جلوه هايي از هجرتهاي علما
در سال 1320 «قمري » در تبريز كودكي چشم به جهان گشود كه نامش را عبدالحسين نهادند، او كه در خانواده اي روحاني و اصيل به دنيا آمده بود، در همان كودكي علاقه زيادي به امور ديني از خود نشان مي داد و انس زيادي با كلام خداوند داشت، و در كنار آن نسبت به كلام معصومين به ويژه اميرمؤمنان شوق بسيار داشت.
او هر چه بيشتر به كلمات گهربار نهج البلاغه مي نگريست و در عمق آن به تفكر مي نشست، حسرت و اندوهش بر ظلوميت شخصيت الهي علي عليه السلام بيشتر مي شد. پدر وي كه از روحانيون بزرگوار بود در همان ابتدا توانست تا حدودي عطش فرزندش به فراگيري علوم ديني را برطرف كند. او علاقه زيادي هم به شعر و ادبيات داشت.
عشق و علاقه او به علي عليه السلام و تحصيلات علوم ديني سبب شد تا در همان دوران جواني در حالي كه بيست و چهار بهار از عمرش سپري شده بود راهي كوي يار، نجف اشرف شود. او هنگامي وارد آن شهر شد كه امپراطوري عثماني از هم پاشيده شده بود و در اثر آن، عراق به دست پليد استعمارگران انگليسي افتاده بود.
علامه اميني با تلاش مستمر و تحقيقات بسيار توانست به درجات بالاي علمي دست يابد و از چهار تن از علماي آن زمان اجازه اجتهاد بگيرد و كتب نفيسي تاليف كند، او كه مجتهدي مسلم شده بود وظيفه خود ديد كه به وطن باز گردد و به رسالت الهي خويش جامه عمل بپوشاند.
علامه اميني پس از بازگشت به تبريز، به تبليغ و ترويج مسائل ديني در بين مردم همت گماشت و به علت صفاي باطن و اخلاص و تلاشي كه از خود نشان داد مورد توجه عموم مردم قرار گرفت.
مدتي نگذشت كه دوباره دل بي قرار او هواي كوي دوست كرد و به قصد زيارت تربت پاك مولي الموحدين اميرالمؤمنين علي عليه السلام عازم نجف گرديد. مساله مظلوميت بزرگترين شخصيت جهان اسلام پس از پيامبر گرامي، آرام و قرار را از او گرفته بود و همواره در اين فكر بود كه روزي حقايق بايد گفته شود و به عبارت ديگر مساله «غدير» براي جهان اسلام روشن شود و با آن، خاطرات شيرين عصر نبوي در ذهن امت بيدار گردد.
يكي از گام هاي مهم علامه اميني، دنبال كردن موضوع غدير بود كه سرانجام پس از عمري تلاش و كوشش همراه با رنج هاي هجرت و سفر، به اين آرزوي خود رسيد و حاصل آن، كتاب گرانمايه «الغدير» شد. او در اين كتاب يكي از اصول مهم اسلام كه پس از حيات پيامبر در بين مسلمين به فراموشي سپرده شده بود را به خوبي اثبات كرد و جاي هيچ شبهه اي باقي نگذاشت.
علامه اميني با رجوع به قرآن و سنت و توجه كامل به موازين «سندشناسي » و «نقد روايت » ، حقايق غيرقابل انكاري را در انظار امت اسلامي به نمايش گذاشت و با اثبات واقعه غدير، خاطره افتخارات و ارزش هاي علوي در صدر اسلام را زنده كرد و روح افسرده امت اسلامي را با ياد غدير و صاحب آن نشاط و اميد بخشيد.
علامه مجاهد براي يافتن مدارك معتبر اين موضوع بارها به اقصي نقاط جهان مسافرت نمود و با وجود همه مشكلات سفر، نبود امكانات و كيفيت كتاب هاي ناياب و منحصر به فرد آن زمان، آنچنان پا در ركاب در ميدان تحقيق و كنكاش مي تاخت كه برخي از صحنه هاي تلخ اين حركت براي فردي ديگر غير از علامه اميني قابل تحمل نبود، اما او همچنان عاشقانه به هر دياري قدم مي گذاشت تا «غدير» را آنچنان اثبات كند كه حق اوست.
او راويان و شاعران و ... هر قرن را به ترتيب با استفاده از مدارك و اسناد معتبر در اين كتاب شريف جمع آوري كرد تا جائي كه هركس مروري بر اين كتاب داشته باشد عظمت كار علامه را به خوبي درك مي كند. يكي از ياران علامه به نقل از او مي گويد:
«علامه اميني به من گفت: براي تاليف «الغدير» ده هزار جلد كتاب خوانده ام.»
صاحب الغدير براي دست يابي به آرمان با ارزش خويش هر جا كه نامي از علي عليه السلام مي يافت، شتابان به دنبال آن مي رفت. از آفريقا گرفته تا آسيا، از هند تا عراق و سوريه و ...
او پس از عمري تلاش و كوشش كه غالب آن در سفر و هجرت سپري شد بيمار گرديد و دو سال بستري شد و معالجات هم ثمري نبخشيد تا سرانجام روز دوازدهم تيرماه 1349 قبل از ظهر با روحي آرام به خاطر رسيدن به آرزوي ديرينه اش به ديار باقي شتافت. [1]
[1] براي تدوين مجموعه «جلوه هايي از هجرت هاي علماء» از منابع زير استفاده شده است: قرآن كريم; المراجعات، شرف الدين عاملي; روضات الجنان، ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري; اعيان الشيعه، سيد محسن امين; مجله نامه فرهنگ، شماره 9; علامه اميني مصلح نستوه، سيد علي رضا سيدكباري; شرف الدين عاملي چاووش وحدت، مصطفي قلي زاده; نواب صفوي سفير سحر، سيد علي رضا سيدكباري; سيد عبدالحسين لاري پيشواي تنگستان، سيد علي رضا سيدكباري; محقق ثاني مقتداي شيعه، محمد جوان پيچان; شيخ طوسي خورشيد ابرار، علي رضا شهروي; شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده.