كلمات كليدي : درمان آدلري، روان شناسي فردنگر، محيط اجتماعي، مشاوره و راهنمايي، علوم تربيتي
نویسنده : معصومه ابوالفتحي
آلفرد آدلر(Alfred Adler)، برداشتی از ماهیت انسان را ارایه داد که قربانی غرایز و تعارضها و محکوم به نیروهای زیستی و تجربیات کودکی نیست. او رویکرد خود را "روانشناسی فردنگر" نامید؛ زیرا برای بیهمتا بودن هر فرد تأکید داشته و عمومیت انگیزههای زیستی و هدفهایی را که فروید به انسان نسبت میداد، قبول نداشت. به نظر آدلر، هر کسی در درجه اول موجودی اجتماعی است. شخصیت فرد به وسیله محیط اجتماعی و تعاملهای منحصربهفرد او(نه توسط تلاشهای فرد برای ارضاء نیازهای زیستی) شکل میگیرد. گرچه میل جنسی به عنوان عامل تعیینکننده در شخصیت، اهمیت زیادی برای فروید داشت، آدلر نقش مسائل جنسی را در سیستم خود به حداقل رساند. از نظر آدلر، هشیار نه ناهشیار، محور شخصیت است؛ به جای اینکه فرد توسط نیروهایی برانگیخته شود که نمیتواند آنها را ببیند یا کنترل کند، فعالانه درگیر آفریدن خود و هدایت کردن آینده خویش میباشد.[1]
آلفرد آدلر، در هفتم فوریه سال ۱۸۷۰ میلادی، در رودلفهایم(حومه شهر وین) و در خانوادهای از طبقه متوسط متولد شد. در سال ۱۸۹۵ میلادی به دریافت درجه دکترای پزشکی از دانشگاه وین و سپس در رشته چشمپزشکی به درجه تخصصی نائل آمد. بعدها در روانپزشکی نیز تخصص گرفته و یک جهتگیری اجتماعی را در زمینه روانشناسی و رواندرمانی تعقیب کرد. آدلر، با نوشتن کتابی درباره خیاطها، نشانههایی از جهتگیری اجتماعیاش را نشان داد و از این لحاظ میتوان او را مبدع طب صنعتی دانست.[2]
تأثیرات بسیار زیادی را میتوان در زمینههای نظری آدلر یافت. در این میان آنچه که قابل توجه است، تأثیرات نویسندگان معروفی نظیر داستایوفسکی، گوته و شکسپیر است. ضمنا انجیل و همچنین رواقیون نیز تأثیرات زیادی در شکلگیری نظریه شخصیت آدلر داشتند. بهویژه او نکاتی را از افرادی چون کارل مارکس، نیچه، هنری برگسون، ایمانوئل کانت و امریکاییهایی نظیر جیاستانلی هال، جان دیویی و ویلیام جیمز اخذ کرده است.[3]
تعریف درمان آدلری
روانشناسی آدلر، نظریه شخصیت و نظام درمانی او یک دیدگاه اجتماعی و غایتنگر است که انسان را کلا و در مجموع موجودی خلاق، مسئول و در حال شدن میداند که در جهت هدفهای خیالی، در محدوده زمینه تجربیاش در حال حرکت است. عقیده زیربنایی این نظام آن است که رفتار، معمولا به وسیله تلاشهایی هدایت و کنترل میشود که درصدد جبران احساس حقارت است. در این نظریه، اعتقاد بر آن است که ادراک فرد از خودش و زندگی(یعنی شیوه زندگیاش)، به علت وجود احساس حقارت، گاهگاهی برایش ناکامکننده است. همچنین قدرتطلبی، تعیینکننده چگونگی اعمال انسان و مسیر رشد اوست. بنابراین، رشد، فرایند رهایی از احساس ناچیزی و حقارت است. با وجود این، در سالهای اخیر، روانشناسان آدلری نیروی برانگیزاننده واقعی را تمایل به احساس تعلق(علاقه اجتماعی و ارتباط با همنوعان) دانستهاند. بنابراین، چون فرد غیرعادی فردی مأیوس است و نه مریض و از طرف دیگر، علایق اجتماعی مختل دارد، وظیفه درمانگر آن است که او را تشویق و تهییج کند و قوت قلب دهد، علائق اجتماعیاش را بیدار کند و از طرفی روشهای ایجاد رابطه، تجزیه و تحلیل و عملیات ثمربخش دیگر، امکان شیوه جدید زندگی را برایش فراهم آورد.[4] مشاوره و رواندرمانی آدلر، یک جریان آموزشی است که برای اجرای موفق آن همکاری نزدیک بین مراجع و مشاور ضرورت دارد.[5]
واژههای اساسی در نظریه آدلر
اشتباهات بنیادی basic mistakes
عبارت است از نگرشهای غلطی که زمانی صحیح بودهاند، اما دیگر نگرش صحیح تلقی نمیشوند. معمولا ناهوشیار بوده و برای گمراه کردن شیوه زندگی بهکار گرفته میشوند.
برتری superiority
دو شکل مخالف دارد. برتری بیفایده اجتماعی که دربرگیرنده نیاز شدید به صلاحیت داشتن، مفید بودن یا شهید شدن است. برتری بافایده اجتماعی عبارت است از سلطه یک فرد بر محیطش.
ترتیب ولادت birth order
ترتیبی است که فرزند در یک خانواده به دنیا میآید، به عنوان مثال اولین فرزند.
تشویق encouragement
جوهر اعتمادبهنفس را در فرد افزایش داده و به شخص پیام میدهد که او آنگونه که هست، به اندازه کافی خوب است.
جو خانوادگی family atomos
الگوی ویژهای است که توسط والدین بنیانگذاری شده و به فرزندان به عنوان معیاری برای زندگی اجتماعی ارائه میگردد.
حقارت اندامی organ inferiority
در برخی از افراد، اندام بهخصوصی در هنگام استرسهای غیرمعمول، نخستین بخشی از بدن آنهاست که از کار میافتد؛ زیرا که مقاومت آن قسمتها کم است.
خاطرات اولیه early recollections
حوادث معینی هستند که شخص میتواند به وضوح جزئیات افکار و احساسات همراه با آن را که در زمان وقوع حوادث وجود داشته است، بهخاطر بیاورد.
روانشناسی فردی inpidual psychology
آدلر واژه "فردی" را برای شناساندن نظام خود بهکار برد؛ زیرا او میخواست که مفهوم جامعه متحدی را ایجاد کند.
شیوه زندگی style of life
یک فرد، شیوه عمل، شیوه فکر کردن و ادراک را در یک چارچوب شناختی ایجاد کرده و اعمال خاصی را انتخاب میکند تا قادر شود که با امور زندگی دستوپنجه نرم کند.
عقده حقارت inferiority complex
اعتقاد راسخ یک فرد به ناتوانی خودش برای بهبود بخشیدن به آنچه که اشتباه است.
علاقه اجتماعی social interest
تمایل به همکاری با دیگران برای یک صلاح عمومی و آگاهی از مناسبات مشترک جهانی همه افراد بشر.
منطق خصوصی private logic
در حالی که منطق عمومی دربرگیرنده ارزشهای مشابه و تجربیات معتبر بوده و یک نفر را به دیگری مرتبط میسازد، منطق خصوصی یک نقشه خصوصی است که فرد بدان وسیله راه خود را در زندگی پیدا میکند. منطق خصوصی در درجه اول به اهداف و نیات افراد وابسته بوده و با آن سازگار میباشد.
هدف خیالی fictional goal
هر فردی در دوران اولیه کودکی خود، تصویری تخیلی را که تاکنون درک نشده، رشد میدهد.
یأس discouragement
کاربرد آن، هم برای شخصی است که مأیوس شده و هم به فرایندی گفته میشود که فرد را مأیوس کرده است. فرایند یأس، فرایندی است که شخص را به سوی انتظار شکست میکشاند.[6]
تاریخچه درمان آدلری
تاریخچه درمان آدلری را میتوان به سه دوره تقسیمبندی کرد:
1. آغاز آن در اروپا و در سالهای 1900 که به اسم آلفرد آدلر از تحلیلهای فرویدی، جدا شد.
2. کوششهای اولیه که برای ریشهدار کردن و رشد آن در آمریکا و طی کارهای رودلف درایکوز(که خود یک نویسنده، درمانگر، ویراستار و ترویجدهنده درمان آدلری بود) انجام گرفت.
3. توسعه و نشر مفاهیم و فنون آدلری در نهضت راهنمایی مدارس ابتدایی که با کمک نوشتههای داندینکمیر، به وقوع پیوست.
شاید بتوان گفت، استفاده آدلر از روانشناسی فردی نوعی اسم بیمسمی یا غلط باشد. دلیل این گفته نیز آن است که رویکرد یا دیدگاه آدلر، متوجه روانشناسی اجتماعی است و مسائل جامعه را دربرمیگیرد. آخرین سالهای زندگی آدلر در آمریکا سپری شد. بعد از آنکه به وسیله نازیها و به اجبار از اروپا بیرون رانده شد، چون روانشناسی فردی آدلر در مقابل رویکرد روانتحلیلی فروید قد علم کرده بود و از طرف دیگر، به دلیل آنکه در سالهای 1930 روانتحلیلی فروید، بدون رقیب بر اریکه قدرت رویکردهای درمانی آمریکا نشسته بود، در این کشور شدیدا مورد توجه قرار گرفت. آدلر در سال 1937 درگذشت و اگر رودلف دریکورز قدم به میدان نگذاشته بود، این احتمال وجود داشت که نهضت تازهپاگرفته آدلری به فراموشی سپرده شود.
عهدهدار شدن مقام سردبیری مجله روانشناسی فردی و پژوهشنامه روانشناسی فردی، تاسیس موسسه آلفرد آدلر در شیکاگو و نیز تاسیس جامعه آمریکای شمالی روانشناسی آدلری، بر پذیرفتهشدن این رویکرد به عنوان یک رویکرد درمانی جامع برای نوع انسان – و نه یک رویکرد تهی که فقط میتواند برای صحبت کردن با کودکان مناسب باشد – سهم عمدهای داشته است.[7]
پیش از بررسی نظریههای شخصیت و رواندرمانی آدلر بهتر است ببینیم چه عواملی روی آدلر تأثیر گذاشتند. النبرگر، تاثیر تمایل کانت به پیداکردن راههایی برای کمک به افراد را در شناخت عملی خود و دیگران بر آدلر نشان میدهد. آدلر و نیچه هر دو از مفهوم قدرتطلبی استفاده کردند. این مفهوم برای آدلر به معنای دستیابی به قابلیت و برای نیچه به معنای کسب قدرت روی دیگران بود که با تأکید آدلر بر برابری خیلی فرق داشت. همانگونه که گفته شد، آدلر تحت تأثیر سوسیالیسم خصوصا عقاید کارل مارکس بود. وی طرفدار برابری اجتماعی بود ولی با "اجرای سوسیالیسم از طریق خشونت" توسط بلشویکها سخت مخالفت میکرد. هرچند سایر نوشتههای فلسفی نیز روی آدلر تأثیر گذاشته بودند، ولی آدلر بیشتر تحت تأثیر معاصران خودش بود. در این میان، کتاب فلسفهگویی هانس وایهینگر روی چند مورد از سازههای نظری آدلر تأثیر گذاشت. مفهوم "کارکردگرایی" وی در مفهوم "هدف کارکردی" آدلر نقش داشت.[8]
شهرت و محبوبیت آدلر بعد از مرگش برای مدتی کمرنگ شد، اما در سالهای اخیر، دیدگاههای او در محافل علمی و بالینی مقبولیت بیشتری کسب کرده است. هاریاستک سالیوان، کارن هورنای، جولین راتر، آبراهام مازلو، کارل راجرز، و دیگران، عقاید او را درباره اهمیت روابط میانفردی، گسترش دادند. تأکید او بر برداشت ذهنی، مبنای درمان عقلانی – هیجانی(منطقی – عاطفی) البرت الیس است. علاوه بر این، آدلر با عقیدهی خود دربارهی خیال یا افسانهای که افراد برای هدایت کردن فعالیتهای روزمرهی خود میآفرینند، بر رولومی و سایر وجودگرایان، تأثیر عمیقی داشته است. موارد زیر از فهرستی اقتباس شدهاند که بیانیهی نهایی روانشناسی فردنگر آدلر را نشان میدهد:
· نیروی پویا در پس رفتار افراد، تلاش برای موفقیت یا برتری است.
· برداشتهای ذهنی افراد، رفتار و شخصیت آنها را شکل میدهند.
· شخصیت، یکپارچه و منسجم است.
· ارزش تمام فعالیتهای انسان را باید از زاویهی علاقهی اجتماعی در نظر گرفت.
· ساختار شخصیت منسجم، از سبک زندگی فرد به وجود میآید.
· نیروی خلاق، سبک زندگی افراد را شکل میدهد.[9]