوزه، شماره 21 و 22، ص 9.

[28] مجله نگاه حوزه، شماره 21 - 22، ص 9.

[29] همان، ص 9.

[30] همان، ص 9.

[31] مجله نگاه حوزه، ش 22 و 21، ص

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)6

زمانی در ایام ماه صفر به اتفاق هیأت از قزوین به مشهد مقدس مشرف شده بودم، هنگامی که با هیأت جهت عزاداری به حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شدیم به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم آقاجان مدت یک سال است که آقای مجتهدی را ندیده ام، اگر آقای مجتهدی خادم و غلام حقیقی شما هستند امروز که ما به منزل ایشان می رویم در منزل باشند و ما را بپذیرند،در ضمن دوستی داشتم که آقا را ندیده بود، او می گفت: شنیده ام آقای مجتهدی خیلی ادعا دارند، به او گفتم: ایشان اصلاً ادعایی ندارند و مخالف با این حرفها هستند. دوستم گفت: اگر این شخص واقعاً راست می گوید به منزلش که می رویم ما را بپذیرد و یک عبا با سی و پنج هزار تومان پول به من بدهد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
No image

مرحوم نظام رشتی(ره)

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم نظام رشتی(ره) مطرح شده است.
No image

آیت الله آقا سید محمدتقی معصومی اشکوری رحمه الله

مرحوم آيت الله معصومي اشكوري مردي بزرگ وصاحب كشف و شهود بود و آن گونه كه مشهور است و خود آن جناب در كتاب دو چوب و يك سنگ ذكر كرده است، اسم اعظم را مي دانست و داراي كراماتي عجيب و غريب بوده و عارف به معارف شيعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و كلام و علوم غريبه بوده و آن گونه كه مشهور است، داراي طي الارض بوده است .
Powered by TayaCMS