دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اقبال، منوچهر

No image
اقبال، منوچهر

كلمات كليدي : محمدرضا شاه، امريكا، ساواك، حزب مردم، حزب مليون، اصلاحات ارضي، قانون از كجا آورده اي، انتخابات مجلس بيستم شوراي ملي، پيمان بغداد، پيمان سنت

نویسنده : محمد علی زندی

منوچهر اقبال در 24 مهرماه (یا 10 مهرماه) 1288 در کاشمر خراسان متولد شد. پدرش میرزا ابوتراب ملقب به مقبل‌السلطنه (اقبال‌التولیه) خراسانی، از رجال و ملاکین خراسان بود که در انتخابات دوره‌ی چهارم مجلس شورای ملی از کاشمر به وکالت مجلس انتخاب شد.[1] منوچهر اقبال تحصیلات ابتدایی را در خراسان گذرانید. وقتی پدرش عضو مجلس موسسان اول بود پس از این‌که به تهران آمد و در مجلس موسسان شرکت کرد او را به تهران آورد و او در مدرسه‌ی علمیه، ئروت و دارالفنون تحصیل کرد و موفق به اخذ دیپلم گردید.[2] در سال 1305 برای تکمیل تحصیلات به فرانسه رفت و در شهر مونپلیه‌ی فرانسه مشغول تحصیل شد و سپس به پاریس رفت و در دانشکده‌ی پزشکی مشغول به تحصیل شد و در سال 1311 از دانشکده‌ی پزشکی با تخصص در امراض عفونی (حسبه، سرخک و مخملک) با درجه‌ی ممتاز لوره‌آ فارغ‌التحصیل شد و در سال 1312 پس از ازدواج با یک دوشیزه‌ی فرانسوی به ایران بازگشت[3] و چون با درجه‌ی علمی عالی قبول شده بود در مراجعت به ایران وزارت فرهنگ به او نشان درجه‌ی 2 علمی داد. سپس وارد خدمت نظام شد. چند ماه در سربازخانه و هنگ 29 پیاده خدمت کرد بعد بخش امراض داخلی بیمارستان لشکر 9 شرق به او واگذار شد.[4] در سال 1313 که رضا شاه برای جشن هزاره‌ی فردوسی به مشهد سفر کرده بود در فریمان زنبور گردن او را نیش زد، چون طبیب بهداری با مصرف آمونیاک زیاد باعث ورم پشت گردن شاه شده بود، از طرف لشکر دکتر اقبال را برای معالجه‌ی شاه بردند و او توانست در مدت کوتاهی شاه را معالجه کند و شاه به او مرحمت کرد و دستور داد پست آبرومند و خوبی به او بدهند. اقبال پس از خاتمه‌ی دوره‌ی نظام وظیفه سفر دیگری به پاریس رفت.[5]

مناصب دکتر منوچهر اقبال

دکتر اقبال پس از مراجعت به ایران، مدت 16ماه رئیس بهداری شهرداری مشهد و سپس ریاست بخش بیماری‌های عفونی بیمارستان شاه رضا را عهده‌دار بود. اقبال در شهریور 1315 به تهران منتقل شد و ریاست بخش بیماری‌های عفونی بیمارستان راضی به او محول شد. او در سال 1316 با درجه‌ی دانشیاری در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران شروع به کار کرد. در سال 1319 یکی از چهار دکتری بود که برای تشخیص و معالجه‌ی درد پای رضاشاه به کاخ مرمر احضار شد.[6] در تغییراتی که در دانشگاه صورت گرفت به مقام استادی رسید. او ضمن تدریس در دانشگاه پزشکی یک مطب خصوصی هم دایر کرد که تا سال 1321 مطب او دایر بود.[7]

اقبال خیلی زود راه ترقی را پیدا کرد و با نزدیک شدن به قوام (هر چند که بعدا دشمن هم شدند) و مورد لطف قرار گرفتن از طرف اشرف پهلوی مناصب مهم سیاسی را به دست گرفت.[8] اقبال در کابینه‌ی اول قوام‌السلطنه در سال 1321 معاون وزیر بهداری و سپس در کابینه‌ی دوم محمد ساعد (شهریور 1323) که معروف به کابینه‌ی نفت شد کفیل وزارت بهداری شد. پس از استعفا از کابینه، مشغول تدریس در دانشگاه شد. از کارهای برجسته‌ی دکتر اقبال در دوران تدریس در دانشگاه، دعوت از استادان پزشکی تراز اول فرانسه مانند پرفسور ابرلین برای تدریس و ترتیب دادن کنفرانس‌های پزشکی در دانشکده‌ی پزشکی بود.[9]

در بهمن 1324 بار دیگر در کابینه‌ی دوم قوام وزیر بهداری شد او در این سمت، در اصفهان و شیراز آموزشگاه بهداری تأسیس کرد و برای مبارزه با وبا با هواپیما به چابهار و زاهدان و آبادان شتافت و در روزهای بحرانی سال 1324 با مظفر فیروز و پیشه‌وری به مبارزه و مخالفت برخاست.[10] در کابینه‌ی موتلفه‌ی 75 روزه‌ی قوام‌السلطنه که قوام آن را در سال 1325 تشکیل داد، و وزرای توده‌ای وارد دولت شدند، در این کابینه اقبال 72 روز وزیر پست و تلگراف و تلفن شد. بعد جای خود را به دکتر مرتضی یزدی داد و در ترمیم دوم کابینه به وزارت بهداری بازگشت و در ترمیم سوم و چهارم همچنان وزیر بهداری بود.[11] و همچنین چهل روز در غیاب دکتر صدیق اعلم سرپرست وزارت فرهنگ بود. او پس از سقوط فرقه‌ی دموکرات آذرباییجان، اولین وزیری بود که به آذرباییجان رفت و وقتی به تهران بازگشت، بهداری این استان را که در زمان دموکرات‌ها فقط روی کاغذ بود، تأسیس کرد و دانشگاه آن استان نیز با حمایت او تأسیس گردید.[12]

پس از استعفای قوام، هفت ماه در دانشگاه تهران تدریس کرد، تا این‌که در کابینه‌ی عبدالحسین هژیر وزیر فرهنگ شد و در این سمت بود که قانون معروف سیاست را از فرهنگ جدا کنید را در کشور رواج داد.[13] زیرا وزارت فرهنگ در مدت پنج، شش سال بزرگ‌ترین مرکز تبلیغات حزب توده بود. اقبال گفته بود درهای مدارس را می‌بندم و نمی‌گذاریم توده‌ای‌ها در آن نفوذ کنند و به گفته خود عمل کرد و توده‌ای‌ها را از وزارت فرهنگ بیرون راند. او همچنین قانون ضد مطبوعات را به مجلس داد.[14]

اقبال در کابینه‌ی محمد ساعد مراغه‌ای که متعاقبا تشکیل شد، بر سه وزارت‌خانه وزارت کرد. ابتدا وزیر راه، بعد وزیر بهداری و سپس سرپرست وزارت کشور و بالاخره وزیر کشور شد.[15] یک روز پس از واقعه پانزدهم بهمن 1327، که ناصر فخرایی عضو حزب توده در دانشگاه تهران به محمدرضا شاه تیراندازی کرد، اقبال قانون انحلال حزب توده و تعطیلی مراکز، باشگاه و نشریات حزب توده را از تصویب مجلس گذراند.[16] در سال 1328 که وزیر کشور بود انتخابات دوره‌ی شانزدهم مجلس شورای ملی و اولین دوره‌ی مجلس سنا و همچنین مجلس موسسان دوم را انجام داد. در استیضاحی که دکتر مظفر بقایی کرمانی از دولت ساعد به عمل آورد، به عنوان وزیر کشور استیضاح را پاسخ داد.[17]

منصورالملک جانشین ساعد، اقبال را به وزارت راه معرفی کرد. در سال 1329، رزم‌آرا کابینه‌ی خود را تشکیل داد، در کابینه‌ی او اقبال سمتی نداشت ولی چند روز بعد به سمت استانداری آذرباییجان معرفی گردید. او چهارده ماه استاندار آذرباییجان بود و در همین مدت استاد و رئیس دانشگاه تبریز شد و پس از روی کار آمدن دکتر محمد مصدق او از کار برکنار گردید ‌(یا مستعفی شد) و به تهران آمد. پس از چند روز راه اروپا را در پیش گرفت و دور از غوغای سیاست به استراحت پرداخت. اقبال در تمام دوران حکومت مصدق شغل سیاسی نداشت و تنها به شغل استادی دانشگاه مشغول بود. در سال 1331 به عضویت فرهنگستان پزشکی فرانسه انتخاب شد و یکی از مهم‌ترین نشانه‌های علمی دنیا را به او دادند.[18] او در این سفر به عضویت فراماسونری نیز درآمد و طبق اسناد ساواک در سال‌های پس از آن، در رأس لژهای تابع تشکیلات فراماسونری فرانسه قرار گرفت.[19] پس از کودتای 28 مرداد 1332 به تهران بازگشت و با سمت سناتوری انتخابی به مجلس سنا راه یافت.[20]

در 16 دی‌ماه 1333 به موجب رأی شورای دانشگاه تهران به سمت ریاست دانشگاه به جای دکتر علی سیاسی انتخاب شد و همچنان سمت سناتوری هم داشت، در نخستین روز ریاست دانشگاه،‌ دستور داد نیروهای انتظامی، که پس از 28 مرداد 1332 در دانشگاه مستقر شده بودند و پاسداری دانشگاه را بر عهده داشتند، محوطه دانشگاه را ترک نمایند و به دانشگاه نظم و سامانی بخشید و تسهیلاتی برای استادان و دانشجویان فراهم آورد.[21] اقبال در خرداد 1335 ریاست دانشگاه را رها کرد و به وزارت دربار انتخاب شد تا 12 خرداد 1335 که به نخست‌وزیری انتخاب شد.[22]

نخست‌وزیری اقبال

منوچهر اقبال در 15 فروردین 1336 بعد از برکناری حسین علاء به نخست‌وزیری انتخاب شد. روی کار آمدن اقبال و برکناری علاء نتیجه‌ی نارضایتی مقامات امریکایی نسبت به دولت علاء بود. زیرا دولت علاء درصدد انعقاد قراردادی با شرکت نفت ایتالیایی جهت بهره‌برداری از نفت قم بود که در صورت انعقاد و اجرای این قرارداد بازار فروش نفت امریکا متزلزل و با شکست مواجه می‌شد و دیگر عدم رضایت مقامات امریکایی از چند نفر از اعضای کابینه و رواج و سوء استفاده و رشوه‌خواری‌ها در دستگاه‌های دولتی و همچنین فشار دولت علاء به احزاب از جمله حزب ایران.[23]

ولی دولت اقبال به سرعت به عنوان یک دولت مطیع شاه[24] و وابسته به بریتانیا شهرت یافت و بتدریج نارضایتی مقامات امریکایی از آن مشاهده شد و این عدم رضایت در نیمه‌ی دوم سال 1336 به اوج خود رسید. کابینه اقبال طولانی‌ترین دولت بعد از شهریور 1320 بود. ولی طی 5/3 سال نخست‌وزیری سیاست انگلیسی علاء را تعقیب کرد.[25]

اگر رضا شاه، شانزده‌ سال پس از کودتای سوم اسفند، محمود جم را به عنوان نخست‌وزیر داشت که فقط و فقط مجری اوامر او بود، محمدرضا شاه نیز در شانردهمین سال سلطنت خود به این موفقیت دست یافت. دکتر اقبال مأمور شده بود نخستین دولت شاه را سرپرستی کند. اقبال در همان روز اول نخست‌وزیریش، آغاز دوره‌ی تازه‌ی سلطنت مطلقه‌ی شاه را مژده داد. او در پاسخ سوال خبرنگاران، برنامه دولت خود را فقط و فقط اجرای منویات شاهنشاه اعلام داشت.[26]

کابینه اقبال

اقبال کابینه خود را که با نظر شاه تشکیل داده بود در 20 فروردین 1336 به مجلس شورای ملی دوره‌ی نوزدهم معرفی کرد و پس از ارائه‌ی برنامه‌ی کابینه‌ی خود در 25 فروردین رأی اعتماد گرفت.[27] برنامه‌ی کابینه‌ی اقبال عبارت بودند از:

1. ادامه سیاست خارجی کابینه‌ی اعلاء.

2. ادامه مبارزه با کشت خشخاش.

3. تحکیم پیمان بغداد.

4. تقسیم املاک سلطنتی.[28]

کابینه‌ی اقبال که در طول نخست‌وزیری‌اش چندین بار ترمیم شده بود عبارت بودند از:

1. کفیل وزارت دادگستری محمد مجلسی، وزیر دادگستری دکتر محمدعلی هدایتی.

2. وزیر امورخارجه، دکتر علیقلی اردلان، علی‌اصغر حکمت، دکتر جلال عیده، عباس آرام.

3. وزیر کشور، دکتر فتح‌الله جلالی، سپهبد نادر باتمانقلیچ، رحمت اتابکی.

4. وزیر جنگ، سرلشکر احمد وثوق.

5. وزیر دارایی، علی‌اصغر ناصر، سرلشکر علی‌اکبر ضرغام.

6. وزیر فرهنگ، دکتر محمود مهران.

7. وزیر راه، سرلشکر ولی انصاری.

8. وزیر بهداری، دکتر عبدالحسین راجی، دکتر محمدحسین ادیب.

9. وزیر پست و تلگراف، مهندس امیرقاسم اشراقی.

10. وزیر بازرگانی، مصطفی تجدد، عباسقلی نیساری، حسنعلی منصور.

11. وزیر کشاورزی، سرتیپ حسن اخوی، دکتر جمشید آموزگار.

12. وزیر کار، آقاجان بختیار، دکتر جمشید آموزگار، حسنعلی منصور، علیرضا انصاری.

13. وزیر صنایع و معادن، جعفر شریف امامی.

14. وزیر گمرکات و انحصارات،‌ سرتیپ علی‌اکبر ضرغام، موسی خطاطان.

15. وزیر کشاورزی، مهندس خلیل طالقانی.

16. معاون پارلمانی، ناصر ذوالفقاری، دکتر غلامرضا کیان.

17. معاون اداری، اشرف احمدی.

18. معاون پارلمانی و قائم مقام نخست‌وزیر در سازمان بودجه، خسرو هدایت.

19. معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان امنیت، سرلشکر تیمور بختیار.

20. وزیر مشاور، دکتر نصرت‌الله کاسمی.

21. معاون در امور بازرسی، دکتر مصطفی الموتی.

22. معاون و سرپرست تبلیغات، نصرت‌الله معینیان.[29]

اقدامات و اتفاقات دوران نخست‌وزیری اقبال

یکی از اقدامات دولت اقبال، شکل‌گیری ساواک بود. در سال 1335 ساواک توسط 10 مستشار امریکایی سازماندهی شد. با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است مانند سیا به آن سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یک سازمان گنجانیده و نام آن را سازمان اطلاعات و امنیت کشور گذاردند. ساواک دو وظیفه‌ی اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان cia و fbi، بدین ترتیب که اداره‌ی کل سوم و هشتم وظایف fbi و ادارات دوم و هفتم وظایف cia را انجام می‌داد. اقبال نقش اساسی در تشکیل ساواک داشت. و این فکر که بایستی به تدریج یک سیستم کنترل متفاوت از حکومت نظامی را پیاده کرد، تغییر این سیاست با نخست‌وزیری اقبال آغاز شد. او تشکیل این سازمان را از افتخارات خود می‌‌دانست.[30] او حکومت نظامی را لغو کرد[31] و می‌گفت: امنیت چنان برقرار است که نیازی به حکومت نظامی نیست. دلیل لغو حکومت نظامی این بود که دستگاه‌های اطلاعاتی در سال 1336 تبدیل به سازمانی شده بود که افکار سیاسی و مطبوعاتی را تحت کنترل خود داشت.[32]

یکی از اقدامات نمایشی دکتر اقبال و دولت او، بیسج کردن هیأت وزیران و بردن آنها به استان‌های مختلف کشور به ویژه، استان‌های محروم بود. گرچه هیأت دولت به هر استانی می‌رفت و بازدیدهایی می‌نمود، اما بنا به گواهی سپهبد وثوق وزیر جنگ این کابینه، هیچ گونه اقدامات اساسی و واقعی در پی این بازدیدها انجام نمی‌شد.[33]

یکی دیگر از اقدامات دولت اقبال تشکیل سازمان بازرسی شاهنشاهی بود. اقبال به دستور شاه سازمانی به نام بازرسی شاهنشاهی تشکیل داد. این سازمان بازرسانی برای رسیدگی به تمام شئون کشور در اختیار داشت. تمام سازمان‌های دولتی را مورد بازدید و بازرسی قرار می‌دادند و گزارش این بازرسی‌ها مستقیما به شاه تسلیم می‌شد و پس از ملاحظه شاه برای رسیدگی به دولت ارجاع می‌شد.[34]

در اولین سال نخست‌وزیری اقبال، دو حزب تازه در ایران پا به عرصه‌ی وجود نهاد. شاه با توجه به فشار مطبوعات و سیاست‌مداران امریکا دموکراسی و تأسیس احزاب و مطبوعات مستقل را راه نجات ایران از سقوط در ورطه‌ی کمونیسم می‌دانستند،[35] و همچنین شاه قصد داشت با احزاب در مجامع داخلی و خارجی تبلیغ کند که در ایران آزادی وجود دارد و با حرکات نمایشی احزاب، چهره‌ی دموکراسی برای حکومت استبدادی خود به وجود آورد. به همین خاطر دستور به تشکیل دو حزب مردم و ملیون داد. ابتدا حزب مردم به رهبری اسدالله اعلم تشکیل شد و دکتر اقبال با اینکه در آغاز نخست‌وزیری خود در مجلس گفته بود که قصد تشکیل حزب را ندارد، پس از تأسیس حزب مردم، حزب ملیون را در اریبهشت 1337 تأسیس کرد. هر دو حزب مجری اوامر شاه بودند منتهی برای حفظ ظاهر دموکراسی در ایران یکی نقش حزب مخالف و دیگری نقش حزب طرفدار دولت را بازی می‌کرد.[36]

اقبال در سال دوم نخست‌وزیری چند لایحه‌ی پر سر و صدا تقدیم مجلس نمود که با وجود جار و جنجال فراوان و تصویب این لوایح از طرف مجلسین اثری بر آن مترتب نشد. پس از اینکه در تابستان 1337 در عراق کودتا شد و پادشاه و نایب‌السلطنه و نخست‌وزیر و عده‌ی زیادی از دولت‌مردان آن کشور به نحو فجیعی به قتل رسیدند، شاه و هیأت حاکمه‌ی ایران دچار وحشت شدند و به تأسی از عراق که در آنجا قانونی زیر عنوان، از کجا آورده‌ای به تصویب شورای فرماندهی انقلاب عراق رسیده بود، اقبال قانونی به همین نام به مجلس شورای ملی داد که از تصویب مجلس گذشت.[37] قانون از کجا آورده‌ای که دکتر سجادی مأمور اجرای آن شده بود فقط بر روی فرم‌هایی نقش بسته بود که صدها هزار برگ آن در دستگاه‌های دولتی پخش شده بود و پرسشنامه‌ای را که همه‌ی افراد از وزیر گرفته تا فراش موظف بودند، پرکنند، و میزان دارایی‌های خود را سال به سال اعلام کنند. ولی عملا اقدامی در جهت اجرای مفاد آن قانون به عمل نیامد.[38]

در مورد لایحه‌ی منع مداخله و شرکت نمایندگان مجلس و مقامات دولتی در معاملات دولتی که به تصویب رسید فقط چند تن از وزیران و نمایندگان مجلس که کارهای بزرگ دولتی داشتند استعفا دادند ولی اعمال نفوذ مقامات دولتی و نمایندگان مجلس در معاملات دولتی به طور غیر مستقیم و از طریق بستگان‌شان ادامه یافت.[39]

از وقایع مهم دیگر دومین سال نخست‌وزیری دکتر اقبال درگیری و اختلاف او با ابوالحسن ابتهاج مدیر عامل سازمان برنامه بود. ابتهاج که امتیازات عمرانی کشور را در اختیار داشت، عملا دولتی در داخل دولت تشکیل داده و به نخست‌وزیر اعتنا نمی‌کرد. اقبال در مبارزه با ابتهاج از تمام عوامل که در اختیار داشت از جمله حمایت اشرف پهلوی که همیشه از وی حمایت می‌نمود استفاده نمود و سرانجام با جلب موافقت شاه، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن کلیه‌ی اختیارات مدیر عامل سازمان برنامه به نخست‌وزیر انتقال می‌یافت، متعاقب تصویب این لایحه در مجلس، ابتهاج سازمان برنامه را ترک، و با درخواست اشرف، خسرو هدایت به عنوان معاون نخست‌وزیر و قائم مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه اداره‌ی امور این سازمان را بر عهده گرفت.[40]

یکی دیگر از اقدامات دولت اقبال، که همانند قانون از کجا آورده‌ای، برای جلب رضایت امریکایی‌ها برای جلوگیری از فساد انجام شد، مسئله‌ی اصلاحات ارضی بود که در 24 اسفند 1338، دولت اقبال طرح اولیه اصلاحات ارضی را که جمشید آموزگار پیگیری کرده بود را تسلیم مجلس کرد.[41] که حداکثر مالکیت ارضی آبی را 400 هکتار و اراضی دیم را 800 هکتار تعیین کرده بود. چون آیت‌الله بروجردی مرجع تقلید وقت، قانون مزبور را بر خلاف شرع اسلام و قانون اساسی اعلام کرده بود،[42] و از طرفی دولت اقبال نیز در حقیقت قصد اجرای آن را نداشت و فقط می‌خواست اعتراض امریکا را خاموش سازد،[43] لذا تا زمان تشکیل کابینه‌ی دکتر امینی صحبتی از اجرای این قانون به میان نیامده بود.[44]

ایران در سال 1334 وارد پیمان بغداد شد که برای حفظ منطقه‌ی خاورمیانه از خطر کمونیزم، تشکیل شده بود.[45] کودتای ضد سلطنتی در عراق در دومین سال نخست‌وزیری اقبال اتفاق افتاد که باعث شد عراق از پیمان خارج شود. مرکز پیمان به آنکارا منتقل شده و نام آن به سازمان پیمان مرکزی (سنتو) با حضور ایران، ترکیه، پاکستان و انگلیس تغییر یافت.[46] امریکا حاضر به عضویت کامل در این پیمان نشد ولی قراردادهای دفاعی دو جانبه با هر یک از کشورهای عضور سنتو از جمله ایران منعقد کرد و متعهد به کمک نظامی به این کشورها در برابر حملات احتمالی از خارج گردید.[47] دولت شوروی امضای قراداد دفاعی بین ایران و امریکا را مغایر با قرارداد 1921 ایران و شوروی تشخیص داد و جنگ تبلیغاتی شدیدی را علیه ایران آغاز کرد.[48]

از دیگر وقایع مهم دوره‌ی نخست‌وزیری اقبال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: امضای قراردادی با شرکت نفت ایتالیا به نسبت 25 به 75، افزایش دوره‌ی مجلس شورای ملی به چهار سال، مسافرت شاه به اسپانیا، ورود جان فوستر دالس وزیر امورخارجه‌ی امریکا به ایران، اعطای وام 72 میلیون دلاری از طرف بانک بین‌المللی توسعه و عمران در واشنگتن به ایران، جدایی شاه و ثریا، به رسمیت شناختن دولت جدید عراق پس از کودتا از طرف دولت ایران، عزیمت هیئتی به ریاست نخست‌وزیر به نیویورک برای شرکت در کنفرانس سنتو، گشایش دومین دوره‌ی اجلاسیه مجلس سنا، تشکیل کنفرانس پیمان سنتو به ریاست محمدرضا شاه در تهران، ورود پرزیدنت آیزنهاور رئیس‌جمهور امریکا به تهران و توقف وی به مدت 5 ساعت، مراسم ازدواج شاه با فرح، مذاکره با دولت اسرائیل برای ایجاد روابط دوفاکتو و شناسایی اسرائیل، امضای پیمان بازرگانی بین ایران و شوروی، حمله تبلیغاتی جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور مصر به ایران در یک نطق رادیویی در مورد شناسایی دوفاکتو اسرائیل از طرف ایران، قطع روابط سیاسی مصر و ایران، اعطای 42 میلیون دلار وام از سوی بانک جهانی به ایران، سومین سفر شاه به ایالات متحده‌ی امریکا و امضای قرارداد دو جانبه بین ایران و امریکا، انتخابات دوره‌ی بیستم مجلس شورای ملی.[49]

انتخابات دوره‌ی بیستم مجلس و استعفای اقبال از نخست‌وزیری

مقدمات انتخابات دوره‌ی بیستم مجلس شورای ملی در آغاز چهارمین سال نخست‌وزیری اقبال و در تابستان 1339 آغاز شد. قرار بود که برای دادن ظاهری دموکراتیک به انتخابات، دو حزب فرمایشی، یعنی مردم و ملیون به رقابت بپردازند. در فضای به ظاهر آزادانه، یک گروه مستقل به رهبری سید جعفر بهبهانی و دکتر علی امینی و بقایای جبهه‌ی ملی نیز وارد میدان شدند. در مصاحبه‌ای، اقبال، ناموس مادر خود را برای رعایت آزادی بی‌طرفی در انتخابات به تضمین گذاشت.[50] ولی دولت با مداخلات علنی در کار انتخابات با تهدید، فشار، جعل و تقلب علنی مسیر آزادانه انتخابات را تغییر داد. در همه جا پلیس، ارتش و عوامل دولت، مداخله‌کننده‌ی اصلی در انتخابات بودند.[51] انتخابات و نتایج آن، باعث اعتصابات، تظاهرات، مخالفت‌ها و درگیری‌هایی شد که فضاحت انتخاباتی به حدی بود که محمدرضا شاه به نادرستی آن اعتراف کرد و در مصاحبه‌ای با ابراز نارضایتی دستور متوقف کردن انتخابات را صادر کرد.[52] روز 5 شهریورماه 1339 به دنبال اعلام نتایج تهران، شاه از اقبال خواست استعفا بدهد و متعاقب کناره‌گیری وی از نخست‌وزیری،[53] به نمایندگان منتخب دوره‌ی بیستم نیز تکلیف کرد که استعفا بدهد. بدین ترتیب با استعفای اقبال در 5 شهریور، دولت اقبال پس از سه سال و چهارماه سقوط کرد و شریف‌امامی به دستور شاه مأمور تشکیل کابینه شد.[54]

اقبال بعد از نخست‌وزیری

اقبال بعد از استعفا از نخست‌وزیری، ریاست دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. در انتخابات مجدد دوره‌ی بیستم مجلس شورای ملی، به عنوان لیدر حزب ملیون، وکیل اول تهران شد و رهبری نمایندگان منتخب این حزب را در مجلس به عهده گرفت.[55] روز ششم اسفند 1339، دکتر اقبال که برای نشان دادن دندان‌هایش به دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران رفته بود، مورد حمله و توهین عده‌ای از دانشجویان طرفدار جبهه‌ی ملی و گروه‌های دیگر مخالف قرار گرفت و اتومبیل وی به آتش کشیده شد.[56] با روی کار آمدن امینی مجلس بیستم منحل شد و عده‌ای از جمله اقبال در مظان اتهام قرا گرفتند و تنی چند از بلندپایگان آن روز به بند افتادند. به همین خاطر اقبال در 20 اردیبهشت 1340 از ایران خارج شد. در سال 1341 پس از سقوط دکتر امینی، به جای غلامعلی رعدی آذرخشی به سمت نماینده‌ی ایران در سازمان علمی فرهنگی یونسکو تعیین و یک سال با این سمت در پاریس اقامت داشت. در تیرماه 1341 به تهران احضار و در خردادماه به جای عبدالله انتضام که شاه را به علت تندروی‌هایش در وقایع 15 خرداد 1342 نصیحت نموده بود به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملی شرکت نفت برگزید. اقبال تا زمان مرگش در 14 آذر 1356، به مدت 14 سال عهده‌دار این سمت بود. گفته می‌شود یک ساعت قبل از سکته‌ی قلبی، امیرعباس هویدا وزیر دربار در منزل اقبال حضور یافته و استعفای او را از ریاست شرکت نفت گرفته بود.[57]

اقبال قریب چهل سال بازیگر صحنه‌ی سیاسی ایران بود. پنج بار وزیر بهداری، دو بار وزیر راه یک بار وزیر کشور، یک بار وزیر پست و تلگراف و وزیر فرهنگ و یک بار نخست‌وزیر شد. او تنها کسی است که تمام مشاغل ده‌گانه‌ی مهم کشور را در دوران مشروطه عهده‌دار بوده است. آن مشاغل عبارتند از: نخست‌وزیری، وزارت، سفارت، استانداری، وزارت دربار، استادی و ریاست دانشکده و دانشگاه، سناتوری، وکالت مجلس و بالاخره ریاست شرکت ملی نفت ایران. غیر از مشاغلی که نام برده شد، اقبال مشاغل متعدد دیگری داشت، در 15 دانشگاه و مدرسه‌ی عالی عضویت یا ریاست هیئت امناء با او بود. تقریبا به تمام کشورها سفر کرد و از بیشتر کشورها نشان گرفت.[58] و در تشکل‌های مختلفی از جمله "جمعیت یاران" که یک تجمع سیاسی بود و انجمن‌های صنفی مانند انجمن قلم، انجمن فرهنگی ایران و ترکیه، انجمن یونولیت ایران و کانون مهندسین ایران عضویت داشت.[59]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS