25 مرداد 1390, 0:0
عالمان بي بصيرت مهمترين عامل در فتنه ها
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
از زمان خلقت حضرت آدم تاکنون، هم طبق نقل تاریخ هایی که بشر تدوین کرده و هم طبق تاریخی که از وحی به دست میآید، جامعه ای که کاملاعاری از فساد باشد، به طوری که هیچ کس سوءاستفاده ای نکند، حقی را باطل نکند و به کسی ظلم روا ندارد، سراغ نداریم. قبل از خلقت آدم، ملائکه گفتند: «...اتجعل فیها من یفسد فیها...».1 آنها هم میدانستند که این موجود اهل فساد است. خدای متعال هم نگفت: نه این گونه که شما فکر میکنید نیست؛ بلکه فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون»؛ یعنی معلوم بود که زندگی آدمی زاد در روی زمین توام با فساد و خونریزی خواهد بود. همه انبیاء برای هدایت بشر زحمتها کشیدند؛ برخی هم فی الجمله موفق شدند حکومتی تشکیل دهند؛ اما چنان نبود که جامعهای تشکیل دهند که هیچ فساد و ظلمی در آن نباشد؛ نه چنین چیزی در تاریخ سراغ داریم و نه انتظار آن را داریم. ان شاءالله حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- که ظهور بفرمایند، جامعهای ایده آل تشکیل خواهند داد؛ اما چگونگی آن جامعه را به درستی نمی دانیم. قدر متیقّن این است که اگر کسی ظلمی کند بی مجازات نمی ماند؛ مسلما انسانهای خوب و مخلص زیاد خواهند شد، عدالت گسترش پیدا خواهد کرد و...؛ اما این گونه نیست که هیچ گناهی نخواهد شد؛ یا کسی به کسی ظلم نخواهد کرد. حکومت حضرت حکومتی عادلانه است، یعنی اگر کسی ظلمی کرد، مجازات آن را خواهد دید.
آیا ما انتظار داریم که وقتی شخصی مثل رسول گرامی اسلام - صلی الله علیه وآله- یا کسی مثل امیرالمومنین- علیه السلام- که مظهر عدالت در بین همه انسانها در طول تاریخ است، وقتی به حکومت میرسد، دیگر هیچ ظلم و تخلفی در کار نباشد؟ داستان زندگی امیرالمومنین را مطالعه کنیم، ببینیم آیا کسانی را که خود حضرت به آنها مقام و حکم داد و استاندار و قاضی و... شدند، هیچ تخلفی نکردند؟ آنها را که علی خوب میشناخت. حضرت بهترینها را انتخاب میکرد. برخی از نزدیکان حضرت بودند که وقتی بیت المال به آنها سپرده شد، آن را برداشتند و فرار کردند! نباید توقع داشت که چون حضرت علی رئیس این حکومت است، نباید هیچ تخلفی از کسی سر بزند؛ امام خمینی- رضوان الله تعالی علیه- خود را خاک پای معصوم میدانست و به این افتخار میکرد. چنین کسی بعد از هزار سال حکومتی اسلامی تشکیل داده است. آیا نشانه درستی این حکومت این است که هیچ تخلفی در آن نباید صورت بگیرد؟ آیا این شخص عدالتش از علی بیشتر است؟ آیا قدرت مدیریت او از حضرات معصومین بیشتر است؟ این را برای این عرض میکنم که گاهی در گوشه و کنار افرادی در اثر القائات شیاطین این مسئله را مطرح میکنند که این حکومت اسلامی نیست، چون در فلان گوشه فلان تخلف صورت گرفته است! این توقع بسیار بی جایی است. این یا به خاطر این است که ما انسان را نشناخته ایم و یا خود را فریب میدهیم. حداکثر کاری که رئیس یک حکومت سالم، در صورت یاری مردم، انجام میدهد این است که اگر کسی ظلم کرد، طبق احکام اسلام او را مجازات میکند؛ اما نه امکان دارد ضمانت کند که در هیچ جا تخلفی صورت نگیرد، و نه هر جا هر ظلمی شد، مجازات شود. مگر چنین شخصی قدرت نامتناهی دارد؟ یک نفر برای کنترل یک جمعیت هفتاد میلیون نفری، با وجود این همه دشمن که مرتبا قصد راه اندازی فساد در داخل کشور را دارند، چقدر قدرت دارد؟
عالمان بی بصیرت، موثرترین عامل در فتنهها
عمده مشکلی که ما با آن مواجه هستیم، مربوط به دسته سوم است. از یک طرف انسان هایی درس خوانده، ملاو احیانا مجتهد، و از یک طرف اهل عبادت، تقوا، نماز شب و... هستند؛ اما گاهی از روی ناآگاهی مطالبی را میگویند یا کارهائی انجام میدهند که آب به آسیاب دشمن میریزند و در عین حال خودشان هم متوجه نیستند. بزرگ ترین تکلیفی که امروز ما طلبهها بر دوش داریم این است که نیروی خود را صرف این گروه کنیم. باید سعی کنیم درنهایت ادب و احترام و از راه مناسب، آنها را متوجه خطایشان کنیم. اتفاقا از آغاز اسلام تاکنون، مهم ترین و موثرترین عامل در فتنهها این گونه افراد بوده اند. عموم مردم به دو دسته اعتماد میکنند: یکی به علماء، و دیگر به اشخاص متقی و زاهد؛ مخصوصا اگر کرامتی هم درباره آنها نقل شده باشد. همین باعث میشود که سایر حرف هایشان را هم بپذیرند. گمان میکنند چنین کسی امکان ندارد خطا کند، یا گمان میکنند کسی که در راه فقه آل محمد- صلی الله علیه و آله- ریشی سفید کرده، حتما وظیفه اش را میشناسد و اشتباه نمی کند. اما فقط اینان دین شناس نیستند، بلکه دیگرانی هستند که هم دین شناس و هم باتقوا هستند و هم بصیرت دارند، و حرف هایشان با آنان اختلاف دارد. در این صورت حرف کسانی برای ما حجت است که هر سه ویژگی را داشته باشند؛ عالم اند، یعنی اسلام را خوب فهمیده اند؛ باتقوا هستند، یعنی انگیزه برای عمل دارند؛ و بصیرند، یعنی خوب میفهمند که باید چه کار کنند. اگر کسی مسائل سیاسی و اجتماعی را خوب درک میکند، معنایش این نیست که مجتهد نیست یا تقوا ندارد. خداوند بر ما منت نهاد و مردی را به ما معرفی کرد که در دورترین نقاط عالم هم شخصیت او شناخته شد و در طول نهضت ثابت کرد که مسائل سیاسی را از همه بهتر میفهمد. سیاست مداران به او ارادت داشتند و هر جا با او مخالفت کردند، بعدها معلوم شد که حق با او بوده است. پس ما باید به دنبال چنین افرادی برویم؛ البته به عالمان باتقوا احترام بگذاریم؛ حتی دستشان را ببوسیم. اما معنای این احترام این نیست که وظایف اجتماعی را هم از آنان یاد بگیریم.
شرط سوم برای درک مسائل اجتماعی و جلوگیری از وقوع فتنه یا نجات دادن کسانی که در فتنه افتادهاند، بصیرت است. تاکید مقام معظم رهبری بر بصیرت بی جهت نیست و هم مورد تاکید قرآن است و هم در فرمایشات امیرالمومنین در نهج البلاغه روی آن تاکید شده است. قرآن میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی...»2: این یک اصطلاح قرآنی است و قرآن روی آن کار کرده تا فرهنگ عمومی ما شده است؛ گرچه الآن این اصطلاح در جامعه دینی ما جایگاه شایسته خود را ندارد. امیرالمومنین- علیه السلام- فریاد میزند: «... ان معی لبصیرتی ما لبست علی نفسی و لالبس علی...»: من بصیرت دارم و میفهمم باید چه کار کنم. نه خودم بر خودم امر را مشتبه کردم، و نه کسی امر را بر من مشتبه کرده است. پیداست که او را متهم به ناتوانی در اداره امور میکردند و برخی صریحا میگفتند: معاویه جامعه را خوب اداره میکند. حضرت فریاد میزد: من وظیفه ام را بهتر از شما میدانم و شکی ندارم که راهی جز این وجود ندارد. در نهج البلاغه در رابطه با فتنه جمل تعبیر واقعا کوبنده ای وجود دارد؛ میفرماید؛ «من شبها خوابم نبرد. نشستم و فکر کردم؛ آغاز و انجام این کار را بررسی کردم. دیدم امر من، بین دو کار دائر است: یا باید با اینها بجنگم، یا باید دست از دین محمد- صلی الله علیه وآله- بردارم.» این گونه فهمیدن، کار هر کسی نیست. نیاز به یک بصیرت خاص در مسائل اجتماعی دارد که حاق حق را درست بشناسد؛ بفهمد که اگر کوتاه بیاید چه اتفاقی خواهد افتاد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان