كلمات كليدي : درمان آدلري، مراحل مشاوره آدلر، خاطرات قديمي، علاقه اجتماعي، مشاوره و راهنمايي
نویسنده : معصومه ابوالفتحي
آلفرد آدلر، در هفتم فوریه 1870 به عنوان دومین فرزند از شش فرزند در یک خانواده متوسط در وین به دنیا آمد و در حومه این شهر پرورش یافت. پدر آدلر نیز، مانند پدر فروید تاجری یهودی بود ولی نه تاجر چندان موفقی.[1] آدلر، که به تأثیر و اهمیت نیروهای درونی در ساختار شخصیت تأکید داشت، تأکید اصلی خود را بر اهمیت عوامل اجتماعی در شکلگیری شخصیت متمرکز کرد.[2]
مراحل و تکنیکهای درمان آدلری
فنون آدلری برای کمک به مددجویان، بسیار متعدد و متنوع است.[3] مراحل راهبردهای عملی و تکنیکهای هر مرحله بدین شرح است:
مرحله اول: ایجاد رابطه
برای ایجاد رابطه به منظور تسهیل حرکت به سوی اهداف این مرحله(ایجاد اعتماد متقابل، تعهد به اهداف، ایجاد فرضیات آموزشی درباره رفتار مراجع و شناسایی نگرشها، افکار و رفتارهای مراجع که میتواند در رابطه مشاورهای دخالت داشته باشند)، تکنیکهای زیر بهکار میرود:
1. رفتار توأم با توجه و گوش دادن با دقت، مشتمل است بر تماس خوب چشمی، حالتی آرام که همراه با فعالیت و درگیری است و اظهارنظرهایی که مستقیما از گفتههای مراجع نشأت میگیرد.
2. بستن یک قرارداد، مراجع را نسبت به اهداف مشاوره متعهد میکند که به وضوح انتظارات و اهداف مراجع و همچنین برنامه مشاور را برای کمک مشخص میکند.[4]
3. در گوشدادن بازتابشی، درمانگر نه تنها به کلمات و سخنان مددجو گوش فرا میدهد، بلکه میکوشد تا احساسهایی را که در ورای جملهها و کلمات بیانشده از طرف مددجو وجود دارد، حس کند.[5]
4. استفاده از سکوت به معنی آن است که مشاور، سکوت را بدون آنکه مضطرب شود، بپذیرد. این کار به مراجع کمک میکند تا مسئولیت خود را برای شروع صحبت و در میان گذاشتن نگرانیهای خود بشناسد.
5. ارتباط غیرکلامی مانند حالت چهره، حالت بدن، سفتکردن عضلات، آهنگ و زیروبمی صدا و سرعت نفس کشیدن میتواند به اندازه ارتباطات کلامی مهم باشد. مشاور، پس از اینکه چندین بار حالتهای غیرکلامی را مشاهده نمود براساس آنها استنباط کرده و میگوید: به نظر میرسد که برایت مشکل است در این مورد صحبت کنی.[6]
مرحله دوم: ارزیابی، درک، تشخیص و طبقهبندی مشکلات
این مرحله دارای دو هدف عمده است: درک شیوه زندگی مراجع و اینکه چگونه این شیوه زندگی کارکرد فعلی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. در این مرحله دو تکنیک متفاوت وجود دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد:[7]
1. خاطرات قدیمی: آدلر، برای آگاهی از شخصیت بیماران از آنها میخواست خاطرات قدیمی خود را تعریف کنند. گرچه او باور داشت که خاطرات یادآوریشده، سرنخهایی را برای آگاهییافتن از سبک زندگی بیماران در اختیار میگذارند، اما معتقد نبود که این خاطرات تأثیر تعیینکنندهای دارند.[8]
2. رویاها: سبک زندگی فرد در رویاها نیز منعکس میشود. آدلر، با عقیده فروید مبنی بر اینکه رویاها ابراز امیال کودکانه هستند، مخالف بود؛ در عوض، او رویاها را آیندهنگر میدانست و باور داشت که سرنخهایی را برای حل کردن مشکلات آینده در اختیار میگذارند.[9] مراحل تشخیص مشکلات عبارتند از:
الف. توضیح: عبارت است از فرایند بررسی گفتههای مراجع به منظور اطمینان یافتن از اینکه مشاور، مفاهیم مراجع را به همانگونهای که وی در نظر دارد متوجه شده و درک کرده است.[10]
ب. تفسیر: مشاور، میتواند با یاری گرفتن از فن تفسیر، امکان کاملتر یا روشنتر شدن ظنها و فرضیهها را فراهم سازد. مشاور، میکوشد با استفاده از شیوهی تفسیر کردن، دلایل اصلی رفتار مددجو را روشن سازد. در این موارد، پاسخ مشاور به صورت آزمایشی و غیرقطعی بیان میشود تا مددجو مقاومت نشان ندهد. مشاور، در هنگام استفاده از شیوهی تفسیر، میکوشد تا چراهای رفتار مددجو را بیش از هنگامی که فنون دیگر را بهکار گیرد، روشن سازد. تفسیر باید در زمان مناسب و هنگام ارزیابی یا آزمایش قرار گیرد که:
· مددجو، آمادگی آن را پیدا کرده باشد.
· مددجو، بتواند آن را با هدفهای خیالی خود همخوان احساس کند.
· مددجو، قادر باشد از آن برای توجه نشان دادن و استفاده از شیوههای جدید رفتار، استفاده کند.[11]
ج. مواجهه: مشاور، در بهکارگیری فن مواجهه، میکوشد با شیوهای غیرتنبیهی، همه ناهمخوانیها و تفاوتهای بین آنچه مددجو میگوید و آنچه انجام میدهد را مشخص ساخته و دربارهی این ناهمخوانیها با او به گفتگو بپردازد.[12]
د. درک یا فهم خویشتن: درست در موقعی که مددجو، هدفهای خیالی خود را درک میکند و میخواهد دربارهی آن کاری انجام دهد، مشاور فهرستی از علایم توقف ذهنی را در اختیار او قرار میدهد. در اختیار داشتن این فهرست به مددجو امکان میدهد تا در حین انجام چنین رفتارهایی، متوجه عمل خود شود و بدون متهم کردن خود یا دیگری و بدون داشتن احساس گناه، از رفتار غیرمنطقی خویش دست بردارد. مددجو باید به دفعات مختلف به تمرین فن درک یا فهم خویشتن بپردازد تا این توانایی را پیدا کند که برخلاف تمرینات اولیه، سریعتر متوجه رفتار خود شود.
ه. سوال: آدلر، از آن جهت سوال میکرد که تشخیص دهد آیا مشکل شخص دارای ریشه ارگانیکی است یا کارکردی.[13]
مرحله سوم: آشناسازی مجدد
در این مرحله، مشاور و مراجع با یکدیگر کار میکنند تا مراجع، دیدگاه موثرتری نسبت به زندگی داشته باشد.[14] انواع راهبردهای آشناسازی مجدد، مشتمل است بر:
1. فوریت: به معنی آن است که مراجعان بتوانند در هر لحظه از درمان، تجربه خود را ابراز نمایند.[15]
2. فن متناقض: در این فن، از مراجعان خواسته میشود نشانههایشان را تشدید کنند. برای مثال، به کسی که وسواس دست شستن دارد، میگویند دستش را بیشتر بشوید.
3. تعیین تکلیف و تعهد: گاهی مراجع و درمانگر روی برخی اقدامات به توافق میرسند. پس از انتخاب اقدام مورد نظر، بهترین راه اجرای آن را مشخص میکنند. بهترین راه آن است که کوتاه و شانس موفقیت در آن زیاد باشد. به این ترتیب، درمانگر راحتتر میتواند مراجع را دلگرم کند. در صورت عدم موفقیت نیز درمانگر و مراجع سعی میکنند تغییراتی بدهند که اقدام مورد نظر موثرتر شود.
4. تکلیف منزل: پیروان آدلر غالبا به مراجعان تکلیف منزل میدهند. تکلیفهایی که آنان میدهند، معمولا سادهاند و بین جلسات درمان اجرا میشوند. درمانگران در تکلیف دادن به مراجعان خیلی دقت میکنند. بعضی از درمانگرها هر هفته به مراجعان تکلیف میدهند.[16]
5. تف انداختن در غذای مراجع: مشاوران، رفتارهای مراجعان را میسنجند و اظهارنظرهایی میکنند تا جذابیت رفتار آنها را کم کنند. مثلا وقتی مادر پولداری میگوید وقت و پول زیادی صرف فرزندانش میکند، درمانگر، به آن زن نمیگوید آن رفتار را انجام ندهد بلکه جذابیت آن رفتار را کم میکند.
6. فن تکمهای: در این فن، از مراجعان خواسته میشود که چشمان خود را ببندند و یک واقعه خوشایند را به یاد آورند و بعد از آن یک موضوع ناخوشایند و دوباره صحنه خوشایند قبلی را تجسم کنند. این فن به مراجعان نشان میدهد قدرت تغییر احساسشان را دارند.[17]
7. حل مشکل و تصمیمگیری: مشاور و مراجع هدفها را تنظیم و راههای مختلف را بررسی میکنند و آن وقت موثرترین شیوه را اجرا مینماید.
8. علاقه یا احساس اجتماعی: علاقه اجتماعی، چیزی نیست که بتوان یاد داد بلکه چیزی است که از طریق فعالیت و ارتباط بین مراجع و درمانگر به وجود میآید. این علاقه، در وهله اول از طریق پذیرش کلامی و غیرکلامی به مراجع منتقل میشود و هنگامی که درمانگر، نقش یک الگو برای مراجع را دارد شدت مییابد. علاقه اجتماعی، به روش سومی نیز شدت مییابد و آن هنگامی است که درمانگر به مراجع کمک میکند تا او به ارزش خود به عنوان یک انسان و ارزش دیگران پی ببرد.[18]