نویسنده: محمدحسین جمشیدی و ابراهیم ایراننژاد
مقدمه: عرصه حیات فردی، سیاسی و اجتماعی انسان «عدالت» از جمله مسائل بنیادی است که همیشه و در همه جوامع مهمترین دغدغه انسان بوده و ذهن اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول داشته است. فلاسفه بزرگی چون افلاطون، ارسطو، فاربی، ابنسینا و .. و بسیاری از نظریهپردازان معاصر این مسأله را در کانون توجه اندیشه خود قرار دادهاند. در اندیشه دینی، و از جمله اسلام، نیز عدالت جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده و به ویژه در اندیشة شیعی «عدل» به عنوان یکی از اصول اعتقادی مطرح شده است که علاوه بر عرصة باور و اعتقاد، بازتابهای مهمی در حوزة سیاسی و اجتماعی دارد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان نیز برای به سعادت رساندن انسانها با اجرای قسط و عدل در زندگی آنان بوده است. خداوند متعال در مورد یکی از مهمترین اهداف رسالتهای آسمانی یعنی برپایی عدالت در عرصه زندگانی از سوی مردم میفرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط: به تحقیق، ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب و میزان به همراه آنها فرود آوردیم تا مردم برای تحقق قسط و عدل قیام کنند.»(حدید/25). بنابراین قرآن فلسفه بعثت پیامبران را استقرار عدالت و گسترش آن دانسته و آن را بارزترین ویژگی آفرینش و نیکوترین خصلت انسان معرفی کرده است.
امروزه به ویژه بعد عمومی و اجتماعی عدالت، یعنی «عدالت اجتماعی» با توجه به توسعة نگرش اجتماعی و سیاسی بشر و افزایش حضورش در عرصه و میدان سیاست و جامعه از جایگاهی در خور برخوردار شده و پرداختن به آن از دغدغههای بسیاری از اندیشمندان گشته است، بهگونهای که طرح مسأله عدالت بدون توجه به این بعد طرحی تکگفتاری و بکبعدی محسوب میگردد. انقلاب اسلامی ایران که با محتوای ایدئولوژیک پایهریزی شد، مرهون تلاش امام خمینی(ره) است که نهضتی عظیم را پایهریزی کردو در میان امواج مختلف توطئه و دسیسة دشمنان، آن را به سرانجام رساند. در اندیشة انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین ارزشها و خواستهها، عدالت اجتماعی است. طبیعی است که بیش از هر چیز برای شناختن ارزشهای هر انقلابی باید به اندیشه رهبران و بنیانگذاران آن روی آورد. در این راستا، امام نه تنها به عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام، بلکه به عنوان یک عالم برجسته دینی نیز حائز اهمیت و صاحبنظر است. بنابراین بر ماست که برای شناخت ارزشها به آثار و اندیشه او توجه نماییم.
در نوشتار حاضر، با درنظر گرفتن اهمیت عدالت اجتماعی در اندیشه امام خمینی سعی شده چیستی عدالت اجتماعی از دیدگاه ایشان بررسی و همچنین اصول کلی حاکم بر اندیشه ایشان پیرامون مسأله عدالت اجتماعی، راهکارها و شاخصههای آن استخراج و بیان شود.
بررسی ابعاد مختلف عدالت اجتماعی در اندیشه امام از دو جهت عمده دارای اهمیت است: اول، از نظر تحلیلهای کاربردی در تجزیه و تحلیل رویدادهای جاری در نظام اقتصادی ایران و پیشبینی تحولات آینده آن. دوم، به عنوان قدمی در شکلگیری اندیشة عدالت اجتماعی به طور جدی مطرح شده است. نکتهای دیگر که اهمیت این بررسی را دوچندان میکند این است که مفهوم عدالت اجتماعی یکی از مفاهیم مهم در شکلگیری روند انقلاب اسلامی بوده و تا به امروز نیز یکی از مفاهیم قابل بحث میباشد.
تعریف و چیستی عدالت
تأمل درباره معانی عدل، عدالت و قسط و مترادفها و متضادهایش، به تبیین این مفهوم و بیان ماهیت آن کمک میکند. برای مفهوم عدالت، مترادفهایی وجود دارد که هرکدام بخشی از معنای آن را دربر میگیرد؛ از جمله میتوان به واژههای قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصّه، میزان و انصاف اشاره کرد. «جور» متضاد «عدل» است. برای کلمه «جور» مترادفهای متعدد وجود دارد که بعضی از آنها معنایی متفاوت را بیان میکنند؛ مثل ظلم، طغیان، میل و انحراف؛ اگرچه کاربرد واژه ظلم در مقابل عدل رواج داشته است.
از جهت لغوی، در فرهنگها «عَدل» به معنای راستی، درستی، دادگری، داد، نظیر، همتا، مثل و شاهد، میانهروی، مساوات، برابری، حد وسط، راست روی و ... آمده و جمع آن «اَعدال» است (دهخدا: عدل، عدالت، معین: عدل، عدالت و ...). همچنین «عدل یعنی معادل، متعادل، حد وسط، ضدجور و شایسته گواهی دادن یعنی عادل، داددهنده، پیمانه؛ پاداش و ... در حکمت عملی، عدل مقابل ظلم است و به معنای احقاق حق و اخراج حق و اخراج حق از باطل است و امر متوسط میان افراط و تفریط را نیز عدل گویند.» (سجادی 470:1375). در یک جمعبندی کلی عدل در لغت دارای معانی کلی زیر است:
1) برابری، مساوات
2) میانهروی، اعتدال، وسطیت
3) استقامت، راستی، درستی
4) احقاق حق، رعایت حقوق
5) میزان، پیمانه، ابزار سنجش درستی و راستی
6) حرکت در مسیر مستقیم و راست روی و ...
به علاوه عدالت در نظرگاه اندیشمندان تعاریف مختلف یافته است و این گوناگونی تعاریف با اختلاف شرایط حاکم بر جوامع مناسبت دارد. برای مثال، در یونان باستان و قرون وسطی متفکران توجه خاصی به طبیعت و نقش آن در زندگی داشتند و عدالت را غالباً نیز رفتار مطابق با طبیعت معنا میکردند؛ اما در دوره رنسانس و روشنگری معانی دیگری همچون تأمین منافع متقابل و ... معنا مییابد. در اینجا به چند تعریف اشاره میکنیم:
در نگاه افلاطون «عدالت از زیبندهترین نوع است یعنی در زمره آن خواستنیهایی است که هم به خاطر خود و هم به مناسبت نتایجی که از آن عاید میشود مطلوب جویندگان سعادت است» (افلاطون 92:1360) و لذا نوعی تناسب و تعادل در امور است؛ بدین معنا که اگر در جامعهای هریک از افراد براساس شایستگی و استعداد طبیعی خود صرفاً به یک کار خاص اشتغال داشته باشند و از دخالت در امور دیگران اجتناب نمایند، در آن جامعه عدالت برقرار است (جمشیدی، 61:1380).
ارسطو سعادت آدمی را در فضیلت میداند و فضیلت نیز در بالاترین وجه خود در عدالت متجلی میگردد. وی ابتدا با بازشناسی معنای واژه عدالت آن را به دو معنا: 1) امر قانونی [عدل] و 2) انصاف و برابری [قسط] دانسته است. او در بررسی خود روشن میسازد که عمل عادلانه رعایت حد وسط در امور است. لذا نوعی میانهروی است و به همین دلیل بزرگترین فضیلت است (جمشیدی، 63:1380ـ62). در واقع از دید ارسطو عدالت برابری است در میان افراد برابر.
در سخنان حضرت علی(ع)، عدالت در یک مورد به معنای انصاف و میانهروی و اجتناب از افراط و تفریط و در جای دیگر به مفهوم قرار دادن هر چیز در جای خود و در موردی به معنای سیاست عمومی آمده است (مطهری 148:1372). راغب اصفهانی در تعریف عدالت میگوید: «العداله و المعادله، لفظ یقتضی معنی المساواه» یعنی عدالت و معادلت کلمهای است که اقتضای مساوات میکند. او قسط را به معنای عدالت نیز گرفته و میگوید: «القسط هو النصیب بالعدل»، قسط یعنی بهره عادلانه.
ملامهدی و ملااحمد نراقی تعریفی فقهی ـ اخلاقی از عدالت ارائه دادهاند: «عدالت عبارت است از ملکهای که موجب انقیاد و اطاعت «قوه عملی» از «قوه عقلی» میگردد به نوعی که هیچ عملی از آن سر نزند مگر به فرموده عقل و این در حالی به وجود میآید که ملکة عدالت در وجود آدمی استوار گردد، به طوری که همه اعمال و افعال انسان، بر روش اعتدال صورت گیرد.» (نراقی1408 ج1: 86-85) شیخ انصاری نیز عدالت را به معنای «استوار، استقامت یا هر دو آنها» تعریف کرده است. (انصاری1410 ج3: 148-147 به نقل از: قاضیزاده 1377: 386)
علامه طباطبایی در تعریف عدالت میفرماید: «حقیقت عدل برپا داشتن مساوات است و برقراری موازنه بین امور، به طوری که هر چیزی سهم مورد استحقاق خویش را داشته باشد و در همه امور که در این نکته در جایگاه مستحق خویش هستند مساوی گردند.» (طباطبایی بیتا ج12: 353)
استاد مطهری در کتاب عدل الهی در اینباره مینویسد: «قطعنظر از اجتماع، عدالت عبارت است از اعطای حق به ذیحق یا عدمتجاوز به حق ذیحق» (مطهری1403: 16).
شهید محمدباقر صدر بر این باور است که تفسیر عدالت در اسلام، به جای آنکه انتزاعی و باز باشد، انضمامی و متعین و واقعیتی زنده و عجین با اسلام است (اخوان کاظمی 1382: 22). او در تعریف عدالت میگوید: «عدالت عبارت است از استقامت بر شرع و طریقت اسلام» (جمشیدی 1377: 255) و در ادامه میافزاید: «این گونه عدالت در مسئولیتهای نظیر مرجعیت علیای ولایت عامه بر مسلمین، قضا، امامت نماز جماعت و جمعه و اقامه شهادت شرط است و سزاوار است در درجه عالی از عدالت باشد و استقامت و اخلاص برای خدا در وجود او ریشه دوانده باشد.» (جمشیدی 1377: 256) مجید خدوری نیز پنج معنا برای عدل ذکر کرده است: 1) راست گردانیدن یا راست و درست قرار گرفتن و نشستن یا اصلاح کردن و یا ایجاد تغییر؛ 2) گریختن، منحرف شدن یا برگشتن از مسیر غلط به مسیر صحیح؛ 3) برابر، معادل، همرتبه و همانند بودن یا برابر کردن؛ 4) توازن یا تعادل ایجاد کردن یا موزون بودن؛ 5) عدل یا عِدل به معنای مثل یا شبیه. (Khadduri 1984: 5-6)
بنابراین در یک جمعبندی میتوان گفت: عدالت در واقع احقاق حق و قرار دادن هر چیز در جای شایسته خویش و واگذاری امور و مناصب و خیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به افراد، بر حسب شایستگیها، توان و لیاقتها میباشد. اما در عرصة فرصتها عدالت برابری همگانی است و در عرصه اقتصاد توزیعی عدالت بر مبنای نیازها در سطح معیشت و نوعی برابری نسبی در همین سطح و نه در سطح درآمد است و انصاف و برابری و مساوات و وسطیت و اعتدال و... همه و همه از الزامات و مصادیق عدل و قسط محسوب میشود.
جایگاه عدالت در اندیشه امام
امام خمینی(ره) عدالت را یکی از مهمترین ارزشهای جوامع بشری در همه اعصار و مکانها میداند. تأکید و تکرار ایشان بر مفهوم عدالت و مضامین نزدیک به آن در آثارشان گواه آن است که از یک سو عدالت در نزد امام دارای ارزش زیادی بوده و از سوی دیگر مواردی همانند ظلم، جور و... به شدت مورد نفی و طرح واقع شدهاند. در صحیفه امام مفاهیمی از قبیل عدالت 420بار، عدل 346بار، محروم 389 بار، محرومان 105بار، محرومین 86بار، مستضعفان 310بار، مستضعف 255 بار، فقیر 138 بار، فقرا 125 بار، فقر 113 بار، و مصادیق مشابه دیگر نیز بارها به شکل اثباتی تأکید و بر لزوم توجه به آنها بسیار توصیه شده است. در کنار اینها مواردی همچون جور 838 بار، ظلم 812 بار، فساد 782بار و ستم 207بار، به گونه سلبی ذکر شده و بر حذف و ریشهکنی آنها از عرصة جامعه پافشاری گردیده است (آقاپور 1384: 71).
غور و تعمق در مکتوبات و گفتارهای امام، گویای آن است که تأکیدات مکرر و مستمر ایشان بر مفاهیمی مثل عدل، عدالت، عدالت اجتماعی، توجه به محرومین و مستضعفین و کوخنشینان و فقیران و پابرهنگان و... از یک سو، و حملات تند و گزندهشان علیه ظلم، نابرابری، تبعیض، فساد و ... از سوی دیگر، دال روشنی بر منزلت والای عدالت و عدالت اجتماعی در نزد ایشان بوده است.
امام خمینی(ره) به اقتضای نگاه چند بعدی خود، تلقیهای گوناگونی از عدالت دارد و همین برداشتها، نشانهای بر تک ساحتی نبودن عدالت و حضور آن در عرصههای گوناگون جامعه، از نظر ایشان است. مکتوبات امام، این واقعیت را به تصویر میکشند که ایشان، مفهوم عدالت را در سه سطح: خرد، متوسط و کلان در نظر داشته و بر این امر تأکید کردهاند که نقطه شروع عدالت در عرصه انسانی، از خود انسان است، بعد میان افراد دیگر و گروهها و سپس کل جامعه و در نهایت در میان ملل و جوامع مختلف مطرح میگردد. امام در خصوص عدالت بر چند قلمرو تأکید بیشتری نمودهاند: عرصة سیاسی، عرصة قانونی و حقوقی، عرصة اقتصادی و عرصة اجتماعی. به عنوان مثال، در عرصة اجتماعی گاه عدالت به معنای قائل نشدن امتیاز برای قشرهای خاص است. «باید این امتیازات از بین برود؛ و همة مردم علیالسّواء هستند با هم» (امام خمینی 1385 ج6: 461). یا در عرصه اقتصادی بر لزوم تبیین جهتگیری اقتصادی اسلام به سه شاخص مهم، یعنی حفظ منافع محرومین، گسترش مشارکت عمومی در ثروتهای جامعه و مبارزه با زراندوزی تأکید میکند و این نکته را بارها تذکر میدهد: «اسلام تعدیل میخواهد؛ نه جلو سرمایه را میگیرد و نه میگذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد... و یکی شب برود پیش بچههایش نان نداشته باشد (همان، ج8: 470) در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان میرسند.» (همان، ج6: 525)
در مواردی از عدالت فردی و اجتماعی صحبت کردهاند: «همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد.» (همان، ج11: 386)
امام در تعریف عدالت فردی مینویسند: «عدالت، ملکة (صفت نفسانی) ریشهداری است که همواره انسان را به ملازمت تقوا ـ ترک محرمات و فعل واجبات وادار میکند. وصف عدالت ـ حکماً (نه واقعاً) ـ با ارتکاب گناهان کبیره یا اصرار بر صغیره زایل میشود، حتی با ارتکاب صغیره (بدون اصرار) نیز، بنابر احتیاط (واجب) چنین است. و اگر توبه کند، وصف عدالت بازمیگردد به شرط آنکه ملکة عدالت باقی باشد.» (امام خمینی 1421 ج1 و 2: 13 مسأله 28 و 29).
مهمترین مقولهای که در چهارچوب عدالت اجتماعی و در ذیل قلمرو اقتصادی مورد توجه فراوان امام بود، توزیع عادلانة ثروت و درآمد و کاهش (و حتی حذف) شکاف میان فقیر و غنی میباشد. مؤلفه دیگری که امام در ذیل عدالت اجتماعی به آن عنایت و توجه ویژهای داشتند، برخورداری همه افراد جامعه از آموزش و پرورش و دسترسی برابر همة ملت به فرصتهای آموزشی میباشد. (امام خمینی 1385 ج11: 446)
عدالت اجتماعی در اندیشة امام
هرچند امام خمینی(ره) در آثار و بیانات خود به ارائه مفهوم خاصی از عدالت اجتماعی یا بعد اجتماعی آن نپرداختهاند (قاضیزاده 1377: 289)، ولی نگرش و توجهی که به مسأله قسط و عدالت در جامعه و نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی آن داشتهاند، بیانگر این امر است که عدالت را نه صرفا ملکه یا فضیلتی فردی، بلکه خصلت و حالتی اجتماعی میدانند. در این نگرش، عدالت خصلت و ویژگی قوانین سیاسی و اجتماعی و نیز ویژگی گروهها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و مهمتر از آن، خصلت و ویژگی جامعه انسانی است. به عنوان مثال، ایشان یکی از مهمترین و شاید ویژگی اصلی حکومت جمهوری اسلامی را تحقق عدالت میدانند: «در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست... در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان میرسند... عدالت الهی بر تمام ملت، سایه میافکند.» (امام خمینی 1385 ج6: 525)
همچنین از دیدگاه امام خمینی، وضع احکام دین و کلیت دانش فقه و موضوع آن در جهت تحقق عدالت است؛ زیرا احکام همگی اموری ابزاری و وسیله تحقق عدالت در جامعهاند: «احکام شرعی قوانین اسلام هستند و این احکام شأنی از شئون حکومت میباشند، بلکه احکام، مطلوب بالعرض و اموری ابزاری هستند برای اجرای حکومت و گسترش عدالت.» (ر.ک: امام خمینی 1379 ج2: 633)
از سوی دیگر، باید دانست که از نگاه امام، در جامعه مبتنی بر توحید، عدل الهی منشأ تمام امور خواهد بود. بنابراین عدالت در جامعه منتج از عدل الهی و توحید است. چه، به زعم ایشان در جامعه توحیدی، همه امتیازات لغو میشود و تقوا ملاک امور خواهد بود. در چنین جامعهای «زمامدار با پایینترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمانها یا قطع روابط است.» (همان، 1385ج81:5)
بر این اساس میتوان گفت امام معتقد است که عدل الهی ـ به طور نسبی میتواند در جامعه تحقق یابد و انسانها میتوانند براساس آن به تحقق نوعی از عدالت در جامعه، از طریق تشکیل حکومت و ایجاد نظامات سیاسی اقدام نمایند: «البته بسط عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم میدهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس میکنند، حکومتی که حکومت عادله باشد.» (امام خمینی الف174:1381)
مهمتر از همه اینکه، از دیدگاه امام خمینی اسلام قابلیت تحقق عدالت در همه ابعاد را مطرح کرده است و با شناخت آن میتوان عدالت را در جامعه پیاده نمود. به علاوه، آنچه اسلام در مورد عدالت آورده است«به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت... به طور کامل» است (امام خمینی 1385ج323:3). بنابراین امام براسلامی نظر دارد که عدالت، محور و اساس آن است: «ما عدالت اسلامی را میخواهیم در این مملکت برقرار کنیم... یک همچو اســلامی کــه عــدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد.» (امام خمینی1385ج9: 425-424)
براین اساس اگر در جامعهای تساوی در برابر قوانین وجود داشته و جایی برای تبعیض و دوگانگی باقی نمانده باشد و همه اقشار جامعه به حقوق خــود رسیــده باشند، میتوان آن جامعه را متصف به عدالت دانست.
از نظر امام خمینی، عدالت منحصر به قوه قضاییه یا افراد انسانی نیست، بلکه به تمامی نهادهای اجتماعی مربوط میشود: «عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوة قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهای نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران، و کمیتهها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است.» (امام خمینی 1385ج140:17)
امام از واژة عدالت در موقعیتهای مختلف سیاسی و اجتماعی استفاده کرده است که برای مثال به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1) عدالت به معنای قایل نشدن امتیاز برای قشرهای (خاص) (امام خمینی1385ج72:9).
2) عدالت به معنای این که طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده شود... (امام خمینی 1385ج461:6)
3) عدالت به معنای قیام انسانها به قسط که به معنای رفع ستمگریها و چپاولگریهاست (برای نمونه ر.ک. به: امام خمینی 1385ج240:15.)
4) اقامه عدل یعنی نجات مستمندان از زیر بار ستمگران و کوتاه کردن دست ستمگران (امام خمینی 1385ج528:17).
5) بسط عدالت رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام است (همان، 1385ج323:3). در اینجا برای روشنتر شدن مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه امام خمینی به بیان مفاهیم اصلی مورد نظر ایشان که ذیل عدالت اجتماعی قرار میگیرد، اشاره میکنیم:
1ـ احقاق حق
همانطور که بیان شد، یکی از مفاهیم اصلی عدالت که اندیشمندان مختلف به آن توجه داشتهاند، دادن حق به صاحبان حق است. امام نیز در مواردی، به این ضرورت اشاره داشتهاند: «با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان میرسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان میرسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن میشود.» (همان، ج6. 525)
2ـ مراعات شایستگیها
طبق این مفهوم، عدالت مطابق ویژگیها و شئون افراد توجیه میشود که به معنای ارزش قائل شدن برای هر فرد برابر ویژگیها و شایستگیهای اوست.1 امام نیز این مفهوم عدالت را مورد توجه قرار داده، میفرمایند: «برنامه جمهوری اسلامی این است که دولتی به وجود بیاید که با همة قشرها به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند.» (همان، ج9: 72). همچنین ایشان در موارد دیگری رعایت شایستگیهای افراد را برابر عدالت دانستهاند.2
3ـ مساوات و برابری
یکی دیگر از معانی عدالت در اندیشه امام خمینی، برابر و مساوی دانستن همه افراد در امور است. ایشان میفرمایند: «در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیرغنی، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص [و] گروههای مختلف، سنی و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیرترک ـ به هیچوجه ـ امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است کسی که تقوا دارد امتیاز دارد، کسی که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛... امتیاز به داراییها نیست. باید این امتیازات از بین برود؛ و همه مردم علیالسّواء هستند با هم.» (همان، ج6: 461) «... اسلام... عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند.» (همان، ج3: 222)
4ـ انجام صحیح و بایسته امور
این معنای عدالت یعنی اینکه هر امری اگر به صورت صحیح و آنطور که باید، انجام شود، عادلانه است. امام خمینی به این نوع از عدالت هم توجه خاصی داشته و در مواردی انجام و اصلاح امور به صورت صحیح را مطابق عدالت قلمداد کرده و فرمودهاند: «جمهوری اسلامی معنایش این است که عدالت باشد، عدالت این است که این آدمی که الآن احتیاج به من دارد، از خارج آمده الآن، از راه دور آمده، به این اداره احتیاج دارد، زود رسیدگی بشود به احتیاج این. اینطور نباشد که یک کسی که آشنای ما هست، جلو کارش را انجام بدهیم، یک کسی که خیر، غریبه هست، عقبتر انجام بدهیم و هکذا... این چیزهایی که میشد دیگر نگذارید بشود.» (همان، ج9: 20)
در اینجا تأکید امام بر مسئولان کشور به رعایت عدالت در انجام کارها و امور اداری و تبعیض قائل نشدن بین افراد مختلف بر مبنای مناسبات فامیلی، دوستی و... است. میتوان گفت که ایشان همه را به رعایت عدالت در انجام صحیح امور توصیه میکنند.
5 ـ انصاف
تعبیر عدالت به انصاف و عمل منصفانه به عنوان عمل عادلانه نیز ازجمله مفاهیم ارائه شده برای عدالت است. امام خمینی این را نیز مورد تأکید قرار داده و میفرمایند: «استفادهجو[ها]... [اقشار] روی موازین انسانی و روی انصاف عمل بکنند، من امیدوارم که حکومت عدل اسلامی ... تحقق پیدا بکند که برای همه، رفاه و سعادت، هم در اینجا و هم در آنجا، فراهم بشود.» (همان، ج7: 305) امام همه را به رعایت انصاف توصیه میکرد و معتقد بود بسیاری از بحرانهای کشور ناشی از عدم رعایت عدل و انصاف در رژیمهای گذشته است.