نویسنده: دکتر علی فلاح رفیع
ارامنه ، زرتشتیان و زیباییهای عاشورا
همواره در بین ما شیعیان ایران زمین این سئوال مطرح میشده است که چرا افراد غیر شیعه و حتی غیر مسلمانان به حماسه کربلا، بویژه امام حسین و حضرت ابوالفضل(علیهما السلام) به دیده حرمت مینگریستهاند و ارادت والا به آن بزرگواران ورزیدهاند، به گونهای که حتی نذر و نیاز خود را به پیشگاه آنان عرضه میکرده و حاجتهای خود را نیز میگرفتهاند. سرّ این مطلب کجاست؟ جواب این سئوال را کجا باید جست؟ این نوشتار به طور مختصر این سئوال را واکاوی و به جواب آن میپردازد.
1- انسانها دارای فطرتی پاکاند. پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه و آله) در این زمینه فرمود: «کلَّ مَولودٍ یولَدُ عَلی الفِطرَه ...» همه انسانها با فطرت پاک متولد میشوند. اگر مواظبت از فطرت پاک اولیه صورت نگیرد فطرتها آلوده میشوند و رنگ میبازند. بر اساس این واقعیت آدمیان هر جا که فضیلت، شجاعت، عدالت، مظلومیت، شهامت، رشادت، پاکی و طهارت، فداکاری و ایثار را مشاهده کنند ناخواسته نسبت به آن حساسیت نشان میدهند و سر کرنش و تواضع فرود آورده و زبان به ستایش میگشایند، سر تعظیم خم کرده و تجلیل و تحسین میکنند.
2- فداکاری، ایثار، گذشت، عدالت ورزی، ادب و همه فضیلتهای اخلاقی، زیباییهای معنوی هستند که انسان زیبایی طلب همچون زیباییهای جسمانی آنها را میستاید. این زیباییها بسیار عمیقتر و ریشه دارتر از زیباییهای ظاهری در دل و جان او جا گرفتهاند. در حماسه عاشورا و واقعه کربلاو رشادتها و فداکاریهای وصف ناپذیر یاران امام حسین(علیه السلام)، همه خوبیها و زیباییهای انسانی در حد تمام و کمال به ظهور رسید.
3- بنابراین هیچ انسانی نیست که آن فداکاریها و رشادتهای انسانی را درراه عدالت و آزادگی ببیند و درعین حال آنها را نستاید، مگر کسی که از فطرت انسانی خود افتاده باشد. اساساً یکی از فلسفههای رخداد عاشورا براساس تقدیر الهی همین بود که انسانها اوج فضیلت ها، فداکاری و ایثارها را ببینند، تا ضمن شناخت اُسوههای انسانیت و اولیاء الهی از این سرچشمههای جوشان خداوندی در راه تکامل و رشد فضایل خود کسب فیض و برکت کنند.
نکته بسیار مهم که معمولاً از آن غفلت میشود این است که ما فکر میکنیم ستایش از زیباییهای عالم مخصوص پیروان دین خاص یا ملت و منطقه جغرافیایی خاص است. در حالی که چنین نیست، بلکه زیبایی و ستایش آن به فطرت انسانها بر میگردد و ریشه در جان و عمق فطرت آدمیان دارد.
4- اما در بین آن جلوههای زیبایی و آن عاشقان شیدایی ابوالفضایل حضرت عباس بن علی(علیهما السلام)، قمر بنی هاشم یکی از برجستهترین آنها بود که چون قرص ماه و بلکه خورشیدی درخشنده نورافشانی میکرد؛ لذا به او قمر بنی هاشم میگفتند. یاران هاشمی حسین بن علی(علیه السلام) همه درخشنده و خوش سیما بودند و در سر سودای خداوندی داشتند و از نظر فضایل انسانی همه در اوج، لکن همه چون ستارگان و ابوالفضایل در بین آنها چون ماه مینمود که ظهور او انوار دیگر را تحت تاثیر خود قرار میداد.
آیا انسانی یافت میشود که آن همه زیباییها و فضایل را ببیند اما سر خضوع و خشوع فرود نیاورد؟ آن همه خوبیها و قشنگیهای اخلاقی را ببیند اما سر کرنش فرود نیاورد؟ کیست که این زیباییها را یکجا ببیند و مات و مبهوت آن جمال زیبا نشود؟
جمال حق ز سر تا پاست عباس
به یکـتـایی قسـم یکـتـاسـت عباس
هنوز از تشنه کامان شــرم دارد
از آن در علـقـمـه تـنـهـاست عباس
اینان افتخار انسانیت و بشریت اند. بشریت آرمان اخلاقی و عرفانی خود را از این رادمردان گرفته است؛ لذا از مواجهه با آنها دچار شور و شعف و جذبه میشود و ناخودآگاه مدح این بزرگواران و مکرمتهای انسانی آنها را بر زبان جاری میکند؛ چرا که مدح آنها مدح انسانیت است و نشان از روح پاک و فطرت خالص انسانی هر انسان دارد.
5 -مطلب دیگر اینکه میبایست این زیباییها در معرض دید انسانها هم قرار بگیرد. صرف وجود زیبایی در عالم، تحسینی را بر نمیانگیزد. چه گلهای زیبا و شقایقهای مست کننده در کنار جویبارها که چشم هیچ انسانی به آن نمی افتد و لذا تحسین هیچ تحسین کننده ای برآنها عرضه نمیشود. هر چند این نبود تحسینها چیزی از زیبایی آنها نمیکاهد، بلکه حکایت از محرومیت دیگران از دیدار آنها میکند. اما به هر حال بر لوح دل کسی صورت زیبای آنها نقش نمی بندد و از فضیلت خدادادی آنها محرومند.از سوی دیگر ممکن است یک گل به علت اینکه در معرض دید رهگذران قرار گرفته بهرهها از آن برده شود و تحسینها بر آن انجام گیرد. لذا معرفی این زیباییهای اخلاقی و در معرض دید رهروان قرار دادن آنها امری ضروری و لازم است.
6- مشاهده و دیدن زیباییها نیز خود نشان از توفیق دارد. اینکه کسی از راهی بگذرد که دائم در برابر چشمان او منظرههای زیبا و گلهای رنگارنگ و صنوبرهای قشنگ و وجدآفرین جلوه نمایی کند، خود توفیق میطلبد و موهبتی است الهی. اینکه آدمی هر صبح و شام مشام خود را با گلهای زیبا معطر کند، خود نعمتی است بزرگ و معمولاً ناشناخته و مغفول.
بر این اساس مردم غیر شیعه در این سرزمین، اعم از فرقهها و مذاهب دیگر اسلامی و غیر مسلمانان هموطن ما بویژه هموطنان ارامنه این توفیق را یافتهاند که همواره در رهگذر خود، این زیباییهای عرفانی، اخلاقی و انسانی را مشاهده کنند؛ و از این نعمتهای بزرگ معنوی برخوردار گردند. لذا شکرگزاری آن بر همه کسانی که در این محیط واقع شدهاند واجب است.همه کسانی که در معرض این گلهای زیبا و قشنگیهای وصف ناپذیر قرار گرفتهاند، همواره از عطر دلانگیز آن بهرهمند شدهاند. یک علت مهم شیفتگی و ارادت هموطنان غیرمسلمان ما به این بزرگواران و ارادت و اخلاص به این گلزار روح افزا بویژه ارادت و شیفتگی نسبت به حضرت ابوالفضایل عباس بن علی(علیهما السلام)، مواجه شدن با این منظرههای دل انگیز و استشمام از آن گلهای زیبا بوده است.
7- کسانی که با این بزرگواران آشنا بودهاند هر یک به گونهای از عنایات آنان بهرهمند شدهاند. یکی از آن عنایتها که نصیب هموطنان غیرمسلمان و غیرشیعه این مرز و بوم گردیده، گرفتن حاجتهای مادی و معنوی خود پس از عرضه به آن بزرگواران بوده است.آنان معدن سخا و کرم اند تا بدان جا که از ریزش الطاف خداوندی خود بر غیر شیعیان نیز دریغ نمیکنند. کافی است کسانی خواسته خود را با معرفت و دل شکسته بر آنان عرضه کنند، حتماً پاسخ خود را دریافت خواهند کرد. هموطنان ارمنی ما به اقرار خود به کرّات و به دفعات زیاد حاجتهای خود را به حضرت ابوالفضل العباس عرضه داشتهاند و پاسخ آن را دریافت کردهاند. چه نذرها و نیازها که از سوی این عزیزان به درگاه مظهر وفا و پیشگاه تجسم سخا حضرت بابالحوایج الیالله عرضه شده و پاسخ رضایتبخش به آنها داده شده است.
8- من علت اصلی ارادت و توجه غیرمسلمانان بویژه ارامنه هموطن به ائمه هدی بویژه معدن سخا حضرت ابوالوفا عباس بن علی بن ابیطالب (علیهما افضل التحیه والثناء) را عرصه حاجتها و دریافت پاسخها نمیدانم، بلکه زیباییهای معنوی آن بزرگوار و چشمان حقیقت بین و زیبایی شناس این هموطنان میدانم، هر چند عرضه حاجتها و گرفتن پاسخها نه تنها قابل انکار نیست، بلکه بسیار موثر بوده است.
9- حقیقت غیرقابل انکار این است که ادب و ارادت نسبت به سرچشمه کرامت و معدن معرفت یعنی ابوالفضایل، عباس بن علی(علیه السلام) مخصوص ارامنه ایران زمین نیست، بلکه هرانسان منصف و مستقر بر فطرت خود در هر کجای جهان، در هر زمان و مکان، وقتی با این زیباییهای انسانی که در رفیع ترین درجات بر تارک تاریخ میدرخشد، مختصر آشنایی پیدا کند بر آن احسن خواهد گفت و محو جمال آنها که مظهری از جمال الهی هستند خواهد شد و بر آنها درود و سلام خواهد فرستاد.
01- اینک وظیفه ما شیعیان دو صد چندان خواهد بود که در عمل و نظر بکوشیم تا موانع دید و پردههای شناخت انسانها از این بزرگواران را کنار بزنیم و آنان را بر فطرتهای پاک آدمیان عرضه کنیم. آن گاه خواهیم دید که فوج فوج بر گرد وجود همچون ماه آنان حلقه خواهند زد و از وجود سرشار از عرفان و معنویت آنان بهره مند خواهند بود.
11- حضرت ابوالفضایل فضیلتهای انسانی را نه فقط در روز عاشورا که در همه ایام عمر عرضه کرد؛ هر چند در آن صحرای نینوا اوج وفاداری و فضیلتها به نمایش درآمد و بلکه وفاداری و فضیلت از او عزّت و شوکت گرفت. نه تنها او شجاع میدان نبرد حق و باطل در یوم عاشورا بود که شجاعت از دستان او قوّت گرفت و عرق خجلت بر زمین ریخت و پیشانی شرم بر آستان او سایید. او وفا و ایثار را معنا بخشید و شجاعت و گذشت را درس آموز شد.
21- آن گاه که مشک بر دوش به سوی نهر علقمه روان بود شجاعت در برابر قامتش پیشانی بر زمین میسایید.
در آن هنگامه که به شریعه فرات رسید و مشک را پر از آب کرد، آب نیز بر ادب و مهربانی او آفرین گفت و چهره در نقاب کشید.
در آن لحظه که آب را تا برابر لبان تشنه و عطشناک خود آورد و به یاد برادر، آب بر روی آب ریخت، آب نیز از تشنگی لبان او شرمنده شد و از بود خود خجالت کشید.
آن زمان که قدمهای استوار او به سوی خیمه گاه تشنه کامان به پیش میرفت، وفاداری و ایستادگی در برابرش سر تعظیم فرود میآورد و استقامت از قامت او به خود میبالید.