علل مخالفت خواص با اميرالمومنين
عبرت هایی مهم از سقیفه
به هر حال، این فتنه واقع شد و هنوز هم دود آن به چشم همه مسلمانان میرود. پس از آن نیز این فتنه ادامه داشته و خواهد داشت، تا زمانی که حضرت ولی عصر(علیه السلام) ظهور بفرماید و این فتنهها را رفع کند. اما منظور از نقل این داستانها چیست؟ آیا صرف حسرت خوردن بر وقوع این فتنهها و نتایج تاسف بار آن و گریه بر مظلومیت مولاامیرالمومنین(علیه السلام) کافی است؟ یا این که مسوولیت ما بیش از اینها است؟ شکی نیست که تمام این کارها لازم است و ما باید از کسانی که مصالح اسلام و مسلمین را به بازی گرفتند قلباً ناراضی باشیم. هم چنین باید برای مظلومیت امیرالمومنین(علیه السلام) متاسف باشیم و اشک بریزیم. اما تمام این کارها برای هدفی والاتر است و آن، پند گرفتن از این حوادث برای چگونگی برخورد با مسایل جامعه اسلامی در این زمان است. ما باید این وقایع را تفسیر و تحلیل کنیم تا دریابیم چرا این قضایا اتفاق افتاد؟ آیا فتنهها متعلق به صدر اسلام بود یا این که نظیر آن برای ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد؟ چرا حکایات اقوام پیشین بارها در قرآن کریم نقل شده است؟ قرآن میفرماید: تکرار این داستانها برای عبرت است، تا ما مراقب باشیم در موارد مشابه، اشتباهات پیشینیان را مرتکب نشویم. بسیاری از حوادث تاریخی دائماً به نوعی در قالبهای جدید تکرار میشوند و ما باید تحلیل روشنی از این حوادث داشته باشیم و از آنها عبرت بگیریم.
و اما برای عبرت گرفتن از خصوص حوادثی که ذکر آنها گذشت دو سوال مهم مطرح است:
سوال اول این که، چرا مردم نسبت به حضرت علی(علیه السلام) دشمنی ورزیدند و با وجود سفارشهای فراوان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد حضرت علی(علیه السلام) ، آن حضرت را رها کردند؟ آنچه ما در مورد فضایل امیرالمومنین(علیه السلام) نقل کردیم، قطره ای از دریای بی کران فضایل آن حضرت بود، که با همین مختصر نیز امامت و ولایت آن حضرت به وضوح ثابت میشود؛ اما چرا با این همه، آن حادثه رقم خورد؟
از آغاز ولادت حضرت علی(علیه السلام) و تولد آن حضرت در کعبه، مردم دریافتند که امیرالمومنین(علیه السلام) شخصیتی فوق العاده و مورد عنایت خداوند است. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز طی 23 سال بارها و به مناسبتهای مختلف فضایل و مقامات امیرالمومنین(علیه السلام) را گوشزد کرده، حتی گاهی به خلافت ایشان تصریح میکردند. آیا با وجود انبوهی از دلایل، شواهد و قراین، اگر پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) کسی واقعاً قصد شناختن جانشین پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را داشت، مقدمات لازم برای او فراهم نبود؟ آیا مساله خلافت حضرت امیر (علیه السلام) تا به این اندازه مخفی بود که مردم خود اقدام به انتخاب جانشین برای حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) کردند؟ چرا مردم آن همه تاکیدات پیامبر(صلی الله علیه وآله) را در مورد امامت حضرت علی(علیه السلام) به فراموشی سپردند و نخواستند آنها را به خاطر داشته باشند؟1 خوش بینانه ترین دلیلی که برای رفتار مسلمانان در سقیفه میتوان ذکر کرد این است که بگوییم آنها داستان غدیر را فراموش کردند، با وجود این که بیشتر از هفتاد روز از آن حادثه مهم نگذشته بود! چرا مردم باید این واقعه مهم را فراموش کنند؟ چرا هنگامی که امیرالمومنین(صلی الله علیه وآله) برای احقاق حق خود در مقام احتجاج برآمدند و همراه با حسنین(علیهما السلام) و حضرت زهرا(علیها السلام) به در خانه مهاجران و انصار رفته و با آنها بحث کردند، نتیجه مثبتی حاصل نشد؟ این سوال، جدی است. شاید عاملی که موجب همراهی نکردن مردم آن روزگار با حضرت علی(علیه السلام) شد، به نحوی در ما نیز وجود داشته باشد و از آن غافل باشیم. درون خود را جستجو کنیم و ببینیم آیا آنچه موجب دست کشیدن مردم از حضرت علی(علیه السلام) شد در ما نیز وجود دارد یا نه؟ علت تبعیت نکردن مردم از حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) و فراموش کردن سفارشات پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد آن حضرت، امری کلی است و اختصاصی به آن زمان و آن مردم ندارد. از این رو باید تامل کنیم و ببینیم آیا این عامل در ما و جامعه ما وجود ندارد؟
و اما سوال دوم، در مورد نحوه رفتار امیرالمومنین(علیه السلام) بعد از رحلت پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تا آخرین روزهای عمر شریفشان است. چه امری موجب شد که امیرالمومنین(علیه السلام) در بعضی موارد در مقابل دیگران سرسختی نشان دهد و در برخی موارد نیز با ملایمت و انعطاف برخورد کند؟
پاسخ این دو پرسش را، ان شاء الله، در مباحث آتی پی خواهیم گرفت.
گفتار هفتم
بازشناسی عوامل مخالفت با امیرالمومنین(علیه السلام)
در بحث قبل این پرسش را مطرح کردیم که، چرا با وجود فضایل بی نظیر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) و تاکیدات فراوان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره آن حضرت طی 23 سال، ماجرای سقیفه پیش آمد؟ این پرسش بسیار مهم و اساسی است که چرا مسلمانان آن زمان، در حالی که خدا پرست و اهل نماز و روزه بودند و در جهاد شرکت کرده و فداکاریهای فراوانی در راه پیشرفت اسلام کرده بودند، بلافاصله بعد از رحلت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از امیرالمومنین(علیه السلام) فاصله گرفتند و آن حضرت 25 سال خانه نشین گردید؟ هم چنین پس از آن و در زمان خلافت آن حضرت، چرا کار به جایی رسید که تقریباً تمام دوران پنج ساله خلافت حضرت علی(علیه السلام) به جنگ با مخالفان سپری شد؟
پاسخ این سوال متوقف بر مرور و تحلیل حوادث تاریخی آن زمان است. در این تحلیل باید توجه داشت که در روند حرکتها و مسایل اجتماعی معمولا نقش نخبگان و خواص با نقش تودههای مردم متفاوت است. معمولا نخبگان طراحی و برنامه ریزی امور را انجام میدهند و مردم به دنبال آنها حرکت میکنند و چشمشان به آنها است. در جریان سقیفه و مخالفت با امیرالمومنین(علیه السلام) نیز نقش نخبگان بسیار بارز است و این مساله در درجه اول به نخبگان و بزرگان جامعه آن روز مربوط میشود.
اما چرا نخبگان و خواص مخالفت با امیرالمومنین را بنا گذاشتند؟ در پاسخ به این سوال به پنج عامل میتوان اشاره کرد که در این جا به بررسی آنها میپردازیم:
علل مخالفت خواص با امیرالمومنین(علیه السلام)
1. دنیاپرستی و جاه طلبی: یکی از ویژگیهای تمام نخبگانی که در آن زمان با امیرالمومنین(علیه السلام) مخالفت کردند این بود که تشنه دنیا و ثروت یا طالب مقام بودند. آنها به این نتیجه رسیدند که با پیروی از حضرت علی(علیه السلام) به خواسته هایشان نخواهند رسید؛ به همین دلیل بنای مخالفت گذاشتند. کسانی از آنها که از قبل حضرت علی(علیه السلام) را به خوبی میشناختند از همان آغاز بنای مخالفت گذاشتند. برخی هم در ابتدا درست آن حضرت را نمی شناختند و فکر میکردند میتوانند با حضرت علی (علیه السلام) کنار بیایند و به مطامع نامشروع خود برسند؛ اما در عمل تجربه کردند که چنین چیزی امکان ندارد. از این رو در ابتدا همراهی کردند اما سپس بنای جنگ با آن حضرت را گذاشتند.
بنابراین یکی از عوامل مهم مخالفت برخی نخبگان جامعه آن روز با امیرالمومنین علی(علیه السلام) دنیاپرستی و جاه طلبی آنان بود.
2. نفاق و ایمان مصلحتی: همه کسانی که ما آنها را جزو مسلمانان و مومنان صدر اسلام به حساب میآوریم ایمان واقعی نداشتند. بهترین گواه بر این مطلب قرآن کریم است: و من النّاس من یقول آمنّا باللّه و بالیوم الآخر و ما هم بمومنین؛2 و برخی از مردم میگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، در حالی که [حقیقتاً] ایمان ندارند.
اینان همان منافقان هستند. آیات زیادی در قرآن درباره منافقان نازل شده و حتی سورهای خاص به نام آنها در قرآن وجود دارد. منافقان کسانی بودند که در مسجد نماز میخواندند، روزه میگرفتند، به حج و جهاد میرفتند و انفاق میکردند، ولی نمازها و سایر عبادات و کارهای آنان فقط ظاهرسازی بود. ایمان آنان یا از روی مصلحت و یا از ترس جانشان بود؛ مانند «طلقا» که بعد از فتح مکه، در واقع از سر ترس ایمان آوردند. عده ای نیز اسلامشان به این امید بود که بتوانند در سایه اسلام به خواستههای خود برسند. آنان قبل از اسلام روابطی با علمای یهودی و مسیحی داشتند و از آنها شنیده بودند پیامبری در جزیره العرب ظهور میکند و کارش بالا خواهد گرفت؛ به همین دلیل خود را در صف مسلمین داخل کردند تا روزی بتوانند از موقعیت استفاده کنند. برای معرفی این گونه افراد میتوان از تاریخ شواهدی به دست آورد. به هر حال، این منافقان در صدد بودند تا در اولین فرصت منویات خود را عملی سازند. از این رو بلافاصله پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دست به کار شدند و علم مخالفت با امیرالمومنین علی(علیه السلام) و توطئه بر علیه آن حضرت را بلند کردند.