دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پست مدرنیسم post modern

No image
پست مدرنیسم post modern

پست مدرنيسم، مدرنيسم، وضعيت پست مدرن، اصول پست مدرن، ژان فرانسوا ليوتار، ژان بودريار، ميشل فوكو، ژاك دريدا، انديشه سياسي، علوم سياسي

نویسنده : فاطمه كاشف الغطاء

«عصر پست‌‌مدرن» مفهومی است که توصیف آن بسیار مشکل و بحث‌انگیز است. اکثر دانشمندان بر سر این مسأله که از اواخر قرن بیستم مفهوم «عصر پست‌مدرن» یا «پست‌مدرنیسم» در مقولاتی مانند فلسفه، هنر، تئوری انتقاد، ادبیات، معماری، تفسیر تاریخ، و فرهنگ تأثیر داشته توافق نظر دارند. با طرح و محوریت یافتن اندیشه‌های پست مدرن، مفروضات هستی‌شناختی، متافیزیکی و انسان‌شناختی مدرن نیز دچار تحول شده و چارچوب‌بندی جدیدی از تفکر ایجاد نموده است که می‌توان آن‌را نوعی «چرخش پارادایمی» (paradigrnic shift) تلقی نمود.[1]

در تعریف مفهوم پست‌مدرن، نظرات بسیاری ارائه شده‌است. دایره‌المعارف فلسفی "راتلج" پست‌مدرنیسم را چنین تعریف می‌کند: «پست‌مدرنیسم، بیانگر طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های فرهنگی است که بنیان‌های اصلی و متفاوت فرهنگ اروپای غربی در زمینه‌ی ساختار، فردیت و ماهیت زمان و مکان را به چالش می‌کشد؛ فیزیک، فلسفه، سیاست و هنر را بر مبنای پیش‌فرض‌های خاص خود تغییر می‌دهد و پاره‌ای عقائد بنیادین مدرنیته را دگرگون می‌کند.»[2] به‌ عبارت دیگر، پست‌مدرنیسم، «انکار مدرنیته نیست، بلکه به محدود کردن تدریجی آرزوهای فراگیر آن می‌پردازد.»[3]

هرکدام از دانشمندان نیز به فراخور حیطه‌ی مطالعاتی و یافته‌های علمی خود، تعریفی خاص از پست‌مدرنیسم ارائه داده‌اند. برخی آن‌را همان ادامه‌ی مدرنیته با دیدی انتقادی می‌دانند. برای مثال «آنتونی گیدنز» پست‌مدرنیسم را به مثابه تحولات و دگرگونی‌هایی می‌داند که از فراسوی مدرنیته می‌گذرند و از آن به‌عنوان «مدرنیته‌ی متأخر» تعبیر می‌کند. «میشل فوکو»، پست‌مدرنیسم را «آخرین شاهکار نهایی مدرنیسم» و «فردریک جیمسون» نیز آن‌را «مکمل امر مدرن» می‌پندارد. در واقع جریان پست مدرن، در فضای فکری پس از جنگ جهانی دوم و به خصوص پس از دهه‌ی 60م واجد نوعی انتقاد و منازعه‌ی فکری پیرامون مبانی مشروعیت‌بخش مدرنیته بود و در انتقادات روشنفکرانی نظیر «لسلی فیلدر»، «ایهاب حسن» و «ویلیام اسپانس» بر ناکارآمدی فرهنگ و معیارهای مدرن در تحلیل وضعیت جاری تأکید و نیاز به بازبینی و احیانا نفی آنها مطرح می‌شد. بنابراین «وضعیت پست‌مدرن به یک معنای اساسی، اجرای پروژه‌ی تجدد به نحوی پیراسته‌تر از ناخالصی‌های تاریخی است.»[4]

گروهی دیگر از اندیشمندان، پست‌مدرنیسم را نتیجه‌ی توسعه‌ی پارادایم مدرن معرفی می‌کنند. به‌عقیده‌ی آنها، پست‌مدرنیسم به معنای پایان تک‌بعدی‌نگری است ‌(ایهاب حسن)؛ اعلان جنگ علیه هرگونه تمامیت و کلیت (لیوتار)؛ مقاومتی است در برابر تبیین‌های واحد (لاج)؛ توجه و احترام به تمایزات و تفاوت‌هاست (دریدا و بودریار)؛ تجلیل و تکریم جریانات منطقه‌ای، محلی و خاص است (هاروی و جکنز)؛ با این وجود در پسوند «مدرن» آن، بار فرآیندی نهفته است که بین‌المللی و از سوی دیگر جهانی است. در این معنا پست‌مدرنیسم بیانگر نوعی تنش دائمی است و همواره جریانی پیوندی، دورگه، ترکیبی، آمیزه‌ای و اختلاطی است. به‌عبارت دیگر، نظریه‌های مربوط به پارادایم مدرن به‌طور کامل از بین نرفته‌اند، بلکه به صورت بخش‌ها و اجزاء چارچوب وسیع‌تری درآمدند که در آن هم‌چنان هویت خویش را حفظ کرده‌اند. این وضعیتی است که در جهان پست‌مدرن با آن رو به رو هستیم.[5]

وضعیت پست‌مدرن

وضعیت پست‌مدرن را می‌توان موقعیتی معرفت‌شناختی و انتقادی دانست که تلاشی مستمر و جدی را در جهت آشکار نمودن نواقص و بحران‌های مدرنیته در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به تصویر می‌کشد و درصدد است تا تجربیات جدیدی را که در چارچوب دنیای مدرن محقق نشده یا به بن‌بست رسیده، عینیت بخشد،[6] بنابراین براساس این اصول می‌توان ادعا کرد که ما در وضعیت پست‌مدرن زندگی می‌کنیم:

- امروز دیگر اندیشه‌هایی چون پیشرفت، عقلانی بودن امور و آنچه مدرنیته غرب را به‌وجود آورد، پذیرفتنی نیست؛ چرا‌ که مدرنیته در معادلات خود، تفاوت‌های فرهنگی _ اجتماعی ملل و اقوام مختلف را محاسبه نکرده است.

- مدرنیته ادعا می‌کرد که یافته‌های علمی‌اش به سود بشریت خواهد بود، اما تجربه نشان داد که پیشرفت‌های علمی تنها به سود گروهی خاص بوده و هرگز توان جلوگیری از جنایت و تعدی بر ضد انسان‌های ستم‌دیده را ندارد.

- امروز دیگر اطمینانی نیست که آنچه فرهنگ برتر و فرهنگ پیشرو نامیده می‌شود، با ارزش‌تر از سایر فرهنگ‌های خرده، بومی و اقلیمی باشد.

- در شرایط تاریخی و تکنولوژیکی عصر حاضر دیگر جدا کردن «اصل» از «کپی» و تفاوت میان «طبیعی» و«مصنوعی» امکان‌پذیر نیست. تکنولوژی، تولیدکننده اطلاعات و منتشرکننده تصویرهای مجازی است و بر هر چیز سیطره یافته‌است، به‌عبارت دیگر الگوها و وانمودگری‌ها و نشانه‌ها، جای ارزش و کیفیت و کارآیی را گرفته است.[7]

اصول پست‌مدرنیسم

1- بی‌اعتباری اعتبار: آنچه در مدرنیته اعتبار داشته در عصر پست‌مدرن بی‌اعتبار و منسوخ است. مدرنیته در چارچوبی قرار می‌گرفت که زبان حرفه‌ای مطالعات فرهنگی، آن‌را «فرا روایت» یا «روایت بزرگ» می‌نامید، اما پست‌مدرنیسم بر آن است که چون این مفاهیم با موشکافی‌های تجزیه و تحلیل‌گرانه امروز سازگار نیستند، معانی خود را یک‌سره از دست داده‌اند و تمامی نظریات استوار برمعانی مطلق حقیقت، علم و خرد، در واقع چیزی بیش از یک مشت ساختارهای تصنعی نیستند و همه‌ معانی توتالیتر دارند، به عبارت دیگر حقیقت نسبی است.

2- انکار واقعیت: هیچ واقعیت نهایی وجود ندارد و در صورت وجود، انسان توان بازشناختن و تفاوت قایل شدن میان مجاز و واقعیت را از دست داده است.

3- وانمود به جای نمود: زندگی انسان بر اساس الگوها و بازنمای‌هایی بنا شده که هیچ‌کدام ربط و پیوندی با واقعیت ندارند به‌طوری‌که برای مثال ژان بودریار حمله‌ی نظامی امریکا به عراق را حتی پس از وقوع، غیر واقعی و وانمود می‌دانست.

4- بی‌معنایی: درجهان تهی از حقیقت و خرد و در شرایطی که علم معتبر نباشد، واقعیت وجود ندارد و زبان تنها پیوند باریک با زندگی است؛ بنابراین قهرا معنا، معنایی ندارد.

5- شک‌اندیشی: باید به هر چیز شک کرد و هیچ چیز را نباید به تمامی و به‌طور کامل پذیرفت.

6- کثرت‌گرایی: تأکید بر چندگانگی فرهنگ‌ها، قومیت، نژاد، جنسیت، حقیقت و حتی خرد بدون تمایز و یا رجحان یکی بر دیگری.[8]

اندیشمندان شاخص

مجموعه‌ای از اندیشمندان در این رابطه مطرح‌اند که آراء و اندیشه‌ی آنها در تدوین چارچوب‌های نظری و ترسیم گستره‌ی مفهومی و معنایی و روشن‌ساختن افق فکری پست‌مدرنیته و پست‌مدرنیسم نقش به‌سزایی داشته‌است. از جمله‌ی آنها می‌توان ژان فرانسوا لیوتار، ژاک دریدا، ژاک لاکان، میشل فوکو، ژان بودریار، ژیل دلوز، فلیکس گاتاری، دیوید هاروی، فردریک جیمسون، چارلز جکنز و ایهاب حسن را نام برد. از آنجایی که طرح همه این نظرات در این جا نمی‌گنجد به مختصری از اندیشه و آثار برخی اشاره می‌کنیم.[9]

1- ژان فرانسوا لیوتار (1998-1924م):

لیوتار نویسنده‌ی کتاب معروف «وضعیت پست‌مدرن » است. او این کتاب را با هدف بررسی و مطالعه در وضعیت دانش در جوامع پیشرفته‌ی متأخر تدوین می‌کند و برای این توصیف تصمیم گرفت واژه‌ی پست‌مدرن را استفاده کند. این واژه در میان جامعه‌شناسان منتقد امریکایی بیانگر وضعیت فرهنگ ما در پی دگرگونی‌ها و تحولاتی است که از پایان قرن نوزدهم به بعد، قواعد بازی در علوم، ادبیات و هنر را تغییر داد.

اگر بخواهیم مفاهیم عمده مورد بحث در اندیشه‌ی لیوتار را مطرح کنیم می‌توان از مفهوم "گفتمان"، "تصویر"، میل، امر بصری، روایت (امر روایی، روایت خرد، روایت کلان، فراروایت)، افسانه یا اسطوره، بازی زبانی (برگرفته از ویتگنشتاین)، گزاره‌های اشاره‌ای یا دلالت‌های مصداقی، گفتمان علمی، گفتمان روایی، توجیه و مشروعیت‌بخشی اسطوره و افسانه، روایت و علم یاد کرد.

به ‌عقیده لیوتار پست‌مدرنیسم فلسفی دارای دو وجه یا جنبه‌ی کلیدی است: نخست این‌که پست‌مدرنیسم واکنشی است هم در برابر مدرنیسم و هم در برابر هرگونه تلاش ممکن برای تفسیر معنای تاریخ از طریق تلاش برای یافتن معنا و مفهومی برای تاریخ. به‌عقیده او عصر ما شاهد فروپاشی آن دسته از فراروایت‌های کلانی است که زمانی وعده و نوید نیل به حقیقت و عدالت را سر ‌می‌داند و آنچه پیش روی ما مانده‌است، نوعی چند‌گانگی و کثرت بازی‌های زبانی نامتجانس و یا کاملا ناسازگار و نامتوازن است.

در کل می‌توان گفت که دیدگاه‌ها و نقطه نظرات لیوتار به صورت ترکیبی از آراء و عقاید ویتگنشتاینی، پساساختارگرا، شالوده‌شکنی و دیگر نظرات مشابه‌ای است که به شیوه الهام‌آمیزی ارائه می‌شوند.

2- ژاک دریدا (1930م):

شالوده‌شکنی یکی از نظریات اساسی دریدا است. با این دیدگاه او نشان می‌دهد که نظام‌های فیزیکی، معرفت‌شناختی، اخلاقی و منطقی بر مبنای تقابل‌ها و تخالف‌های مفهومی یا بر پایه‌ی مفاهیم متضادی چون استعلایی/ تجربی، درونی/ بیرونی، اصلی/ اشتقاقی، خیر/ شر و یا عام/ خاص بنا شده‌اند. در هر یک از این مجموعه‌های دوگانه یک جریان واجد اصالت است و قطب مخالف را نفی و از دور خارج می‌کند.

از آثار وی می‌توان به کتاب‌هایی چون: نشانه‌شناسی خطی، اشباح مارکس، حقیقت در نقاشی، حواشی فلسفه و نوشتن و تفاوت و مقالاتی تحت عنوان: پراکنش، تضاد ملکات، حفره و هرم و... اشاره کرد. مهم‌ترین ویژگی این آثار قرائت شالوده‌شکنانه‌ی وی از آراء و نظریات شمار مهمی از فلاسفه کلاسیک است.

3- میشل فوکو (1984-1926م):

نگره‌ی کلی آثار فوکو آمیزه‌ای از تحقیقات فلسفی و تاریخی است. او با توجه به سنت هگلی که بر فضای روشن‌فکری فرانسه پس از جنگ جهانی دوم سیطره داشت، دو ویژگی اصلی این سنت را حفظ نمود: نخست، دغدغه بابت نظریه‌پردازی در خصوص رابطه‌های موجود بین تاریخ عمومی یا تاریخ به معنای کلی و اعم آن و تاریخ اندیشه؛ دوم، دغدغه نسبت به سوژه‌ی انسانی یا این مسأله که چگونه افراد به مثابه سوژه داننده یا سوژه شناسا مطرح می‌شوند.

از آثار وی می‌توان به تاریخ جنون، نظم اشیاء، دیرین‌شناسی دانش، تولد درمانگاه، انضباط و تنبیه و تاریخ جنسیت اشاره کرد.

4- ژان بودریار (1929م):

نظریه‌پرداز و متفکر فرانسوی که از مطالعات در جامعه‌شناسی جامعه مصرفی به سوی نظریه‌های جدید در عرصه‌ی پست‌مدرن کشیده شده و به‌صورت یکی از پرآوازه‌ترین و تندروترین متفکران پست‌مدرنیسم درآمد. بررسی آثار وی هم‌چون سایر متفکران پست‌مدرن مستلزم بررسی در آثار پیشینیان و معاصران او مثل: مارکس، فروید، مک لوهان، فوکو و... است. در پیکره‌ی نظریه‌ی بودریار به مفاهیمی چون وانمود، عرصه غیر قابل کنترل رسانه‌ها، آشفتگی و کثرت معانی و مجازها در هنر معاصر و خیال‌پردازی‌های ظریف و شاعرانه در متافیزیک برمی‌خوریم. از آثار او می‌توان به "نظام اشیاء"، "جامعه‌ی مصرفی"، "نقد اقتصاد سیاسی نشانه"، "آیینه تولید"، "وانموده و وانمودگی"، "توهم پایان" اشاره کرد.

جهان پست‌مدرن

جهانی‌شدن نقطه‌ی عطفی در فرهنگ و تمدن غرب محسوب می‌شود. با آغاز این روند دوران مدرن رو به زوال نهاده و در آستانه‌ی افول وسقوط قرار می‌گیرد، لذا به تعبیر جکنز باید منطقا پیشوند«پسا» را به مدرن اضافه نمود. احساس این جابه‌جایی و حرکت چندین‌ بار در 1875م، 1914م، 1945م و 1960م رخ داده است، به‌طوری‌که تعریف دورانی خارج از مدرن کاملا احساس می‌شود.

این وضعیت بر روی سطوح مختلف انسان پست‌مدرن تأثیر گذاشته و او را چه در بعد هویت فردی و اندیشه و چه در ابعاد اجتماعی چون سیاست، دین، جامعه و فرهنگ متحول کرده است. دانش، طبقاتی شده و از طریق کامپیوتریزه‌شدن جامعه و استیلای رسانه‌های جمعی، سیال و سبک گردیده‌است. بنابراین در حال حاضر سکوی قدرت به چگونگی کنترل دانش برمی‌گردد. در واقع وجود دولت‌ها به آنچه تحت کنترل دارند، وابسته گردیده‌است. این تحولات به خصوص خود را در کاهش قدرت متمرکز دولت‌ها و افزایش قدرت گروهای فرا‌دولتی و ظهور جنبش‌های اجتماعی جدید نشان می‌دهد.

مقاله

نویسنده فاطمه كاشف الغطاء

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS