توصیههای اخلاقی رهبر معظم انقلاب
این آیه شریفه یا به تعبیر بهتر این جمله مبارک «استعینوا بالصّبر و الصّلوة» در قرآن -در سوره بقره- در دو جا تکرار شده است: یکی خطاب به اهل کتاب است که میفرماید: «و استعینوا بالصّبر و الصّلوة و إنّها لکبیرة إلّا علی الخاشعین»؛ یکجا هم خطاب به مؤمنین است که میفرماید: «یا أیها الّذین امنوا استعینوا بالصّبر و الصّلوة إنّ الله مع الصّابرین».
اولاً پیداست که اهمیت این دو عنصر؛ عنصر صبر و عنصر صلوة مورد توجه است و تأثیر اینها در آن چیزی که تشکیل جامعه اسلامی بهخاطر رسیدن به آن است؛ اهداف والای جامعه اسلامی. ثانیاً ارتباط این دو -صبر و صلوة- با یکدیگر و ایستادگی و استقامت و ارتباط و اتصال قلبی و روحی با مبدأ آفرینش. این دو تا با هم از مجموعه این آیه -بهخصوص این بخش مربوط به «یا أیها الّذین امنوا»- بهدست میآید. قبل از این آیه شریفه، آیه شریفه «فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون» بحث ذکر و شکر است. بعد از این آیه شریفه، مسئله جهاد است؛ «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل أحیاء و لکن لا تشعرون». بعد از این آیه، این آیات معروف «و لنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین»، «الّذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّالله و إنّا إلیه راجعون» بعد «اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة» آمده که ارتباط کامل بین این دو عنصر، کاملاً از این آیات مفهوم میشود؛ بهدست میآید. هم خودِ این دو عنصر اهمیت دارد، هم رابطه اینها. حالا من بعداً بر میگردم به توضیحی درباره صبر و قدری بیشتر بحث میکنم.
به سوی قلهها
اما ارتباط بین صبر و صلوة. البته صلوة را به مفهوم عام صلوة بگیرید؛ یعنی توجه، ذکر، خشوع؛ والّا صورت نماز در حالی که خالی از ذکر باشد، مورد نظر نیست. لذا در آن آیه شریفه هم که راجع به صلوة فرموده، بعد میفرماید: «و لذکر الله أکبر». «إنّ الصّلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر». این یک خاصیت صلوة است؛ اما بزرگتر از نهی از فحشا و منکر، نفس ذکر خداست که در صلوة وجود دارد.
این صلوة یعنی آن ذکر، توجه، خشوع، ارتباط قلبی با خدا، در استحکام صبر تأثیر دارد. حالا که اهمیت صبر بر حسب آیه و روایت و مفاهیم اسلامی فهمیده شد، آنوقت معلوم میشود که صلوة چقدر مهم است؛ ذکر خدا چقدر اهمیت دارد و میتواند این عامل استقرار و ثبات را -که همین صبر است- در دل ما، در روح ما، در زندگی ما، در افق اندیشه ما هر چه مستحکمتر و جادارتر و جاگیرتر کند. لذا در قرآن هم ملاحظه کنید «و اصبر و ما صبرک إلّا بالله » است. البته «و اصبر» در قرآن زیاد است که اگر انسان بخواهد آیات را بخواند، هرکدام یک دریائی از معرفت است. حالا این آیه شریفه «و اصبر و ما صبرک إلّا بالله»؛ به کمک خداست که تو میتوانی صبر کنی، یعنی استقامت آن وقتی پایانناپذیر میشود که متصل باشد به منبع پایانناپذیر ذکر الهی. اگر صبر را -که صبر به همان معنای پایداری و ایستادگی و استقامت و عقبگرد نکردن است- وصل کنیم به آن پایگاه ذکر الهی، به آن منبع لایزال، این صبر دیگر تمام نمیشود. صبر که تمام نشد، معنایش این است که این سیر انسان بهسوی همه قلهها هیچ وقفهای پیدا نخواهد کرد. این قلهها که میگوئیم، قلههای دنیا و آخرت، هر دو است: قله علم، قله ثروت، قله اقتدار سیاسی، قله معنویت، قله تهذیب اخلاق، قله عروج به سمت عرش عالی انسانیت. هیچ کدام از اینها دیگر توقف پیدا نخواهد کرد؛ چون وقفهها در حرکت ما ناشی از بیصبری است.
اگر صبر تمام نشود...
دو لشکر مادی وقتی در مقابل هم صفآرائی میکنند، آن کسی که زودتر صبرش تمام بشود، شکست میخورد؛ آن کسی که دیرتر صبر و مقاومتش تمام بشود، پیروز خواهد شد؛ چون با لحظهای مواجه خواهد شد که طرف مقابل صبر خودش را از دست داده. این مثال خیلی ظاهر و بارز عینیاش است؛ در همه میدانها همینجور است. در مواجهه با مشکلات، با موانع طبیعی، با همه موانعی که سد راه انسان در همه حرکتهای کمال میشوند، اگر صبر تمام نشود، آن مانعْ تمام خواهد شد. اینی که گفته میشود اسلام پیروز است، یعنی این. اینی که میفرماید «و إنّ جندالله هم الغالبون» یعنی این. جندالله، حزباللَه، بنده خدا، عبادالله، اینها با ارتباط و اتصالشان با آن منبع لایزال، در مقابل همه مشکلاتی که انسان ممکن است مغلوب آن مشکلات بشود، ایستادگی میکنند. وقتی ایستادگی این طرف وجود داشت، بهطور طبیعی در آن طرف زوال وجود خواهد داشت؛ پس این بر او غلبه پیدا خواهد کرد. البته اگر اسممان حزبالله و جندالله باشد اما آن ارتباط و اتصال را نداشته باشیم، چنین تضمینی وجود ندارد. بنابراین ارتباط را باید برقرار کرد. این صلوة، اهمیتش اینجاست؛ ذکر خدا اهمیتش اینجاست؛ فرصت ماه رمضان اهمیتش اینجاست. فرصت خودسازی، فرصت تقوا، فرصت سرشارکردن ذخیره یقین در دل که در این دعاهای ماه رمضان هم -دعای روزها، دعاهای شبها- این ازدیاد یقین را میبینید که تکرار میشود. پس، این فرصت را بایستی برای این مقاصد مغتنم شمرد. وقتی اینها شد، آنوقت صبر جامعه اسلامی و امت اسلامی و بنده مسلمان همان چیزی خواهد شد که میتواند بر همه مشکلات غلبه پیدا کند. آنوقت هم در میدان سیاست، هم در میدان اقتصاد، هم در میدان اخلاق، هم در میدان معنویت، این جامعه پیش میرود. این واقعیتی که هست، این است. ما باید به این واقعیت خودمان را نزدیک کنیم.
انواع صبر
در باب صبر شنیدهاید، معروف است، روایات متعددی هم دارد که صبر در سه عرصه است: صبر بر طاعت، صبر از معصیت، صبر در مصیبت. این، روایات فراوانی دارد و شنیدهاید. صبر بر طاعت یعنی وقتی که یک کار لازم را، یک کار واجب را، یک امر عبادی را، اطاعت خدا را میخواهید انجام بدهید، از طولانی شدن آن ملول و خسته نشوید؛ میان راه رها نکنید. حالا مثلاً در امور عبادی ظاهری، شخصی، فرض کنید که فلان نماز مستحبی که طولانی است یا از فلان دعای طولانی انسان خسته نشود؛ این صبر بر اطاعت یعنی این. از ادامه روزه ماه رمضان، از ادامه توجه به خدا در نمازهای واجب و فرائض، از توجه به قرآن، انسان ملول نشود؛ خسته نشود. این صبر بر طاعت است.
صبر از معصیت یعنی در مقابل معصیت، کف نفس کردن، باز همان استقامت، باز همان استحکام. در مقابل اطاعت، استحکام آنجور است؛ در مقابل معصیت استحکام به این است که انسان جذب نشود، اغوا نشود، تحت تأثیر شهوات قرار نگیرد. یکجا شهوت جنسی است، یکجا پول است، یکجا مقام است، یکجا محبوبیت و شهرت است؛ اینها همه شهوات انسانی است. هر کسی یک جور شهوتی دارد. اینها انسان را به خودش جذب نکند در وقتی که در راه رسیدن به آن، یک عمل حرامی وجود دارد. مثل بچهای که برای رسیدن به آن ظرف شیرینی مثلاً، حرکت میکند، دیگر وسط راهش پارچ آب هست، لیوان هست، ظرف چینی هست، متوجه نیست؛ میزند، میشکند. انسانی که مجذوب گناه شد، این جوری است. نگاه نمیکند که بر سر راهش چه هست. این خطرناک است؛ چون انسان غافل هم هست. انسان در آن حال متنبه نیست، ملتفت نیست، غفلت دارد؛ از این بیتوجهی خودش غافل است. بچه ملتفت نیست که «ملتفت نیست»؛ توجه ندارد که به این پارچ آب یا به این ظرف چینی یا به این گلدان قیمتی دارد بیتوجهی میکند. به نفس این بیتوجهی، بیتوجه است. لذاست که خیلی باید چشممان را باز کنیم؛ احتیاط کنیم که دچار این غفلت مضاعف نشویم. این صبر از معصیت است.
صبر در مصیبت هم معنایش این است که حوادث تلخی برای انسان پیش میآید؛ فقدانها، فراغها، مرگ و میرها، دستتنگیها، بیماریها، دردها، رنجها و از این قبیل حوادث تلخ. این حوادث انسان را در هم نشکند، خیال نکند که دنیا به آخر رسیده است. این سه عرصه برای صبر است که هر سه عرصه هم دارای اهمیت است. اینکه فرمود: «اولئک علیهم صلوات من ربّهم»، در واقع خدای متعال برای همه اینها صابر را مورد صلوات و رحمت خود قرار داده است.
عرصههای صبر
یک نکتهای که در اینجا وجود دارد، این است که این سه عرصه گاهی در مسائلِ صرفاً شخصی است، مثل همین مثالهائی که به ذهن میآید و همه میدانیم و عرض شد؛ گاهی در مسائل غیر شخصی است؛ مسائل اجتماعی، مسائل عمومی یا به تعبیر دیگر مسائلی که سر و کار دارد با سرنوشت یک مجموعه؛ یک امت، یک ملت، یک کشور. فرض بفرمائید آن اطاعتی که انسان باید بر آن پا بفشارد، اطاعتی است که اگر آن را انجام بدهیم یا ندهیم، به سرنوشت یک کشور ارتباط پیدا میکند. فرض بفرمائید اطاعت جهاد فی سبیلالله مثلاً در دوران دفاع مقدس. رفتن به جبهه یک اطاعت بود دیگر. ایستادگی در امر دفاع از کشور و دفاع از نظام یک امر لازم و یک اطاعت بود. ایستادگی بر دفاع چیزی نبود که فقط مربوط به شخص خود انسان باشد. هر رزمندهای که میرفت، در واقع داشت سرنوشت کشور را با رفتن خود و ایستادگی خود رقم میزد.
یک وقت اطاعت اینجور است. یا فلان کار بزرگ را که شما نماینده مجلساید یا وزیرید یا مدیرید یا نظامی هستید یا در یک مؤسسه فرهنگی مشغول کارید -هر کدامی در هرجا که مشغول کار هستید- و اقدام لازمی را باید انجام بدهید، این اقدام، اطاعت است؛ اطاعت خداست؛ خدمت به بندگان است. این یک جهتِ اطاعت به خدا، وظیفه در نظام اسلامی است.
این هم یک جهت دیگر اطاعت از خدا. مأمورین این دستگاه، این نظام الهی، کارهائی که انجام میدهند، وظائف الهی است که دارند انجام میدهند؛ از صدر تا ذیل. اگر چنانچه از این کار شما خسته شدید -مأمور انتظامی هستید، خسته شدید؛ مأمور اقتصادی هستید، خسته شدید؛ مأمور امنیتی هستید، خسته شدید؛ مأمور سیاسی هستید، خسته شدید- این بیصبری است. این خلاف توصیه «و استعینوا بالصّبر و الصّلاة» است. به صبر استعانت کنید و از صبر کمک بگیرید.
یا یک چیزی که معصیت است. معصیتی که تبعه آن، دنباله زشت و ناخوشایند آن فقط دامنگیر شخص شما نمیشود. «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة». گاهی یک چیزهائی است که انسان یک حرکت خلافی را انجام میدهد، یک حرف نابهجائی را میزند، یک اقدام نابهجائی را میکند، یک امضای نابهجائی را میکند -ما مسئولین وضعمان اینجور است- که تبعاتش دامنگیر یک کشور یا یک جماعتی از کشور یا یک قشر میشود. این شد گناه. اینجا صبرِ از معصیت، معنای عظیمتری پیدا میکند. این صبر با آن صبری که شما مثلاً در مقابل یک رشوه قرار گرفتهاید، صبر میکنید و رشوه را نمیگیرید، فرق میکند. این بسیار کار ممدوحی است، بسیار کار بزرگی است؛ اما صبر در مقابل یک گناه شخصی است. از این بالاتر، صبر در مقابل گناهی است که این گناه فقط دامن شخص را نمیگیرد، دامن مجموعه را میگیرد. پس صبرِ از معصیت، چنین میدانی دارد. صبرِ بر مصیبت هم همینجور است. مصائب گاهی مصائب شخصی انسان است، گاهی مصائب عمومی است. الان فرض بفرمائید مسئولین کشور با توطئههای گوناگون، با تهمتها، با بدگوئیها، با اهانتها و افتراهای صریح مواجهند؛ میبینید دیگر توی این مجموعه عظیمِ ارتباطات بینالمللی و این خبرها و رسانهها و نوشتارها و گفتارها، چقدر حرف زده میشود. علیه اسلام جداگانه؛ یعنی علیه جمهوری اسلامی بهخاطر اسلام، علیه جمهوری اسلامی بهخاطر انقلاب؛ علیه جمهوری اسلامی به خاطر تک تک آرمانهای نامطلوبِ از نظر استکبار؛ و علیه جمهوری اسلامی بهخاطر بعضی از اشخاصی که در جمهوری اسلامی هستند که آنها نمیپسندندشان. یعنی علیه جمهوری اسلامی از طرق مختلف، به جهات مختلف این تهاجمات هست. خوب اینها مصیبت است، صبر کردنش هم آسان نیست. بعضی از سران و مسئولان دنیا -که ما آنها را از نزدیک دیدهایم و از حالات بعضیشان شنیدهایم- هستند که اینها گاهی یک زاویه بسیار بازی پیدا میکنند از اهداف و خط مستقیمی که به خیال خودشان ترسیم کردند؛ فقط بهخاطر همین مسائل و ملاحظات بینالمللی و اهانتهای بینالمللی. تحمل اینها برایشان سخت است. پس این هم صبر در مصیبت.
بنابراین صبر را با همه اهمیتی که دارد در این سه عرصه، یکبار در مسائل شخصی باید ملاحظه کرد -که مهم است و من و شما بیشتر از دیگران باید به آن اهمیت بدهیم- یکبار در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی و عمومی و ملی و همگانی... در هر دو مرحله، در هر دو سطح بایستی این سه عرصه را مورد نظر قرار داد و از صبر کمک گرفت؛ از صبر استعانت کرد. آنچه در کنار این مطلب عرض میکنیم، این است که یکی از بیصبریهائی که ما گاهی اوقات از خودمان نشان میدهیم یا شاهد هستیم که بعضی نشان میدهند، بیصبری در مقابل حفظ آرمانها و اهداف انقلاب است. به نظر من این از همه مهمتر است: جهتگیری نظام اسلامی؛ بایستی بر آن پای فشرد و بر سر آن پایداری کرد. صبر، اینجا بیش از جاهای دیگر معنا میدهد.