27 فروردین 1397, 13:52
علوم انسانی به عنوان یکی از مهمترین مبانی و پایههای هر تمدن بزرگ به شمار میآید. غالب رویکردههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... دولتها وحکومتها همواره بسته به مبادی فلسفه وجودی آن حکومت تکوین مییابد. در واقع عملیاتهای میدانی و ایجاد تغییر و تحول در ساختارها و یا حرکت ایجابی برای تدوین سیتمهای نوین شدیدا منبعث از علوم انسانی و مبانی فلسفه ابتدایی است که آن نظام بر اساس آنها نضج گرفته است. در چند سال اخیر مقام معظم رهبری بارها و بارها بر لزوم تغییر و تحول بنیادین در عرصه علوم انسانی چه در سطح آموزش عالی و چه در سطح آموزش و پرورش تاکید داشته اند. معظم له همواره رویکردهای شکاکیت زا و غیر دینی موجود در علوم انسانی را که متاثر از واردات فرهنگی و عقیدتی از غرب است از جمله آسیبهای جدی پیش روی نظام دانسته و با تاکیدات ویژه رفع تهدید موجودو تبدیل آن به یک فرصت استثنایی را به دوش نخبگان و دانشگاهیان نهادهاند.
چرا که علم و فلسفه چیزی نیست که بتوان آن را از بیرون خریداری کرد. هر جامعه ای برای پاسخ به نیازهای داخلی علمی و فلسفی خود باید به تولید علم و دانش بومی بپردازد. توسعه و پیشرفت حتی در عرصههای فناوری در غرب نیز متاثر و منبعث از فلسفههای نیهیلیستی و « علم حصولی منقطع از وحی» و بر خاسته از نگاههای اومانیستی و سوبژکتیویستی به انسان است.
لذا وارادات و ترجمههای گسترده و به کار گرفتن این فلسفهها بدون توجه به خاستگاه و مقتضیات جامعه ای که این علوم در آنها پدید آمده یقینا نه تنها نمیتواند جامعه سنتی ما را به ارزشهای اسلامی برساند بلکه روند غربی شدن را نیز به درستی طی نخواهد کرد. در واقع این گونه تقلیدهای صرف نیز تنها به « شبه مدرنیسم » و سطحی نگری در توسعه منجر خواهد شد. لذا میتوان گفت اصلی ترین وظیفه امروز نخبگان در همه عرصهها بازتولید مبانی و اندیشههای بی بدیل اسلامی با توجه به نیازهای جامعه امروز ایران است. فرهنگ غنی اسلام مشحون است از تعالیم الهی که تضمین کننده آینده دنیوی و اخروی انسان هاست. آنچه که دین مبین اسلام به بشریت عرضه داشته بی شک تمام آن چیزی است که انسان برای کمال، توسعه و پیشرفت خویش بدان نیازمند است. اما با این اوصاف هنوز در جامعه دانشگاهی ما این تعالیم الهی بسط تئوریک و عقلانی پیدا نکرده است. البته این حرف بدین معنانیست که دانشگاه ما رنگ و بوی اسلامی ندارد. البته تئوریزه کردن و به اجرا در آوردن علوم انسانی بومی کار بسیار بزرگی است. با این حال باید گام در این راه بگذاریم و براساس مبادی و مبانی اصیل اسلامی علوم انسانی اسلامی را شکل دهیم و به بسط تئوریک عقلانیت دینی بپردازیم. .البته در خصوص مبنا و مفهوم عقلانیت اسلامی صاحب نظران دیدگاههای مختلفی دارند با این حال میتوان محورهای اساسی آن را به شرح ذیل دانست.
الف) اصل خدا محوری
ب) اصل رئالیسم معرفتی (واقع گرایی معرفت شناختی)
ج) عقلانیت مستقل
د) جامعیت اسلام در پاسخگویی به نیازهای جامعه
هـ)اعتقاد به توسعه کوثری دینی در برابر توسعه تکاثری
و) معنویت دینی
نکته قابل توجه آن است که مفهوم عقلانیت دینی و یا اسلامی موضوعی است که هنوز در حوزه نظر است و کمتر نمودهای آن را در حوزه عمل دیده ایم.آنچه که امروز رهبر معظم انقلاب در خصوص آزاد اندیشی و یا ارائه الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت مد نظر دارند در حقیقت راهکارهایی برای بسط این جریان فکری و ورود آن به حوزه عمل است.
اما به هر حال عقلانیت اسلامی میتواند در برابر بسیاری از گزارههای گفتمانی رقبا مقابله کند و پیروز شود چرا که این جریان فکری میراث چند صد ساله علمای جهان تشیع است و به برآمده از فحوای وحی و کلام معصومین (علیهم السلام ) است .به عنوان مثال در حوزه سیاسی عقلانیت سیاسی دینی مطرح میشود که در آن جنجالهای سیاسی جای خود را به تکریم اخلاق اسلامی داده و سعادت دنیوی و اخروی هدف اصلی سیاستمداران بدل میشود و یا در حوزه اقتصادی اقتصاد اسلامی مطرح میشود که مبتنی بر معاملات اسلامی ، بانکداری بدون ربا و... است و یا در حوزه فرهنگ مهمترین هدف بهره گیری از هنر در راستای تبین مفاهیم دینی و تنظیم روابط اجتماعی بر اساس اصول دینی است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان