29 بهمن 1390, 0:0
انديشه سياسي، جامعه
محمد امین باقری
اندیشیدن درباره سیاست و قدرت سیاسی و ارائه راهکارهای علمی و عملی برای آنها، نظریه پردازی سیاسی به شمار میآید. زمانی که در باب سیاست و چگونگی و چرایی واقعیات آن و ارتباط میان اجزای سیاست حکم یا بیانی را صادر کنیم، در واقع نوعی نظریهپردازی سیاسی کردهایم.
نظریه سیاسی بستر و زمینه عملکردهای سیاسی و سیاستهای عمومی جامعه و شیوههای عملی و عینی ساختن سیاستها و قوانین را در جامعه فراهم میسازد. چرا که با ایجاد یک چارچوب و مبانی نظری، جهات مکتوب و عینی اندیشههای سیاسی را برای عملی شدن نشان میدهد. اندیشه سیاسی و نظریه سیاسی را میتوان در گروهها و طبقههای مختلف جای داد. یکی از معروفترین این طبقه بندی عبارت است از: نظریه سیاسی سیستماتیک و نظریه سیاسی تجربی.
نظریه سیاسی سیستماتیک این مقوله نظریه پردازی سیاسی نیز خوانده میشود. در این رویکرد عوامل و اجزای سیاست، به صورت نظامدار و مرتبط مورد بررسی قرار میگیرد و از این طریق تاثیرات متقابل و روابط میان آنها مشخص میگردد. اندیشمندان علم سیاست میان نظریه سیاسی سیستماتیک و فلسفه سیاسی تمایز قائل هستند. نظریه پردازان سیاسی سیستماتیک فقط به مطالعه مسائل سیاسی میپردازند. تجزیه و تحلیل آنها به پرسشهایی کلی که مورد توجه فلاسفه سیاسی است، مربوط نمیشود. مثلاً پرسشهایی در باب حقیقت و فلسفه سیاست و کاربرد آن در جامعه از مسائلی است که از پرداختن به آن غافل ماندهاند. کسانی چون آلکساندر همیلتن، جیمز مدیسون و جان جی در زمره نظریه پردازان سیاسی سیستماتیک قرار میگیرند. مسئله اساسی که مورد توجه آنها بود چگونگی تنظیم قانونی برای نظم دادن به جامعه و مفید واقع گشتن برای مردم بود. علاوه بر آن نیکلاماکیاولی، نظریه پرداز و متفکر دوران رنسانس ایتالیا نیز در همین زمره قرار دارد. ماکیاولی به شیوههای به کارگیری قدرت سیاسی و ساختن یک دولت نیرومند پرداخته بود.
نظریه سیاسی تجربی نظریههای سیاسی زمانی بهتر میتوانند مورد استفاده قرار گیرند که بتوانند با نوعی رفتار و باورهای سیاسی عینی و واقعی منطبق باشند. برخی از نظریه پردازان سیاسی تجربی بنیان مطالعات خود را بر دادههای کمی استوار کردهاند. به همین دلیل بسیاری از اندیشمندان علم سیاست قرن بیستم در جوامع غربی، نظریه ای را ذات و جوهر علم سیاست میدانند که اساسا بر دادههای کمی استوار باشد. با این اوصاف، نظریهای که بنیان و اساسش بر دادههای کمی استوار باشد، نظریه ای سیاسی تجربی است.
این نظریه پردازان، چنین ادعا میکنند که مطالعات آنها به همان اندازه علمی است که مطالعات اندیشمندان فیزیک علمی میباشد. در حالی که روش مطالعه و تحقیق این دو علم از هم جدا هستند. چرا که علوم انسانی و اجتماعی، شیوه و روش علمی منحصر به خود را داراست که به علوم تجربی و طبیعی متفاوت است و اگر مسائل به دور از این روش مورد مطالعه قرار گیرد، نمیتواند راهکارها و راه حلهای مسائل و مشکلات را بیان سازد.
نظریه سیاسی تجربی، با سختگیری در مورد دادههای کمی، عینی و واقعی از بسیاری از جنبههای فلسفه سیاست غافل مانده است. چرا که آنان با مدعی بی طرفی و دخالت ندادن ارزشها در تجزیه و تحلیل خود، توجه چندانی به موضوعات زندگی گسترده سیاسی نمیکنند. اما در علوم اجتماعی، نوشتهها و تجزیه و تحلیلها همه در ارتباط با ارزشها و باورهای عمومی مردم هستند.
اگر چه نظریه پردازان سیاسی دیدی انتقادی نسبت به نظریه سیاسی تجربی دارند، اما این نوع نظریه پردازی زمانی که به دقت تنظیم شده و قاعدهمند شود، میتواند به درک بهتر افراد از رفتارهای سیاسی کمک کند. به طور خلاصه میتوان گفت نظریه سیاسی تجربی میتوانست به دقت و دخالت دادن به واقعیات و ارزشهای غیر قابل ملموس و غیر تجربی حاکم بر اجتماعات بشری، راههای موفقیت خود را به دست آورد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان