نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
علل همراهی نکردن مردم با علی(علیه السلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معمای ولایت گریزی
در زمینه فضایل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) و به خصوص شخص امیرالمومنین(علیه السلام) از شیعه و سنّی روایات فراوانی نقل شده است. علاوه بر شیعه، علمای اهل تسنّن نیز کتابهایی درباره ولایت امیرالمومنین(علیه السلام)، مناقب آن حضرت و آیاتی که در شان آن حضرت(علیه السلام) نازل شده و هم چنین داستان غدیر نوشتهاند.
با توجه به انبوه روایاتی که شیعه و سنّی در مورد فضایل امیرالمومنین(علیه السلام) و هم چنین وصایت و خلافت آن حضرت نقل کردهاند، قاعدتاً نمیبایست درباره عظمت شخصیت و نیز حق آن حضرت در خلافت بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) شک و شبههای وجود میداشت. فضایل و عظمت شخصیت آن حضرت آن چنان شهره است که امروزه حتی بسیاری از غیر مسلمانان ـ مثل جرج جرداق مسیحی ـ با شور و حرارتی خاص درباره آن حضرت کتاب مینویسند و سخن میگویند. گاه حتی کسانی که به هیچ یک از ادیان آسمانی معتقد نیستند به امیرالمومنین(علیه السلام) عشق میورزند. حال چگونه است که قدر و منزلت چنین شخصیتی برای بسیاری از مسلمانان ناشناخته است و ارادت چندانی به آن حضرت ندارند؟!
حضرت علی(علیه السلام) مظهر عدالت و سمبل تمام فضایل انسانی، و نام او یادآور آنها است. مسلمانانی که در صدر اسلام آن معامله را با علی(علیه السلام) کردند کسانی بودند که سالها با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مصاحبت داشتند و فرمایشات آن حضرت(صلی الله علیه وآله) را درباره علی(علیه السلام) شنیده بودند و فداکاریها، شجاعتها، گذشتها، ایثارها، محبتها، دل سوزیها و خیرخواهیهای حضرت امیر(علیه السلام) را به چشم خود دیده بودند. سوال این است که چرا با این همه، علاقه و ارادت چندانی به حضرت علی(علیه السلام) پیدا نکردند و حتی برخی دشمنی هم کردند؟ سرّ این مساله در چیست؟ از سوی دیگر، مساله وصایت، خلافت و امامت امیرالمومنین(علیه السلام) نیز مطلبی نبود که در طول تاریخ حیات پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مجهول و ناشناخته باشد. از همان اولین روزی که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دعوت خود را علنی کردند، فرمودند: اول کسی که به من ایمان بیاورد، جانشین من خواهد بود، و همه دیدند که این شخص کسی جز نوجوانی ده، سیزده ساله، یعنی علی بن ابی طالب(صلی الله علیه وآله) نبود. پس از آن نیز پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا آخرین روزهای حیات، به مناسبتهای مختلف اشاره میکردند که جانشین من علی(علیه السلام) است. آخرین بار نیز در روز عید غدیر خم، هفتاد روز پیش از رحلت خویش، همه مسلمانانی را که اجتماع آنها در آن محل ممکن بود ـ که غالب مورخان جمعیتی بیش از صد هزار نفر را نوشتهاند ـ در بیابان و زیر آفتاب داغ نگاه داشت و دست علی(علیه السلام) را بلند کرد و فرمود: این علی(علیه السلام) جانشین من است. چه شد که پس از هفتاد روز آن مسلمانان گویا فراموش کردند که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) چه فرمود و خود برای پیغمبر(صلی الله علیه وآله) جانشین تعیین کردند؟ کسانی که در سقیفه جمع شدند و برای پیغمبر(صلی الله علیه وآله) جانشین تعیین کردند، افرادی تازه مسلمان نبودند. بسیاری از آنها کسانی بودند که در جنگهای بدر و خیبر و حنین شرکت داشتند و سالها در راه اسلام شمشیر زده و سختیهای زیادی را تحمل کرده بودند. با این اوصاف، چگونه شد که بعد از وفات پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، در حالی که هنوز جنازه آن حضرت(علیه السلام) روی زمین بود، جانشین دیگری را ـ غیر از کسی که او فرموده بود ـ به خلافت تعیین کردند؟
این همه در حالی است که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) اصرار عجیبی درباره ولایت حضرت علی(علیه السلام) شده است؛ به طوری که اگر کسی این ولایت را نداشته باشد ایمانش تمام نیست و اعمال او قبول نمی شود. حتی روایتی هست که اگر کسی بین صفا و مروه آن قدر عبادت کند که مثل مشک خشکیده شود، ولی ولایت حضرت علی(علیه السلام) را نداشته باشد عبادتش قبول نمیشود. چه سرّی در ولایت حضرت علی(علیهالسلام) است که تا این حد اهمیت دارد؟
سوال دیگری که در این جا مطرح میشود این است که آیا من و شما مطمئن هستیم که اگر بعد از وفات پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در آن صحنه حضور داشتیم، به سراغ حضرت علی(علیه السلام) میرفتیم؟ یا اگر ما هم بودیم مثل آنها عمل میکردیم؟ شبیه همین سوال این است که اگر ما در زمان امام حسین(علیه السلام) و روز عاشورا بودیم، جزو اصحاب سیدالشهداء(علیه السلام) میشدیم یا به سپاه یزیدیان میپیوستیم؟ در پاسخ این سوال ممکن است به راحتی بگوییم: هرگز! خدا نکند! ما همیشه زیارت عاشورا و وارث میخوانیم و میگوییم: یا لیتنا کنّا معکم. آرزوی ما این است که ای کاش در آن زمان بودیم و به شهادت میرسیدیم. اما باید توجه داشته باشیم که ادعا کردن آسان است. بسیاری از افراد در طول تاریخ اسلام چنین ادعاهایی داشتهاند، اما در مقام عمل و به هنگام امتحان، به گونهای دیگر رفتار کردهاند.
سه عامل عمده مخالفت با ولایت و خلافت امیرالمومنین(علیه السلام)
بسیاری از مسلمانان صدر اسلام کمابیش با شخصیت امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا بودند و فضایل و مناقب آن حضرت را، هم به چشم دیده و هم از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنیده بودند. شاهد این امر نیز روایات متعدد و معتبری است که علمای اهل سنّت در کتابهای خود در این باره از همین مسلمانان نقل کردهاند. اکنون پرسش این است که با این حال چرا مسلمانان حضرت علی(علیه السلام) را رها کرده و به سراغ دیگران رفتند و حتی بعضی با آن حضرت(علیه السلام) دشمنی کردند. در پاسخ این سوال میتوان به سه عامل عمده اشاره کرد که در ادامه به آنها میپردازیم.
1. کینههای شخصی
در پاسخ این سوال یک سلسله مسایل روان شناختی مطرح است که به بعضی از آنها در دعای ندبه نیز اشاره شده است. برخی از کسانی که حضرت علی(علیه السلام) را رها کردند، به این دلیل بود که یک سلسله کینه ها، حسادتها و دل خوری هایی نسبت به آن حضرت(علیه السلام) داشتند. کسانی که در صدر اسلام مسلمان شده بودند، بت پرستهای مکه و یا از عشایر مختلف عرب بودند و در بسیاری از جنگها در جبهه مقابل پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با آن حضرت جنگیده و بستگان بسیاری از آنها در امثال بدر و حنین به دست حضرت علی(علیه السلام) کشته شده بودند. در آن زمان روحیه عشایری بر مردم حاکم بود و اگر کسی از تبار یا عشیره ای کشته میشد همه آن قبیله نسبت به قاتل او بدبین میشدند و کینه او را در دل میگرفتند. در دعای ندبه در این باره میخوانیم: ...احقاداً بدریه ً و خیبریه ً و حنینیه ً و غیرهنّ فاضبّت علی عداوته و اکبّت علی منابذته. آنان گرچه مسلمان شده بودند و در ظاهر علی(علیه السلام) را هم دوست داشتند، اما در زوایای پنهان دل خود، حتی گاهی به صورت ناخودآگاه، نسبت به آن حضرت(علیه السلام) کینه داشتند و با خود میگفتند، همین شخص بود که پدر، جدّ، عمو و دایی و بستگان ما را کشت.
البته امروزه این عامل نسبت به خود امیرالمومنین(علیه السلام) در مورد ما مطرح نیست. امیرالمومنین(علیه السلام) کسی از بستگان ما را نکشته که بر سر آن با آن حضرت دشمنی کنیم. اما در مورد غیر امیرالمومنین(علیه السلام) نظیر این عامل در مورد ما نیز میتواند مطرح شود. آیا اگر حکومت بر حق اسلامی در این زمان فرد یا افرادی از بستگان ما را واقعاً به حق و به درستی اعدام کند و از میان بردارد، آیا ما کینه آن را به دل نخواهیم گرفت؟!
2. عدالت علی(علیه السلام)
مساله دیگر در دشمنی و مخالفت مسلمانان صدر اسلام با امیرالمومنین(علیه السلام)، مربوط به شخص آن حضرت بود. علی(علیه السلام) صفتی داشت که مردم آن را نقطه ضعف میشمردند. آنان با تمام فضایلی که برای حضرت علی(علیه السلام) قایل بودند، اما به پندار خود یک عیب و ضعف اساسی نیز برای آن حضرت سراغ داشتند! آن ایراد این بود که علی (علیه السلام) سخت گیر و انعطاف ناپذیر است! علی مو را از ماست میکشد و بیش از حد در مسایل دقیق و ریز میشود. به خصوص در مواردی که مربوط به احکام شرعی، حقوق مردم و بیت المال باشد زیاد از حد سخت میگیرد!
بسیاری از ما داستان عقیل را میدانیم. عقیل برادر حضرت علی(علیه السلام) و فردی نابینا و در عین حال عیالوار بود. بسیاری از اوقات فرزندانش گرسنه بودند و سهم او از بیت المال کفاف زندگی اش را نمی داد. روزی حضرت علی(علیه السلام) را به مهمانی دعوت کرد تا آشفتگی و ژولیدگی کودکانش را ببیند، بلکه سهم بیشتری از بیت المال برای او مقرر کند. حضرت آهن داغ را به بدن او نزدیک کرد به طوری که فریادش بلند شد و گفت: میخواهی مرا بسوزانی؟! مگر من چه کردهام که این کار را با من میکنی؟! امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود، تو از آهنی که به دست من داغ شده تا این اندازه وحشت میکنی، من چگونه در روز قیامت آتشی را که از غضب خدا افروخته شده تحمل کنم؟ اگر من بخواهم از بیت المال یک درهم بیشتر از سهمت به تو بدهم، در آخرت باید به آتش جهنم بسوزم. آری، علی(علیه السلام) در مساله بیت المال و حقوق جامعه اسلامی تا بدین حد سخت گیر بود و این سخت گیری برای بسیاری از مردم و حتی برخی از دوستان نزدیکش قابل تحمل نبود.
سخت گیریهای حضرت علی(علیه السلام) به خصوص در بیت المال، باعث میشد که دوستان آن حضرت هم ایشان را تحمل نکنند.
این عاملی است که ما نیز باید در مورد آن بیندیشیم آیا اگر ما در زمان حضرت علی (علیهالسلام) بودیم و سختگیریهای آن حضرت (علیهالسلام) را میدیدیم، تحمل میکردیم؟ اگر من و شما به جای عقیل بودیم و فرزندانمان گرسنه و ژولیده بودند، عموی آنها هم امیرالمومنین(علیهالسلام) و حاکم تمام کشورهای اسلامی بود، آیا در برابر این سخت گیری طاقت میآوردیم؟ مگر عقیل از علی(علیهالسلام) چه خواست؟ چند قرص نان و اندکی سهم بیشتر از بیتالمال برای رفع گرسنگی کودکان خود. اما امیرالمومنین (علیهالسلام) از این کار خودداری کرد و فرمود سهم تو از بیت المال همین است! نیک بیندیشیم و قضاوت کنیم که اگر ما در آن زمان بودیم، با این همه سختگیری، آیا علوی میشدیم یا غیر علوی؟! اگر میبینیم پاسخ درستی نداریم و نمیتوانیم با صراحت بگوییم غیر علوی نمیشدیم، بدانیم که اشکالی در کار ما وجود دارد؛ و در صدد برآییم که خود را اصلاح کنیم، تمرین کنیم که به حق تن دهیم و هر چه حق ما است به همان رضایت دهیم. اگر کسی بیشتر از حق به ما میدهد از او تعریف نکرده و به سراغ او نرویم. اگر میخواهیم علوی باشیم، ببینیم حق ما چه مقدار است و به همان قانع باشیم.